«افسانه چشمهایت» به رخ کشیدن توان دو خواننده و دیگر هیچ!
با حاشیههای انتشار آلبوم «افسانه چشمهایت» و برآورده نشدن انتظار مخاطبین از قطعات آلبوم و عدم گیرایی ملودیها که بیشتر حالتی آوازگونه دارند، عدم رضایت مخاطبین از آلبوم به اوج خود رسید و باعث شد در همین ابتدای کار این آلبوم به عنوان اثری ناموفق قلمداد شود.

با حاشیههای انتشار آلبوم «افسانه چشمهایت» و برآورده نشدن انتظار مخاطبین از قطعات آلبوم و عدم گیرایی ملودیها که بیشتر حالتی آوازگونه دارند، عدم رضایت مخاطبین از آلبوم به اوج خود رسید و باعث شد در همین ابتدای کار این آلبوم به عنوان اثری ناموفق قلمداد شود.
خبرگزاری فارس ـ گروه موسیقی ـ علیرضا سپهوند: آلبوم مشترک همایون شجریان و علیرضا قربانی به نام «افسانه چشمهایت» با آهنگسازی مهیار علیزاده روز ۱۹ آبانماه ۱۳۹۸، بعد از پنج سال منتشر شد.
نخستین خبر درباره تولید این آلبوم توسط مهریار علیزاده در مردادماه سال ۹۳ منتشر شده بود.
در آن روزها علیزاده زمان مشخصی برای انتشار این آلبوم اعلام نکرده بود، اما گفته بود که ضبط آن به پایان رسیده و در مراحل میکس قرار دارد.
در فاصله پنجساله تولید تا انتشار آلبوم افسانه چشمهایت، حواشی زیادی متوجه این اثر شد.
فراز و فرودهایی که هرکدام چندین روز این آلبوم را در صدر اخبار قرار داد.
مهمترین و تلخترین مشکلی که برای این آلبوم پیش آمد اتفاقی بود که برای یکی از اشعار آلبوم افتاد.
شعری که به نام ابتهاج ساخته و خوانده شده بود ولی دختر آقای ابتهاج اعلام کرد که این شعر به جز چند بیت، متعلق به پدرش نیست.
این اتفاق تأسفبار برای آلبوم یک خواننده پاپ یا یک خواننده تازهکار نیفتاده، آلبوم «افسانه چشمهایت» محصول دو خواننده مطرح و آهنگسازی نسبتا موفق است که متأسفانه در انتخاب اشعار آن به اندازه کافی دقت نشده است.
در ادامه نقدی بر تک تک قطعات این آلبوم با شرح علمی به زبان ساده آمده است که امید میرود در درک بهتر نقد آثار هنری که بیشک پایه خلاقیت محسوب میشود، راهگشا باشد:
۱- قطعه «افسانه چشمهایت»
این قطعه با مدت زمان ۷ دقیقه به آهنگسازی و تنظیم «مهیار علیزاده» و خوانندگی «همایون شجریان» و «علیرضا قربانی» اثریست که حسرتی برای اهل فن محسوب میشود که اینهمه توانمندی دو خواننده را چه میشود در این قطعه و چهها که نمیتوانست برآید از حنجرهشان.
اولین نکتهای که این قطعه از دیدگاه دو شنونده عام و خاص در ذهن متبادر میسازد این است که چرا آهنگساز تا بدین حد بر خوانش کلام در این کوک و گام بالا اصرار داشته است چراکه از جنبه زیباییشناختی و احساسی و عاطفی حداقل نتیجه از حداکثر نیرو و توان دو خواننده بدست میآید.
تنها در بخشهایی که خوانندهها در «مید رِنج»(حد میانه) یا نتهای میانی یا حتی نزدیک به بم خواندهاند احساسشان بهتر به شنونده منتقل میشود.
از ابتدای اورتور آهنگ در گام مینور(گام کوچک) با جملاتی آرام و روحنواز از پیانو بر بستری از اکمپانیمان(همراهی کننده) استرینگ(سازهای زهی) شنونده را درگیر میسازد و این روند تا ثانیه ۴۵ با صدای علیرضا قربانی که میگوید «میروم تا که فراموش کنم چشم تورا» ...ادامه مییابد و شنونده این صدا را در تداوم اورتور میپذیرد و حسش به نوعی قطع نمیشود، چهار مصرع ابتداعی با همین حس جاری میشود بعد دوباره موتیف تکرار شونده پیانو و اکمپانیمان استرینگ و به یکباره موتیفها به سمت نتهای کروماتیک (تمام نتهای پرده و نیم پرده) بسط داده میشود و با چند نت ساز «ابوا» همایون شجریان در حالتی نچندان دلچسب به میان میآید با مایهای از آواز اصفهان که مبتنی برا گام بیس اصلی زمینه مینور طراحی شده اما نتهای کروماتیک از زیبایی نغمات اصفهان همایون کاستهاند اما با تداوم خوانش مصرع دوم «تا بسوزم و کنم خاک، غزلهای تورا» که خواننده مجددا به نت شاهد اشاره میکند همچنان شنونده درگیر کلام میشود.
و اما از مصرع بعد که «تو حریقی و خزان بود که پایان من است» به یکباره از واژههای «تو حریقی و خزان...» از نت پایه به یکباره به شش پرده بالاتر اشاره میکند و شنونده که در حالتی آرام و تغزلی در حال دنبال کردن صدایی نرم و روان و در عین حال حجیم است به یکباره با پرش و تَشَر خواننده به شش پرده بالاتر با صدایی باریک شده که تمام رنگ و زنگ و زیبایی خود را وامینهد گُرخیده میشود که اینجا این ذوق آهنگساز نه لطفی به خواننده میکند نه به شنونده که او از بهر نتی در اوج باید آنچنان فشاری برای کوک و تیون خواندن فواصل متحمل شود و شنونده که کوچکترین احساس مضاعفی ازین تغییر مُد( تغییر گام) دریافت نمیکند.
روند ملودیک و نمودار بخش این کلام در مصرع «سوگ باران و بهاران همه آواز من است» به خواست آهنگساز باز به سمت «های رِنج» (نتهای زیر و بالا) رفته و خواننده تا اکتاو بعدی را به سختی که کاملا برای هر شنوندهای محسوس است، میخواند.
متاسفانه این اوجخوانی آنچنان احساسی در شنونده برنمیانگیزاند و حیف و صد حیف اگر حتی یک پرده پایینتر خوانده میشد، زیباییهای صدای دو خواننده توانمند و نیز زحمتهایی که آهنگساز و تنظیمکننده کشیده بهتر دیده و شنیده میشد.
چراکه در بحث اصول صوت در موسیقی هرچه سرعت و کوک بالاتر میرود در ساز سونهریته(جنس و لطافت و زیبایی صدای ساز) ضعیفتر میشود و در ووکال نیز رنگ و جنس صدا اُفت شدید کیفیت مییابد ازینرو انتخاب گام مناسب از مهمترین و اساسیترین ارکان آهنگسازی بویژه در موسیقی ارکسترال فیوژن(تلفیقی) ایرانی محسوب میشود.
چه بسا در ارکسترها و آنسامبلهای غیر ایرانی حتی از صدای جیغ خواننده استفاده شود یا در برخی شعبات ژانرهای موسیقایی «جَز» و «بلوز» صدای سازها تا نتهایی بسیار بالا استفاده شود که آن موسیقی با توجه با موضوع و فرهنگ و عناصر بنیادی آن نوع موسیقیها توجیحپذیر باشد یا در شاخههایی از موسیقیهای بومیان آفریقا صدای جیغ خواننده استفاده شود که حتما جنبه کاربردی و نوع نگاه پراگماتیستیک(عملگرایانه) همراه با رقص مردان ماسکپوش اینگونه هنرها و فرهنگها باشد.
نکته آخر اینکه دو خواننده این قطعه را با تمام توان خود خواندهاند هرچند بهره از کوک بسیار بالا اجازه مانور و اجرای تکنیکهای روحبخش را آنچنان که شنونده بپسندد از آنان صلب کرده است.
متاسفانه با این جود که این قطعه هم بخش متوسط و بم دارد اما بخشهای اوج آن بسیار بیشتر بوده و از همه مهمتر اینکه «افسانه چشمهایت» از وجود «لایت موتیفی»(خط اصلی ملودی) گیرا رنج میبرد.
خط ملودی که پس از چند میزان و چند مصرع شنونده را با خود درگیر کند و شنونده باز دنبال شنیدن کوروس(تکرارهای متناوب بخشی از کلام) و ترجیعبندهای جذاب باشد که متاسفانه تا آخر قطعه خبری از آن نیست.
۲- قطعه «پریشان خیال»
این قطعه با مدت زمان ۹ دقیقه و ۱۵ ثانیه به آهنگسازی و تنظیم «مهیار علیزاده» و خوانندگی همایون شجریان و علیرضا قربانی بر روی شعری از «نیما یوشیج» خلق شده است.
این قطعه از همان میزانهای ابتدایی زیبا آغاز میشود.
صدای کلارینت و ابوا و زهیهایی که سایهوار «واریاسیونها»(تغییرات ملودی، هارمونی و کنترپوانی) را اجرا میکنند و در ادامه چند میزان کوتاه صدای بسیار بهجا استفاده شده «فرنچ هورن»(سازی بادی برنجی) بر بستری از هارمونی و کنترپوئن(صداهایی متفاوت و در هم تنیده و در عین حال موازی با هم که دارای تجانس و همخوانی بوده و به گوش خوشایند میآید) شنونده را جذب میکند و کورال(همخوانان) که به زیبایی به میان میآید.
ویژگی کورال این قطعه این است که هم اعضای گروه کر به خوبی کار خود را انجام دادهاند هم تنظیمکننده با بهره از نتهای کششی و بم «ویلنسل» و «کنترباس» حجمی کمنظیر به آن بخشیده است که مخاطب را درگیر میکند.
به نوعی در تنظیم این قطعه از تراکم خلوت میزانهای اول به تراکم و حجم بالای صداها در دقیقه ۲ میرسیم.
این اُورتور(مقدمه سازی) در نوع خود بسیار طولانی است چراکه خواننده(همایون شجریان) تازه در دقیقه ۲ و ثانیه ۵۷ به میان میآید.
اما آنچنان خوب طراحی شده که شنونده را دلزده نمیکند.
خواننده هم در مید رنج(گام متوسط) به میان میآید و با احساس و تکنیکی مسلط شعر نیما را میخواند.
البته بخش کلام این قطعه بیشتر بر جنبه آوازی استوار بوده و از ریتمی خاص پیروی نمیکند که بیشتر بواسطه نوع شعر نیمایی نیماست.
در دقیقه ۵ علیرضا قربانی به یکباره به میان میآید.
او نیز همچون همایون به خوانش آوازگونه کلام میپردازد و با احساسی بسیار زیبا و با صدایی زلال و شفاف یک به یک حق واژگان را از جنبه بار عاطفی بیان میدارد.
متاسفانه حتی سیر آوازی این قطعه دارای پراکندگی بوده و از نمودار و سیاقی احساسی عاطفی و «ردیفی»(مبتنی بر گوشهها و نغمات موسیقی اصیل ایرانی) تبعیت نمیکند و نوعی تردید در کلام جاریست.
در دقیقه ۷ ثانیه ۲ آنجا که قربانی میخواند «من بر آن موجِ آشفته دیدم»...همایون شجریان در دقیقه۷ ثانیه ۱۱ در «یک اکتاو»(هشت نُت) بالاتر با خوانش مصرع «اما من سوی گلعذاری رسیدم» آنچنان با قدرت تمام نتهای نزدیک به سوپرانو(صدای بسیار زیر که بیشتر در گنجایش حنجره بانوان است) را میخواند که حرفی در خوانندگی در پیچیدهترین سطحش را بجا نمیگذارد.
قربانی نیز در مصرع بعدی در همین گام به همایون میپیوندند و شاید بتوان گفت با صدایی حجیمتر همین نتهای اوج را با «تحریرهایی»(چهچه) واضح میخواند که بسیار کاری دشوار است.
بیشک اینچنین خوانشهایی کلاسی آموزشی حتی برای خوانندگان حرفهای خواهد بود که میتوانند با بهره از آن بر ارتقاء سطح قابلیت و توانمندی خود بیافزایند و از تکنیکهای «تحریر» «غُنه» «نفسگیری» و «صداسازی» بهره ببرند.
از دقیقه ۸ به بعد کلام تمام میشود و در این قطعه شاهد «کادانسی»(بخش تمام کننده قطعه) از جنس همان سازهای اورتور اول هستیم که «فرنچ هورن» در میان آنها بر بستری از سازهای زهی خودنمایی میکند و در اینجا ارکستری که در بالاترین سطح بسط و گسترش داده شده بود همچون طوفانی به تدریج به آرامی میگراید و طی میزانهای بعدی از حجم ارکستر کاسته میشود و با بافتی همچون نقطه آغاز با چند ساز و با بهره از «پَدها»(صداهای کشیده سازهای زهی) و «پدالهای»* متناوب به پایان میانجامد.
البته در برخی میزانها پدالها با آکوردهای نامطبوع متوالی همراه میشود که نباید از توالی آکوردهای نامطبوع موازی با پدال استفاده شود.
پ.ن:نت پدال نتی هست که معمولا در باس استفاده میشود و معمولا نت تونیک گام و یا فاصله پنجم است که
در چند میزان نگه داشته میشود ولی آکورها بالای آن به حرکت خود ادامه میدهند.
۳- قطعه «حیرانی»
متاسفانه این قطعه هم شدیدا از بهره از «موتیفهای»(کوچکترین واحد دارای مفهوم در موسیقی) تکراری که حتی در قطعات مجاور خود استفاده شده رنج میبرد و همان تم به یکباره اوج خواندن دو خواننده در آن مشهود است.
هرچند کمی از نظر تنظیم و «ارکستراسیون»(سازبندی) با دیگر قطعات تفاوت دارد لیکن این قطعه حرفی برای گفتن ندارد چراکه نمودار مشخصی از «لایت موتیف»(خط اصلی ملودی) را دنبال نمیکند و از یک کوروس و ترجیعبند گیرا رنج میبرد.
این اثر نیز با شعر نیما و آنهمه زیبایی در کلام تنها به کششهای موجود در ذات واژگان بسنده شده و آهنگسازی خاصی روی این کلام صورت نگرفته و گویی آهنگساز هرآنچه را از وزن و بحر عروضی عبارات گرفته را بر قالبی ملودیک مونتاژ کرده است.
۴- قطعه «افسوس»
این قطعه تمام به خوانندگی علیرضا قربانی اجرا شده است.
خواننده تمام تلاش خود را کرده و هرآنچه که از تکنیک و احساس داشته را درمیان گذاشته اما ملودی و آهنگسازی و تنظیم سست قطعه با صدای او همراه نیست و ملودی کلام در بسیاری از بخشها به هیچ وجه بار عاطفی واژگان را بیان نمیکند.
برای نمونه آنجا که شاعر میگوید «مگر این غم ز سرم دور شود.
ولی انگار نشد.
بگو ای دوست چرا دور نشد؟» این مفهوم باید از ملودیای بهره ببرد که با تمام وجود بازگو کننده اوج غم این کلام باشد و نیست.
۵- قطعه «بیخوابی»
بیشک این قطعه از یکی از بهترین کلامهای این آلبوم بهره میبرد چراکه شعر «مهدی اخوانثالث» کاملا شعریست که میتواند بهترین ملودی برایش ساخته شود.
این اثر نیز اثری متوسط بوده و حرف خاصی برای گفتن ندارد و به مراتب میتوانست بهتر ازین ساخته شود و برخی مصرعها و عبارات این کلام همچون «به دیدارم بیا هر شب...» میتوانست بهترین ملودی تکرار شونده را داشته باشد تا مخاطب تمایل به شنیدن مکرر آن داشته باشد.
۶- قطعه «به تماشای نگاهت»
این قطعه بسیار زیبا با کلام همایون شجریان و بدون اورتور آغازین شروع میشود و در دم شنونده را مسحور خود میدارد آنهم مایه اصفهان که همایون به غمگنانهترین شکل ممکن آن را میخواند.
آهنگسازی یا بهتر بگوییم ملودی سازی این قطعه نیز دقیقا بر اساس وزن و بحر عروضی خود شعر خلق شده و چنانچه هرجای این اثر هجابندی شود تنها بحر «فعلاتُن فعلاتُن فعلاتُن» دیده و شنیده میشود و این شیوه سریعترین و راحتترین راه برای خلق یک ملودی است.
در صورتیکه آهنگ باید دارای مشخصههای دیگری نیز باشد که مهمترین آن بخصوص در شرایط امروز بهره از یک لایت موتیف جذاب و گیراست که شنونده را درگیر کرده و او را مشتاق به شنیدن مجدد و حتی زمزمه کردن و یادگرفتن آن کند.
متاسفانه اینچنین آثاری فاقد این ویژگی هستند و چنانچه تمام آهنگسازان و موزیسینها ویژگیهای علمی و خطکشی شده اثری را درست و بدون ایراد تشخیص بدهند لیکن آن اثر نزد شنونده بازخورد نداشته باشد، اثر ناموفق محسوب خواهد شد.
۷- قطعه «درد مشترک۱»
این قطعه نیز همچون قطعه دوم آلبوم با کورال(همخوانی) آغاز میشود.
پس از آن قربانی به میان میآید و میخواند «قصه نیستم که بگویی..».
این نوع ملودی کلام به هیچ عنوان نمیتواند لحن و مفهوم این شعر احمد شاملو را منتقل کند و بین بار عاطفی احساسی مفهومی واژگان و آنچه که برای این شعر تصنیف شده فاصله بسیار است و نمیتوان برای کلامی اجتماعی موسیقیای تغزلی تصنیف کرد.
البته فضای کورال و آرشههای کشیده ویلنسل و «کنترباس»(ساز زهی بم ارکستر سمفونیک) فضایی نزدیکتر به مفهوم شعر القاء میکند اما ملودی کلام خواننده از مفهوم شعر دور است.
البته علیرضا قربانی هرآنچه که به او محول شده در این قطعه را به خوبی به اجرا گذاشته و بهتر از این نمیتوان انتظار داشت لیکن کُلیّت اثر و دیدگاهی که در پس تصنیف این اثر قرار دارد دارای مشکل فنیست.
۸- قطعه «درد مشترک۲»
این قطعه در ادامه قطعه شماره یک بر روی شعر معروف «احمد شاملو» و به خوانندگی همایون شجریان ساخته شده است.
این اثر نیز با آهنگسازی و تنظیمی مشابه «درد مشترک۱» ساخته شده است.
لیکن اینجا کورال نمود بهتری دارد و حس اثر را به مفهوم چند لایهای شعر شاملو نزدیکتر میسازد.
جالب اینکه از دقیقه یک کلام تمام میشود و حجم متراکم ارکستر به تدریج کاسته شده و گفتگوی اُبوا، ویلن و پیانو شروع میشود و ویلن در این میان بیش از دو ساز دیگر حضور دارد و ارکستر خالی شده و اثر با نتهای ویلن و پیانو خاتمه مییابد.
۹- قطعه «درد مشترک۳»
این قطعه نیز هم چون درد مشترک یک و دو با کلام و بدون اورتور اولیه آغاز میشود اما در این قطعه همایون شجریان و علیرضا قربانی تنیده در هم آواز میخوانند.
پس از دقیقه اول با چند «استکاتوی»(حرکت مقطع) آرشههای سازهای زهی به یکباره کورالی(همخوان) حجیم به میان میآید و پس از ۳۰ ثانیه در اوج تراکم به یکباره و بدون «کادانس»(بخش تمام کننده قطعه) تمام میشود.
۱۰- قطعه «بیقرار»
این قطعه با اُورتوری بسیار زیبا و «آکوردهای»( اجرای همزمانِ چند صدا یا نُت) دیوان که در آن ریتم و سازهای کوبهای ایرانی نمودی برجسته دارند آغاز میشود.
تنظیم این قطعه با تمام دیگر قطعات آلبوم تفاوت دارد و میتوان آن را یکی از بهترین تنظیمها و ارکستراسیونهای این آلبوم نامید.
آنجا که علیرضا قربانی میخواند «من با صدای تو میخوانم» و همایون شجریان در جواب میخواند «من در هوای تو میرقصم» این بخش بیشک زیباترین و گیراترین بخش تمام آلبوم «افسانه چشمهایت» محسوب میشود.
چراکه دارای تمام آن شرایط و مختصاتیست که نبود آن را در قطعات پیشین برشمردیم.
بهره از تنظیم درست و استفاده از پدِ بم و یکدست و غیر شلوغ در زیر صدای این دو خواننده باعث جلوهگر شدن و زلال شدن خوانش آنها شده است، پس از چند میزان به یکباره آنجا که حس شنونده میطلبد، کوبهایها به همراه بخشهای دیگر ارکستر بالا آمده و نمود مییابند.
بهره از ساز دیوان به جذابیت این قطعه افزوده و ضربِ دستهای پُر نوازنده به همراه چیدمان جذاب کوبهایها و «بِیسی»(صدای بمِ بم) قوی که سرضربها را بسیار کوبندهتر و گیراتر کرده، همه بر جذابیت این اثر افزوده است.
البته این اثر نیز از جنبه کلام خوانندگان بیشتر جنبه آوازگونه دارد لیکن ویژگیهای مثبت این قطعه باعث شده که نواقص آن کمتر حس شوند.
در مجموع آلبوم «افسانه چشمهایت» اثری متوسط است که در آن سطحی که به مخاطبان مژده شنیدن اثری کمنظیر و آنچنانی داده شده بود را برآورده نمیکند.
در این شکی نیست که هر مخاطبی که هر دو خواننده توانمند ایرانی را میشناسد انتظار کاری مشترک در سطحی بسیار بالا را دارد و همین تا پیش از این که آلبوم منتشر شود در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی در جریان بود و به جهت توانمندی دو خواننده میتوانست اینچنین خواستی محقق شود اما نشد!
متاسفانه با وجود اشعار بسیار خوب این آلبوم لیکن بهره خوبی از آنها گرفته نشد و آهنگساز نتوانسته بود در حد و اندازه کلام آهنگسازی کند و بیشتر روی توانایی و تکنیک و اوجخوانی دو خواننده مانور داده که بلافاصله شنونده پس از شنیدن قطعه اول ازین روند دلزده میشود.
بخصوص ماجرای طولانی شدن انتشار این اثر پس از ۵ سال، همه را مشتاق و تشنه شنیدنش کرده بود.
در مورد کیفیت آلبوم هم بسیار تبلیغ شده بود و همه انتظار آلبومی کمنظیر را داشتند و همین انتظارها را بسیار فراتر از حد واقعیت برده بود.
بخصوص اینکه آهنگساز اعلام کرده بود که ارکستر این آلبوم دو بخش بوده یکی ارکستری کاملا خارجی از پراگ و دیگری ارکستر داخلی و اینکه بسیار روی تک تک قطعات چالش داشته است.
همه اینها به مرور انتظارات مخاطبین را بالا و بالاتر میبرد.
معالاسف، بعد که آلبوم منتشر شد تقریبا قالب بازخوردها به آن یا منفی بود یا معمولی و موردی از اقبال بخشی از جامعه مخاطب به این اثر دیده یا شنیده نشد.
چند مورد هم برای این آلبوم پیش آمد که نتیجه منفی برای این اثر و خالقانش به همراه داشت.
اولین مساله مربوط به مکان ویدیویی بود که برای تبلیغ آلبوم منتشر شد و اینگونه بود که مساله «ایران مال» نقل محافل مجازی شد.
مورد بعدی که از نظر کارشناسی واقعا مایه بهت آهنگسازان و موزیسینها شد مساله شعر ابتهاج بود که آهنگساز، شعری دستکاری شده و کاسته و افزوده شده از چند شاعر را ندانسته به نام «سایه» آهنگسازی کرده بود و دو خواننده نیز آن اثر را خوانده بودند و بعد مشخص شد که این شعر چند پاره بوده و تنها بخشی از آن متعلق به ابتهاج است.
این دو مساله مهم که تاثیری منفی و مستقیم بر آلبوم گذاشت با انتشار آلبوم و برآورده نشدن انتظار مخاطبین از قطعات آلبوم و عدم گیرایی ملودیها که بیشتر حالتی آوازگونه دارند، به اوج خود رسید و باعث شد در همین ابتدای کار این آلبوم به عنوان اثری ناموفق قلمداد شود.
همایون شجریان و علیرضا قربانی بیشک در زمره توانمندترین خوانندههای موسیقی کلاسیک ایرانی هستند و هر دو با تواناییهای خاص، آثاری ماندگار خلق کردهاند.
یقینا مخاطبین این دو خواننده از همین حالا منتظر خلق اثری مشترک از این دو خواننده خواهند بود.
اثری که اقناع کننده تمام انتظارات شنوندگان از این دو هنرمند باشد.
انتهای پیام/