جشن تولد جوانترین شهید مدافع حرم ایرانی+تصاویر
شهید سیدمصطفی موسوی روز پنجشنبه، 18 آبان 1374 به دنیا آمد و پنجشنبه، 21 آبانماه 1394 و تنها سه روز پس از پا گذاشتن به سن 20سالگی، در ورودی شهر العیس سوریه به شهادت رسید.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، چهارمین سالگرد شهادت و جشن تولد 24 سالگی سید مصطفی موسوی، جوانترین شهید مدافع حرم ایرانی، در قطعه 26 گلزار شهدای تهران بر سرمزار او برگزار شد.
شهید موسوی روز پنجشنبه، 18 آبان 1374 به دنیا آمد و پنجشنبه 21 آبان ماه 1394 و تنها سه روز پس از پا گذاشتن به سن 20 سالگی در ورودی شهر العیس سوریه به شهادت رسید.
انگیزه برای حضور در جمع مدافعان حرم اهل بیت(ع) سن و سال نمیخواهد، آگاهی و اشتیاق میخواهد، دلی قرص میخواهد و شجاعتی مثال زدنی.
وقتی همه اینها در دل دردانه پسری جمع میشود که تنها چند روز مانده تا 20 سالگیاش، دیگر برای رفتن سر از پا نمیشناسد.
آنقدر بیتاب رفتن میشود که همه، از جمله پدر و مادرش به این نتیجه میرسند که نمیتوانند مانعش شوند.
نابغه کوچک مدافعان حرم، جوانترین شهید مدافع حرم ایرانی و القاب مختلف دیگری که هیچکدام نمیتواند به تنهایی گویای دل بزرگ این شهید باشند.
دانشجوی رشته مکانیک در دانشگاه آزاد اسلامی بود.
برای این که بتواند سوریه برود، مرخصی تحصیلی گرفت.
از بچگی علاقه شدیدی به ابزار و آچار و پیچگوشتی داشت و همرزمانش تعریف کردند که در سوریه هر وسیلهای بین رزمندگان خراب میشد، مصطفی درست میکرد تا جایی که اسم «نابغه کوچک» روی او گذاشته بودند.
بعد از گرفتن دیپلم، در مسجد بابالحوائج محله فعالیت داشت و به مجموعه هوابرد برای آموزش و تمرین میرفت.
سرآغاز زمزمههای سوریه رفتن هم از جمع بچههای همانجا شروع شد.
عاشق شهید بابایی بود و مدام به قزوین و سر مزار شهید میرفت و کتابهای زیادی درباره این شهید خریده بود.
دوست داشت مثل او زندگی کند و شهید شود.
به عشق او دنبال خلبانی رفت.
میگفت رؤیای اصلیام این است که خلبان شوم و با هواپیمای پر از مهمات به قلب تل آویو بزنم.
مادرش میگوید: هر وقت به من میگفت رضایت بده تا به سوریه بروم، میگفتم: اجازه بده سنت کمی بیشتر شو.
میگفت: «شیطان در کمین ماست و از آن نباید غافل شویم، چه تضمینی میدهی که چند سال دیگر، من همین آدم باشم.» چون سنش کم بود، حتماً باید از پدرش رضایتنامه میبرد تا اجازه اعزامش به سوریه را بدهند.
یک روز خودش رضایتنامه نوشته و از پدرش خواست که آن را امضا کند.
اما آن کسی که سرتیم عملیاتی دوستانش برای اعزام به سوریه، نامه را قبول نکرد و با پدرش تماس گرفته بود، چون فکر میکردند خودش نامه را امضا کرده است.
اما پدرش گفت: خودم رضایتنامه را امضا کردهام، چون مصطفی راه خودش را پیدا کرده است، عاشق شده و نمیتوانم جلوی هدفش را بگیرم.
رضایت دارم که او به سوریه برود.
مصطفی در سه مرحله از عملیات شرکت کرد و مرحله آخر فرماندهاش اجازه نداد که جلو برود؛ ولی مصطفی خود را به جلو رسانده و در ستون اول قرار داد و به همراه سه نفر از دوستانش به شهادت رسید.
هر چهار نفری که با هم شهید شدند، پیش از سفر هم با هم دوست بودند.
سید مصطفی موسوی بود و مسعود عسگری، احمد اعطایی و محمدرضا دهقان.