سالگرد ایسنا با یک عدد رند و لاکچری!
خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) - طنز روز
فرزین پورمحبی
نمیدانم این چه حسی است که همه از سالروز تولدشان و یا تاسیس یک چیزشان بهشدت خوشحال میشوند.
آخر مگر پیر و قدیمیشدن اینقدر قر و فر دارد؟
مثلا یک شرکت وقتی متوجه میشود ۲۳ سال قبل در چنین روزی روبانش پاره شده و یا شخصی میفهمد ۱۸ سال قبل در چنین شبی بند نافش پاره شده، بند دلشان پاره میشود اگر یک جشن بندتنبانی هم که شده، راه نیندازند!
خلاصه آنقدر این شور و شعفها در سالگرد افتتاحیهها و تولدها ادامه مییابد تا آن ماجرای بخصوص، بهکل، نیست و نابود شود.
اما مرگ پایان کبوتر نیست!
چون بعد از آن هم فرآیند سریش «سالگردیسم» همچنان وبال گردن و بیخ ریش باقی میماند؛ با این تفاوت که اینبار برای گرامیداشت سالمرگ متوفی و یا انحلال چیزی که دیگر نیست باقی!
اما داستان باز به اینجا ختم نمیشود چون اینبار نوبت به گرامیداشتن سالگردهایی با اعداد رند میرسد!
بهعنوان مثال «سیامین سالگرد» تومنی سنار توفیر دارد با «بیست و نهمین سالگرد»!
البته باز این سریال ادامه دارد چون در بین اعداد رند هم بعضیشان حکم وی آی پی (VIP) را دارند!
بهعنوان مثال اعداد «بیست» و «پنجاه» از اعداد «سی» و «چهل» لاکچریترند و بر همین اساس، مراسم آنها هم خیلی خیلی خاصتر است!
بگذریم؛ با این مقدمه آموزنده میرویم به سراغ «ایسنایی» که هم در ایام سالگرد افتتاحش به سر میبریم و هم در عصر باشکوه عدد رندش؛ آنهم با یک عدد لاکچری که تداعی خاطرات خوش مدرسه است؛ یعنی: ۲۰!
لذا در همین راستا ما هم سنتشکنی نمیکنیم و طیق رسوم قدیمی میپردازیم به این خبرگزاری عزیز و صمیمی در ایام شباب و جوانی!
ایسنا هم مثل همه آن آدمهای موفقی که روی مخاند و مدام با تعریف خاطراتشان، مخاطراتی را که پشت سر گذاشتهاند خاطرنشان میکنند تا نشان دهند از کجا به کجا رسیدهاند یا چقدر خون دل خوردهاند و اراده به خرج دادهاند تا خرج از فرش به عرش رسیدنشان جفت و جور شود مملو از خاطرات تلخ و شیرین است.
ایسنا از زمین خاکی شروع کرد و اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم با یک خانه کلنگی در کوچه پس کوچههای خیابان انقلاب و با چند دانشجوی بیتجربه اما سرحال!
وقتی فاتح رییس سازمان دانشجویان جهاددانشگاهی شد تصمیم گرفت یک نشریه دانشجویی راه بیندازد اما به این نشریه کوچک مجوز داده نشد و بهجایش مجوز راهاندازی یک خبرگزاری اعطا شد!
البته این مجوز هم برای تشویق دانشجویان به یک کار بزرگتر داده نشد؛ فقط چون حدس زده میشد که چند دانشجو از پس راه انداختن یک خبرگزاری برنخواهند آمد، با کمال میل این مجوز صادر شد!
در اصل این مجوز حکم سنگ بزرگی بود که جلو راه آنها قرار داده شد و همین اشتباه محاسباتی با دستان خالی باعث و بانی افتتاح اولین خبرگزاری رایگان اینترنتی، نخستین خبرگزاری غیردولتی و تنها خبرگزاری با هویت دانشجویی و من حیث المجموع، پایه جنبش رسانهای با مدل بینابینی شد!
بله همه چیز پول نیست و کمی جربزه هم بد نیست.
ایسنا در اول راه همچون کارخانهها و شرکتهای غولی که کارشان را از چند اتاق شروع میکنند و بعد کلی شعبه در سراسر جهان میزنند هماکنون با هزار شعبه در سراسر کشور و هزار شعبه در جهان و با هزار زبان مختلف روزانه هزاران خبر مخابره میکند.
اسم و رسم «ایسنا» پیشترها اینقدر باکلاس و نامش مخفف چند کلمه انگلیسی نبود!
ایسنا در اثر مشت و مالها ایسنا شد یعنی از یک دفتر خبررسانی دانشجویی به یک خبرگزاری جهانی تبدیل شد و تنه به تنه غولهای خبری دیگر زد؛ حتی در ادامه تن و بدنش آنقدر رو آمد و به لحاظ لجستیکی، استراتژی، سوقالجیشی و چند اصطلاح قلمبه و سلمبه دیگر از این دست جان گرفت و جای خیلی از رقبایش را گرفت.
جایشان خالی است و خالی نباشد اما باری به هر جهت خالی است!
همانطور که ایسنا پلههای ترقی را در «الکسا» با افزایش تعداد بازدیدکنندگانش طی میکرد، به همان نسبت و البته بلانسبت، مثل گاو پیشانیسفید میشد.
یعنی به چشم میآمد و چشم میخورد!
البته ای کاش فقط چشم میخورد چون خیلی بیشتر از آن را از دوست و دشمن خورد؛ بهقدری که نه تنها «اسفند» که اگر کل فصل زمستان هم برایش دود میشد جواب نمیداد!
خدا روح پرفتوح خبرنگاران شهیدش را بیامرزد که چه بسا فدای همین زخم چشمها شدند.
مورد هجوم واقع شدن شاخ و دم ندارد، اما هجومهایی که به این خبرگزاری تمام دانشجویی شدند اتفاقا هم شاخ داشتند و هم دم!
البته هرچه این تهاجمهای فرهنگی و غیرفرهنگی و موشدوانیهای حزبی و سیاسی بیشتر میشد دستاندکارنش را بیشتر از بالا رفتن در رتبه الکسا و افزایش تعداد کلیکخورهایش امیدوار میکرد، چون طبق یک اصل کلی، کرمریختنها دقیقا از زمانی به اوج میرسند که کبکهای مجموعهای خروس بخوانند و اصولا مسیر «گرگ باران دیده شدن» (یا به عبارتی گرگ بالان دیده شدن) هم از همین راه میگذرد!
بگذریم؛ ایسنا به هر حال در این کشاکش های دهر و بگیر و ببندهای تلخ آنقدر ماند که یک شاخ و شمشاد بیستساله شد و بالاخره از آب و گل و اینهمه آب گلآلودشده بیرون آمد و کلی باکلاس شد، هم به لحاظ ساختمانی که عوض کرد و هم به لحاظ رفتار سازمانی و دیسیپلین اداری و هم اسم و رسمی که مثل خارجیها از خود بهدر کرد: Iranian Students' News Agency .
در این ۲۰ سال ایسنا ۱۰ مدیرعامل و سرپرست عوض کرد البته با میانگین «دو سال برای هر مدیر» رکوردی جابهجا نشد، اما خیلی از تصورات مبنی بر «راحتی کار ایسنا» جابهجا شد.
برخی از مدیرعاملها یک ماه دوام نیاوردند و البته برخی دیگر تا سه ماه ماندند!
یک بار این جناح آمد و شعار «چو ایران نباشد تن من مباد» را به «اخلاق، امید و آگاهی» عوض کرد و بار دیگر آن یکی دیگر آمد و حتی شعاری را هم عوض نکرد!
اما با همه این احوال افتخار ایسنا این است که در حال حاضر با شعار «هر دانشجو یک خبرنگار و هر ایده یک خبر» مشغول به کار است.
اگر فکر میکنید ایسنا هماکنون پاهایش را رو به افق دراز کرده و در آرامش مطلق و بهدور از آن مصیبتها مشغول مرور خاطرات سخت گذشته خود است باید بگوییم تا حدی درست فکر کردهاید اما این را هم داشته باشید که کمتر هفتهای سپری میشود که اوقات مدیرعاملش در دادگاه مطبوعاتی صرف و تلخ نشود و کمتر روزی هم هست که با تلفنی، خبری ناگهان محو نشود!
حتی پیش آمده که خبرنگاری دود شده و به هوا رفته!
خلاصه پشت صحنههای ایسنا بهخاطر دستهای پشت پرده خیلی هم مانند پشت صحنههای فیلمها خوش نمیگذرد.
اما فارغ از همه شعارهایی که ایسنا داشته خبرنگاران پرتلاشش بهشدت معتقدند که «این نیز بگذرد»!
و همین شعار است که آنها را در زمانهای که کمتر خبر خوبی برای مخابره پیدا میشود مشتاق به کار میکند.
قبول بفرمایید مخابره خبر بد از واقعه بد بدتر است!
به امید مخابره خبرهای خوب!
اینهم شعار ما که بدون رعایت کپیرایت تقدیم میکنیم به تک تک خبرنگاران ایسنا:
زنده باشی دلاور، خدا قوت قهرمان!
انتهای پیام