کنشگران داخلی، منطقهای و بینالمللی در پیشبرد صلح افغانستان چه نقشی دارند؟
پس از این که ترامپ توافقنامه آماده شده با طالبان را امضا نکرد، شرایط برای دستیابی به صلح در هالهای از ابهام ماند، در این مدت نمایندگانی از طالبان سفرهایی به روسیه، پاکستان و ... داشتند و مجددا بحث مذاکرات صلح به میان آمد، اما طی روزهای اخیر رئیس جمهور آمریکا در سفر غیر منتظره خود به افغانستان مجدد تمایل آمریکا برای پیشبرد مذاکرات صلح را مطرح کرد.

پس از این که ترامپ توافقنامه آماده شده با طالبان را امضا نکرد، شرایط برای دستیابی به صلح در هالهای از ابهام ماند، در این مدت نمایندگانی از طالبان سفرهایی به روسیه، پاکستان و ...
داشتند و مجددا بحث مذاکرات صلح به میان آمد، اما طی روزهای اخیر رئیس جمهور آمریکا در سفر غیر منتظره خود به افغانستان مجدد تمایل آمریکا برای پیشبرد مذاکرات صلح را مطرح کرد.
جعفر حقپناه، استاد مدعو دانشگاه تهران در این زمینه معتقد است در سطح منطقه همه کنشگران نگاه یکپارچهای به موضوع مذاکرات صلح ندارند.
این استاد دانشگاه در گفتوگو با ایسنا با تاکید بر اینکه در حاضر مساله افغانستان یکی از بینالمللیترین مسائل در دنیا شناخته میشود و بازیگران بزرگ بینالمللی و منطقهای در آن ذی نفع هستند، اظهار کرد: البته بعد بینالمللی و منطقهای این مساله نباید ما را از این غافل کند که بدانیم چقدر این مساله ابعاد داخلی بسیار جدی دارد و نهایتا باید در داخل افغانستان تعیین تکلیف شود.
وی با بیان اینکه کنشگران داخلی نقش بسیار موثر و تعیین کنندهای در این ارتباط دارند، گفت: هیچگونه توافقی خارج از افغانستان بدون درنظر داشتن واقعیات و شرایط اجتماعی، سیاسی و داخلی افغانستان و نقش و نفوذ گروههای مختلف قومی -مذهبی و زبانی و اقشار مختلف به نتیجه نمیرسد، البته که راه حل را باید در مذاکرات بینالافغانی دانست.
مسئول میز مطالعات افغانستان انجمن علوم سیاسی ایران همچنین بیان کرد: اکنون این مساله به قدری دچار پیچیدگی و دشواری شده که با وجود اهمیت و فوریت آن به آخرین گام تبدیل شده است، یعنی در همین مذاکرات صلح هم ابتدا صحبت از توافق آمریکا و طالبان برای این بود که عملیات علیه آمریکا و متحدانش را به حداقل برسانند و همچنین مساله خروج نیروهای خارجی مطرح شد و موضوع آتش بس و مذاکرات بینالافغانی گام آخر برای مطرح شدن است.
حق پناه خاطرنشان کرد: تمام این مسائل ناشی از پیچیدگی بسیار زیاد موضوع و فاصله فوقالعاده عمیق که بین دو طرف منازعه یعنی طالبان با دولت مرکزی در کابل وجود دارد، میباشد، لذا بعید به نظر میرسد که به این زودیها امکان آشتی و نزدیک کردن این دو وجود داشته باشد و علیرغم تلاشهایی که صورت گرفته بعید است و نهایتا در صورتی که دو گام اولیه برداشته شود و نیروهای خارجی از این کشور بیرون روند، باز هم اتفاق ویژهای رخ نمیدهد چون شکاف عمیق سیاسی در افغانستان وجود دارد.
وی در ادامه گفت: به دنبال انتخابات مبهم در افغانستان، همچنان مساله آینده ساختار سیاسی این کشور را نامعلوم نگه داشته و جناحهای درون قدرت را بیشتر از هم دور کرده است، فکر میکنم در این شرایط بعید است به این راحتی، حتی کنشگری مانند آمریکا بتواند این فاصلهها را از بین ببرد و اجماع و وحدت در کابل ایجاد کند و مهم تر اینکه دو طرف را مجاب کند که پای میز مذاکره بنشینند، به خصوص این مساله که از ناحیه طالبان بسیار دور از ذهن میرسد.
این استاد دانشگاه در مورد نقش کشورهای همسایه در پیشبرد صلح در افغانستان و همچنین پیگیری این مساله در سطح بینالمللی گفت: تصور میکنم همان شبه بنبستی که در سطح داخلی وجود دارد عملا در سطح منطقهای و بینالمللی نیز به همان شکل است یعنی در سطح منطقه همه کنشگران نگاه یکپارچهای به موضوع مذاکرات صلح ندارند مثلا از طرفی پاکستان و چین یک نگاه نزدیکتر به طالبان دارند، در مقابل ایران، هند و روسیه قائل به جایگاه دولت مرکزی هستند و اساسا مذاکرات را بینالافغانی تعریف میکنند.
مسئول میز مطالعات افغانستان انجمن علوم سیاسی ایران ادامه داد: در سطح بینالمللی نیز همین مشکل وجود دارد، یعنی آمریکا به تنهایی و بدون در نظر داشتن ملاحظات بقیه کنشگران دنبال پیشبرد پروسه صلح است، در نتیجه علاوه بر اینکه مشکلات قبلی وجود دارد، چالش دیگری هم میتوان به آن اضافه کرد که بین رویکردهای منطقه و بینالمللی در افغانستان شاهد اجماع و هماهنگی نیستیم، شاید علت این همه سرمایهگذاریهای پر هزینه در افغانستان طی سالهای بعد از 2002 که تاکنون به نتیجه نرسیده این بود که نوعی رویکرد یکجانبهگرایی از جانب آمریکا دنبال شده و ملاحظات بازیگران منطقه عملا نادیده انگاشته شده است.
وی افزود: بنابراین تا زمانی که این گسستها در سطح منطقه و بینالمللی وجود داشته باشد، روند پروسه صلح طولانی خواهد بود زیرا عملا به نوعی همه یکدیگر را خنثی میکنند و توان بر هم زدن نقشه حریف را دارند.
البته تنها چیزی که باقی میماند این است که هیچ کنشگری خواهان تشدید منازعه و هزینهکردن در افغانستان نیست.
علاوه بر این هیچ کنشگری باور ندارد که میتواند به تنهایی مساله افغانستان را فیصله دهد، در واقع منطقه یارگیری بر همین اساس یعنی تا حدی جا خالی دادن و احاله هزینهها به سایر کنشگران تعریف میشود.
این استاد دانشگاه در بخش دیگری از این گفتوگو ابراز کرد: نکته مهم این است که موقعیت افغانستان بهگونهای است که بر خلاف عراق مداخله وهزینه در آن خیلی آورده ملموس اقتصادی و حتی ژئوپلیتیک پایداری نمیتواند داشته باشد و یا از منابع نفت آنچنانی یا سایر منابع زیر زمینی که خیلی سهل الوصول در اختیار قرار بگیرد برخوردار نیست که با منافع زیادی از آنها بشود استفاده کرد.
به نظر میرسد همین مساله بسیاری از کنشگران را بیمیل میکند به اینکه بخواهند سرمایهگذاری انبوه و عمدهای داشته باشند، در نتیجه فکر میکنم که این دور باطل لااقل در میان مدت باقی خواهد بود و نباید انتظار داشت اتفاق ویژهای در افغانستان رخ دهد.
وی یادآور شد: مبهم بودن نتیجه انتخابات تابع سایر ابهامات مطرح شده در این حوزه است، شاید منفعت خیلی از بازیگران چه در داخل یا خارج همین باشد که این اوضاع ادامه پیدا کند، زیرا به هر حال خیلی سخت است که بتوانیم از دولت آینده توقع داشته باشیم کار بزرگی انجام دهد، شاید برخی از مسائل در این دوره گذار و ابهام بهتر به نقاط جدی و تعیینکننده ای برسد که در اجرا شاهد ساز و کار دیگری باشیم.
این استاد دانشگاه در پایان گفت: به همین دلیل شاهدیم که برخی خواهان تعلیق انتخابات بودند تا پروسه صلح به نتیجه برسد، اکنون هم برخی معتقدند انتخابات به دور دوم کشیده شود و همین وضعیت ادامه یابد تا بقیه موضوعات به نقاط روشنتری برسد که البته همه اینها دشواریها و مخالفتهای خودش را خواهد داشت.
انتهای پیام