آیا "مُدرس" حامی احمدشاه و "میرزا کوچکخان" تجزیهطلب بود؟
علیاکبر رنجبرکرمانی پژوهشگر تاریخ معاصر در گفتگو با خبرگزاری تسنیم به شبهاتی در مورد شهید آیتالله مدرس و میرزا کوچکخان جنگلی پاسخ داد.

گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم - محمدحسن جعفری: آیتالله مدرس و میرزا کوچکخان جنگلی دو مبارزِ ضداستبداد و ضداستعمار بودند که در دوران رضاخان به مقابله با دیکتاتوری شاه پهلوی و استعمار انگلیس پرداختند.
در سالهای گذشته برخی از رسانههای انگلیسی همچون بیبیسی تلاش داشتهاند چهره متفاوتی از آیتالله مدرس و میرزا کوچکخان ارائه کنند و در این مسیر متوسل به شبهاتی هم شدند؛ از جمله اینکه مطرح شد آیتالله مدرس حامی شاه قاجار و از حمایت آلمانیها برخوردار بود و میرزا کوچکخان جنگلی نیز تجزیهطلب بود.
علیاکبر رنجبر کرمانی پژوهشگر تاریخ معاصر دلیل این شبههافکنیها را تخریب چهرههای مبارز ضد رژیم پهلوی در راستای تطهیر آن رژیم میداند.
با این گفته میتوان پی برد که بین شبکه اینترنشنال و رضا پهلوی (سلطنتطلبان) رابطهای وجود دارد و شبکه فارسیزبانی که مورد حمایت مالی عربستان سعودی است، برای تطهیر رژیم پهلوی چه پهلوی اول و چه پهلوی دوم اقدام به شبههافکنی و تحریف تاریخ کرده است.
در ادامه گفتگوی ما رنجبر کرمانی با موضوع پاسخ به شبهات مطرح شده در خصوص آیتالله مدرس و میرزا کوچکخان جنگلی، دو مبارزی که توسط رضاخان به شهادت رسیدند را میخوانید:
تسنیم: مرحوم مدرس از مهمترین مخالفان تغییر سلطنت از شاهنشاهی به جمهوریِ رضاخانی بود.
ایشان به چه دلیل با جمهوریِ رضاخانی مخالف بود و آیا این مخالفت به معنای موافقت و حمایت از پادشاهی احمدشاه قاجار بود؟
رنجبر: بسم الله الرحمن الرحیم.
ابتدا لازم میدانم در مورد شخصیت شهید آیتالله مدرس که مقامش هنوز در ایران ناشناخته مانده است، سخن بگویم.
او با وجود اینکه روحانی بود و پایش را از حوزههای علمیه ایران به خارج از کشور نگذاشته بود، جهاندیده بود و با تمامی سیاستهای جهان آشنا بود.
مدرس فردی پاک، باتقوا و زاهد بود.
با آنکه در بین موثرترین مقامات سیاسی و جایگاه اجتماعی قرار داشت، یک قران برای خودش نیاندوخت و سادهترین زندگی را داشت؛ به گونهای که بزرگان تاریخ و سیاست ایران مانند ملک الشعرای بهار، او را با امیرالمومنین (ع) مقایسه کردهاند و گفتهاند شبیه او زندگی میکرد.
آیتالله مدرس عالم روشنفکری بود.
روشنفکران دوران مدرس گفتهاند که او روشنفکرتر از همه ما بود.
ملکالشعرای بهار که سیاستمدار آکادمیک بود از روشنفکری مصدق سخن گفته است.
دکتر علی امینی که نخستوزیر پهلوی بود و در چند دوره نیز وزیر بود و پس از انقلاب به خارج از کشور فرار کرد، گفته است که من روشنفکرتر از مدرس ندیدم و در خاطرات خود عنوان کرده است که در دوران جوانی، مدرس دو سه بار به منزل ما آمد.
سخنان و رفتارهای او نشان داد که روشنفکر و نسبت به مسائل زمان خود بسیار آگاه است.
** مدرس تنها مخالف دیکتاتوری رضاخان بود
ایشان با دیکتاتوری رضاشاه مخالف بود و میدانست که جمهوریِ رضاخانی، چیزی جز دیکتاتوری نیست.
رضاخان سپهسالار از روزی که کودتا کرد، روز به روز پایههای دیکتاتوری خود را تحکیم کرد.
آن موقع بسیاری از روشنفکران فکر میکردند که رضاخان آدم حسابی است و میخواهد ایران را بسازد.
تنهاترین فرد یا یکی از معدود افرادی که فریب بازی رضاخان نخورد، مدرس بود که مردانه در برابر دیکتاتوری رضاشاه ایستاد.
اقدام مدرس تنها مخالفت با دیکتاتوری رضاخان پهلوی بود و به معنای حمایت و دفاع از قاجاریه و احمدشاه قاجار نبود.
ضمن اینکه باید توجه داشت، احمدشاه قاجار پادشاه مشروطه ایران بود.
پادشاه مشروطه محلی از اعراب نداشت که کسی مخالف یا موافق او باشد؛ چراکه آن فرد کارهای نبود و نقش تشریفاتی داشت.
رضاخان، احمدشاه را به خارج از کشور فرستاده بود.
مدرس موافق بازگشت احمدشاه به ایران بود تا مانع از شکلگیری دیکتاتوری رضاخانی شود؛ اما این به معنای موافقت با قاجاریه نیست.
بلکه مدرس تندترین انتقادها را متوجه احمدشاه کرده بود.
دکتر مصدق نیز موافق احمدشاه نبود.
او موافق بازگشت احمدشاه به ایران بود تا نمایندگان مجلسی که عناصر رضاخان بودند، رضاخان را رئیسجمهور و یا شاه نکنند.
اقدام نمایندگان مجلس خلاف قانون اساسی بود؛ چراکه در قانون اساسی کشور آمده بود که سلطنت باید در اعقاب محمدعلی شاه قاجار برقرار باشد.
تغییر سلطنت از اختیارات مجلس نبود.
مدرس و مصدق در برابر دیکتاتوری پهلوی و عمل خلاف قانون مجلس ایستادگی کردند؛ این هرگز به معنای طرفداری از قاجاریه یا احمدشاه نیست.
مدرس موافق بازگشت احمدشاه به ایران بود تا مانع از شکلگیری دیکتاتوری رضاخانی شود؛ اما این به معنای موافقت با قاجاریه نیست.
بلکه مدرس تندترین انتقادها را متوجه احمدشاه کرده بود.
دکتر مصدق نیز موافق احمدشاه نبود.
او موافق بازگشت احمدشاه به ایران بود تا نمایندگان مجلسی که عناصر رضاخان بودند، رضاخان را رئیسجمهور و یا شاه نکنند.
تسنیم: دیدگاه آیتالله مدرس در مورد نقش بیگانگان در تغییر سلطنت و تشکیل جمهوریِ رضاخانی در ایران چه بود؟
رنجبر: هیچ سندی نداریم که شهید مدرس گفته باشد انگلیس یا یک قدرت خارجی این بازی را طراحی و اجرا کرده باشد، اما همواره هم ایشان و هم دکتر مصدق در نطقها و سخنرانیهای خود چه در مجلس و چه در بیرون از مجلس اینگونه ذکر کردهاند که «این برنامهها را برای ما چیدهاند».
عبارت فوق نشان میدهد که اینان به عامل خارجی پشت قضایا توجه داشتهاند؛ اما به صراحت لازم نبوده است گفته شود، بلکه با گوشه و کنایه از عامل خارجی سخن گفتهاند.
آیتالله مدرس در کنار جمعی از علمای مشروطهخواه اصفهان در مدرسه صدر اصفهان
** مدرس از ابتدا مشروطهخواه بود
تسنیم: ادعا میشود که آیتالله مدرس ابتدا همراهی با مشروطه نداشت و پس از اینکه فضای مجلس را دادید، مشتاق شد تا نماینده مجلس شود.
آیا این ادعا صحیح است؟
رنجبر: شهید مدرس یکی از طرفداران پر و پا قرص مشروطیت در اصفهان بود و این سابقه مشروطهخواهی مدرس علاوه بر مقام علمی و فقهی او باعث شد زمانی که طبق قانون قرار شد علمای طراز اول معرفی بشوند و در مجلس حضور یابند، علمای اصفهان و نجف ایشان را معرفی کنند.
(علمای نجف که مدافعان مشروطیت بودند، انتخاب عالم طراز اول را به علمای اصفهان محول کردند.
آنها نیز آیتالله مدرس را به عنوان عالم آگاه به شرایط زمانه، مشروطهخواه و آشنا به اسلام معرفی کردند.)
حال باید این سوال را پرسید که چگونه ممکن است مشروطهخواهان اصفهان، فردی را که با مشروطه همراه نبوده است را معرفی کنند و راهی مجلس کنند؟
مدرس علاقهمند و یا عدم علاقهمند برای ورود به مجلس نبود و اساساً این موضوع اصلیت ندارد.
مدرس ریاستطلب نبود، اما اگر مسئولیتی به او سپرده میشد، آن مسئولیت را به خوبی انجام میداد.
مدرس شخصیت بارز مشروطهخواه در اصفهان بود و به همین دلیل به نمایندگی از سوی مردم در مجلس انتخاب شد.
جای تعجب است که فردی یا رسانهای ادعا میکند، مدرس با مشروطه همراه نبود.
** ماجرای تشکیل دولت ملی موقت و حمایت آلمان و عثمانی
تسنیم: مطرح میشود مدرس در برابر استبدادِ رضاخانی نقش فعالی داشت، اما در برابر بیگانگان کنش خاصی نداشت؛ از جمله اینکه در جریان جنگ جهانی اول به کرمانشاه رفت و به همراه جمعی دولت در تبعید تشکیل داد و سپس مورد حمایت آلمانها قرار گرفت.
ماجرای تشکیل آن دولت در تبعید چه بود و این حمایت چگونه بود؟
رنجبر: ابتدا باید مقدمات تشکیل دولت در تبعید را گفت تا قضیه به خوبی روشن شود.
وقتی که جنگ جهانی اول شروع شد، دولت ایران به ریاست مستوفی الممالک اعلام بیطرفی کرد.
دولتهای روس و انگلیس بیطرفی دولت ایران را زیرپا گذاشتند و وارد ایران شدند.
ورود قوای بیگانه به ایران عامل پیدایش قحطی بزرگ بود که طی آن میلیونها نفر از مردم ایران کشته شدند.
پس از ورود قوای بیگانه به ایران، مجلس از هم پاشید و نیمهتمام ماند.
در میان رجال سیاسی نیز دودستگی به وجود آمد.
عدهای از رجال بیم این را داشتند که بیگانگان به تهران بیایند، شاه جوان را بردارند و در اصفهان دولت تشکیل بدهند؛ از این رو رجال ملی ایران از جمله شهید مدرس به کرمانشاه مهاجرت کردند و در آنجا دولت موقت برای مبارزه با انگلستان و روسیه تزاری تشکیل دادند.
بنابراین اساس تشکیل دولت موقت ملی مبارزه با بیگانگان بود.
این دولت مورد شناسایی و حمایت آلمان و عثمانی که رقبای انگلیس و روسیه بودند، قرار گرفت.
این حمایت به معنای دستنشاندگی نبود.
در جنگ، دشمنِ دشمن، دوست است.
این قاعده طبیعی سیاست است و چیز بدی نیست.
در تمامی دنیا وقتی جنگ به وجود میآید، هر طرف برای خود هوادارانی پیدا میکند.
دولت موقت ایران به رهبری نظام السلطنه مافی و وزارت عدلیه (دادگستری) آیتالله مدرس، متحد عثمانی و آلمان در نبرد با روسیه و انگلیس بود؛ اینکه اشکالی ندارد.
تسنیم: نهضت اسلامی امام خمینی و نظریه ولایت فقیه چند دهه پس از حیات مدرس آغاز و مطرح شد.
اگرچه مدرس نظری در مورد نهضت اسلامی و ولایت فقیه نداشت، اما دیده نشده است که سخنی در باب تشکیل حکومت اسلامی و دینی گفته باشد، بلکه معتقد بر این بود که حکومت باید منطبق با خواست مردم باشد.
آیا سندی وجود دارد که مدرس موافق تشکیل حکومت اسلامی باشد؟
رنجبر: شما در طرح سوال، پاسخ هم دادید.
زمانی که اکثر مردم ایران بیسوادند و مفهوم حکومت اسلامی و حتی اسلام به عنوان ایدوئولوژی در جامعه ایران مطرح نشده است، چگونه یک عالم از حکومت اسلامی سخن بگوید؟
امام خمینی تا سال 42 (15 سال قبل از پیروزی انقلاب) در مبارزاتش، پرچمی که برافراشته بود، قانون اساسی بود.
همچنین ایشان در سال 48 درسهای ولایتفقیه را در نجف ارائه کردند.
البته معنا و مفهوم حکومت اسلامی از ابتدا و از زمان تشکیل دولت توسط پیامبر اکرم (ص) در مدینه وجود داشت، اما آیا این مفهوم در اجتماع مطرح بود و پذیرش داشت؟
این موضوعی است که باید بدان توجه کرد.
اگر کسی در مورد امری سکوت کرد و اینکه سندی از واکنش یک فرد در برابر یک موضع نداشتیم، دلیل بر این است که بگوییم مدرس مخالف حکومت اسلامی و ولایت فقیه بوده است؟
اتفاقاً قرائن دیگری داریم که میتوانیم بگوییم موافق بوده است.
اما واقع مطلب این است که ایشان اظهارنظری نکرده است؛ به این دلیل که در آن زمان این موضوع مطرح نبوده و شرایط طرح هم وجود نداشته است.
تسنیم: سوال پایانی در مورد آیتالله مدرس این است که مطرح میشود ایشان مخالف حق رای زنان بوده است.
آیتالله مدرس به چه دلیلی مخالف حق رای زنان بود؟
رنجبر: آن روزی که مدرس در مورد حق رای زنان سخن گفت، هیچ کشور اروپایی به زنان حق رای نداده بود.
زنان انگلیسی، آمریکایی، فرانسوی، سوئیسی و...
در چند دهه اخیر حق رای پیدا کردند.
حال باید این سوال را پرسید زمانی که در غرب زنان حق رای نداشتند، یک روشنفکر غربزده با چه انگیزهای موضوع حق رای زنان را مطرح کرده است؟
آن هم در شرایطی که مردانش هم سواد خواندن و نوشتن نداشتند.
ضمن اینکه زنان هم اعتراضی به این موضوع نداشتند.
آیتالله مدرس عضو ناظر در مجلس بود؛ یعنی ایشان موضوعات مطروحه در مجلس را با فقه و قانون اساسی تطبیق میداد.
طبق قانون اساسی زنان حق رای نداشتند.
مجلس نیز حق تغییر در مفاد قانون اساسی نداشت.
ایشان در آن سخنان نه نظر اسلام بلکه دیدگاه قانون اساسی را مطرح و از قانون اساسی کشور دفاع کرد.
مدرس به عنوان عالم طراز اول همچون شورای نگهبان وظیفهاش دفاع از قانون اساسی بود.
افرادی که از این موضوع سخن میگویند، میخواهند بگویند که اسلام مخالف زنان است؛ در صورتی که شما شاهد هستید در انقلاب اسلامی نه تنها زنان در تدوین و نگارش قانون اساسی نقش داشتند، بلکه وکیل و وزیر شدند.
در آینده هم شاید شاهد باشیم که یکی از زنان رئیسجمهور شود.
** تطهیر پهلوی با حمله به میرزا کوچکخان
تسنیم: اگر موافق باشید به شبهاتی که در مورد میرزا کوچک خان جنگلی مطرح است، بپردازیم.
مهمترین شبههای که مطرح میشود این است که ایشان تجزیهطلب بود.
چرا به ایشان نسبت تجزیهطلبی داده میشود؟
رنجبر: این نامردانهترین حرف علیه میرزا کوچکخان جنگلی است.
عدهای راه افتادهاند و میگردند که چگونه میتوان با طرح شبهات ناجوانمردانه، چهرههای درخشان تاریخ ایران را خراب کرد.
از جمله کارهایی که میشود، تخریب چهره میرزا کوچکخان است.
میرزا کوچکخان مورد تایید و تمجید مورخان، آگاهان به تاریخ ایران و علاقهمندان به ایران صرفنظر از رویکرد اسلامی و غیراسلامی است.
همه میهندوستان ایران، ایشان را وطنخواه میشناسند.
هدف تخریبکنندگان چهره میرزا کوچکخان، تطهیر پهلوی است.
یکی از اقدامات رضاشاه، کشتن میرزا و از بین بردن نهضت جنگل است.
دستخطهای میرزا کوچکخان خطاب به افرادش موجود است.
در آن دستخطها در تمجید از شخصیتی نوشته است، ایشان آدمی خوب و ایرانخواهی است.
او در نامههای خود کلمه وطنپرست هم به کار نبرده است و تنها ایرانخواهی را آورده است.
کلمه «ایران» در مکتوبات میرزا کوچکخان جنگلی فراوانی بسیاری دارد.
سعدالله درویش رئیس ستاد ارتش نهضت جنگل بود.
خاطرات ایشان و نامههای میرزا به ایشان منتشر شده است.
در آن کتاب علاوه بر اعتقادات اسلامی، میزان ایراندوستی میرزا نیز ذکر شده است.
نهضت جنگل، یک نهضت صرفاً گیلانی نبود، بلکه یک نهضت ایرانی بود که در جنگلهای شمال شکل گرفته بود.
قرار نبود نهضت مختص گیلان باشد و گیلان از ایران جدا شود.
قرار بود، جنگلهای گیلان به محلی برای آزادی ایران از دست انگلستان تبدیل شود.
آن روزی که عدهای از اطرافیان میرزا به شوروی پیوستند، میرزا با آنان قطع رابطه و همکاری کرد؛ چراکه با بیگانگان همراه شده بودند و منافع ایران را به کمونیستها میفروختند.
چنین آدمی چگونه تجزیهطلب است؟
کسی یک نامه، یک نوشته یا یک موضع از میرزا کوچکخان ندارد که کمترین دلالت بر تجزیهطلبی ایشان داشته باشد.
نشریه جنگل، ارگان رسمی نهضت جنگل بود.
در این نشریه به کرات از ایران و ایرانخواهی و ایراندوستی سخن گفته شده است.
** اولین فردی که به دروغ بودن شعارهای کمونیستی پی برد
تسنیم: مطرح میشود که میرزا کوچکخان با روسها ارتباطات و تعاملاتی داشته است.
آیا ارتباط داشته و در چه حد بوده است؟
رنجبر: انقلاب اکتبر که به وقوع پیوست، هنوز چهره کمونیسم برای مردم آشکار نشده بود و میشود گفت اولین کسی که در تاریخ جهان به دروغ بودن شعارهای کمونیستی پی برد، میرزا کوچکخان جنگلی بود.
انقلاب کمونیستی شوروی با شعارهای تساویطلبانه و ضد استعمار و امپریالیسم آغاز شد.
شاید در ابتدای امر حُسن نیست هم داشتند، به ویژه اینکه لنین بسیاری از پیمانهای ظالمانه و استعماری رژیم تزاری را لغو کرد.
واقعیت هم این است که انقلاب کمونیستی در روسیه، خیلی به نفع ایران تمام شد.
ملکالشعرای بهار و دکتر مصدق در این خصوص سخن گفتهاند.
شعارهای ضداستعمارانه انقلاب شوروی برای مردم ایران که تحت ستم انگلستان بودند، بسیار خوشایند بود.
شخصیت برجسته ضداستعمار هم میرزا کوچکخان جنگلی بود.
میرزا در ابتدا باورش شده بود که اینها ضدامپریالیسم هستند.
اما از همان ابتدا در مکاتبه با روسها بر استقلال ایران تاکید داشت و عنوان میکرد که شما اگر راستگو هستید باید از ما حمایت کنید و انتظاری از ما نداشته باشید.
اما به محض اینکه معلوم شد روسها اهداف دیگری دارند، میرزا کوچکخان نامههای تندی علیه سران شوروی نوشت.
برمبنای همین هم میگویم که میرزا اولین کسی است که در تاریخ جهان به قلابی بودن (که خود میرزا به کار میبرد) و دروغ بودن شعارهای کمونیستی پی برد.
رجال زیادی از جمله همراهان میرزا همچون ابراهیم فخرایی خاطرات خود را از میرزا نگاشتهاند.
فخرایی کتابی با عنوان «سردار جنگل» نوشته است.
در آن کتاب نامههای میرزا به روسها و مسئولان انقلاب کمونیستی آمده است.
جالب است بدانید که سرانجام، کمونیستهای دستنشانده روسیه موجب شدند تا نهضت جنگل شکست بخورد و رشت و گیلان را تحویل رضاخان دارند.
میرزا کوچکخان در جمع اعضای نهضت جنگل
** حمایت کمونیستها از رضاشاه
تسنیم: در ساختار نهضت جنگل افرادی حضور پیدا کردند که همانطور اشاره فرمودید کمونیست بودند و به نهضت خیانت کردند.
آیا این افراد نفوذی بودند؟
رنجبر: میرزا کوچکخان در عینحال که در ارتباط با روسها بسیار حساس و هوشمند بود و زود ماهیت آنها را کشف کرد، در ارتباط با اطرافیان حُسن نیت زیادی داشت.
شاید یکی از دلایلی که کمونیستها را به همراهی خود پذیرفت، به همین دلیل بود.
اینکه این افراد آیا نفوذی بودند یا خیر، نمیتوان اظهارنظر کرد؛ اما به هرحال آنها کمونیست بودند و به مبانی ملی و مذهبی اعتقادی نداشتند.
دولت شوروی به کمونیستهای جنگل توصیه کرد که با رضاخان کنار بیایند و نهضت شکست خورد.
از این رو آشکار است که آنان دستنشانده بودند.
تسنیم: سوال پایانی بنده این است که نقش میرزا در مقابله با قحطی بزرگ چه بود؟
رنجبر: میرزا در این قضایا نقش اساسی داشت.
اسمش در این رابطه در تاریخ ایران مانده است.
گیلان جزو مناطق پربرکت ایران بوده و است و شامل قحطی نشده بود.
میرزا در آن زمان، تجار و ثروتمندان گیلان را تشویق به کمک و یاری به مردم ایران و مناطق قحطیزده کرد.
انتهای پیام/