"رویکرد سیاست خارجی میانجیگرایانه چین در خاورمیانه: از حل مناقشه تا مدیریت آن"
یک استاد دانشگاه گفت: در طول سه دهه اخیر، روابط ایران با هدف خروج از انزوای بینالمللی به سوی توسعه همکاریهای عمیقتر با چین و روسیه معطوف بوده است. این همکاریها موجب شده تا سطح تعامل ایران و چین و روسیه به سطح یک شریک راهبردی ارتقا یابد. روابطی که علیرغم فشارهای بینالمللی و تلاشهای یکجانبه ایالات متحده تاکنون ادامه داشته است.

یک استاد دانشگاه گفت: در طول سه دهه اخیر، روابط ایران با هدف خروج از انزوای بینالمللی به سوی توسعه همکاریهای عمیقتر با چین و روسیه معطوف بوده است.
این همکاریها موجب شده تا سطح تعامل ایران و چین و روسیه به سطح یک شریک راهبردی ارتقا یابد.
روابطی که علیرغم فشارهای بینالمللی و تلاشهای یکجانبه ایالات متحده تاکنون ادامه داشته است.
به گزارش ایسنا، محمد محمودی کیا، عضو هیئت علمی پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی در یادداشتی با عنوان "رویکرد سیاست خارجی میانجیگرایانه چین در خاورمیانه: از حل مناقشه تا مدیریت آن" نوشت: دیپلماسی میانجیگری بهعنوان یکی از ارکان اصلی اهداف و اعمال سیاست خارجی چین مطرح شده است و پکن تعمداً خود را بهعنوان یک نیروی صلحساز در معارضات و بحرانهای منطقهای همچون بحران افغانستان، سوریه، سودان، یمن، ایران و فرایند صلح اعراب ـ اسرائیل مطرح ساخته است.
چین در حال عمیقتر و فعالانهتر کردن مداخلات دیپلماتیک خود در خاورمیانه است و سعی در شکل دادن به تحولات امنیتی و سیاسی خاورمیانه دارد.
بنابراین، نقش واسطه صلح، راهی مشروع برای مداخله در امور داخلی دیگر کشورهاست بدون آنکه موجب شود تا چین از اصول راهنمای سنتی خود مبنی بر سیاست عدم مداخله در امور داخلی دیگر بازیگران نظام بینالملل خارج شود.
این سیاست همچنین به ارتقای امنیت منافع اقتصادی و نیز افزایش نفوذ سیاسی این کشور در سطح منطقه منجر میشود.
در خلال دهههای گذشته، بسیاری از بازیگران منطقهای و جهانی در برخی از نقاط بهصورت واسطه صلح در بحرانهای خاورمیانه به ایفای نقش پرداختهاند.
بازیگرانی چون ایالات متحده آمریکا، اتحادیه اروپا، روسیه و قدرتهای منطقهای همچون مصر، ترکیه و عربستان سعودی و سازمانهای بینالمللی بزرگ بدون دستیابی به موفقیتهای چندانی سعی نمودهاند تا واسطهای برای برقراری صلح و امنیت پایدار در منطقه شوند.
چین بر خلاف دیگر بازیگران، هیچگونه سابقه مذهبی، سیاسی، تاریخی و استعماری در منطقه ندارد و همین امر این کشور را به نامزدی ایدهآل در حل منازعات خاورمیانه و نقش یک واسطه صادق مطرح ساخته است.
هر چند رفتار چین با اقلیت مسلمان اویغور در استان ژینگ جیانگ میتواند سایهای بر تصویر بیطرفی آن در جهان اسلام و خاورمیانه بیاندازد، با این وجود، چین نسبت به دیگران هنوز در موقعیت بهتری برای میانجیگری در منازعات قرار دارد.
دیپلماسی میانجیگری به پکن کمک میکند تا تصویری برای مخاطبان داخلی و بینالمللی ایجاد کند مبنی بر این که پکن واسطهای صادق در ایجاد صلح و ثبات در خاورمیانه است.
این امر موجب افزایش اعتبار ملی و بینالمللی چین میشود.
میانجیگری بخش جداییناپذیر یک سیاست خارجی و دیپلماسی ابزارگراست که از اهداف سیاسی و دیپلماتیک داخلی و بینالمللی حاصل میشود.
راههای مقابله یا مدیریت منازعات بینالمللی محدودهای از اجتناب و عقبنشینی، گفتوگوهای دوجانبه، تا اشکال مختلف مداخلات شخص ثالت را شامل میشود.
در حالی که تعاریف و رویکردهای میانجیگری متفاوت است با این حال، میانجیگری معمولاً مداخله بیش از طرف ثالث درگیر در حل اختلافات در نظر گرفته میشود.
میانجیگری یک ابزار حل اختلاف است که نیازمند پذیرش و همکاری طرفهای متخاصم است.
عمل حلوفصل و مدیریت منازعات از طریق واسطهها از تاریخ طولانی و غنیای در فرهنگهای غربی و غیرغربی برخوردار است.
در تاریخ دیپلماسی میانجیگری، چین بهندرت نقش میانجی در منازعات بینالمللی را ایفا کرده است.
از زمان تأسیس چین در سال 1949، چین به دلایل متعدد از مشارکت در ابتکارات میانجیگرایانه منطقهای و بینالمللی خودداری کرده است.
نخست این که سیاست عدممداخله بهعنوان هسته فلسفه دیپلماتیک چین باقی مانده است.
دوم، پکن بر این اعتقاد است که در بیشتر موارد، وضعیت بیطرفی موجب افزایش منافع ملی آن شده است چراکه این امر فرصت بیشتری برای مانور در تلاشهای دیپلماتیک ایجاد میکند.
نهایتاً چین ترجیح میدهد به منظور پرهیز از تقابل و منازعه، دیپلماسی به روش صلحجویانه و دوستانه را تعقیب نماید مگر آنکه به منافع اصلی آن همچون حاکمیت، امنیت و تمامیت ارضی پیوند بخورد.
دیپلماسی میانجیگری در فرهنگ چینی منحصر به فرد است و به طور قابلتوجهی از الگوی غربی میانجیگری متمایز است.
نظر به این که رویکرد اخیر بر ارزشهای یک نظام سودمندگرایی فردگرا شامل عدالت، برابری، مساوات و خودمختاری صحه میگذارد، دیپلماسی میانجیگری چینی یک نظام ارزشی انسانمدارانه/ اخلاقمدارانه کنفوسیوسی را در بر میگیرد که مشتمل بر هماهنگی اجتماعی، مدارا، احترام به اقتدار، فروتنی و خیرخواهی است.
در فرهنگ چینی، میانجیگری بازتابدهنده یک ارزش، سنت و عملی است که با هدف هماهنگی بین نظم اجتماعی، نظم جهانی و حتی نظم شخصی اعمال میشود.
روابط چین و جمهوری اسلامی ایران: شراکت پایدار و راهبردی
افزایش حجم مسافرتها، تجارت و سرمایهگذاری بین پکن و کشورهای خاورمیانه نشاندهنده ارتباطات و تعاملات در حال رشد چین با بازیگران تأثیرگذار منطقهای همچون ایران است.
در سال 2016 رئیسجمهور شی جین پینگ به کشورهای ایران، عربستان سعودی و مصر سفر کرد.
به منظور جذب مشارکت هر چه بیشتر چین در سایه بازگشت تحریمهای آمریکا به دلیل خروج آمریکا از توافق هستهای ایران، رئیسجمهور حسن روحانی نیز در ژوئن 2018 به چین سفر کرد.
بدون رقابت اروپایی، چین این فرصت را خواهد داشت تا جایگزین شرکتهای غربی در معاملاتی چون شرکت فرانسوی توتال در پروژه پارس جنوبی شود.
چین بزرگترین خریدار نفت خام ایران است و احتمالاً به خرید نفت از ایران ادامه خواهد داد تا ایران را در مقابل تحریمهای آمریکا محافظت نماید.
در طول سه دهه اخیر، روابط ایران با هدف خروج از انزوای بینالمللی به سوی توسعه همکاریهای عمیقتر با چین و روسیه معطوف بوده است.
این همکاریها موجب شده تا سطح تعامل ایران و چین و روسیه به سطح یک شریک راهبردی ارتقا یابد.
روابطی که علیرغم فشارهای بینالمللی و تلاشهای یکجانبه ایالات متحده تاکنون ادامه داشته است.
هرچند این روابط تحت تأثیر تحریمهای بینالمللی از نوساناتی نیز برخوردار بوده است.
با این همه، حتی پس از زمانی که ایالات متحده اعلام کرد تصمیم دارد تا فروش نفت خام ایران را به صفر برساند، چین اعلام کرده است که این کشور به ادامه واردات نفت خام از ایران ادامه خواهد داد.
تعامل چین با ایران ممکن است زمینه را برای مسائل دیگر هموار کند که ممکن است کمپین فشارهای جدید ایالات متحده را تضعیف کند.
مقامات چینی اغلب روابط خود با ایران را بهعنوان «بیست قرن همکاری» توصیف میکنند، اما همکاری معاصر دو کشور از واپسین روزهای دوره حکمرانی سلطنتی در ایران آغاز میشود.
در آگوست 1978، هوآ گوفنگ، رئیس حزب کمونیست چین به ایران سفر کرد.
این نخستین ملاقات یک رهبر حزب کمونیست از یک کشور غیرکمونیست بود.
هرچند انقلاب اسلامی کمتر از چند ماه بعد حکومت محمدرضا پهلوی را سرنگون کرد، هوآ پایهای برای همکاری بنیان نهاد که بعد از رژیم شاه نیز امکان ادامه دادن یافت.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، هوآ به سرعت از رژیم جدید منباب سفر قبلی خود عذرخواهی کرد و به ابزار تمایل برای همکاریهای بیشتر با جمهوری اسلامی پرداخت.
بعد از بحران تسخیر سفارت ایالات متحده در تهران و انزوای بینالمللی پس از آن، چین یک شریک حیاتی برای جمهوری اسلامی ایران شد.
در طول جنگ ایران ـ عراق که بین سالهای 1980 تا 1988 به طول انجامید، چین یکی از مهمترین منابع تأمینکننده سلاح برای ایران محسوب میشد و در دهههای بعدی، چین به آرامی اما به طور مسلم خود را بهعنوان مهمترین بازیگر در اقتصاد، روابط تجاری، سیاست خارجی و امور نظامی ایران مبدل ساخت.
در اواسط دهه 2000، هنگامی که ایالات متحده و شرکای آن در تلاش برای اعمال تحریمها به منظور تلاش برای محدودسازی برنامه هستهای ایران بودند، چین از طریق فراهم آوردن کمک اقتصادی، ایجاد یک کانال مستقیم به شورای امنیت سازمان ملل متحد و نیز حمایت نظامی به تضعیف تلاشهای آمریکا پرداخت.
این روابط به طور دوجانبه سودمند بود.
چین ایران را بهعنوان یک منبع عظیم انرژی و یک بازار مهم ارزیابی میکرد.
موقعیت ایران در چهارراه خاورمیانه، آسیای جنوبی و مرکزی و نیز اروپا، به همراه دسترسی به خلیجفارس و تنگه هرمز اهمیت آن را در چشمانداز چین از طریق تعقیب اقداماتی چون سرمایهگذاری در پروژههای زیربنایی و حملونقل که برای گسترش نفوذ اقتصادی و سیاسی چین طرحریزی شده بود، نمایان میساخت.
یک خلیجفارس با ثبات بیشک با منافع چین و دیگر کشورها همنوایی دارد.
ایران کلید ثبات و امنیت خلیجفارس، یک دروازه بزرگ به آسیای مرکزی و مرکز مهم صادارت نفت آسیای مرکزی است.
چین باید روابط سیاسی و اقتصادی خود را با ایران گسترش دهد.
بهعنوان یک جزء ارگانیک در سیاست خارجی چین به سوی ایران، چین همچنین باید در روابط ایران با همسایگان خود و بهویژه کشورهای عرب میانجیگری و تقویت کند و به آنها کمک کند تا دشمنیهای قدیمی را کنار گذاشته و روابط دوستانه برقرار نمایند.
چین حتی باید در بهبود روابط ایران و آمریکا نیز اقدام نماید.
ثبات منطقه خلیجفارس تنها زمانی اتفاق میافتد که یک آشتی کامل برقرار شود و ساختار امنیتی مورد پذیرش همه طرفها ساخته شود.
اگر چه چین از قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران در 2010 حمایت کرد، با این حال، به تعامل خود با جمهوری اسلامی ادامه داد.
علیرغم خروج شرکتها و تأمینکنندگان بینالمللی از ایران، کالاها و خدمات چین به سمت بازار ایران سرازیر شد.
ایرانیها از ادامه همکاریهای چین در زمانی که به جز چین و روسیه کشور دیگری حاضر به تعامل با ایران نبود، استقبال کردند.
روابط دوجانبه با اعلام سیاست یک کمربند ـ یک راه آغازین (یا همان سیاست جاده ابریشم) افزایش یافت طرحی که ایران در آن نقش مهمی ایفا میکند.
هر دو کشور میخواستند منافع خود را دنبال نمایند بدون آنکه به روابط با دیگر بازیگران آسیبی وارد شود.
چین به طور عمده، تمایل ندارد که حمایت این کشور از ایران به روابط این کشور با قدرتهای غربی آسیبی وارد آورد.
امروز، همانطور که ایالات متحده به دیگر کشورها و بنگاههای تجاری برای خروج از بازار ایران و نیز توقف صادرات نفت ایران فشار وارد میآورد، تهران امیدوار است که پکن مانع از آسیبهای بزرگتر اقتصادی شود.
در حال حاضر چین در حال بررسی گزینههای پیشرو است.
از یک طرف، بنگاههای تجاری چین در موارد نقض تحریمهای آمریکا یافت شوند.
آنها بیش از هر زمان دیگر جهانی شدهاند، که این بدان معناست آنها به مراتب و بیش از گذشته نسبت به تحریمهای آمریکا آسیبپذیر هستند.
آمریکا نیز برای تحقیق و تحریم شرکتهای چینی همچون غولهای مخابراتی هوآوی و ZTE برای تجارت با ایران به خود تردید راه ندادند.
شرکتهای عمده چینی همچنان در ایران فعال هستند و برخی از آنها نیز به کسب و کارهای اروپایی مشغول هستند.
برای مثال، شرکتهای چینی سرمایهگذاری سنگینی را در بخش انرژی و راه آهن ایران انجام دادهاند.
در جولای 2017 چین با سرمایهگذاری 1.5 میلیارد دلاری در راه آهن تهران ـ مشهد موافقت کرد.
چین در روند پرداختها بسیار منعطفتر از گذشته عمل میکند و برای وابستگی کمتر به دلار آمریکا تلاش میکند تا پول ملی را جایگزین پرداخت واردات نفت کرده است تا از این طریق مانع از فشارهای اقتصادی ایالات متحده آمریکا شود.
این بدان معناست که تجارت و همکاریهای اقتصادی ایرانی ـ چینی احتمالاً ادامه خواهد یافت حتی اگر دولت ترامپ تحریمهای جدیدی علیه ایران اعمال کند.
چین همچنین نقش مهمی در حصول اطمینان از اجرای مفاد توافقنامه هستهای دارد.
با خروج ایالات متحده از معادله، پکن نقش اصلی را در بازطراحی تأسیسات کلیدی هستهای ایران، رآکتور آب سنگین اراک بازی میکند.
چین همچنین آماده است تا دو رآکتور هستهای جدید را در سالهای آینده به اتمام برساند.
این مسئله موجب میشود تا چین نقش بسیار بزرگتری را در بخش هستهای ایران ایفا نماید که سالها تحت سلطه مسکو بوده است.
از سوی دیگر، افزایش مشارکت خارجی در بخش هستهای ایران مثبت است، چراکه این امر موجب میشود تا برنامه هستهای ایران در معرض دید و آزمون دیگران قرار گیرد.
در سمت دیگر، با سرمایهگذاری چین در دیگر بخشهای صنعت ایران، به انرزوا کشاندن مؤثر ایران در عرصه بینالمللی با مشکل مواجه خواهد شد.
چین در حال حاضر نفوذ زیادی در ایران دارد و این موضوع رو به رشد خواهد داشت تا زمانی که معاهده هستهای با تزلزل ادامه داشته باشد.
در حال حاضر، اروپاییها در حال مذاکره میان خود هستند تا بسته انگیزشی را توسعه دهند که ایران را تشویق به ماندن در قرارداد هستهای کند.
اما اروپا در توان خود در برابر آمریکا دارای محدودیت است.
دولتهای عضو اروپا در نهایت فاقد اراده سیاسی برای تضعیف تلاشهای آمریکا در به انزوا کشاندن ایران هستند.
از همین رو، در خلال تعقیب مذاکرات با اتحادیه اروپا، ایران روی پکن بهعنوان یک مانع در برابر انزوای تحمیلی ایالات متحده حساب میکند.
تمایل چین برای ادامه تجارت با ایران تلاشهای ایالات متحده برای به انزوا کشاندن ایران و نیز تحریمهای بینالمللی را کم اثرتر از گذشته میکند.
حتی اگر ترامپ تحریمهای یکجانبه را علیه ایران اعمال کند ایران تفاهمنامه هستهای را نقض نخواهد کرد و دیگر کشورها نیز در کنار آمریکا قرار نخواهند گرفت.
در نتیجه، آنها به دنبال راههایی برای ایزوله کردن بنگاههای تجاری خود از تحریمهای یکجانبه آمریکا هستند.
در بلند مدت، این امر به شدت تلاشهای آمریکا برای ایجاد یک معامله جدید را کاهش خواهد داد.
انتهای پیام