چرا باید به سرهنگی و بهبودی تعظیم کرد؟
رضا برجی، مستندساز و پژوهشگر جنگ، در یادداشتی به نشریه «کمان» پرداخته و گفته چرا باید به مرتضی سرهنگی و هدایتالله بهبودی تعظیم کرد.

رضا برجی، مستندساز و پژوهشگر جنگ، در یادداشتی به نشریه «کمان» پرداخته و گفته چرا باید به مرتضی سرهنگی و هدایتالله بهبودی تعظیم کرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری فارس، رضا برجی نویسنده و مستندساز دفاع مقدس به مناسبت بزرگداشت عوامل نشریه کمان در اولین باهمستان فرهنگ و تبلیغ که امروز از ساعت ۱۹ در سازمان تبلیغات برگزار میشود، یادداشتی نوشته و آن را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است.
در ادامه این یادداشت را بخوانید:
«یکی از مسائلی که در «کمان» مطرح میشد، جنگ بود.
چرا کمان موفق شد و آنهایی که نگاهشان به جنگ نگاه تبلیغ برای امروز بود موفق نبودند بخاطر اینکه نگاهشان تبلیغ بود و کمان تبلیع اینکه امروزبسیجی باید انطور که ما فکر میکنیم فکر کند را تبلیغ نمیکرد.
کمان نیامده بود که یک عده بروند مجلس، کمان نیامده بود تا از فلان وزیر تعریف کند بلکه کمان آمد تا بگوید چفیه مال شهر نیست چون شهر اقتضائات خودش را دارد، شهر خاکریز ندارد تا وقتی نسیمی بلند شود مجبور شوی چفیه رو دور دهانت ببندید؛ چفیه برای شهر درست نشده بود، پوتین را در شهر نمیپوشند بلکه پوتین برای نبرد و دویدن و محکم ایستادن است در شهر فانوسقه، پوتین و چفیه و سربند و پلاک و لباس خاکی نیاز نداری.
شهر محل زندگی مردمی است که صبح مو شانه میکنند و ادکلن میزنند و کیف سامسونت بهدست سوار اتوبوس و تاکسی ماشین شخصی میشوند سر ساعت خاصی از خانه بیرون میآیند و باز سر یک ساعتی به خانه برمیگردند و این عمل را سالهای طولانی انجام میدهند.
عرض کردم ما در شهر به چیزهایی احتیاج داریم که با آنچه یک رزمنده در جبهه نیاز دارد بسیار متفاوت است حالا اگر کسی بیاید آنچه که ما در جبهه جزء لوازم شخصیمان بود را وارد شهر کند شاید عجیب باشد.
آیا مردم شهر حق ندارند وقتی یک دانشجو را در لباس خاکی و شلوار گشاد و پوتین و چفیه به گردن ببیند تعجب کنند و اولین سوال در ذهن که چرا این شکلی؟
نشریه کمان اولین بار آمد به خواننده به دیده یک پرونده نگاه نکرد که بیا تو را با فرهنگ جهاد و شهادت آشنا کنم و این اولین و مهمترین مسئله برای تیم کمان بود که ما نمیخواهیم مردم را با فرهنگ جهاد وشهادت آشنا و در مرحله بعد آنها را شیفته و شیدای بسیجیها کنیم.
اصلا قرار نیست ما از جبههای بگویم که همه در حال نماز شب خواندن و ایثار هستند.
تیمی که کمان را روی کیوسک روزنامه فروشیها آورد تکلیفش را با خود و مخاطب از اول روشن کرد.
ما وابسته به هیچ ارگانی نیستیم و برای هیچ جریانی جاده صاف نمیکنیم که شب انتخابات از فلان جریان حمایت یا مخالفت کنیم.
هر کس ما را به این شکل قبول دارد بسم الله.
خواننده و مخاطب هم متوجه شد این نشریه به صورت کاملا حرفهای به مقوله جنگ و دفاع مقدس میپردازد اقیانوسی ژرف که باید سالهای سال از این منبع بزرگ الهام گرفت چون ما آمدهایم که جنگ را درست بنویسیم نه اینکه جنگ را درشت بنویسم.
کمان یک نشریه کاملا حرفهای با نویسندگان جبههدیده و البته روزنامهنگار حرفهای بود.
تعدادی از بچههای کمان اول رزمنده و بعد نویسنده شده بودند و یا کسانی که در جبهه هم رزمنده بودند و هم نویسنده ولی هنوز جایی پیدا نشده بود که آن وجه هنری آنها را شکوفا کند.
کمان آمد و این کار را انجام داد.
کسانی که از دفترادبیات ومقاومت شروع کرده بودند همانها کار در کمان را ادامه دادند.
کمان نیامد مسائل روز را وارد کار حرفهای نشریه جنگ کند بلکه محل رشد نویسندگانی شد که جنگ را از زاویهای که در دفتر و ادبیات مقاومت در حال شکل گیری بود میدیدند.
در طول چند سالی که کمان منتشر میشد بسیجیهایی که سالها در جبهه بودند و نشریه به دستشان میرسید شوقی در وجودشان پیدا شد که آیا آنها هم میتوانند بنویسند و این تیزهوشی مدیران مجله بود که این اتفاق بزرگ افتاد و بدون تنگنظری دست بچههایی که احساس میکردند توانایی نوشتن دیدهها و شنیدهها را به دور از اغراق و ساده را دارند گرفت.
این اولین قدم بود و میتوانم بگویم موفق شدند بچههایی که این خصوصیت را داشتند به نحوی که در آینده هم بتوان از آن نوشتهها استفادههای دیگر کرد را گرفت.
کمان برای اولین بار آمد جنگ را بما هو جنگ دید.
نیامد با مظلومنمایی و نشان دادن عکسها و خاطرات احساسی خواننده جذب کند.
کمان برای اولین بار به معرفی کسانی که جنایتکار جنگی بودند پرداخت و در ستونی با عنوان «نام این ژنرال را بخاطر بسپارید» به معرفی فرماندههای بزرگ ارتش عراق پرداخت یعنی کاری که ما باید در کتابهای تاریخ جنگمان انجام میدادیم.
یکی دیگر از کارهای کمان ترجمه حرفهای خاطرات افسران ارشد ارتش عراق مثل وفیق سامرایی در کتاب « ویرانههای دروازه شرقی» بود.
کاری که هیچ نشریه دیگری تا آن روز انجام نداده بود.
کمان اگر روی کیوسک روزنامه فروشیها نمیآمد معنی اش این بود دفتر ادبیات و مقاومت و کسانی که در آنجا مینوشتند یا کار میکردند توان جمع کردن عدهای که دغدغه مطرح کردن درست ادبیات جنگ را نداشت.
یکی از مواردی که در کمان به آن ویژه توجه میشد حرفهای و علمی بودن موضوعاتی بود که برای آن تولید محتوا میشد.
از من از چهار جنگی که رفته بودم به صورت خاطرات سفر مطالبی را چاپ میکردند یکی از مسائلی که حتما باید رعایت میشد نگاه نویسنده به آن موضوع یا جنگ بود.
من آزاد نبودم در نوشتن خاطرات، شخصیت یا مسئولیتش را زیر سوال ببرم.
استفاده از کسانی که در کارخود صاحبنظربودند در کمان مرسوم بود مثلا گرافیک مجله منحصربهفرد بود چون مسئول این بخش آزادی عمل داشت البته مدیران کمان قبلا روزنامهنگاری را به صورت حرفهای تجربه کرده بودند و به همین خاطر کسی نمیتوانست زیرآبی برود و این برای کسی مثل من که دوست داشت پیازداغ یک موضوع را زیاد کند خیلی خوب نبود.
نباید این را هم نادیده گرفت که همان نگاه و شکلی که شهید آوینی در سوره انجام داده بود را بچههای کمان انجام میدادند و نشریهای مثل سوره مرتضی آوینی بود.
ایکاش کمان میماند و لااقل یک دهه مسائل جنگ را میگفت تا نسلهای بعد، درستنوشتن جنگ را از پنجره بچههای دفتر ادبیات و مقاومت بیاموزند.
کسی که در کمان مینوشت برای یک خاطره یا مقاله پولی نمیگرفت و این کمال کمانداران بود.
کمانداران مجله کمان به کمالی فکر میکردند که درآینده به بار خواهد نشست و برای همین با تلاشهای مضاعف کار میکردند.
سرهنگی و بهبودی نشان دادند چطور میشود جنگ را درست نوشت و درشت ننوشت.
باید برای سرهنگی و بهبودی از جا برخواست و در کمال تواضع به آنها به خاطر تلاش در عرصه درستنوشتن جنگ تعظیم کرد.»
انتهای پیام/