شعر هنر اصلی در افغانستان/ جامعه ایران از ادبیات مهاجرت استقبال کرد
پس از حدود 40 دهه از حضور مهاجران افغانستانی در ایران بهنظر میرسد ادبیات مهاجرت رشد بسیاری کرده است. بهطوری که شاعران زیادی از آن سالها در ایران ظهور کردهاند که بسیاری از آنان طرفداران زیادی نیز در ایران دارند

پس از حدود 40 دهه از حضور مهاجران افغانستانی در ایران بهنظر میرسد ادبیات مهاجرت رشد بسیاری کرده است.
بهطوری که شاعران زیادی از آن سالها در ایران ظهور کردهاند که بسیاری از آنان طرفداران زیادی نیز در ایران دارند
به گزارش خبرنگار سایت افغانستان خبرگزاری فارس، از عمر مهاجرت افغانستانیها به کشورهای همسایه، پارهای بیش از سه دهه میگذرد.
این مهاجرت نیز مانند هر مهاجرت طولانی دیگر، به خلق ادبیاتی در دو قالب شعر و داستان، منجر شد که از آن با عنوان «ادبیات مهاجرت افغانستان» یاد میکنند.
«ادبیات مهاجرت» به آن دسته از آثار ادبی گفته میشود که شاعر یا داستاننویس، در پی ترک اجباری یا اختیاری بومجای خود و متأثر از این نصیبه، دست به خلق آن زده باشد.
بنابر این برای آثاری که در بیرون از وطن مألوف پدید آمده ولی هیچگونه رد پایی از تجربیات زبانی و روانی ناشی از مهاجرت در آن نیست، کاربرد این تعبیر خالی از مسامحه نیست.
برخی البته برای این پدیده، اصطلاح «ادبیات در تبعید» را به کار بردهاند ولی گویا ادبیات مهاجرت تعبیر جامعتری است.
بهمناسبت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران نشستی با عنوان بررسی شعر مهاجرت در طول 40 سال گذشته در ایران، در خبرگزاری فارس، با حضور «محمدکاظم کاظمی» نویسنده، شاعر و پژوهشگر برجسته افغانستانی و «مجتبی نوروزی» معاون سابق رایزنی فرهنگی ایران در افغانستان و کارشناس مسائل افغانستان برگزار شد که در ادامه میآید.
«محمدکاظم کاظمی» شاعر، پژوهشگر و نویسنده برجسته افغانستانی در خصوص پیشرفت شعر مهاجرت و تغییر و تحول آن در طول چهل سال گذشته گفت: جریانات شعر مهاجرت را میتوان به چهار دوره زمانی تقسیم کرد.
دوره اول، دوره پیش از تاثیرگذاری شعر انقلاب است و به شعر شاعرانی برمیگردد که سالها پیش از افغانستان به ایران کوچ کرده بودند.
این افراد شعرشان در افغانستان به پختگی کامل رسیده بود، و جریان شعر قدیم افغانستان را دنبال میکردند و شعر انقلاب تاثیر زیادی بر روی این دسته نگذاشت.
بهطور مثال مرحوم فدایی هروی از پیشگامان شعر افغانستان است که سالها نیز در ایران زندگی میکرد.
وی افزود: دسته دوم، شاعرانی بودند که با فضای شعر ایران کار خود را آغاز کردند و این افراد جریان شعر انقلابی افغانستان را با تاثیرپذیری از شعر انقلاب در ایران دنبال کردند.
فضلالله قدسی یکی از کسانی بود که با جریان انقلاب در ایران مطرح شد و شعرش بسیار تحت تاثیر شعر انقلاب اسلامی ایران چه در قالب و چه در محتوا بود.
کاظمی خاطرنشان کرد: دسته سوم، شاعران جوانتری بودند که حال و هوای افغانستان و مسائل آن در شعرشان منعکس بود و متاثر از شاعران نسل اول افغانستان محسوب میشوند.
افزادی مانند مثل قدسی، مظفری، کاظمی، سید ضایء قاسمی و محمد تقی اکبری که در دهه 70 موج نیرومندی از شعر افغانستان را ایجاد کردند و بعدا طیف وسیعی از آنها شناسایی شده و به جامعه ادبی ایران و افغانستان معرفی شدند.
این شاعر برجسته افغانستانی در ادامه تاکید کرد: گروه چهارم، شاعرانی بودند که در دهه 80 ظهور کردند.
این افراد متولد ایران هستند و فضای افغانستان را زیاد تجربه نکردهاند و طبیعتا دغدغههای افغانی قضیه در شعر آنها کمرنگ است.
وی گفت: هرچه به سمت جلو میرویم، از لحاظ زبانی و تکنیکهای شعری و برخورداری از جریانهای ادبی روز ایران، شعر افغانستان رشد بیشتری کرده است که در این بین میتوان به «محمد امان میرزایی» و «الیاس علوی» اشاره کنیم که در ایران و افغانستان شناخته شده هستند.
کاظمی درباره محتوای شعر شاعران مهاجر افغانستانی در ایران گفت: از لحاظ محتوایی شعر افغانستان در زمانهای گذشته بیشتر از اکنون از خیزش انقلابی و روحیه انقلابی اسلامی برخوردار بوده و هرچه به سمت جلو میآییم، دغدغههای اشعار شخصیتر شده و تعهدات سنتی اعتقادی انقلابی اشعار کمرنگ شده است.
وی افزود: شاید یکی از عللی که شعر افغانستان، در سالهای اخیر در بین جامعه جوانتر ایران نفوذ کرده است، پر طرفدارتر بودن آن است.
شاعران بیشتر جای آنکه بخشی از بدنه رسالت اجتماعی جامعه تلقی شوند، یک فرد مستقل تلقی میشوند و دغدغههای خود را بیان میکنند و بر روی احساسات خود بیشتر تعهد دارند و بیشتر گرایشها به شعر نو بوده است و به جای متکی بودن بر بدنه انقلابی مذهبی و مخاطب قرار دادن تیپ جهادی، بیشتر در میان جامعه و حتی قشر روشنفکر طرفدار دارند.
کاظمی در خصوص تاثیرات ادبیات و شعر ایران بر ادبیات داخل افغانستان نیز گفت: بسیاری از شعرای افغانستانی شعرشان تاثیر گرفته از شعر ایران است.
مانند الیاس علوی که سالها در اینجا رشد کردهاند و این خود نیز که طرفدارانی در داخل افغانستان دارد، موجب تاثیرگذاری بر ادبیات شاعران افغانستان در آن کشور نیز میشود.
وی ادامه داد: به نظر میرسد در افغانستان نیز دغدغههای شخصی و شعرهای عاشقانه و تاملات شخصی و کلاسیک، بیشتر طرفدار دارد و دیگر دغدغه تکنیک نیست و بیشتر دغدغه چگونه گفتن مطرح کردن است و بهنوعی دچار فقر مضمون و موضوع است.
در دهههای 70 جامعه، خود موضوع را به شاعر ارائه میکرد و شاعر به دنبال دغدغههای خود نبود.
این شاعر برجسته افغانستانی خاطرنشان کرد: برخی زمینههای گفتمانی در شعر فارسی دغدغههایی را نیز بهوجود آورده است.
اگه دغدغه جهاد کمتر شده، اما دغدغه وطن فارسی و پیوند ملل فارسی زبان با یکدیگر بیشتر شده است.
در شعر کسانی مانند نجیب بارور، روحالامین امینی این در سطح گفتمان در افغانستان مطرح است.
در افغانستان بیشتر دغدغههای حفظ هویت و جامعه فارسی زبان مطرح است.
کاظمی در ادامه گفت: آنچه که در انقلاب اسلامی ایران اتفاق افتاد، حاصل انتظاری بود که در جوامع اسلامی بهطور کلی در جاهای مختلف نسبت به یک خیزش انقلابی، اسلامی احساس میشد.
این انتظار حتی بعضی اوقات نیز از سوی افغانستان بود، مثلا زمانیکه علامه اقبال لاهوری، به افغانستان سفر میکند، در آنجا با توجه به علاقمندیهایی که از مردم افغانستان نسبت به حفظ هویت اسلامی افغانستان میبیند، این کشور را بهعنوان منجی و پیشگام این جریان تلقی میکند.
وی افزود: اقبال بسیار به اتفاقاتی که در افغانستان رخ می داده است، خوشبین بود.
سید جمالالدین نیز در افغانستان این بذر را میکارد و در جهان عرب و مصر و ایران هم این جریان ادامه پیدا میکند.
حتی قبل انقلاب ایران تصور میشد که اگر قرار باشد اتفاقی بیافتد این اتفاق باید در جهان عرب این اتفاق میافتاد اما شرایط مهیا نبود و در نهایت ایران این آمادگی در پیدا میکند.
کاظمی خاطر نشان کرد: روحیه انقلابی سالها پیش در شعر اقبال نمایان بود.
بهطوری که وی در شعری به خیزش اسلامی در قلمرو زبان فارسی اشاره میکند و در اشعارش نوید یک بیداری اسلامی را میدهد:
از هند و سمرقند و عراق و همدان خیز
از خواب گران، خواب گران، خواب گران خیز
و یا این شعر که می گوید:
من درین خاک کهن گوهر جان می بینم
چشم هر ذره چو انجم نگران می بینم
انقلابی که نگنجد به ضمیر افلاک
بینم و هیچ ندانم که چسان می بینم
کوه را مثل پر کاه سبک می یابم
پر کاهی صفت کوه گران می بینم
خرم آنکس که درین گرد سواری بیند
جوهر نغمه ز لرزیدن تاری بیند
کاظمی در ادامه افزود: نوعی انتظار در اشعار شاعران فارسی زبان در منطقه دیده میشود.
من در سالهای بسیار پیش از انقلاب اسلامی ایران، زمانیکه افغانستان نوعی خیزش برای احیای هویت مذهبی خصوصا در هرات اتفاق افتاد، متولد شدم.
در آن زمان در افغانستان علاقهای برای تشکیل یک حکومت اسلامی وجود داشت و حتی قبل از قیام 15 خرداد سال 42، عباس بلخی سالها قبل قصد سرنگونی نظام شاهی افغانستان را داشت و فعالیتهایی نیز انجام میداد.
وی افزود: فعالیتهایی که در افغانستان صورت میگرفت از حرکتهای منطقه و نیز خیزش انقلابی در ایران الهام میگرفت اما ارتباط تشکیلاتی با یکدیگر نداشتند.
سالهایی که امام خمینی(ره) در تبعید بودند، شیعیان افغانستان ایشان را بهعنوان مرجع تقلیدی که گرایش سیاسی مذهبی داشتند، قبول داشتند.
حتی کتابهای ایشان نیز در افغانستان در آن سالهایی در ایران نگهداری آنها جرم محسوب میشد، وجود داشت و در میان مردم دست به دست میشد.
کاظمی تاکید کرد: من بهواسطه پدرم با افکار اقبال لاهوری آشنا بودم و چون در ایران انقلابی عظیمی در حال رخ دادن بود و خانوادهام نیز روحیه انقلابی داشتن به ایران آمدیم.
امام خمینی(ره) در چشم مردم افغانستان بهعنوان یک رهبر روحانی دیده میشد.
اندیشه امام در افغانستان هم سابقه داشته است.
علاقهمندی به انقلاب اسلامی پس از آمدن به ایران در مورد بسیاری از مهاجرین درست نیست.
وی در خصوص وضعیت هنرمندان مهاجر افغانستانی در ایران نیز گفت: بهتر است که نگاه به مهاجرین فرصت تلقی شوند نه یک تهدید.
همواره یک اختلاف نظر و عمل در برخورد با هنرمندان مهاجر افغانستانی در ایران بهچشم میخورد و در حل این موضوعات بهتر است به نظر فرهنگیان جامعه میزبان نیز توجه کنند.
کاظمی در ادامه گفت: در سالهای اخیر توجه بسیار کمنظیری از هرمندان مهاجر افغانستانی در ایران مشاهده میشود که با سالهای گذشته قابل مقایسه نبود و در این سالها مسائل مهاجرین بهصورت جدیتری رسانهای میشود و بحث آموزش کودکان افغانستانی در ایران حرکت بسیار ارزشمندی بود ولی از مدیران انتظار بیشتری میرود.
این شاعر افغانستانی با اشاره به برخی از محدودیتهای مهاجرین افغانستانی در ایران گفت: برخی از این محدودیتها که در گذشته بوده است که امروزه متاسفانه دوباره در حال بازگشت است.
افغانستان و ایران دارای گذشته به هم پیوند خوردهای هستند که مسائل و مشکلات دو کشور در هم تنیده بوده است.
دو کشور مستلزم این هستند که این همسایگی اجتنابناپذیر است.
وی افزود: وقتی این موضوع را را بپذیریم، میتوان مسائل دیگری مانند مهاجرت و مسائل سیاسی اجتماعی، را با نگاه وسیع جغرافیایی و تمدنی و منطقهای حل کرد و یا تحمل کرد.
چراکه این موارد تعیین کننده چشمانداز اصلی هستند و مسئله افغانستان در طول سالهای اخیر به مهاجرین و زندگی و شهروند بودن آنها تقلیل پیدا کرده است.
این شاعر برجسته افغانستانی با اشاره به اینکه تمام عرصههای زندگی مهاجرین پر از ظرفیت است، گفت: تا زمانیکه مسئولان فکر کنند که چگونه میتوان مهاجرین را به کشورشان بازگرداند و یا اینکه او را محدود کرد که زندگی در ایران برایش غیرقابل تحمل باشد، حل مسئله افغانستان ناممکن است.
وی خاطرنشان کرد: در تمامی عرصهها همواره سیاست بازگشتگرا و سیاستهایی که مبنی بر حذف، سلبی بودن و محدودیت باشد به نتیجه نمیرسد و با چالش روبرو میشود.
«مجتبی نوروزی» معاون سابق رایزنی ایران در افغانستان نیز در این نشست گفت: از لحاظ محتوا و آنچیزی که شاعر بیان میکند، با 3 گونه شعر در افغانستان بهلحاظ محتوا مواجه هستیم.
یکی شعر شاعرانی است که دغدغه اجتماعی مشخص دارند که این دغدغهها خود به 2 دسته تقسیم میشوند که اولین آن، افرادی هستند که بهنوعی به دنبال بیان المانها و فاکتورهای هویتی خود هستند.
چراکه زبان فارسی برای بخشی از جامعه افغانستان فاکتور اصلی هویتبخش محسوب میشود و براساس آنها برخی جریانهای اجتماعی شکل میگیرد.
وی افزود: بخشی دیگر نیز در مورد دغدغههای اجتماعی، فارغ از هویت، ناظر بر مسائل و مشکلات اجتماعی است.
این مورد بهطور مشخص در شعر بانوان افغانستان مشاهده میشود، زیرا در یک جامعه مردسالار بانوان برای بیان مسائل و دغدغههای خود، و تنگاهایی که در پیش رویشان قرار دارد، به شعر روی آوردهاند و نوعی اشعار زنانه اجتماعی با محوریت مقابله با مردسالاری، در جامعه افغانستان شکل گرفته است.
این اشعار، نمونهای از اشعار دغدغهمند اجتماعی هستند.
نوروزی خاطرنشان کرد: دسته دوم، اشعاری است که گرایش به همان مسائل شخصی و بهطور مشخص، اشعار عاشقانه است که در قالبهای مختلف هم سروده میشود و شاعران بزرگی در این زمینه شعر گفتهاند.
در ایران نیز این سبک مخاطبانی را پیدا کرده است.
این کارشناس ایرانی با اشاره به اینکه هنر اصلی و مورد اقبال در جامعه افغانستان، شعر است، گفت: دسته سوم شاعرانی هستند که از سر تفنن به شعر روی آوردهاند.
بهطور طبیعی طیفی از این افرادی که به شعر روی میآورند با فقدان محتوا روبرو میشوند و این دسته تنها شکل را رعایت میکنند و در محتوا حرف زیادی برای گفتن ندارند.
باید گفت که تنها دسته اول و دوم مورد اقبال عمومی قرار میگیرندو دسته سوم بهزودی محو میشوند.
وی تاکید کرد: جامعه به دسته اول و دوم گرایش بیشتری دارد و در مسائل سیاسی اجتماعی افغانستان زبان شعر زبان تاثیرگذاری است حتی تا آنجایی که برخی اشعار گاهی اوقات یک جریان اجتماعی را بهوجود میآوردند.
این نشاندهنده آن است که جامعه افغانستان شعر فهم و علاقهمند به آن است و مهمترین هنرمندان افغانستان بدون تردید شاعران آن هستند.
نوروزی در ادامه گفت: در شعر دوسویه بودن بیش از سایر موارد است.
هم شعر افغانستان در ایران شنیده شده و هم شعر ایران در افغانستان شنیده شده است و مورد اقبال واقع شده است.
شاید هنرهای دیگر کمتر به این شکل بودهاند.
نسل جوان افغانستان با شاعران ایران ارتباط خوبی دارند.
نمونه آن نیز این است که فاضل نظری شاعر مطرح ایرانی در سفرش به افغانستان با اشتیاق بینظیر مردم این کشور روبرو شد.
نوروزی در ادامه گفت: اشتراکات فرهنگی میان ایران و افغانستان بهاندازهای زیاد است که دیگر اسم آن یگانگی فرهنگی است.
ایران و افغانستان هم در حجم و تنوع اشتراکات به لحاظ تنوع موضوعی،و هم عمق تاریخی اشتراکات، آنقدر عمیق و ریشه دار هستند که کمتر کشورهای متمدنی بهاین گونه بودهاند چراکه دارای یک حوزه تمدنی مشترک وسیع بودهاند.
وی تاکید کرد: در مقابل این حجم از اشتراکات، باید گفت که کارهای صورتگرفته در این زمینه از سوی دو کشور تقریبا صفر بوده است اما نمیتوان بهطور کامل کارهایی که صورت گرفته از سوی برخی افراد را نادیده گرفت چراکه بسیار ارزنده بودهاند.
نوروزی با اشاره به انتخاب یک شاعر افغانستانی در جمع برگزیدگان جشنواره فجر ایران، تصریح کرد: انتخاب یک افغانستانی بهعنوان برگزیده جشنواره فیلم فجر، نوید دهنده روزهای خوبی است که در حال اتفاق افتادن است و نشان میدهد که در هنر کارهای مهمی در حال رخ دادن است.
وی ادامه داد: در فضای فرهنگ و هنر زیاد نمیتوان منتظر عملکرد دولتها بود.
البته اگر دولتها بستری را فراهم کنند که اهالی فرهنگ و هنر بتوانند ارتباط راحتتری بایکدیگر داشته باشند، به صورت خودجوش این اتفاق خواهد افتاد و بهزودی شعر افغانستان دستکم در ایران شنیده میشود و بالعکس که این مهم نیازمند برنامهریزی بیشتر، ایجاد تسهیل بیشتر و استفاده بهتر از نخبگان است.
نوروزی با اشاره به استقبال خوب افغانستانیها از کتب شاعران ایرانی، گفت: کتابهایی که در ایران به چاپ میرسد به سرعت در افغانستان پخش میشود و بهزودی کتابهای افغانستانیها نیز وارد بازارهای ایران خواهد شد.
در نمایشگاه کتاب سال آینده نیز قرار شده تا ناشران قبل از عید کتابهای خود را وارد ایران کنند تا مشکلی مانند پارسال پیش نیاد.
وی افزود: سیستم اجرایی کشور باید به این نگاه برسد که شخصیتهای فرهنگی، چه در ایران چه در افغانستان، یه لحاظ وزن و اعتبار واقعا باید جدی گرفته شوند بنابراین باید مکانیزمی طراحی شود تا برای نخبگان فرهنگی در حوزههای مختلف، تعریف دیگری از حضور، اقامت و رفتوآمد، داشته باشیم که با کمترین محدودیت ممکن مواجه شوند که این بزرگترین خدمت به فرهنگ و هنر است.
نوروزی در ادامه یادآور شد: در 40 سالگی انقلاب اسلامی ایران نیازمند یک بازنگری در عملکردها در حوزه افغانستان و مهاجرین هستیم و به پختگی برسیم که هم دغدغههای امنیتی و اجتماعی نهادها رعایت شود و هم خواستهای انسانی و فرهنگی جامعه مهاجر و بخشهای فرهنگی جامعه ایران.
وی تاکید کرد: نیازمند یک بحث و تبادل نظر جدی هستیم و رسانهها میتوانند به آن دامن بزنند.
سال آینده یک سمینار با عنوان چهل سالگی مهاجرت برگزار میشود که دارای فراز و نشیبهای مختلفی بوده است که خروجی آن به بسیاری از نکات مهم برسد.
در طول این سالها حلقههای وصل در حوزههای مختلف تربیت شدهاند که در برخی حوزهها بیشتر و حتی در برخی حوزهها کمتر به آن توجه شده است.
نوروزی خاطر نشان کرد: امسال 520 هزار دانشآموز افغانستانی در ایران در حال تحصیل هستند که در فضای بینالمللی بیرقیب است و این نشان میدهد که ایران هزینههای زیادی را در طول این سالها انجام داده است اما باید توجه داشت که با برخی تنگنظریها تمامی این دستاوردها زیر سوال نرود.
رسانهها همانطور که میتوانند به مسائل مثبت دامن بزنند همانقدر هم میتواننند مشکل ایجاد کنند و نیازمند نگاهی پخته در رسانهها هستیم تا تعامل بر مبنای انسانیت و با رعایت کامل قوانین باشد.
/انتهای پیام/