سه رئیس جمهور ایران از نمای نزدیک/هاشمی سختکوش بود اما به سمت لیبرالیسم رفت
مجتبی اعلایی گفت: خودم بارها دیده بودم که مثلاً در دولت آقای هاشمی و آقای احمدی نژاد دائم تذکر می دادند به مدیران که شما چرا اینقدر بخشی نگاه می کنید. این نشان میدهد که ما در این خصیصه از نظام امامت بسیار فاصله داریم.

مجتبی اعلایی گفت: خودم بارها دیده بودم که مثلاً در دولت آقای هاشمی و آقای احمدی نژاد دائم تذکر می دادند به مدیران که شما چرا اینقدر بخشی نگاه می کنید.
این نشان میدهد که ما در این خصیصه از نظام امامت بسیار فاصله داریم.
بخش اول| سه رئیس جمهور ایران از نمای نزدیک/هاشمی سختکوش بود اما به سمت لیبرالیسم رفت
گروه سیاسی خبرگزاری فارس ـ رضا اعرابی: سالهاست دولتها از پی هم میآیند و پس از پایان مسئولیتشان ره خویش را در پی میگیرند.
سالهاست مردم از خود سوال میکنند چرا هر رئیس جمهور پس از خداحافظی از پاستور ردای انتقاد به تن کرده و گاه حتی به اپوزیسیون جدید تبدیل میشود؟
سالهاست این سوال پیش آمده که چطور دولتهای مختلف در دو سال آخر خدمت خود بیات و بی حاصل میشوند؟
این سوالات ما را بر آن داشت سراغ فردی برویم که سی سال از نزدیک زندگی دولتمردان را در ساختمان سفید ریاست جمهوری و نهاد متبوع آن درک کرده و به همراه کابینههای گوناگون خیابان پاستور را ترک نکرده است.
مجتبی اعلایی شخصیتی که بیشتر او را به عنوان یک استاد دانشگاه و مسئول تشریفات سالهای ابتدایی دولت نهم میشناسند اما او از سال ۶۲ تا ۹۲ طعم خدمت در نهاد ریاست جمهوری را چشیده است.
تقریباً با تمام دولتهای هشت ساله ایران کار کرده است اما در همان نخستین ماههای حضور دولتمردان تدبیر و امید حکم بازنشستگی عامل خداحافظیش با نهاد اداره کشور شد.
درباره تجربه سالهای حضور در نهاد ریاست جمهوری به گفتوگو با این استاد دانشگاه و مدیر بازنشستهی دولتی نشستیم.
*فارس: همیشه این سوال وجود داشته که چرا هر رئیس جمهوری که می رود خودش بعدا به یک نقد کننده جدی عملکرد دولت های بعدی و قبلی و حتی قوای دیگر تبدیل میشود؟
اعلایی: محور صحبتهایم را از اینجا آغاز میکنم.
موضوعی را که می خواهیم بحث کنیم موضوعی بسیار مهم و جدی است که بازخوانی فراز و فرود دولت های گذشته و شناخت گرایش های آن ها در حوزه های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است.
خود کاراکتر رئیس جمهور تاثیر گذار در رفتارهای دولت است که مثال هایی در طول مصاحبه مطرح میکنم.
من پیش فرضی را از مسئله دولت ها دارم که تا به حال کمتر به آن پرداخت شده است.
*نظام امامت چیست؟
پیش فرض من این است؛ اساساً یکی از آرمانهای اصلی انقلاب اسلامی استقرار نظام امامت است یعنی آنچه که در مورد تمدن اسلامی، اقتصاد پیشرفته و کشور توسعه یافته و عدالت؛ فرع بر نظام امامت است
اگر ما توانستیم نظام امامت را مستقر کنیم میتوانیم بگوییم به این اهداف نیز میرسیم، نکته مهم پیش فرض این است که آرمان اصلی انقلاب اسلامی استقرار نظام امامت است.
فارس: مثال برای این موضوع از امام خمینی(ره) دارید؟
اعلایی: دعا و مطالب از ایشان این است که باید در آخر به حکومت حضرت حجت عجل الله برسیم.
یعنی جهت گیری و نوک قله انقلاب در کشور ما حکومت حضرت مهدی عجل الله است و این استقرار یعنی نظام است.
*ولایت یک خیمه است
چرا میگوییم نظام امامت؛ چون یک مجموعه است.
الزاما این نیست که معصوم حتماً در راس باشد مثلا در زمان حضور ائمه هم همینطور بوده است.
در زمان حضرت رسول صلی الله «ابن مسعو»د را برای قریه ای می فرستد، حضرت امیرالمومنین را به یمن می فرستند و هرکس در آن زمان از حضرت امیر تبعیت می کرد از رسول الله تبعیت کرده بود .
حضرت امیر المومنین (ع)، محمد بن ابوبکر را به مصر می فرستد و آنجا هر که از محمد بن ابوبکر تبعیت کرد یعنی از حضرت امیر تبعیت کرده و این یعنی نظام امامت را پذیرش کرده است.
*نظام امامت تکوینی و تشریعی است
بحث ولایت یک خیمه است، یک قله ای دارد و دارای لایه هایی است که در لایههای پایینی شما تا زمانی که رشته های ولایت را به گردن نیاندازید از این دایره ولایت بیرون هستید.
مثال آن را میتوانم ولایت پدر بر فرزند عنوان کنیم، که این ولایت را خدا قرار داده است.
این در سلسله رشته های ولایت الهی است و تا زمانی که ولایت پدر را نپذیرید به همان اندازه از این ولایت نیز خارج شدهایم، لذا به معنای اعم کلمه استقرار نظام ولایت فقیه بخشی ازنظام امامت است.
نکته دوم اینکه برای نظام امامت ویژگیهای قائل هستیم ویژگی های مهم ما را بر آن می دارد که این موضوع را کمی باز کنیم.
نظام امامت، نظام تکوینی است و خدا بر اساس حکمت خودش، از طریق نظام امامت خلقت را اداره می کند؛ لذا امام هم شان تکوینی و هم شان تشریعی دارد.
از این منظر نگاه کنیم چون بخشی از دایره هستی است و تکوین است از قواعد هستی تبعیت میکند قواعد هستی چیست؟
منظور از این است که قواعد هستی تمام اجزا این نظام و سیستم به یکدیگر پیوسته و درهم تنیده است و همه را یک کُل کامل میکند؛ اگر به هر اندازه ما از این ویژگی دور باشیم از نظام امامت دور هستیم و این بسیار مهم است.
به طور مثال در بدن انسان اجزای مستقل داریم؛ ما سیستم خون رسانی، تغذیه و تنفس داریم، اینها همه سیستم های مستقل هستند اما تنگاتنگ با یکدیگر کار میکنند هرکدام وظیفه سیستم دیگر را تکمیل می کند و این معنای نظام امامت است.
در سیستم نظام امامت اجزا یکدیگر را کامل میکنند لذا استقلالی که ما در این سیستم مفهوم آن را می گیریم این استقلالی نیست که دوستان ما در حکومت داری فکر میکنند.
استقلال قوه قضاییه این گونه نیست که هر طور که دوست دارد عمل کند؛ استقلال قوه مجریه این نیست که آن طور که دوست دارد عمل کند.
حتی صدا و سیما تصورش این است که من مستقل از دیگر ارگانها هستم و زیر نظر رهبری کار میکنم اصلا این مفهوم در یک سیستم نظام امامت قابل درک نیست چون اجزای یک سیستم یکدیگر را تکمیل میکند لذا در این نکته همه اجزا نسبت به همه ماموریتهای بخش های دیگر اجزا تکلیف و وظیفه دارند.
*بیماری جاری تمام دولت ها «بخشی نگری» است
من در استان ایلام( به عنوان استاندار) با مدیران دیگر هم که بحث می کردم میگفتم شما همه نسبت به محیط زیست مسئولید هم آموزش و پرورش، هم صنعت، هم انرژی و همه در مقابل مسائل محیط زیستی مسئول هستید، اینطوری نیست که دستگاهی به نام محیط زیست ایجاد شود و کار خود را بکند و هیچ دستگاه دیگری در قبال محیط زیست مسئول نباشد.
همه دستگاه ها باید در مقابل تربیت؛ مسئول و متولی باشند نه فقط وزارت آموزش و پرورش.
چون این نگاه استقلال را بد فهمیدیم لذا بیماری جاری تمام دولت ها «بخشی نگری» است.
*هاشمی و احمدینژاد خطر «بخشی نگری» را تذکر میدادند اما ...
خودم بارها دیده بودم که مثلاً در دولت آقای هاشمی و آقای احمدی نژاد دائم به مدیران تذکر می دادندکه شما چرا اینقدر بخشی نگاه می کنید.
این نشان میدهد که ما در این خصیصه از نظام امامت بسیار فاصله داریم.
نکته دوم ویژگی نظام امامت؛ «علم محور»» بودن است.
علم محور به این معناست که حضرت امیرالمومنین علیه السلام میفرمایند « ما من حرکه الا و انت محتاج فیها الی معرفه» هیچ کاری نیست مگر اینکه تو باید قبل از آن بهش معرفت پیدا کنی، این یک اصل تکوینی است امام به طریق اُولی نسبت به همه این اصل عاملتر است؛ لذا دونکته در این اصل مهم است هر اتفاقی توسط هر جزئی در سیستم اتفاق میافتد باید بر مبنای آگاهی و علم باشد.
لذا متاسفانه در نگاه ما به علم، پژوهش، حقوق و تفکر مناسبتی است.
روز پژوهش فقط پژوهش را گرامی میداریم؛ روز معلم، فقط معلم، را تکریم میکنیم این به معنای واقعی از علم محوری به دور هستیم.
دستگاه های اجرایی با دانشگاهها فاصله عمیق دارند فاصله دانشگاه ها با میدان اجرا نشان دهنده این است که ما از این خصیصه به دور هستیم.
یک ویژگی دیگری که بسیار مهم است این که امام و رهبر از این خصیصه در این نظام، همهی کلام فعل و حرکتش مبتنی بر علم و آگاهی است لذا با این ویژگیها، بیش از دو دهه است یک تنه رهبر این نظام، تمام نقشههای آمریکایی ها که مهد علم را بهم ریخته هستند چون آنها چون علم این کار را می کند، دعایی این کار را نمی کند دعا در جایی که بر اساس طریق الهی حرکت کنید اثر میگذارد.
گاهی نکاتی را در مجلس مدیران میشنوم این است که آقا از برخی مسائل خبر ندارند و انتقاد می کند من در جواب میگویم اگر آقا خبر ندارند من و شما به طریق اولی خبر نداریم، چون آقا مرجعی هستند که از تمام پژوهشکدهها داخل کشور یک نسخه از تولیدات را برای شان می فرستند؛ تمام دستگاه ها برای شان گزارشاتی می فرستند، تمام رازهای مگو و مپرس که ما هیچ اطلاعاتی از آنها نداریم را در دستگاه ها برای شان می فرستند اساساً رهبر در این نظام حرکت بر مبنای علم را تکلیف خود می دانند که بدون آگاهی سخن نگویند و حرکت نکنند و این یکی از ویژگی های نظام اسلامی است.
نکته دیگر که مهم است در نظام امامت امام هم شان تکوینی و هم شان تشریعی دارد.
شان تکوینی را امام معصوم دارد، امام غیر معصوم شأن تکوینی ندارد.
البته اشخاصی و بزرگانی بودند که در تکوین هم تصرف داشته اند و نمی توان آن را نفی کرد اما فرض را بر این میگیریم که شأن تکوینی نداشتهاند اما از این نظر امام یک رهبر فرقه ای نیست، امام در نظام امامت یک رهبر دینی هم نیست یک رهبر مرزی هم نیست و محدودیت مرزی هم ندارد، نظام ولایت و امامت تماماً مسیر دین، عقیده و جغرافیا را پشت سر میگذارد لذا شما در همین کشور عالِم شیعه می بینید که با امام این کشور مخالف است آنوقت چند کشور آن طرفتر؛ عالِم سنی را می بینید که می گوید من ولایت تو (رهبر انقلاب) را می پذیرم.
*زیدیها(یمنیها) هم به ولایت رهبرانقلاب اعتقاد دارند
حتی زیدیهای یمن هم آمدند و بحث قشنگ ولایی را مطرح کردند و خطاب به رهبری گفتند ولایت شما ادامه ولایت پیامبر است و این نکته بسیار مهم است.
معنای نظام امامت همین است؛ امام رهبر دینی نیست، اصلا ظلم است که ما اثبات کنیم که علی بن ابی طالب (علیه السلام) فقط امام ما شیعیان بوده است؛ بلکه امام سُنیها هم است امام مسیحیها هم است و چون شأن تکوینی دارد بر تمام هستی امام است بسیار مهم و وسیع است.من سه خصوصیت از نظام امامت گفتم که از پیش فرض های ماست.
*تفکر اقتصادی آقای خامنهای با موسوی در تضاد بود
*فارس: با توجه به دوران گذر دولتهای ابتدایی انقلاب، بهتر است ابتدای کلام را از دولت آقای موسوی و بررسی و تحلیل آن آغاز کنیم.
چون دولت های قبلی هم بی ثبات بودند و هم درگیر مسائل حاشیهای شده بودند و عموماً هم عمر کوتاهی داشتند.
اعلایی: من از سال 62 در نهاد ریاست جمهوری بودم و تقریبا با تمامی دولتهای بعد از آن تا ابتدای دولت آقای روحانی کار کردم.
در مورد جهت گیری های اقتصادی دولت آقای موسوی علی رغم اینکه آیتالله خامنهای که خود رئیس جمهور بودند کاملاً تفکر مقابل آقای موسوی را داشتند.
آن زمان یک مرزبندی کرده بودند، آقای موسوی در زمین چپ و آقا در زمین راست بودند که چنین تقسیم بندی آن زمان ایجاد شده بود.
*فارس: چه شد که رهبر انقلاب در دوره اول ریاست جمهوریشان به آقای موسوی رسیدند و ایشان را برای نخست وزیری معرفی کردند؟
اعلایی: در اول انقلاب در هم تنیدگی بیشتر بود و مرزها هنوز جدا نشده بود.
آقای موسوی که روزنامه جمهوری اسلامی را داشت و تیم حزب جمهوری با هم کار می کرد و ایاق بودند و اما جلوتر که رفتند دیدگاه ها کم کم از یکدیگر فاصله پیدا کرده و دورتر شدند.
یک نکتهای درباره این سوال عرض کنم؛ ما باید وقایع را در مقطع خود تحلیل کنیم و با عینک الان نمیتوان اختلافات را نگاه کرد.
ما اختلافات سال ۸۸ را میبینیم اما با عینک واقع نگاری فعلی نمیتوانیم بگوییم که چرا در آن دوره ایشان؛ موسوی را انتخاب کرد.
*موسوی در بیت امام نفوذ داشت
اول انقلاب این خط بندی و مرزبندی ها نبود، یک چیز مشهود بود که چون دولت آقای موسوی در اردوگاه چپ بود با شبکه های ارتباطی که داشتند کاملاً در بیت امام نفوذ داشتند و بیت امام پشتیبان آقای موسوی بودند لذا در آن بخش (بیت امام) حتی بعضا آقای خامنهای تضعیف می شد و آقای موسوی تقویت می شد که شواهد زیادی وجود دارد.
*روایت حضور رهبری در خانه شهدا برای آرامش
جریان خط سه یا همان جریان اصفهانیها بودند.
آقای منتظری که قائم مقام رهبری بود و به لحاظ فامیلی و غیر فامیلی جایگاه و پشتیبانی از بیت امام را داشتند مثل آقای محمد خاتمی که در بیت جایگاه داشتند.
در آن زمان به آقای خامنهای فشارهای سیاسی وارد می شد، ایشان برای تلطیف روحیه شان شبها به خانه شهدا میرفتند.
فضای آن زمان مربوط به خودش بود.
* موسوی سیاست اقتصاد دولتی و اقتصاد مبتنی بر نفت داشت
آنچه که مشهود است و همه اقرار کردند، آقای موسوی سیاست اقتصاد دولتی و اقتصاد مبتنی بر نفت داشت.
دو نکته در این باره وجود دارد که به آن اشاره میکنم.
اول این که زمانی که انقلاب شد، جریانات چپ انقلابی ما تحت تاثیر فضای مارکسیستی سوسیالیستی بودند، طبیعی هم بود چون دفاتر دانشجویی دانشگاهها حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد در اختیار این جریان بود، تمام گروه های چپ اکثریت فداییان، اقلیت پیمان مجاهدین کنار هم دفتر داشتند و هفتاد هشتاد درصد دانشجویان جذب آنها بودند.
نکته دوم اینکه زمانی که انقلاب کردیم برای اداره کشور و چیز مشخصی داشتیم، در حوزه اقتصاد مرحوم شهید صدر بودند و مدل عملی نداشتیم و چند کتاب بیشتر نبود، باید فرآیندی را طی میکرد که بحث از بحث نظری به بحث عملیاتی برسد تا تجربه پایلوت شود فرآیندی را طی میکرد تا نتیجه مطلوب دهد.
*حرکت جریان چپ به سمت اقتصاد سوسیالیستی
این فضا طوری بود که به طور طبیعی جریان چپ که مسلط به دولت شد به سمت روشهای سوسیالیستی رفت و اینگونه مستقر شد و چون ما هم نفتی بودیم و این روشها را برگزیدند و اقتصاد ما را در اقتصاد دولتی تنیدند؛ میدانی اصلاً برای ابراز وجود بخش خصوصی وجود نداشت، هرچند امام(ره) بیاناتشان میگفتند که کار مردم را مردم باید انجام دهند مردم باید وارد اقتصاد شوند اما افاقه نکرد.
آنقدر این قضیه در این ۸ سال عمیق شد که من معتقدم این ریشه باعث شد اقتصاد تا الان هم دولتی بماند، حتی هر چند در زمان دولت آقای هاشمی شعار مبارزه با اقتصاد دولتی داده شد اما در عمل 180 درجه متفاوت بود و اقتصاد دولتی عمیقتر هم شد.
اینها باعث شد هرچقدر تا الان بخواهیم اقتصاد و دولت را از هم تفکیک کنیم، دو مشکل مزاحم داریم اول بدنه اجرایی کشور که اجازه نمیدهد، زیرا به این سیستم عادت کرده و نمی تواند ببیند که اصلا چه نیازی است مردم بیایند از ما مجوز بگیرند.
*بدن برخی مدیران برای کمک به مردم مور مور میشود
الان طوری شده که مدیران ما اگر کار مردم بخواهد به سرعت و راحت انجام شود، انگار که بدنشان مور مور می شود و باید کار مردم دو تا چرخ بخورد تا حل شود.
طبیعی است در این فرآیند زمینه اقتصاد مردمی و خصوصی اتفاقی نمی افتد، یکی از مصیبت های اصلی ما این است که همچنان وابسته به اقتصاد دولتی هستیم، حتی نفت را که قطع می کنیم و مالیات ها جای اقتصاد نفتی را می گیرد و همان رفتار اقتصاد دولتی را دولت بازی میکند.
از طرف دیگر دو اتفاق در بخش خصوصی افتاده است.
اول اینکه بخش خصوصی اساساً ضعیف مانده و در میدان های بزرگ نمی تواند حضور پیدا کند و توان حضور ندارد، چون مدتهاست که کوچک مانده است نکته دوم که بسیار مهم است و ریشه مفاسد ما است این است که بخش خصوصی یاد گرفته اگر بخواهد سهمی در اقتصاد داشته باشد باید با مدیر دولتی زد و بند کند.
*ایجاد سیستم رانتی در دولت موسوی
از همان زمانی که اقتصاد دولتی در در دولت آقای موسوی ایجاد شد و سیستم کوپنی و رانتی کردند سیستم به سمتی رفت که مدیران امتیاز و امضا در اختیارشان قرار گرفت و مجوز در اختیارشان است و اینها همه باعث شد یک سیستم که مدیران در آن بعضا لِفت و لیس داشته باشند، ایجاد شوند و گرچه این عمومیت نداشت اما هرچه جلوتر آمدیم این عارضه شدیدتر شد؛ این مشکلات اقتصاد دولتی است که اقتصاد ما را بیمار کرده و همچنان مشکل داریم.
*اصلاح طلبان با ژست لیبرال در دولت موسوی تندترین جریانات علیه آزادی بودند
*فارس: یک اشارهای هم به وضع فرهنگ در دولت آقای میر حسین موسوی داشته باشید.
اعلایی: در بحث مسائل فرهنگی و اجتماعی یک اشاره کنم.
متاسفانه علی رغم ژستی که این آقایون اصلاح طلب امروز و چپ دیروز دارند و الان هم ژست لیبرالیست جامعه آزاد دارند و به سخیفترین روشها از این منظر می خواهند به قدرت برسند آن موقع جزء تند ترین جریانات علیه آزادی بودند.
*وقتی هواداران چپ در ابتدای انقلاب قصد کشتن گاو آمریکایی داشتند؟!
در همین دولت آقای موسوی هر کسی را می خواستند حذف کنند لشکرکشی تودهای میکردند و در سخنرانیش شعارهایی تحت عنوان حجتیه، لیبرال و آمریکایی میدادند و آنها را حذف می کردند جالب اینکه آن زمان در مشاوره امنیتی نهاد بودم گزارشی را دیدم که در آن گزارش، این گروههای اصفهانی چپ تندرو در اصفهان علیه یک گاودار به جرم سرمایه داری تظاهرات کرده بودند و میگفتند «این گاو آمریکایی اعدام باید گردد.»
این جریان و این افرادی که میخواستند یک روزی گاو آمریکایی را اعدام کنند الان مدعی جریان آزادی هستند و این بسیار تعجب آور است.
جالب تر اینکه آن موقع این جریان در مقابله اشخاصی مثل آقای خامنهای، مرحوم شهید بهشتی و مرحوم شهید چمران در سخنرانی هایشان شعارهایی میدادند و آن ها را آمریکایی و لیبرال می دانستند.
خاطرم هست در دانشگاه علم و صنعت علیه شهید چمران چقدر شعار از این دست دادند و با تندترین روشها اقداماتی انجام میدادند اما حالا ورق برگشته و انگار از کارهایشان توبه کردهاند.
*رفتار طالبانی گروههای چپ دیروز و اصلاح طلبان امروز
حالا که توبه کردند، اشکال ندارد اما وقتی که توبه کردی و آنموقع افرادی به شما میگفتند کارهای شما اشکال دارد حالا به جریان حزب الهی میگویید طالبانی!
اینها به جریان انقلابی وحزب اللهی هم میگویند طالبانی.شما(اصلاح طلبان) که آن موقع بدتر بودید.
بخشی از فضای فکری، فرهنگی و اجتماعی آن زمان به خاطر هشت سال دفاع مقدس امنیتی و تند بود، اما طبع آقای موسوی و هوادارنشان نیز اینگونه بود که بسیار تند بودند.
اگر سخنرانی های آن موقع بسیاری از آقایان را گوش کنید ببینید که با امروزشان بسیار متفاوت است.
*فارس: کمی در مورد موضع گیریهای سیاسی آقای موسوی نیز توضیح بفرمایید؟
اعلایی: جهت گیری سیاسی این دولت برگرفته از همان جهت گیری فرهنگی بود.
افرادی در دولت ایشان از جناح راست بودند ولی تحت فشار مثل مرحوم عسگراولادی و خود آقای ولایتی.
اینها خیلی تحت فشار بودند.
* فارس: نمیدانم چقدر با حرف من موافق هستید که شخصیت هایی که در زمان دولت آقای میرحسین موسوی معرفی شدند همچنان بر سر کار هستند و تا الان نیز تاثیرگذار هستند.گزینش این شخصیت ها چگونه بوده که همچنان دست از سیاست، اقتصاد، اجتماع و فرهنگ برنداشتهاند الان هم آمدهاند و هستند؛ در دولت آقای هاشمی، دولت اصلاحات و دولت آقای روحانی حضور داشتند بودن و می بینیم که وزیر نفت آن زمان الان هم در صنعت نفت هستند؟
اعلایی: من این مسئله را با نکته جدیدی خدمت شما عرض میکنم.
این انتخاب عالمانه و آگاهانه نبود بلکه این شیرینی قدرت است که انسان را رها نمیکند.
متاسفانه لایههایی که به خصوص در دوران دهه اول انقلاب تحت عنوان نماینده مجلس و غیره به قدرت رسیدند اینها دیگر قدرت را رها نکردند، بلکه دائم از این منبر به آن منبر میپرند، از این شاخه به آن شاخه میروند، هر جا که حس کنند میتوانند قدرت داشته باشند حضور دارند.
*اساساً در جریانات راست و چپ ما تئوری اداره کشور نیست
اساساً الان در جریانات راست و چپ ما تئوری اداره کشور نیست و مانیفست و برنامهای ندارند و اینگونه نیست که جریانی بگوید برنامه اقتصادی یا اجتماعی من برای اداره کشور دارم یا من بر این مبنا می توانم مشکلات حوزه اقتصاد را حل کنم اصلاً این طور نیست و همه نیمه نگاهها تنها به قدرت است .
چپ و راست بهانه است؛ ببینید فردی می آید نماینده مجلس میشود و پس از دوران خود باید به شهرش (حوزه انتخابیه خود) باز گردد اما به جای بازگشت به منطقه سکونتش به اردوگاهی (فعالیت اقتصادی و سیاسی) میرود و یا اگر نشد با همراهی چند تاکسی تصادفی برگشتی مثل خودش جمع میشوند و عناوینی چون ادواری مجلس یا فلان حزب میگذارد، چند بیانیهای میدهند فقط برای اینکه قدرت شیرین است میخواهد باقی بمانند.
از قدرت، انسان منافعی میبرد که نمیتواند از آن چشم پوشی کند.
متاسفانه این اتفاق در لایههای بالا هم دیده میشود اما در لایه های بالا کسانی بودند و هستند که برای ارزشها ایستادگی کردند و توانستند به آرمانها و ارزشها همچنان پایبند باشند.
کلیت انقلاب به بیان آقا پشت به آرمانها نکرد اما جماعتی به خاطر همین فریفتگی نسبت به ارزش های دنیایی و مادی قدرت را رها نمیکنند.
این ها اساساً به حکومت داری به چشم یک بازی نگاه میکنند و روشهای رسیدن به قدرت را قواعد آن بازی میدانند.
مثلاً میگویند این جزء قواعد بازی ما نیست، آقای حسین مرعشی که ارادت هم به ایشان دارم در مورد آقای احمدی نژاد گفته بود که هر کی می آید بالا باید پدر و مادرش معلوم باشد این یعنی برای حکومت پدر و مادری قائل است.
*خاتمی ادبیات حوزه اقتصاد را فرانگرفته است
به نام اصولگراها و اصلاح طلبها میگوید هر که می خواهد بالا بیاید و کاندیدا شود باید در یکی از این دو جبهه باشد و این مسئله را قاعده بازی سیاست میدانند سیاست را یک بازی میداند و قاعده آن را این می دانند که فردی برای بالا آمدن باید جزء جناحی باشد باید مشخص شود که پدر و مادرش کیست؟!
و همینطوری نباید وارد این بازی شویم این دیدگاه یعنی توجه فقط به قدرت است مثلا اگر بخواهیم دو نظریه شسته و رفته از آنها برای حل مشکلات کشورداشته باشیم، نداریم.
من از این موضوع فراتر می روم؛ به نظرم برخی از این آقایان مانند آقای خاتمی که دو دوره رئیس جمهور بودند اگر از ایشان یک تحلیل اقتصادی بخواهیم متوجه خواهید شد ادبیات حوزه اقتصاد را هم حتی فرانگرفته اند و کاملا با فضای اداره فنی و مدیریتی کشور فاصله دارند، فضایشان کاملا طلب قدرت است و با شگردهای استفاده از ابزار رسانه و روشها دیگر میخواهند به قدرت برسند و یا در قدرت بمانند.
*فارس: سراغ دولت آقای هاشمی برویم؟
اعلایی: دولت آقای موسوی به خاطر دو_سه نکته تجربیاتی را به جا گذاشت که مجبور شدند در قانون اساسی ساختارها را جابجا کنند، اختلافاتی که بین رئیس جمهور و نخست وزیر باعث مشکلاتی در کشور شده بود، خبرگان به مصلحت دیدند که اساساً مدیریت دولت را یکپارچه کنند و نخست وزیر را در قالب معاون اول ببرند و رئیس جمهور را مسئول کل قوه مجریه کنند و این اقدام کاملاً مشکلات را در کشور حل میکرد.
*هاشمی رفسنجانی باهوش و زرنگ بود
نکته دوم همان روند تفکر اقتصاد دولتی آقای هاشمی بود که در مجلس مطرح بود.
آقای هاشمی رفسنجانی شخصیت باهوش و زرنگی بود و در نگاه به اداره کشور دریافت های خود را داشت و زمانی که ریاست جمهوری به ایشان رسید، ایشان کاملا یک روش جدید ۱۸۰ درجه مقابله با اقتصاد دولتی را شروع کرد و یک مرتبه سراغ اقتصاد باز و آزاد رفت.
خب!
آقای هاشمی با افرادی که در آمریکا درس خوانده بودند و تئوری لیبرالیستی داشتند به سراغ اقتصاد باز رفت، یعنی ایشان به سراغ تئوری های اقتصاد لیبرالیستی در مقابل تئوریهای اقتصادی سوسیالیستی.
*هاشمی متوجه مشکلات اقتصاد دولتی بود اما در عمل کاری نکرد
دلیل این اقدام آقای هاشمی آن بود که ما در زمان ابتدای دولت سازندگی هیچ چیز مدونی برای اداره کشور نداشتیم و اداره کشور در طی هشت سال جنگ همه صرف نگه داشتن اصل نظام بود، اصلاً فرصت این که به این نظریات بپردازند را نداشتند متاسفانه حوزههای علمیه در این مورد کوتاهی کردند.
البته خود حوزههای علمیه نیز در جنگ مشغول بودند.
اشتغالات جنگ در فضای آن موقع فرصتی نداد که به این بخش بپردازند.
آقای هاشمی با بستهای برای اداره کشور مواجه نبود، منتها به این نتیجه رسید که این اقتصاد دولتی باید برچیده شود.
درباره این رویکرد امام خمینی (ره) در زمان حیات و مقام معظم رهبری هم نظر مساعدی داشتند لذا تقریباً ساختار رهبری کشور با این موضوع موافق بود، منتها آقای هاشمی به سمت جریان آمریکا درس خوانده ها رفت.
اینها هم وقتی سر کار آمدند قدم به قدم کار را جلو بردند، اوضاع پیچیده تر شد ولی نباید این مسئله را در نظر بگیریم که وقتی کشور به آقای هاشمی سپرده شد یک کشور تقریبا نابود شده بود، به ندرت بخش تولید داشتیم و هیچ چیزی نداشتیم و تمام زیرساخت ها نابود بود.
آقای هاشمی با وجود این فضا به مدیریت کشور پرداخت.
البته اقدامات ایشان آثار خوبی هم داشت که کشور ساخته شد و در طی ۸ سال رئیس جمهوری ایشان ها زیر ساختها یک نفسی گرفت و کشور رنگ و رویی پیدا کرد اما خسارات عمیقی نیز باقی گذاشت.
من آن موقع مسئول واگذاری نشانها در نهاد ریاست جمهوری بودم.
چون طبق یکی از اصول قانون اساسی اعطای نشانهای دولتی بر عهده رئیس جمهور است، یکی از نکاتی که خاطر آن هست این بود که با آقایی مخالفت کرده بودند که به او نشان بدهند.
آقای دری نجف آبادی آن موقع در ریاست جمهوری بودند به من گفتند این فرد ایراد دارد، چون پروژه دوزاری را ده هزار تومان تمام میکند، منظور این بود که درست است ساخته شده اما بسیار ریخت و پاش شده، حتی طوری شده بود که خود افتتاح پروژه ها بسیار هزینه بر شده بود.
*ماجرای هزینه افتتاح پروژه در دهه هفتاد با بیست میلیون تومان
در آن زمان که با بچههای تشریفات نهاد ریاست جمهوری بر سر برنامهها می رفتیم مثلاً آقای محلوجی وزیر معادن و فلزات، گران ترین افتتاح پروژه ها را داشت؛ آن زمان خاطرم هست میگفتند برای این مراسم افتتاح پروژه ۲۰ میلیون تومان هزینه شده که در دهه هفتاد این رقم بسیار زیاد بود.
همین اقدامات در دولت سازندگی تبدیل به یک فرهنگ شد.
*فارس: کمی در مورد شخصیت خود آقای هاشمی توضیح بدید؟
اعلایی: این توضیحات من نظرات شخصی هست.
آقای هاشمی فردی باهوش بود.
مثلاً شنیدم که یک مقامات چینی که به ایران آمده بود پس از دیدار با آقای هاشمی رفسنجانی گفته بود «من یکی از افراد با هوش سیاسی دنیا را دیدم».
آقای هاشمی در حفظ رقم و ارقام نیز بسیار دقیق و قوی بوند.
مرحوم دکتر حبیبی در جلسه تودیع آقای هاشمی گفته بود که من اینجا شهادت میدهم که مدیران کشور اعم از وزرا و معاونینشان بیش از ۲ دقیقه در حضور شما (آقای هاشمی) در ارائه آمار و ارقام نمی توانستند تاب بیاورند چون وقتی به ۳ دقیقه می رسید شما مچشان را می گرفتید.
*ایراد گیری رئیس دولت سازندگی از کارشناس انرژی اتمی
یک بار آقای هاشمی برای بازدید از انرژی اتمی رفته بود و کارشناسی که برایش مطالب را توضیح میداد، بطور مثال گفته بود سوخت هستهای ما آنقدر فلان مقدار صرفه جویی دارد آقای هاشمی چندین بار رقم را از کارشناسی می پرسد او هر بار آن کارشناس تکرار میکند آقای هاشمی در آخر به او میگوید شما در گفتن این رقم ۳ صفر اشتباه کردهاید؛ من پس از بازدیدی که میکنم شما حساب کن و رقم دقیق را بگو؛ آن کارشناس پس از بررسی می بیند که آقای هاشمی درست گفته است.
در کمیسیون نشان ها که من دبیر آن کمیسیون بودم چند نفر از آقایان وزرا از جمله آقایان زنگنه، نجفی و کلانتری و احتمالا شوشتری اعضای کمیسیون بودند.
فردی برای اعطای نشان رای آورده بود اما اعضا گفتند آقای هاشمی آن فرد را قبول ندارد.
قرار شد وزیری مأموریت یابد که برود آقای هاشمی را راضی کند.
نکته این بحث اینجاست که آقای زنگنه یا نجفی به آن وزیر تاکید کردند زمانی که آنجا می روی به هیچ عنوان رقم نگو اگر رقم بگویی مچ دست را میگیرد و موضوع هوا می رود و تنها استدلال بیاور.
*هاشمی پرکار بود نه به اندازه احمدینژاد
از دیگر خصوصیات آقای هاشمی پرکار بودن ایشان بود.
ایشان ایراداتی که به جا گذاشت، نظریه ای در پشت کارهایش بود و آن این که چون من کار میکنم باید خوب هم استراحت و تفریح کنم.
با این که ما آن نظریه و تفکر را با انقلاب اسلامی هماهنگ نمیدانیم اما یک اندیشه بود.
دیگران که بعد از او آمدند رویهای او را تکرار کردند فقط ادای رفاه و اشرافی گری او را در آوردند این تئوری های فکری و پرکاری در پس ذهن آنها نبود چون آقای هاشمی بسیار پرکار بود و تلاش و دوندگی می کرد، عقیده داشت من باید استخرم را هر روز بروم و «رِفرش» باشم.
*نگاه اشرافیگری در دولت سازندگی
به هر حال این یک تفکری بود؛ چون میگفت برای اداره کشور باید بدن خود را سالم نگه دارند، افرادی که بعد از او آمدند تمام این کارهای شان را اصل گرفتند و کار کردن او را دور انداختن و مدیران تنبل و بی عرضه ساعت نه و ده سر کار میآمدند و بعد از ظهرها تنیس و استخر بروند و دائم پس از ساعت کاری به اشرافی گری پرداختند.
*مردم به اُمرای خود شبیه ترند تا به پدرانشان
یک نکته فرهنگی در اینجا وجود دارد؛ روایتی پیامبرصلی الله دارند که میفرمایند «مردم به اُمرای خود شبیه ترند تا به پدرانشان».
رفتار رئیس دولت بسیار بر بدنه مدیریتی تاثیر دارد.
متاسفانه ما آموزه های اشتباه را می گیریم اما رفتارهای خوب را یاد نمیگیریم.
لذا اینها به تاسی رئیس دولت سراغ اشرافی گری رفتند.
این رفتار در بدنه اثر می گذارد.
مقابل این قضیه آقای احمدی نژاد بود.
ایشان پرکارتر از آقای هاشمی بود در عین اینکه پرکار بود اصلاً رویه های اشرافی را قبول نداشت و چقدر من که مسئولیت تشریفات ایشان را به عهده داشتم و در روابط عمومی شهرداری تهران هم با ایشان بودم سختی کشیدم چون در جاهایی که دو مدل غذا بود جلوی همه، ایشان اعتراض می کردند.
استدلال آقای احمدی نژاد نیز این بود که وقتی شما در اینجا اینگونه پذیرایی مفصل می کنید اگر کمی از حلقه مدیریتی دور شوید، مدیر های پایین تر کولاک میکنند، این را فهمیده بود و به شدت از این رویه دوری می کرد.
در سفرهایی که میرفتیم هر جایی که مردم آب معمولی از شیر میخوردند، برای گذاشتن آب معدنی اعتراض میکرد و می گفت همان آبی که دیگران می خورند برای من بگذارید.
*در همه دولتها مدیران سخت کوش دیده میشود
تقلای ایشان بدین گونه بود که از شش و نیم صبح تا ۹ شب مشغول به فعالیت بودند و پیاده به خانه رفته و از خانه به نهاد ریاست جمهوری می آمد چون منزلشان نیز همان پشت دفترشان بود و همین کار باعث میشد تمام دفتر در حال دوندگی باشد و برای اینکه انرژی کم میآوردند نیرو اضافه می کردند.
ما یک هفته در میان سفر می رفتیم و برای هر سفر مطالعه میشد کمیتهها و کمیسیون ها تشکیل می شد تمام این کارها نیرو میخواست برعکس الان.
البته در همه دولتها مدیران سخت کوش هم دیده می شود.
اینها را گفتم که بگویم رفتار رئیس دولت در بدنه مدیریتی بسیار تاثیر گذار است.
*ماجرای سفر هاشمی رفسنجانی به تبریز
همه اینها را گفتم تا این خاطره را از آقای هاشمی بگویم.
به مدت ۴ روز به تبریز سفر کرده بودند، طبق معمول و مانند آقای احمدینژاد از صبح تا شب مشغول کار و بررسی پروژه ها و روند کار آنها بودند، البته گرایش آقای هاشمی بیشتر روی پروژهها و بخش سازندگی کشوربود.
ما روز آخر اعطای نشان داشتیم، در مراسم با تشریفات خاصی اعطای نشان می کردیم.
من روز آخر سفر ایشان به تبریز رفتم؛ وقتی من وارد مراسم شدم و منتظر شدم تا آقای هاشمی آمد و چون این چند روز زیر آفتاب مشغول به کار بود و دوندگی بسیار داشت مانند لبو قرمز شده بود و مشخص بود خسته است و از خستگی روی مبل ولوو شده بودند.
یک پروژه کشاورزی در ارقام گندم بود، آقای کلانتری وزیر کشاورزی یکی از معاونانشان را معرفی کرده بود به معاون پژوهش که او نشان بگیرد.
مقدمات تشریفاتی چیده شده بود و آماده بودیم.
مراسم اعطای نشان هم بدین شکل بود که ابتدا من توضیح می دادم که برای چه منظور به فرد مورد نظر نشان می دهیم و در ادامه نشان اعطا می شد.
در این مراسم معاونی که قرار بود نشان بگیرد به ارائه گزارشی از عملکردش پرداخت آمار و ارقام بسیاری در آن داشت آقای هاشمی شروع به سوال کردند و در مورد اعداد پرسیدند و رو به آقای کلانتری کرد و گفت آقای کلانتری معاون چه میگویند وزیر خود بالا آمد و شروع به توجیه کرد کلانتری کم آورد و به بن بست رسید گفت آقای هاشمی؛ آقای اعلایی آمدهاند و قرار است نشان اعطا شود و اگر اجازه دهید مراسم برگزار شود و آبرومندانه مسئله را جمع کرد آقای هاشمی هم که انسان ماخوذ به حیایی بود، متوجه شد و دیگر چیزی نگفت.
این نشان از پرکاری و توجه بسیار زیاد او حتی در اوج خستگی را نشان می دهد.
ایشان در عین اینکه با رفتار اشرافی گری را نشان میداد در عین حال به مسائل شخصی بسیار بی توجه بود .
نسبت به اشتباهات اطرافیانش بسیار با گذشت بود دو مسئله بود که هیچ وقت به رویم نیاورد.
*کفشهای کهنه رئیس جمهور
مسئول حفاظت هاشمی آقای اقبالی پور گفت که به حاج آقا اصرار می کنیم کفش شما کهنه شده است برای شما کفش بخریم ایشان توجه نمیکردند این جزو خصوصیاتشان بود اما دیدگاه مدیریتی داشت که آثار آن تا امروز دیده می شود و معتقد بود مدیران باید دست و بالشان باز باشد، مدیر باید جرات کند که تصمیم بگیرد و این تفکر را داشت.
یک بار از مرحوم آقای دکتر حبیبی شنیدم که گفت بعد از جریان کرباسچی؛ گفته بودند مدیریت بدون ریسک معنا ندارد ما باید آثار ریسک را هم بپذیریم و نگاه او به مدیریت بود لذا چون این نگاه را آقای هاشمی داشت کمتر مواخذه میکرد؛ ببینید چه اتفاقی میافتد!
برعکس آقای احمدی نژاد که بسیار تند با مدیرانش برخورد میکرد آقای هاشمی اصلاً اینگونه نبود.
*رئیس دولت سازندگی به گزارشات علیه مدیران رسیدگی نمیکرد
این باعث می شد سازمانهای نظارتی وقتی گزارش علیه مدیر میفرستادند اصلا نگاه نمیکرد یا همان گزارش را بدون پی نوشت به مدیر مربوطه ارجاع می داد و به ندرت گزارش سازنده سازمان بازرسی کل کشور علیه مدیران وجود دارد که به آن رسیدگی شده باشد اصلا رسیدگی نمیشد.
خودم خاطرم هست زمان شهردار بودن آقای کرباسچی فردی درگیر مسئله بود و بسیار شهرداری او را اذیت کرده بودند، جریمه ماده ۱۰۰ برایش رفته بود، ایشان میگفت می پردازم اما پس از مدتی شهرداری بازهم این رقم را اضافه میکند و به کمیسیون اصل ۹۰ مجلس شورای اسلامی شکایت کرده و به نفعش رای صادر شده بود اما شهرداری برای شکایت بردن به مجلس جریمه بیشتر بیشتری برایش قائل شد.
وزارت کشور شکایت کرد و رای به نفع خود برای آقای کرباسچی می آورد و مسئولان شهرداری باز هم او را جریمه بیشتری میکردند.
من چون دیدم به او ظلم شده بود نامهای توسط آقای میرمحمدی نوشتم و به آقای هاشمی رفسنجانی دادم جواب نامه را گرفته باز به شهرداری رفت اما با نامه ریاست جمهوری نیز کارش درست نشده و جریمه اش بیشتر شد، کارمندان شهرداری می گویند جریمه تو از سه حلقه لاستیک به ۷ میلیون تومان رسیده، فرد شاکی از شهرداری ناچار مبلغ را قسط بندی و پرداخت کرد، این نوع رفتار مدیران باعث شد که امروز هنوز هم مدیرانی داریم که مشکلی را از سر راه مردم باید برنمیدارند.
این ضایعه ی اصلی کشور است، مدیرانی آمدند که جرات خلاف و تصرف در اموال عمومی پیدا کردن با این رویه جلو رفت با آثار سویی به جا گذاشت.
*فارس: در مورد سیستم فرهنگی دولت آقای هاشمی توضیح فرمایید.
اعلایی: سیستم فرهنگی دولت آقای هاشمی باز شده بود یکی از نتیجه گیری هایی که از دوران آقای موسوی گرفته بود این بود که سیستم باید باز باشد.
*فارس: البته به نظر فقط در کلام سیستم فرهنگی باز بود چون عملا این اتفاق در بحث آزادی بیان و مسائل مطبوعاتی نیفتاده بود؟
اعلایی: بله در بخش امنیتی فضا بسته بوده، در برخورد با مطبوعات در مورد مسائل سیاسی بسته بود، البته چون من خیلی درگیر این مسائل نبودم نمیتوانم نظر بدهم اما نوع تعاملات تربیتی ایشون با فرزندان نشان از این دیدگاه میدهد.
یکی از ایرادات ایشان را میتوان به ورود خانواده شان در استفاده از بیت المال بیان کرد.
خیلی در این مسائل مشکل داشتیم.
خانواده با هزینه بیت المال وارد سفر می شد، البته این در ادبیات بین الملل توجیه دارد اما این رفتار بدوی است و اروپایی ها این گونه نیستند اروپایی ها سنت سنت شان در حوزه مصرف با حساب و کتاب است.
*هاشمی ۱۸۰ درجه به سمت اجرای تئوری های لیبرالیستی چرخید
مرحوم آقای هنردوست از روسای من میگفت سفری به خارج از کشور رفتم که آن موقع معاون دفتر رئیس جمهور بودم.
در پاویون همراه شدند با یکی از وزرای کشورهای اروپایی، وقتی به کشور رسیدیم دیدم اسکورت برای من از سفارت آماده بود اما این وزیر خود تاکسی گرفت و رفت اما این رفتارهای مسئولان ما بدوی است و آثارش نیز به جا مانده است.
نکته ای را در مورد دولت آقای هاشمی میخواستم بگویم؛ آقای هاشمی ۱۸۰ درجه به سمت اجرای تئوری های لیبرالیستی چرخید.
باز در دوران هشت ساله ایشان هیچ صحبتی از اینکه ما همگام با انقلاب و این مباحث بتوانیم کاری بکنیم نبودو فقط آنچه که مسلم بود رهبر انقلاب یک حرکت هایی را شروع کرده بودند، در حوزه علمیه مباحثی را که در حوزه مطرح کرده بودند و حوزه علمیه را برای تامین این بخش از نیاز کشور فعال کردند و ایشان تا اندازه ای موفق شدند.
به اعتقاد من بزرگان حوزه هم با رهبری همراهی نکردند و تنها بودند و بزرگان حوزه همان روش سنتی را ادامه دادند، اگر ما بخواهیم نظام امامت را مستقر کنیم نظام امامت از طریق علم و آگاهی برپا می شود محال است از طریق دعا و نگاه قشری به دین شما بتوانید یک نظام امامت بر پا کنید.
یکی از دلایل موفقیت رهبری در عرصه بین المللی به همین دلیل است که ایشان در مقابل آنها(دشمنان) در مسیر علمی حرکت کرد، دشمن شناسی اسلامی کرد و در قامت یک استراتژیست تمام عیار ظاهر شدند.
ما از معصوم که بالاتر نیستیم؛ پنج سال حضرت امیرالمومنین علیه السلام چون جامعه همراهی اش نکرد حضرت نتوانست موفق شود باید در این مسیر همکاری کنید، حوزه علمیه باید همکاری کند، بدنه دانشگاهی باید همکاری کند.
الان نزدیک به ۲۰ سال است رهبر معظم انقلاب نظریه پیشرفت ایرانی اسلامی را مطرح کردند.
اخیراً من نامهای به بیت به عنوان اینکه با این ضرب آهنگ (به جایی نمی رسیم فرستادم).
چرا؟
چون در بدنه قوه مجریه کسی اعتقاد به این مباحث ندارند.
به همین دلیل وقتی اقتصاد مقاومتی در ظاهر بسیار در بوق میشود اما درباره آن باوری وجود ندارد.
اخیراً شنیدم یک مدیر ارشد دستگاه اجرایی مبلمان خانه اش سیصد و پنجاه میلیون تومان است؛ او از اقتصاد مقاومتی چه می فهمد.
لذا چون همراهیها نیست آقا(رهبر انقلاب) خواستند یک تنه تغییرات ایجاد کنند.
در دولت آقای هاشمی اساساً باور نسبت به این بخش نبود که ما بتوانیم مبتنی بر مبانی دین و دریافتهای حکم خدا را در زندگی به کار بگیریم لذا در حوزه فرهنگ در دولت آقای هاشمی نگاهشان غربی بود که فرهنگ را تبدیل به یک اقلام و محصول فرهنگی میکند و اینها تبدیل به عدد و رقم شد تا بتوانند در بودجه ریزی آن را حساب کنند لذا هر وقت به آقای هاشمی می گفتند حوزه فرهنگ بسیار اوضاع نابسامانی دارد جواب میداد ما در حوزه فرهنگ بودجه زیادی صرف کرده و قرار دادهایم.ما فلان تعداد سینما اضافه کرده ایم و مساحت را در این حوزه بالا بردیم.
*احمدینژاد هم در بحث فرهنگی موفق نبود
اساساً در نظام امامت است که فرهنگ در تاروپود افراد ساری و جاری می شود.
البته حتی در دولت آقای احمدی نژاد که ما معتقدیم در بدنه اقتصادی و بدنه اجرایی تغییر و تحولاتی ایجاد شده بود و قدمهای کوچکی برداشته شد به دلایلی در بحث فرهنگی موفق نشد یا کم موفق شد.
در حوزه فرهنگی نگاه ها قشری است چون ما عمق فرهنگی نداریم؛ نگاه فرهنگی به معنای واقعی کلمه نداریم، نگاه علمگرا، تفکرگرا و نگاه مغز افزاری و نرم افزاری نداریم.
لذا میگویند ما بودجه میگذاریم برای دولت الکترونیک و مبلغی را به دستگاهی می دهند و خدماتی را می خواهند.
اولین کاری که در دستگاهها میکنند این است که همه بودجه وارد سخت افزار می شود .تمام سیستم ها نو میشود الان به هرجایی بودجه فرهنگی دهید از نظر سخت افزاری قوی می شود اما این به معنی افزایش اقدامات فرهنگی نیست.
عمق کار فرهنگی را نمی دانند که باید تغییر رفتار ایجاد کند و کارهایی انجام دهند که به جان افراد بنشیند و در رفتارشان تغییر ایجاد کند هیچ کس از این کارها انجام نمیدهد و به ندرت چنین مسائلی انجام می شود.
آنقدر چاله بر سر راه کسی که نگاه عمیق فرهنگی دارد گذاشتهاند که نمیتواند کار عمیق فرهنگی انجام دهد.
من خودم در سبک زندگی اسلامی کار میکنم و از اینکه دائم به مراکز آقایان سر میزنم و می بینم که به مطالب عمقی بی اعتنا هستند اذیت میشوم و با خود میگویم چند سال است آقا به سبک زندگی ایرانی اسلامی تاکید میکنند و حتی در بیانیه گام دوم در بند هفت نیز ایشان در این باره صحبت میکنند و میفرمایند باید به خاطر اهمیت سبک زندگی بیانیه جدا در این مورد بدهم اما صدا و سیما ککش هم نمیگزد.
ادامه این مصاحبه به دلیل مبسوط بودن در بخش دوم طی روزهای آتی منتشر خواهد شد.
در آن بخش به دولتهای اصلاحات، احمدی نژاد و روحانی اشاره شده است.
همچنین در بخشهایی از آن به علل ضعف دولت ها در همراهی با مردم پرداخته شده است.
ادامه دارد...