دغدغههای برای راهاندازی یک رشته تئاتری / «فن تئاتر را بیاموزیم»
قطبالدین صادقی گفت: کاملا با ایجاد یک رشته دانشگاهی جدی و فنی در مورد تئاتر کودک و نوجوان موافقم و بر ایجاد آن از مقطع کارشناسی تاکید میکنم. یعنی به دانشجویان تکنیک بیاموزیم و نه حرفهای بزرگ بیسروته که به دردشان نمیخورد و نمیتوانند به یک لحظه بازیگری، یک لحظه کارگردانی، یک لحظه طراحی و... تبدیلش کنند. چیزی که آموختنش به آنها، بر عهده ماست، ما باید فن تئاتر را به دانشجویان بیاموزیم، چیزی که در حال حاضر نه کسی حوصلهاش را دارد و نه تخصصش را.

قطبالدین صادقی گفت: کاملا با ایجاد یک رشته دانشگاهی جدی و فنی در مورد تئاتر کودک و نوجوان موافقم و بر ایجاد آن از مقطع کارشناسی تاکید میکنم.
یعنی به دانشجویان تکنیک بیاموزیم و نه حرفهای بزرگ بیسروته که به دردشان نمیخورد و نمیتوانند به یک لحظه بازیگری، یک لحظه کارگردانی، یک لحظه طراحی و...
تبدیلش کنند.
چیزی که آموختنش به آنها، بر عهده ماست، ما باید فن تئاتر را به دانشجویان بیاموزیم، چیزی که در حال حاضر نه کسی حوصلهاش را دارد و نه تخصصش را.
به گزارش ایسنا، اکنون در گوشه و کنار ایران، دانشگاههای مختلف دولتی و خصوصی، گرایشهای مختلف تئاتر را راهاندازی کردهاند اما یک رشته مغفول باقی مانده است: رشته تئاتر کودک و نوجوان، رشتهای که خواهان بسیاری دارد و بازار کار گستردهای، همچنان راهاندازی نشده است؛ این که تاکنون چرا این مهم عملی نشده است،پرسشی است که در نشستی با حضور قطب الدین صادقی، هما جدیکار، منوچهر اکبرلو و با هدایت و پرسشهای روشنک کریمی به بحث گذاشته شده است.
در ادامه مشروح این نشست میآید:
روشنک کریمی: گمان میکنم در جشنواره بینالمللی پانزدهم یا شانزدهم اصفهان بود که فریندخت زاهدی هم حضور داشت و صحبت از این شد که میخواهند مقطع کارشناسی رشته تئاتر کودک و نوجوان را در دانشگاهها تاسیس کنند.
آن زمان من در دانشگاه سوره درس میخواندم و مدیریت گروه نمایش دانشگاه سوره بر عهده اکرم قاسم پور بود.
من از او و از منوچهر اکبرلو که با یکدیگر در هیئتمدیره کانون تئاتر کودک و نوجوان خانه تئاتر همکار بودیم پیگیری کردم و متوجه شدم که حتی واحدهای درسی این رشته را هم با توجه به منابعی که اتفاقا در همان سالها توسط حسین فداییحسین، داوود کیانیان و کسانی دیگر، ترجمه، تالیف و به همت جشنواره چاپ شده بود، تدوین کرده بودند اما در ادامه اگرچه چندین بار از دوستان دانشگاهی پیگیری کردیم گفتند تصویب نشده است و همه چیز مسکوت ماند تا اکنون که در خدمت شما هستیم تا از شما بپرسم چرا؟
به تعویق افتادن تصویب رشته تئاتر کودک و نوجوان، نکتهای نبود که بتوانیم در گفتوگوهایی جداگانه در خصوص آن صحبت کنیم.
برای تشکیل میزگردی با داوود کیانیان، فریندخت زاهدی، محمدباقر قهرمانی، حسین فداییحسین، یدالله وفاداری و مجید سرسنگی، یعنی کسانی که در کمیته بررسی این رشته حضور داشتند صحبت کردم و در نهایت به این نکته رسیدم که دانشگاه تهران به این دلیل که ترجیح میدهد رشته تئاتر کودک و نوجوان را از مقطع کارشناسیارشد آغاز کند حاضر به پذیرش تصویب مقطع کارشناسی نیست در حالی که دغدغه کسانی که در این حیطه فعالیت کرده و میکنند، تصویب این رشته در مقطع کارشناسی است چون به حق آن را نیازمند مطالعات بنیادین و کار عملی که در این مقطع ممکن است، میدانند.
یکی از توجیحات دوستانی که میخواهند رشته تئاتر کودک و نوجوان را از مقطع کارشناسیارشد تصویب کنند این است که تئاتر کودک و نوجوان مانند ادبیات کودک و نوجوان، بینا رشتهای است و فارغالتحصیلان همه رشتهها اعم از ادبیات، روانشناسی، جامعهشناسی و غیره میتوانند در مقطع ارشد آن تحصیل کنند.
در صورتی که کسانی که ضرورت تصویب این رشته را بررسی کردهاند چنین دیدگاهی ندارند و ضمن تاکید بر تخصصی بودن آن، بر پایهگذاریاش از ابتدا و در مقطع کارشناسی تاکید دارند.
در نهایت به این نتیجه رسیدم که از منوچهر اکبرلو به عنوان یکی از کسانی که در کمیته بررسی رشته تئاتر کودک و نوجوان حضور داشته است، هما جدیکار به عنوان کسی که علاوه بر حضور در این کمیته،به عنوان مدیرگروه نمایش آن زمان دانشگاه تهران نیز جزو تدوینکنندگان واحدهای درسی رشته تئاتر کودک و نوجوان بوده است و میتواند در خصوص لزوم و ضرورت هر کدام از واحدهای درسی این رشته شفافسازی کند و قطبالدین صادقی به عنوان کسی که میتواند در خصوص چگونگی برخورد با رشته تئاتر کودک و نوجوان در دانشگاههای خارج از کشور صحبت کند، دعوت کنیم تا بار دیگر بستر پرداختن به این موضوع فراهم شود و در ادامه پس از صحبت با سایر دوستان و هنرمندانی که در کمیته مورد اشاره حضور داشتهاند به سراغ مجید سرسنگی به عنوان رئیس کارگروه هنرومعماری شورای تحول علوم انسانی بروم.
نکتهای که مجید سرسنگی بر آن تاکید کرد این بود که اظهر من الشمس است که ما باید رشته تئاتر کودک و نوجوان داشته باشیم و این مدیران گروه نمایش دانشگاهها هستند که پیگیری نمیکنند، در حالی که از آن سو طی صحبت با مدیران گروه نمایش دانشگاهها به این نتیجه رسیدم که همگی آنها پیگیرند و محل اختلافشان در تاکید کارگروه هنرومعماری شورای تحول علوم انسانی و در کنار آن دانشگاه تهران، بر آغاز این رشته از مقطع ارشد و خواست باقی دانشگاهها از مقطع کارشناسی است.
این موضوعی است که میخواهیم در مورد آن صحبت کنیم و شنونده نظرات شما باشیم.
هما جدیکار: من در ابتدا گزارشی از روند کار به شما بدهم.
سال 1383 در دوره مدیریت محمدباقر قهرمانی در گروه نمایش دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، در این مورد صحبت شد و فریندخت زاهدی و نغمه ثمینی مسئول پیگیری تصویب این رشته شدند.
در سال 1384 و هنگام مدیریت محمود عزیزی و بعدتر مجید سرسنگی بر گروه نمایش، این موضوع مجددا پیش کشیده شد و من حتی صورتجلسه آن را در اختیار دارم که مجید سرسنگی اعلام کرد از تصویب این رشته حمایت میکند.
فریندخت زاهدی نیز برنامه درسیای تدوین کرد و آورد.
منتها آن برنامه دچار نقصانهایی بود و اگرچه در تئوری ایرادی بر آن وارد نبود اما ایراداتش را در بخش عملی، ما و کسان دیگری که تئاتر کودک و نوجوان را تجربه کرده بودیم، لمس میکردیم و میدیدیم که واحدهای طراحی شده کاستیهایی دارد.
آن زمان فریندخت زاهدی در ایران نبود.
محمدباقر قهرمانی رئیس دانشکده هنرهای نمایشی و موسیقی شد و گروهی تشکیل داد که من به عنوان سرگروه آن، از افرادی از جمله داوود کیانیان و یدالله وفاداری و منوچهر اکبرلو دعوت کردم و بعدتر فریندخت زاهدی نیز به ما پیوست و به تصحیح دروس مورد اشاره و افزایش بخش عملی آن پرداختیم.
زیرا تئاتر کودک و نوجوان نمیتواند در بخشهایی چون نمایش خلاق با تئوری صرف کامل شود و نیازمند واحدهایی عملیست که به آن اضافه شد.
واحدهای درسی استخراج شده به اطلاع همه افراد مرتبط با تئاتر کودک و نوجوان رسانده شد و برای این که به نتیجه درستی برسیم در سال 1389 سمینار تخصصی تئاتر کودک و نوجوان را برگزار کردیم.
سمیناری که طی آن ضرورت تصویب رشته تئاتر کودک و نوجوان در مقطع کارشناسی بر همگان محرز شد.
مراحل تصویب این رشته تا زمانی که محمدباقر قهرمانی رئیس دانشکده هنرهای نمایشی و موسیقی بود به خوبی پیش رفت و حاصل آن به بهروز محمودیبختیاری که مدیرگروه نمایش بود ارائه شد تا در شورای آموزش تصویب شود.
آن زمان گفتند اگر بخواهیم رشته تئاتر کودک و نوجوان را تصویب کنیم واحدهایی باید جابهجا شوند و دوندگی دارد، اگرچه چیزی نبود که عملی نباشد چون ما تعداد واحدها را براساس اصولی که از آن آگاه بودیم نوشتیم و حتی مبانی را هم در نظر گرفتیم که در مبانی نیز یک واحد تئاتر کودک و نوجوان بگنجانیم.
این ماجرا بعد از آن خاموش شد، یک بار پروندهاش گم شد و معلوم نبود کجاست و مجددا گردآوریاش کردیم.
این بار با این پیشنهاد مواجه شدیم که رشته تئاتر کودک و نوجوان در مقطع کارشناسیارشد تصویب شود.
چرا؟
چون سیاست دانشگاه تهران در حال حاضر بر این است که گسترش آن از راه رشتههای کارشناسیارشد باشد و اعتبار دانشکدههایش براساس مقاطع کارشناسیارشد و دکتری تعیین شود.
سال 96 نیز گفتند چون یک سری از واحدهای درسی این رشته با دیگر رشتهها مشترک است در بازنگری دروس، واحدهایش را میان رشتههای دیگر تقسیم میکنیم.
به عنوان مثال واحد کارگردانیاش را در زیرمجموعه رشته کارگردانی قرار میدهیم و طراحیصحنهاش را زیرمجموعه رشته طراحیصحنه.
این کار هنگام بازنگری دروس هم انجام نشد و هیچ کس به این نکته توجه نکرد.
به نظر من اکنون نیازمند حرکتی گازانبری هستیم.
یعنی بر این نکته تاکید شود که ایجاد رشته تئاتر کودک و نوجوان در مقطع لیسانس است که اهمیت دارد، نه مقطع فوقلیسانس.
چون رشتهای بنیادین، بسیار تخصصی و آیندهساز است.
منوچهر اکبرلو: آقای بختیاری مخالف بودند یا معتقد بودند زمانبَر است؟
هما جدیکار: مخالف نبودند.
قطبالدین صادقی: الویتشان نبوده است.
هما جدیکار:ترجیح میدادند این رشته را در مقطع کارشناسیارشد تصویب کنند و بگویند رشتهای به رشتههای ارشد دانشگاه تهران اضافه شده است.
منوچهر اکبرلو: بعد از آقای بختیاری چطور؟
هما جدیکار: بعد از آقای بختیاری و جابهجایی او، آذین موحد رئیس دانشکده شد و رحمت امینی مدیرگروه نمایش.
رحمت امینی که آمد من خوشحال شدم و با خود گفتم به واسطه علاقه و دغدغهمندیاش در حوزه تئاتر کودک و نوجوان حتما این کار را انجام میدهد.
واحدهای درسی رشته کودک و نوجوان را به او ارائه دادیم و خواستیم در شورا تصویب شود و او بود که پیشنهاد داد واحدهای این رشته بین رشتههای دیگر sortشود.
منوچهر اکبرلو: یعنی چه شود؟
هما جدیکار:همان طور که اشاره کردم به عنوان مثال یکی از واحدهای ما بازیگری تئاتر کودک و نوجوان بود و گفتند این واحد در رشته بازیگری تدریس شود.
منوچهر اکبرلو: یعنی یک واحد به آن رشته اضافه شود؟
هما جدیکار: بله، یک واحدشان را بردارند و این واحد را اضافه کنند.
مثلا کارگردانی 3 دانشجویان رشته کارگردانی، به کارگردانی تئاتر کودک و نوجوان تبدیل شود.
یک درس آن جا، یک درس این جا، یک واحد در آن رشته، یک واحد در این رشته.
که اساسا موجب پراکندگی واحدهای رشته تئاتر کودک و نوجوان میشود.
منوچهر اکبرلو: آن قدر پخش میشود که چیزی از آن نمیماند.
برای کسانی که به این گرایش تمایل ندارند چه؟
باید مجبوری بگذرانند.
هما جدیکار: و در عمل یعنی هیچ.
این پیشنهاد رحمت امینی بود و بعد هم پیگیری نکرد.
خانم کریمی میگویند آقای سرسنگی گفتهاند وجود این رشته اظهر من الشمس است و مدیرگروه نمایش دانشکدهها هستند که باید تصویب این رشته را مطالبه کنند، در حالی که خودشان در جلسات ما میگفتند تصویب این رشته در مقطع کارشناسی هیچ فایدهای ندارد و فقط باید به مقطع ارشد آن فکر کرد و نظر او تاثیرگذار است چون رئیس کارگروه هنرومعماری شورای تحول علوم انسانی و جزو گروه گسترش رشتههای دانشگاهی در وزارت علوم است و من تاکید داشتم در این میزگرد حضور داشته باشد.
منوچهر اکبرلو: یک سوال، اگر دوستان میگویند تصویب این رشته در مقطع ارشد برایشان مهم است، نمیتوان به آن فکر کرد؟
هما جدیکار: واحدهای ارشد طی چهار ترم ارائه میشود که یک ترمش هم صرف پایاننامه خواهد شد و میشود سه ترم، دانشجویان در این سه ترم چند واحد عمومی دارند و چند واحد اصلی و در این بین چند واحد برای تئاتر کودک و نوجوان باقی خواهد ماند؟!
منوچهر اکبرلو: من از نگاه کاچی به از هیچی میگویم.و البته این حُسن که از رشتههای نزدیکی مثل روانشناسی و...
هم میتوانند حضور داشته باشند.دارم همه ابعاد قضیه را بررسی میکنم.
هما جدیکار: اصلا عملی نیست.
یعنی آموزشی که ما میخواهیم آکادمیک باشد و از کسی که وارد رشته تئاتر کودک و نوجوان میشود یک متخصص بسازد در کارشناسی که کار نظریاش کمتر و عملیاش بیشتر است، اتفاق میافتد.
کارشناسیارشد نظری است و در عمل هیچ اتفاقی نمیافتد.
خواندن نظریه در رشته تئاتر کودک و نوجوان به چه درد میخورد؟!
منوچهر اکبرلو: بستگی دارد به واحدها.
من هم شخصا معتقدم واحدهای عملی باید زیاد باشد.
و البته برای مقاطع بالا توقع میرود که مباحث نظریاش را هم بداند.
میماند حذف واحدها کم یا بی ارزش.بحث ِ این که چه بخوانند به نظرم ثانویه است.الان باید تمرکز روی تاسیس رشته باشد.
اتفاقا در حال مرور واحدهای درسی رشته ادبیات کودک بودم و دقیقا به نکتهای رسیدم که شما اشاره کردید؛ واحدهایی که همگی نظری بودند و به عنوان مثال تاریخ ادبیات کودکی که زهره قایینی تالیف کرد و شعر کودک و من ماندم که اگر کسی اینها را بخواند تبدیل به کارشناسِ ارشد ادبیات کودک میشود؟!
دقیقا به قول شما سطحی میبینند.
منوچهر اکبرلو: رشته ادبیات کودک که اکنون در شیراز، گیلان و...تدریس میشود و متاسفانه با ادبیات نمایشی کودک آشنا نمیشوند و فکر میکنند ادبیات یعنی فقط شعر و داستان.سوتفاهمی که در رشته زبان و ادبیات فارسی هم هست.
هما جدیکار: دانشگاه شهید بهشتی هم این رشته را دارد.
اول در شیراز بوده است.
هما جدیکار: بله، اول در شیراز بود و مرتضی خسرونژاد درخواست داده بود و فعال هم بود.
چون مرکز مطالعات ادبیات کودک هم دارند.
هما جدیکار: اما الان اگر به واحدهای درسیشان نگاه کنید میبینید که متخصص بار نمیآورند.
نه، مطالعات عمومی است.
هما جدیکار: چیزی که تئاتر کودک و نوجوان ما نیاز دارد در مقطع کارشناسی است که شکل میگیرد و پخته میشود و حال فارغالتحصیل مقطع کارشناسی این رشته میتواند ارشد ادبیات کودک هم بخواند.
منوچهر اکبرلو: یا در آینده ارشد خود رشته تئاتر کودک و نوجوان هم وجود داشته باشد.
هما جدیکار: بله، اما چیزی که هست نیازمندی ما به رشتهای بنیادی است.
چون با کودک و نوجوان سروکار دارد و کودکان و نوجوانان هستند که آیندهسازند.
بعد از جنگ جهانی دوم از ژاپن پرسیدند شما برای کشورتان و ساختن دوباره خرابیهایی که متحمل شدهاید چه برنامهای دارید و میخواهید بر روی چه چیزی سرمایهگذاری کنید؟!
گفتند روی کودکانمان و شد ژاپن امروز، چون بر روی کودک سرمایهگذاری کردند.
منوچهر اکبرلو: اینها بدیهیات است و اگرچه هیچ کس منکرش نمیشود اما کسی هم پا پیش نمیگذارد.
من جایی مقالهای دارم که در آن نوشتهام آغازگر تئاتر کودک پس از انقلاب روسیه خانمی است به نام ناتالیا زاتس ، نوجوانی که پدر و مادرش نوازنده بودند و با استانیسلاوسکی رفاقت داشتند و او هم علاقهمند بود و در کنار آنها.
مدت کوتاهی پس از انقلاب، او را به عنوان مسئول تئاتر کودک و نوجوان انتخاب و سالنی در اختیارش گذاشتند و او آرامآرام شاخههای تئاتر کودک و نوجوان را گسترش داد.
در این لحظه به این بخش که نگاهشان چقدر ایدئولوژیک بود کاری ندارم و بر این تاکید میکنم که تئاتر کودک و نوجوان چه میزان برایشان اهمیت داشت.
زندگینامه او هم جدیدا ترجمه شده .
هما جدیکار: در همه جا و برای همه کشورها و دولتها، کودک و نوجوان مهم است.
برای این که از صحبتهای آقای صادقی هم استفاده کنیم از ایشان میخواهم در مورد بودن یا نبودن رشته تئاتر کودک و نوجوان در دانشگاههای اروپایی بگویند.
قطبالدین صادقی: در سوربن هست.
منوچهر اکبرلو:مشخصا تئاتر کودک؟
قطبالدین صادقی: بله، در فرانسه هم در دوره لیسانس و هم در دوره فوقلیسانس وجود دارد.
حقیقت این است که سکوت من به این دلیل بود که میخواستم از زبان خانم جدیکار بشنوم چه بر سر تصویب این رشته آمده است.
منوچهر اکبرلو: و خانم جدیکار هم تاریخچه را مختصر و مفید گفتند که گرفتار رفتنها و آمدنها و تنبلیها و سلیقهها و اختلافات شخصی افراد و بوروکراسی شد.
قطبالدین صادقی: حقیقتش را بخواهید دانشگاه به شدت منحرف و از کارکرد اصلی خود دور شده است.
دانشگاه تبدیل به جایی برای به دست آوردن کاغذپارهای شده است که دانشجویان با آن فخر میفروشند.
چندین و چند برابر نیازمان فارغالتحصیل کارشناسیارشد و دکترا داریم بدون آن که چیزی بلد باشند.
اخیرا یکی از همین فارغالتحصیلان دکترا از من خواست نامهای در تاییدش بنویسم و من تعجب کردم و گفتم تو سالهاست مدرک دکترا داری چطور من، تو را تایید کنم در حالی که نه کتابی نوشتهای، نه مقالهای و نه کارگردانیای کردهای؟!
این کاغذپارهها به چه دردی میخورند و چه ارزشی دارند؟!تمام تلاش نهادهای آموزشی ما باید به سمت کارهای عملی برود، کارهای تئوری به قدری با جعلیات و حقهبازی پیش رفته است که به عقیده من بیارزش است.
باید به سمت کارهای عملی رفت و به دانشجویان یاد داد فاصله دست و ذهنشان را کم کنند.
در این که تا به حال کوتاهی کردهاند که رشته تئاتر کودک و نوجوان را تصویب نکردهاند، شکی نیست.
این رشته 11 میلیون مخاطب مدرسهرو دارد که خوراک فرهنگی ندارند.
به نظر من باید تمام هموغم دانشگاه اول این باشد که به دانشجویان کار عملی بیاموزد و نه یک سری نظریه که به هیچ دردی نمیخورد و دانشجو نمیداند با آن چه کند.
دانشگاه باید به دانشجو یاد دهد اگر به عنوان مثال بازیگری میخواند چگونه به عنوان بازیگر روی صحنه بیاید و سکوت کند، چگونه به چشم تماشاگر خیره شود و با سکوت بازی کند.
دانشجویان ما این را بلد نیستند.
باید یادشان داد چطور یک قصه را تعریف کنند، این را بلد نیستند، باید یادشان داد چطور یک صحنه را کارگردانی کنند، این را بلد نیستند و این بلد نبودن در تئاترهایی که میبینیم مشخص است و به شخصه مرا به شدت مایوس میکند.
کارگردانان هیچ کدام چیزی به نام مفهوم کارگردانی در کارشان ندارند و بازیگران هیچ کدامشان نمیتوانند یک میلیمتر آن سوتر از خود را بازی کنند و تنها به تکرار خود و روزمرگیشان میپردازند.
آموختن تکنیکها و روشهایی که تکرار روزمرگی نباشد، ابداعی هنری درش باشد، تعریف آکادمیکِ پداگوژیک درش باشد و کاربردی باشدبسیار ضروری است.
این که جشنوارههای بسیاری در زمینه تئاتر کودک و نوجوان فعالند، خود نشان میدهد که ما باید در زمینه کار عملی به دقت نظر بالاتری برسیم که در حال حاضر وجود ندارد.
منوچهر اکبرلو: با توجه به این که دانشجویان هنر ما ،واحدهای کارآموزی ندارند.
قطبالدین صادقی:به نظر من آموختن تئاتر کودک و نوجوان از مقطع فوقلیسانس کاری عبث و بیارزش است.
آموختن این نکات، به دانشجویانی که میخواهند این رشته را انتخاب کنند که تعریفی درست از تئاتر کودک و تئاتر نوجوان در ذهن داشته باشند و تعریفی درست از بازیگری آن، طراحیاش و کارگردانیاش بسیار ضروری است و این تعاریف درست باید زیر نظر متخصصین به آنها آموزش داده شود و کاری بسیار اساسی است.
از آشفتگی موجود باید دوری کرد و چهارچوبی داشت، چهارچوبی منطقی و کاربردی.
به نظر من زمانش رسیده است از منظر تکنیک و روشهای ابداعی به این موضوع نگاه کرد.
تا به حال تجربیاتی شده است و هر کس کاری کرده است و ادامه این تجربیات نیازمند سنجهای علمی است و آن دانشگاه است.
من کاملا با ایجاد یک رشته دانشگاهی جدی و فنی در مورد تئاتر کودک و نوجوان موافقم و بر ایجاد آن از مقطع کارشناسی تاکید میکنم.
یعنی به دانشجویان تکنیک بیاموزیم و نه حرفهای بزرگ بیسروته که به دردشان نمیخورد و نمیتوانند به یک لحظه بازیگری، یک لحظه کارگردانی، یک لحظه طراحی و...
تبدیلش کنند.
چیزی که آموختنش به آنها، بر عهده ماست، ما باید فن تئاتر را به دانشجویان بیاموزیم، چیزی که در حال حاضر نه کسی حوصلهاش را دارد و نه تخصصش را.
این رشته در اروپا هم وجود دارد، البته من کارشناسیام را در ایران و کارشناسیارشدم را در سوربن خواندم.
آن زمان ما 12 نفر و اولین مربیان تئاتر کودک بودیم.
زمانی که من درسم را در آن جا آغاز کردم، به مدت دو سال در یک هنرستان که معادل مقطع سنی نوجوانان ماست، مربی تئاتر بودم و دهها ورک شاپ و کارگاه آموزشی ریز و درشت برگزار میشد که همهشان زیر نظر سوربن بود و آموزش و پرورش به شکل عجیبی با آنها همکاری میکرد.
به نظر من دیر یا زود باید به روش عَمَلی آموزش بازگردیم.
باید به بچهها بیاموزیم چهگونه به شکل فنی بازی کنند، چهگونه به شکل فنی کارگردانی کنند و...
نظریات عجقوجق کارشناسی ارشد و دکترا به درد بچههای ما نمیخورد وقتی اصول و پایه اولیه را نیاموختهاند.
آموختن نظریههایی که بخش عمدهشان نیز حاصل جعلیات است و از اینترنت و چند کتاب کپی شده است فایده ندارد و ماحصلش یک کار عَمَلی خوب نیست.
ما باید از یک کار عَمَلی خوب و محکم شروع کنیم و در کنارش اگر خواستیم نظریه هم یاد بدهیم، بدهیم.
هما جدیکار: ما در برنامهای که نوشتیم و مسئولیتش بر عهده من بود به تمام کمبودهایی که در واحدهای درسی رشتههای دیگر وجود داشت نیز توجه و آنها را جبران کردیم.
به این معنا که به کار عَمَلی توجه کردیم و حتی واحدی به نام مربیگری در نظر گرفتیم که دانشجویان بیاموزند چگونه چیزی را به دیگری یاد دهند.
منوچهر اکبرلو: بخش مهم این رشته باید آموزش مربیگری باشد.
قطبالدین صادقی: ما باید به سراغ کار عَمَلی برویم و نظریهپردازی را رها کنیم.
مثالی میزنم، من در حال آمادهسازی «سیمرغ» براساس «منطقالطیر» بودم.
میدانید که آن جا همه مرغان جمع شدهاند و هُدهُد به آنها میگوید سلطان ما مُرده است و باید پادشاهی بیابیم و تشکلی به وجود آوریم.
هر کس نظری میدهد، موافق یا مخالف و موافقت یا مخالفتش را با قصهای بیان میکند و مجموع آن یکصد و هشتاد و هفت قصه است.
اگر «منطقالطیر» را تقسیم بر 100 کنید، 98 قسمت آن در حال نشستن و صحبت کردن میگذرد، آن دو درصد پایانی است که راه میافتند تا به بارگاه سیمرغ بروند.
یعنی تمام بحثها و دعواها و گذر از هفت وادی در حرف است که رخ میدهد و نتیجهاش میشود این که هیچ کس کار عملی نمیکند و همه حرف میزنند.
این فرهنگ لفاظی است، همه مینشینند و فقط حرف میزنند.
میخواهم بگویم ما باید در دانشگاههایمان دست به عمل بزنیم و اولین چیز کار کردن با دستهاست.
هما جدیکار: پس شما هم با تصویب این رشته در مقطع کارشناسی موافقید؟
قطبالدین صادقی: کاملا موافقم.
من میگویم باید لیسانسی برای این رشته پدید آورد که تماما مباحث عَمَلی باشد و اصلا به مباحث نظری نپردازد.
هما جدیکار: مباحث نظریای که ما طراحی کردیم بسیار اندک بود و آن هم مربوط به روانشناسی.
قطبالدین صادقی: آن خوب است.
روانشناسی و ادبیات کودک را نمیتوان عَمَلی درس داد، چون ذاتشان نظری است.
ما باید بچهها را متخصص از دانشگاه بیرون بفرستیم نه دارای یک سری محفوظات که نمیدانند کجا خرجش کنند.
مثالی دیگر بزنم، در حال کار کردن روی «هفتخوان رستم» بودم و یکی، دو بازیگر کم داشتم.
دیگر بازیگرانم گفتند ما کسانی را معرفی میکنیم.
بازیگری را از دانشکده سینماتئاتر معرفی کردند که ترم هشت بود.
من گفتم شما را نمیشناسم و میخواهم بدانم جنس بازی و صدایتان چگونه است.
گفتم یک تکه بازی کن!
گفت چه بازی کنم؟!
یک تکه کاغذ به او دادم و گفتم این را چخوفی بازی کن!
گفت چخوفی چگونه است؟!
من شروع به توضیح دادن کردم که این گونه است و آن گونه.
نتوانست.
گفتم برشتی بازی کن!
گفت برشتی چگونه است؟!
گفتم این گونه است و آن گونه.
نتوانست.
گفتم شکسپیری بازی کن!
گفت شکسپیری چگونه است؟!
گفتم این گونه است و آن گونه.
نتوانست.
گفتم ایبسنی بازی کن!
گفت ایبسنی چگونه است؟!
شوخی نمیکنم!
ترم آخرش بود.
گفتم به تو چه یاد دادهاند که حاصلش شده است این؟!
این از دانشگاه بیرون میآید...
هما جدیکار:و مدعی است!
قطبالدین صادقی: باید کاری بلد باشد که ادعایش را داشته باشد!
این آن فقر بزرگ دانشگاههای ماست، یک سری محفوظات الکی که فقط با حفظ کردن جزوه به دست میآید بی آن که کار عملی بلد باشند.
یک مثال دیگر هم بزنم.
من دانشگاه سوره اصفهان درس میدادم و به جز من چند نفر دیگر از دوستان هم میآمدند.
دختر خانمی دیر سر کلاس آمد و گفت مشغول کار بودم.
گفتم چه کاری؟
گفت پای کامپیوتر در حال انجام دادن کاری در مورد ایبسن بودم.
گفتم اینها را برای چه میخواهی؟!
گفت برای فلان استادمان.
گفتم ایشان ایبسن درس میدهد؟!
گفت نه سبکها و شیوههای نمایش ایرانی!
و برای نمره به من گفته است پِیپر برایش ببرم!
یعنی آن استاد در درجه اول سواد ندارد که در مورد نمایش ایرانی چیزی بگوید!
در درجه دوم آن دانشجو را هم منحرف میکند!
پِیپر بردن در مورد ایبسن چه ربطی به سبکها و شیوههای نمایش ایرانی دارد؟!
این چه دانشگاهی است؟!
چرا به جایش به او یاد نمیدهی که یک لحظه از تکنیک سیاهبازی چگونه است؟!
چرا یک لحظه از تکنیک حاجی و شُلی را یادش نمیدهی؟!
چرا نقالی یادش نمیدهی؟!
اگر بلد نیستی یاد بدهی چرا قبول کردهای این واحد را درس بدهی؟!
ما به بچههایمان چیزی نمیآموزیم.
آن دختر و دهها دختر و پسر دیگر هیچ چیزی نشدند چون نمیدانستند وقتی از دانشگاه بیرون آمدند مثلا با چیزهایی که در مورد ایبسن از اینترنت درآوردهاند چه کار کنند!
این مثال را زدم تا بگویم ما به بچههایمان خیانت میکنیم اگر چیزی عملی به آنها نیاموزیم.
این بچهها باید فن بیاموزند.
معلومات کشکی اینترنتی به دردشان نمیخورد.
استدلالم براساس این چند مثال این است که به بچهها از همان سال اول باید تکنیک آموخت، تکنیک بیان، بدن، موسیقی، دکور و...
و اینها را به عنوان هنرمندانی خلاق و فعال تحویل جامعه داد.
منوچهر اکبرلو: بعد میگوید من لیسانس دارم یا فوقلیسانس دارم اما هیچ کجا به من کار نمیدهند!
قطبالدین صادقی: برای چه بدهند آخر؟!
منوچهر اکبرلو: مهارت تو را میخواهند و نه مدرک تو را.
هما جدیکار: من از همه بچههایی که میخواهند فوقلیسانس بخوانند میپرسم چرا میخواهی این کار را بکنی؟
مثلا چرا میخواهی فوقلیسانس نمایش عروسکی بخوانی؟
قطبالدین صادقی: بلافاصله هم مدعی تدریس میشوند!
هما جدیکار: اصلا میآیند که هیئتعلمی شوند.
میگویم سه دانشکده داریم و همهشان هم از هیئتعلمی اشباع شدهاند.
اگر برای هیئتعملی شدن فوقلیسانس میخوانی هیچ جایی نیست که تو استخدام شوی!
اگر در حال کار عَمَلی در رشته خودت هستی، فوقلیسانس کمکی به تو نخواهد کرد و اتفاقا بازار کار عَمَلیای را هم که در حال انجامش هستی از دست میدهی و بعد فقط مدعی میشوی که من نظریهپردازم و آن نظریهات هم در بازار کار نه یک قران ارزش دارد و نه خریدار.
منوچهر اکبرلو:به یک جلسه دفاع دکترا دعوت شدم.نتوانستم بروم.از استاد راهنمایش بعدا پرسیدم چه خبر، گفت 19 گرفت و یک مقاله هم داد و شد 20، گفتم عنوان پایاننامهاش چه بود؟
طولانی بود و نقل به مضمون کرد.یعنی عنوان هم به یادش نبود.
گفتم تا به حال در مقطع دکترا چند خروجی داشتهاید؟
گفت این تعداد، گفتم عنوان پایاننامههایشان چه بوده است؟
چند تایی را گفت.
گفتم نام چند نفر از نویسندگان این پایاننامهها را به من بگویید.
گفت.
گفتم من 35 سال است در تئاترم، تئاتربینم، مقالهخوانم، کتابخوانم و...
قطبالدین صادقی: و احتمالا نام یک نفر از آنها را نشنیدهاید؟
منوچهر اکبرلو: دقیقا، نام یک نفرشان را هم نشنیده بودم.
این آدمها لیسانس گرفتهاند، فوقلیسانس گرفتهاند، اکثرشان هم دانشگاه تهرانی بودهاند و بعد دکترا قبول شدهاند و از پایاننامهشان هم دفاع کردهاند، اگر اهل قلم و اهل کار عَمَلی بودند نباید در این مدت یک مقاله، یک کتاب، یک سخنرانی، یک نمایشنامه، یک خروجی از آنها میدیدیم؟!
اینها کجا هستند؟!
نکتهای که باید به فرمایش شما در خصوص لزوم تصویب رشته تئاتر کودک و نوجوان اضافه کنم این است برخلاف بسیاری از رشتهها که اشباع شده است و میگویند دانشجویان حتی وقتی پیشنهاد حضور بدون کنکور را هم میشنوند حاضر به شرکت نیستند و تعداد متقاضیان سیر نزولی پیدا کرده است، رشته تئاتر کودک و نوجوان این گونه نیست.
رشته تئاتر کودک و نوجوان بازار کار فوقالعادهای دارد و اگر بخواهم فهرستوار به اسامی مکانهایی که مشتاق حضور دانشآموختگان این رشتهاند اشاره کنم میتوانم از آموزش و پرورش، مدارس، مهدکودکها، بهزیستیها، کانون اصلاح و تربیتها، مراکز تفریحی و...
نام ببرم.
این بازار کار وجود دارد و نباید نادیدهاش گرفت.
سوال من این است که چرا تصویب رشتهای که از چنین بازار کاری برخوردار است،از مقطع لیسانس،در اولویت کار دوستان قرار نمیگیرد؟!
هما جدیکار: به خاطر این که وقتی رشتهای را در مقطع کارشناسیارشد تصویب میکنید، همراه پایاننامه هر دانشجو مقالهای چاپ خواهد شد و در قبال آن مقاله دانشگاه شما از امکاناتی برخوردار میشود.
یعنی درد ما یکی، دو تا نیست!
همه اینها مسائلی است که باید باز شود و باید به آنها پرداخت.
حرف ما این است که در بازار کار از شما نمیپرسند مدرکتان کو؟!
میپرسند چه کاری بلدید؟!
مشکل ما این است.
منوچهر اکبرلو: یعنی هم دانشجو، کسی که متقاضی است، هم نظام آموزشی و مدرس باید دست به دست یکدیگر دهند تا این مشکلات حل شود.
قطبالدین صادقی: یک مثال دیگر برایتان بزنم.
در فرانسه در حومه شهرها مراکز تئاتری است و بدون استثنا علاوه بر گروههای تئاتر بزرگسال حرفهای که در آن جا مستقر است، یک گروه تئاتر کودک هم حضور دارد.
یعنی تقریبا پا به پای گروههای تئاتر بزرگسال، گروههای مخصوص تئاتر بچهها هم هست.
هما جدیکار: اصلا در آن جا کسانی که کار تئاتر کودک و نوجوان میکنند، پختگان تئاتر بزرگسالند.
برعکس اینجا که میگویند برویم چند کار تئاتر کودک و نوجوان کنیم، شناخته که شدیم برویم روی صحنه تئاتر بزرگسال!
قطبالدین صادقی: به تئاتر کودک و نوجوان به چشم مقدمه نگاه میکنند.
هما جدیکار: این نگاه سهلانگارانه است که باید تغییر کند.
قطبالدین صادقی: و این نکته را باید جا انداخت که در تمام شهرها باید گروه تئاتر کودک و نوجوان به وجود بیاید.
هما جدیکار: تقریبا هست اما علمی نیست.
قطبالدین صادقی: دقیقا، باید دانش فنی بیاموزند.
این دانش فنی به عقیده من از همه چیز مهمتر است.
به هر حال غایت محتوا، شکل است، شما اگر در شکل مسلط نباشید نمیتوانید سادهترین مفاهیم را هم منتقل کنید.
ما باید از کار عَمَلی شروع کنیم که شناخت ملموسی به ما میدهد و توانایی خلاقه عملی میآموزد.
به نظر من باید برای تصویب این رشته فشار آورد.
هما جدیکار: بار دیگر میگویم که باید گازانبری عمل کرد.
قطبالدین صادقی: این مطالبه باید از طریق جشنواره تئاتر کودک و نوجوان هم مطرح شود.
هما جدیکار: رو در رو کردن آدمها هم اتفاق مهمی است که باید صورت بگیرد.
به عنوان مثال من صورتجلسه سال 84 را در اختیار دارم که همه گفتند از رخ دادن این اتفاق حمایت میکنند ولی در عمل اتفاقی رخ نداد.
به سمیناری که برگزار کرده بودید اشاره کردید، چیزی از خروجی آن سمینار در قالب مقاله چاپ شد؟
چیزی که اکنون بتواند سند اثبات لزوم تصویب رشته تئاتر کودک و نوجوان باشد؟
هما جدیکار: در بین مقالات فقط مقاله آناهیتا غنیزاده با عنوان لزوم دانشگاهی شدن این رشته، مستقیما به این مسئله میپرداخت و باقی مقالات در مورد موضوعات کلیتری بود.
ما از آن سمینار منابع و خوراک این رشته را بیرون آوریم.
مثلا آقای اکبرلو این کار را در مورد وزارت آموزش و پرورش انجام داد و توضیح داد که چه سابقهای وجود دارد.
شما نمایشنامههای چاپشده کودک و نوجوان را بررسی کنید، من که سرم را به دیوار میکوبم!
ما از سال 89 تاکنون نمایشنامهها را در شورای کتاب کودک بررسی کرده و میکنیم، زمانی که گزارش میدهیم از نویسندگان و ناشران میخواهیم بیایند و بشنوند و ببینند و به صورت عملی متوجه شوند از لحاظ ساختاری، محتوایی، موضوعی، شخصیتشناسی، زبانشناسی و...
چه مشکلاتی وجود دارد.
بارها و بارها گفتهایم موضوعات خوب است اما روند کار صحیح نیست.
انگار از نویسندگان پرسیدهاند چیزی برای عرضه دارید و آنها از صندوقچهشان نمایشنامهای بیرون کشیدهاند!
نمایشنامهای بود که اولش نوشته بود «نارنج» و «ترنج» و از صفحه سوم شده بود «نون» و «ت»!
این صحبت یک کار و دو کار نیست.
قطبالدین صادقی: ما برای تصویب رشته تئاتر کودک و نوجوان باید چند کار انجام دهیم.
اول این که از بیرون با سلسله مصاحبهها و گفتوگوها، مطالبهگری و فشار از طریق افکار عمومی را افزایش دهیم و فضای عمومی را نسبت به این مسئله حساس کنیم.
دوم این که درخواستی جدی به دانشگاهها داده شود و حتی اگر یک دانشکده هم تصویب این رشته را از مقطع کارشناسی بپذیرد برای زمان حال خوب است.
سوم تنظیم یک برنامه درسی محکم است.
هما جدیکار: آن تنظیم شده است و میتواند مجددا بازنگری شود.
قطبالدین صادقی: به نظر من این سه کار باید همزمان صورت گیرد و حتی تقدم و تاخرش هم مطرح نیست.
این سه کار باید با یکدیگر پیش برود تا لزوم تصویب این رشته جا بیفتد.
من از آقای رحمت امینی تعجب میکنم با این که خودش...
هما جدیکار: من بسیار امیدوار بودم که ایشان پیگیری کنند.
مایی که دغدغهمان کودک و نوجوان است و اعتقاد داریم کودک آیندهساز این ممکلت است، باید یک نشست بگذاریم و در مورد اینها صحبت کنیم.
به نظر من رسانهای کردن این موضوع میتواند تاثیرگذار باشد.
منوچهر اکبرلو: و آدمها را حساس کند.
هما جدیکار: و این گونه است که دانشگاه میبیند در صورت تصویب نکردن چنین رشتهای زیر سوال خواهد رفت.
منوچهر اکبرلو: ما در مورد ضرورت تصویب این رشته، در مورد بازار کارش و در مورد متقاضیانش صحبت میکنیم و آمارش را هم ارائه میدهیم تا شاید حداقل این آمار و وسوسه بیلان کاری بتواند انگیزهای برای دستاندرکاران تصویب این رشته شود.
هما جدیکار: شما میتوانید در همدان هم یک میزگرد در این خصوص برگزار کنید.
مراحل کار این است؛ ما باید نخست این رشته را در به عنوان مثال گروه نمایش دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران تصویب کنیم، سپس مدیرگروه، آن را در پردیس هنرهای زیبا تصویب کند یعنی چککاری و حمایت کند، بعد به دانشگاه برود و هیئت ممیزه دانشگاه و معاونت آموزشی دانشگاه این رشته را تصویب کنند و امیدواریم در آیندهای نزدیک شاهد چنین اتفاقی باشیم.
انتهای پیام