«خنجر سپید شب»؛ کتابی که قهرمانان داستان پایانش را رقم زدند
مسلم ناصری نویسنده کتاب «خنجر سپید شب» در خصوص پایانبندی عاشورایی رمان میگوید: شخصیتها و قهرمانان داستان چنین خواستی داشتهاند و راه خود را رفتهاند و بدان رسیدهاند.

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، «خنجر سپید شب» دوره ۳۵ ساله زندگی پسری است که سر ناسازگاری با داییاش یعنی خلیفه سوم عثمانی دارد.
در عین حال که پسر از خاندان بنیامیه و مخالفان امام علی علیهالسلام است و پدربزرگش توسط امام کشته شده، اما دوستدار حضرت امیر میشود و سرانجام هم توسط دایی زادهاش کشته میشود.
شخصیت تاریخی این کتاب استناد تاریخی دارد و در گذشته وجود داشته و وقایعی هم که برایش روی داده، دقیقا اتفاق افتاده است.
پس کتاب «خنجر سپید شب» از نظر شخصیت و اتفاقی که برایش روی داده، واقعی است، اما با نوع نگاه نویسنده شکل داستانی پیدا کرده است.
این کتاب را نشر معارف منتشر کرده است.
با «مسلم ناصری» نویسنده این کتاب، گفتوگویی صورت گرفت که مشروح آن را میخوانید:
داستان تاریخی آینهای است که نویسنده غبار آن را میزداید
* چه انگیزهای باعث شد که شما سراغ کارهای تاریخی بروید؟
تاریخ، بخشی از زندگی بشر است که همه دوست داریم دربارهاش بیشتر بدانیم تا شاید آن را بفهمم.
از سویی از کودکی به ما گفتهاند که از تاریخ درس بگیریم.
با این همه، خواندن کتابهای تاریخی سخت و صعب است.
داستاننویس سعی میکند مطالب تاریخی را به بیان تازه و متناسب برای زندگی امروز خواننده بازخوانی و بازآفرینی کند.
البته همه میدانیم که هیچ کس از تاریخ درس نمیگیرد و هر فردی در هر زمانهای خود را بهترین و عاقلترین میداند و فکر میکند که اشتباهات دیگران را مرتکب نمیشود؛ پس تنها داستان میتواند این خلأ را پر کند.
داستان بین تاریخ و زندگانی امروز بشر فاصله میاندازد.
کسی بهتر از نویسنده نمیداند که نوشتن کارهای تاریخی به خصوص مذهبی ـ تاریخی سختتر از داستانهای واقعی است.
علاقه فردی باعث میشود که نویسنده گام در این راه بنهد و سعی کند با بازخوانی تاریخ افتادگیهای آن را پر کند.
از سویی نوشتن داستان تاریخی این فرصت را به نویسنده میدهد که اگر جایی پرسیده شود تاریخ این گونه نبوده است، راه گریزی داشته باشد و به راحتی جواب دهد که من داستان نوشتهام؛ نه تاریخ.
چون داستان تاریخی با تاریخ فاصله بسیاری دارد.
یک نویسنده تاریخی باریکهای از تاریخی را میگیرد و دنیایی میسازد برای خواننده امروز از دیدگاه خودش.
داستان تاریخی آینهای است که نویسنده غبار آن را میزداید تا خواننده امروزی تصویر خواستههای خودش را در آن ببیند و شاید این انگیزه همه کسانی باشد که رمانهای تاریخی مینویسند و کسانی که آن را میخوانند.
سرگذشت ابیحذیفه سوژه نوشتن به من داد
* ایده کتاب «خنجر سفید شب» از کجاست؟
ایده این داستان به توصیه دوستی بود که استاد تاریخ است.
پس از شنیدن سرگذشت شخصیت محمد بن ابیحذیفه، احساس کردم ایده و سوژه مناسبی برای همه زمانهها به خصوص روزگار ماست.
البته موضوع این داستان بیش از ۱۰ سال در ذهن و زندگی من تداوم داشت تا این که سرانجام پس از بارها بازنویسی اثر حاضر به وجود آمد.
* با توجه به اینکه دانش آموخته رشته تاریخ هستید، این اثر به لحاظ اعتبار و سندیت از چه وضعیتی برخوردار است؟
کلیت اثر متناسب با وقایع تاریخی است، ولی جزئیات ساخته ذهن نویسنده است.
همه ما میدانیم که هجرتی از حجاز به حبشه بوده است، ولی چگونگیاش را هیچ کس خبر ندارد.
یک اثر تاریخی بیش از چند جمله یا چند صفحه نیست، اما نویسنده با اطلاعاتی که کسب کرده سعی میکند حادثهای از گذشته را برای امروز بنویسد که هم جنبه مستند داشته باشد و هم داستان باشد.
البته در این اثر جایی که نشانی از معصوم است، سعی شده با شگردهای داستانی فضایی ساخته شود که قول و فعل حضرت همان گونه که در کتب تاریخی آمده، اما باورپذیر در متن گنجاده شود.
* محمد بن ابیحذیفه به نوعی آقازاده اموی بود.
این موضوع تا چه اندازه با موضوعات مشابه روز قابل تطبیق است؟
همه میدانیم که حقایق و باورهای اصیلی که انسان را میسازد در طول هزاران سال عمر انسان تغییر نمییابد، بلکه متناسب با زمانه رنگ عوض میکند.
موضوعات تاریخی هم همین گونه هستند؛ وگرنه خصلتهای رذیله انسان چون مالاندوزی، حرص و طمع، دروغگویی، دورویی یا برعکس صفات فاضله همیشه همراه وی هستند.
این موقعیتها هستند که فرصت بروز و ظهور را به خصلتهای فاضله و رذیله میدهند.
به طور خلاصه میتوان گفت که این انسان است که سرنوشت خود را میسازد و اختیار است که یک نفر را محمد حذیفه برخاسته از یک جامعه قبیلهای بدوی دوستدار حقیقت کند یا دیگری را که سیفالاسلام است در برابر خلیفه وقت به شورش وادارد.
نویسنده باید خرافات تاریخ را هم بشناسد
* جایگاه تخیل در این اثر چه اندازه است؟
داستان چه واقعی و چه تاریخی جز با تخیل ساخته نمیشود.
آنچه داستان را میسازد، جزئیات است و بس؛ و جزئیات جز با تخیل ایجاد نمیشود.
در این اثر هم بسیاری از صحنهها ساخته و پرداخته ذهن نویسنده هستند، اما به این معنا نیست که خیالی و به دور از واقعیت هم هستند.
قبل از نوشتن یک کار تاریخی نویسنده باید مطالعات بیشماری درباره جغرافیای وقوع داستان، لباس و پوشاک و وسایل سفر، نوع زیست اجتماعی و...
داشته باشد.
حتی باید با خرافات و آداب و رسوم دوران قهرمان داستان آشنا باشد و همین نوشتن اثر تاریخی را سخت میکند.
داستانی کردن تاریخ، فریبنده است
* اساساً دراماتیزه کردن روایتهای تاریخی چه بایدها، نبایدها و سختیهایی دارد؟
داستانی کردن تاریخ، فریبنده است.
افراد تازهکار فکر میکنند نوشتن یک حکایت یا واقعه تاریخی که قبلاً وجود داشته، کاری است آسان.
البته اگر کاری سطحی نوشته شود حق با آنهاست.
ولی اگر اثر از سطح تاریخ فراتر رود و بخواهد خواننده را با دنیایی متفاوت از تاریخ و حال آشنا کند، نوشتن اثر تاریخی بسیار پررنج خواهد بود.
به طور مثال «خنجر سپید شب» بیش از ۱۰ بار بازنویسی و دوبارهنویسی شد و من بیش از ۱۰ سال با آن کلنجار میرفتم.
حتی آخرین بازنویسی را که ناشر حاضر به چاپش شده بود آنقدر برایم غیر قابل قبول بود که تصمیم گرفتم آن را بازپس بگیرم.
برای همین دوباره آن را نوشتم دو ـ سه هزار کلمه کم کردم و چندین هزار کلمه بدان افزودم تا اثری شد که میبینید.
قهرمانان داستان «خنجر سپید شب» پایان کتاب را عاشورایی رقم زدند
* در خصوص پایانبندی رمان نکتهای وجود دارد و آن اینکه پایان رمان کاملاً عاشورایی است.
این اتفاق ناخودآگاه بوده یا خودآگاهانه؟
این گفته شما برایم جالب است.
چون تا این لحظه به عنوان نویسنده به این موضوع فکر نکردهام.
شخصیتها و قهرمانان داستان «خنجر سپید شب» چنین خواستی داشتهاند و راه خود را رفتهاند و بدان رسیدهاند.
انتهای پیام/