خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

شنبه، 01 اردیبهشت 1403
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

تبعیدی‌ها؛ بخشی از خاطرات دوران جوانی و مبارزات رهبرانقلاب

باشگاه خبرنگاران | یادداشت | پنجشنبه، 14 آذر 1398 - 21:19
صفحه مجازی نوجوان بخشی از خاطرات دوران جوانی و مبارزات رهبر معظم انقلاب را تحت عنوان "تبعیدی ها" منتشر کرد.
شهر،ربّاني،پليس،مركز،باغ،املشي،بنشينم،جيرفت،ايرانشهر،حشرات،مج ...

به گزارش خبرنگار حوزه اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان، صفحه مجازی نوجوان وابسته به دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنه‌ای در جدیدترین پست اینستاگرام خود بخشی از خاطرات دوران جوانی و مبارزات رهبرمعظم انقلاب را منتشر کرده است .
در متن کامل این پست آمده است:
« به جیرفت رسیدیم.
شهر جیرفت در واقع یک باغ بزرگ است.
وقتی آن را می‌بینی، به نظر می‌رسد که شهر در اصل یک باغ بوده و بعد در این باغ، خانه‌ها ساخته‌اند و مغازه‌ها ایجاد کرده‌اند و خیابان‌ها کشیده‌اند.
هوایش مانند هوای ایرانشهر گرم است، ولی مرطوب و مملو از انواع حشرات است؛ در حالی که هوای ایرانشهر سبک و صاف و خالی از حشرات است.
مرا به مرکز پلیس بردند که ساختمانی تنگ و گرفته بود و مسئولانش هم آن را رها کرده بودند و در خانه استراحت می‌کردند.
از من خواستند بنشینم تا پلیس‌ها به محل کارشان برگردند.
گفتم: من تحمل ماندن در اینجا را ندارم و ترجیح می‌دهم بیرون ساختمان بنشینم.
عبایم را در کنار خیابانی که از جلوی مرکز پلیس می‌گذشت، پهن کردم.
خیابان خلوت بود و در آن به‌جز برخی عابران که از دیدن من در جلوی مرکز پلیس تعجب می‌کردند، کس دیگری نبود.
حسن آقا را فرستادم تا سراغ خانه‌ آقای ربّانی املشی را بگیرد.
او به این شهر، دو ماه پیش از ورود من تبعید شده بود و من می‌دانستم که خانه‌ای در آنجا اجاره کرده و خانواده‌اش را هم به همراه آورده است.
رابطه‌ من با آقای ربّانی املشی (رحمت الله علیه) دیرینه است و به سال ۱۳۳۶ هـ‌‌ .‌ ش (۱۳۷۷هـ‌‌‌‌ .‌ ق) باز‌می‌گردد.
من آن زمان او را برای نخستین بار در کربلا دیدم، که او و آقای هاشمی رفسنجانی آنجا بودند.
سپس میان ما روابط مستحکمی برقرار شد، به یکدیگر علاقه‌مند شدیم و در مباحثه‌های علمیِ یکی از دروس، به مدّت دو سال با هم شرکت داشتیم.
‌پس از انجام امور اداری در مرکز پلیس، راهی خانه‌ آقای ربّانی شدیم.
مرا که دید، به‌شدت خوشحال شد.
من دومین تبعیدی به این شهر بودم.
بعداً مرحوم آقای ربّانی شیرازی هم به ما پیوست.
کسان دیگری هم به ما پیوستند که در میان آنها برخی از کسبه هم بودند؛ چنان که تعداد ما به نُه نفر رسید.
سیاست رژیم حاکم وقت بر این بود که تبعیدی‌های آن زمان را که در ده پانزده شهر ایران پراکنده بودند، در داخل چند شهرِ محدود جمع کند تا فعالیت آنها در مناطق متعدد گسترش نیابد؛ چون تبعیدی‌ها هر جا می‌رفتند، دست به فعالیت مردمی و اسلامی می‌زدند.

بخشی از خاطرات دوران جوانی و مبارزات آقا به نقل از کتاب « خون دلی که لعل شد »
انتهای پیام/