دوری نویسندگان حوزه مستند از فضای رمان/ برای دفاع مقدس باید پروژه ملی تعریف کنیم
نویسنده داستان «یخ در بهشت» در کتابی به همین نام به تعریف پروژه ملی در حوزه دفاع مقدس اشاره کرد و ضمن بیان مثالی از کشور انگلیس گفت: ثبت همه وقایع دفاع مقدس نیازمند تعریف پروژه ملی است.

نویسنده داستان «یخ در بهشت» در کتابی به همین نام به تعریف پروژه ملی در حوزه دفاع مقدس اشاره کرد و ضمن بیان مثالی از کشور انگلیس گفت: ثبت همه وقایع دفاع مقدس نیازمند تعریف پروژه ملی است.
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، «یخ در بهشت» کتابی با ۱۲ داستان از ۱۱ نویسنده است که به نقش زنان در دفاع مقدس میپردازد.
این مجموعه از سوی انتشارات کتاب جمکران در سال جاری منتشر شده است.
در حوالی هفته دفاع مقدس، گفتوگویی با سمیه حسینی نویسنده یکی از داستانهای «یخ در بهشت» صورت گرفت که برخی از موارد مطرح شرده ابتدا به شکل تیتر وار منتشر میشود و در ادامه این مصاحبه را میخوانید؛
ثبت همه وقایع دفاع مقدس نیازمند تعریف پروژه ملی است
نگاه و ظرافت زنانه را در میدان زمخت جنگ به تصویر کشیدم
اگر حمایت و همراهی زنان نبود و بار زندگی را به دوش نمیکشیدند، مردان ما آنگونه نمیتوانستند از کشور دفاع کنند
مستند و داستان نویسان ما از هم بیگانه اند
احساس رهایی و رستگاری در پایان بندی داستانها وفیلمها گم شده است
امیدوار به خلق رمانی مثل «جنگ و صلح» درباره دفاع مقدس هستیم
حال خوش و ناخوش من با این موضوعات است
اگر نویسندهای در حوزه دفاع مقدس بخواهد سراغ ادبیات ضد جنگ برود طبیعی است که حساسیتها افزایش مییابد
سمیه حسینی، متولد سال ۵۹ فارغ التحصیل رشته ریاضی دانشگاه صنعتی شریف است.
سال ۷۹ اولین کتاب خاطرات مینی مال به نام «یادگاران» و یک سال بعد هم کتاب «دوره درهای بسته »مربوط به خاطرات عبدالمجید رحمانیان را نوشت.
مدتی هم در انتشارات روایت فتح مشاوره تالیف کتاب میداد.
«با چشمان باز»، «صاحبدلان» و «روزی که شبیه هیچ روزی نیست» در مورد نهضت امام حسین (ع) از جمله آثار دیگر اوست که این آخری به زبان انگلیسی و عربی هم ترجمه شد.
از سال ۹۳ وارد حوزه داستاننویسی شد.
داستان «یخ در بهشت» را نوشت که جایزه ادبی یوسف را برد.
داستان «نامیه» هم برایش جایزه آورد.
او میخواهد خاطرات مستند را تبدیل به رمان و داستان کوتاه کند.
«یخ در بهشت» داستانی است که از یک خاطره مستند الهام گرفت.
سال ۹۰ به آبادان رفت و با یکی از زنان این شهر درباره خاطرات دوران جنگ تحمیلی به گفتوگو نشست و او از خاطرات خواهران بسیجی آبادان گفت که در شهر مانده بودند.
همین خاطرات، دستمایه داستان «یخ در بهشت» شد.
کتاب «یخ در بهشت» شامل ۱۲ داستان از ۱۱ بانوی نویسنده است که به نقش زنان در دفاع مقدس پرداخته است.
حسینی نویسنده داستانی است که نام این کتاب شده است.
با وی در باره داستانش گفتوگو کردهایم.
* آیا ماجرای مطرح شده در کتاب «یخ در بهشت» واقعی و مستند است؟
موضوع داستان درباره دختری است که با نگاه کودکانه وارد منطقه جنگی شد و با یک اتفاق ساده با بخشی از واقعیت جنگ آشنا میشود.
آنچه در این داستان به تصویر میکشم همان نگاه و ظرافت زنانه در میدان زمخت جنگ است.
داستان من برگرفته از واقعیت است.
در واقع خاطرهای است که خودم از زبان یک خانم شنیدم.
موضوع اصلی این داستان برمبنای واقعیت است، اما شخصیت اصلی داستان را خودم ساختم تا داستان بر محور او شکل بگیرد.
خاطره اصلی این است که تعدادی از زنان یک شب تا صبح در گرمای جنوب پیکر شهدا را با ملحفه خیس باد میزدند که بو نگیرند.
وقتی هنگام صبح مقداری یخ برای آنها میآورند، با شور و شعف یخها را خرد کرده و روی پیکرها میریزند.
* با بیان این موارد موضوعات مطرح شده در کتاب به ذهن میرسد.
از آن ماجرا بگویید.
محبوبه با خواهرش به خاطر شرایط جنگی در شهر مانده بودند و به اتفاق گروهی از زنان غذا میپختند و برای مجروحان به بیمارستان میبردند.
محبوبه دختری پرشور و فعال است.
عموجلیل هم با وانت خود آذوقه میآورد.
یک روز مقداری یخ هم میآورد.
وقتی محبوبه یخها را میبیند از عموجلیل میخواهد که یخها را به او بدهد تا با مرباهایی که دارد برای زنان آشپزخانه یخ در بهشت درست کند.
پدر محبوبه یخ در بهشتهای خوشمزهای درست میکرده و محبوبه در همان حال و هوا میخواست آن را درست کند، اما راننده وانت از دادن یخها امتناع میکند.
محبوبه که دختری لجوج است دنبال وانت راه میافتد تا هر طور شده یخها را بگیرد.
وانت به سمت بیمارستان میرود و محبوبه به دنبالش تا بیمارستان میرود که میبیند پیکر جمعی از شهیدان پشت بیمارستان در یک ردیف چیده شده است و عمو جلیل یخها را برای گذاشتن روی جنازه شهدا آورده تا بو نگیرند.
آنها از محبوبه هم میخواهند که در این کار به آنها کمک کند.
* از انتخاب این سوژه بگویید.
بعد از مصاحبهای که با خانم جوشی، یکی از حاضران در صحنه دفاع مقدس داشتم، این تصویر کوبیدن یخ و ریختن آنها روی پیکر شهدا و اینکه دخترها شب تا صبح با ملحفه خیس باد میزدند که پیکرها بو نگیرند برای من تصویر فوقالعاده و درخشانی بود.
از این جهت که وسط آن همه زمختی و سختی جنگ ، ظرافت زنانهای را نشان میداد که این دخترها نگران بو گرفتن جنازه شهدا بودند و من با ساختن شخصیت آن دخترک پر شر و شور خواستم این تصویر را پر رنگتر و درخشانتر کنم و ضریبی به ماجرا بدهم.
* در نهایی کردن داستان چه کسانی به شما کمک کردند.
چه ایرادهایی در مراحل نوشتن داستان گرفته میشد و چقدر از اصلاحات را پذیرفتید و انجام دادید؟
این داستان در جشنواره ادبی یوسف جایزه رتبه اول را کسب کرد.
قبل از فرستادن داستان برای جشنواره، آن را از زاویه دید محبوبه نوشته بودم که به پیشنهاد یکی از دوستانم شخصیت فرعی اضافه کرده و داستان را از زبان او روایت کردم و داستان رنگ و شکل بهتری گرفت.
بعد از جشنواره دوستم خانم عذرا موسوی داستان را خواند و آن را برای کتاب انتخاب کرد.
اتفاقا عنوان داستان را هم روی مجموعه گذاشت.
* معمولا مسئولان و مراکزی که باید مجوز انتشار کتاب دفاع مقدسی را بدهند، خط قرمزهایی برای خود دارند که باب طبع نویسندگان نیست.
شما با این موارد موافق هستید یا معتقدید میتوان برخی از آنها را برداشت؟
من قبل از اینکه وارد داستان نویسی شوم، کار مستند انجام میدادم.
الان هم انجام میدهم.
در حوزه مستند میتوانم بگویم اگر خودسانسوری وجود داشته باشد، از راویها شروع میشود.
نگاهی که در رسانههای عمومی و جامعه تبلیغ میشود، گرایش به مقدس نشان دادن این حوزه دارد.
این نگاه راویان را به خودسانسوری تشویق میکند.
مثلا اگر شهیدی در زندگی خود یک خطای عادی و معمولی داشت، سعی میکنند آن را مخفی نگه دارند و بازگو نکنند.
حتی از کارهای معمولی او هم نمیگویند.
این خودسانسوری ناشی از آن محدودیتهای عرفی و ذهنی است که در ذهن راوی وجود دارد.
در کار نشر هم انتشاراتیهای مختلف، خط قرمزهای مختلف دارند.
این خط قرمزها بستگی به نوع انتشاراتی و وابستگی تشکیلاتی آن دارد.
ولی من شخصا با آن مواجه نشدهام.
شاید هنوز در حوزه داستان نویسی سراغ موضوعاتی نرفتهام که نیاز به سانسور داشته باشد و یا احساس کنم که باید چیزی را سانسور کنم.
* یعنی بیشتر خود نویسندگان در نوشتن در حوزه دفاع مقدس دچار خود سانسوری هستند و خط قرمزهای نانوشته برای خود تصور میکنند؟
بالاخره فضای عمومی و عرفی جامعه تاثیر دارد و یک ذهنیتی را برای نویسنده ایجاد میکند.
حتی بیشتر از آنچه واقعیت است برای نویسنده جلوه میکند.
نتیجه این میشود که نویسنده بطور ناخوداگاه در داستانها و کتابهایش سراغ برخی موضوعات، شخصیتها و حوادث نرود.
این تاثیرگذاری وجود دارد.
البته فکر میکنم جنس این خود سانسوریها در حوزه دفاع مقدس با خود سانسوری در دیگر حوزهها متفاوت است.
چون موضوع دفاع مقدس در ذات خود، از حساسیت بیشتری برخوردار است و متولیان این حوزه هم دغدغههای بیشتری دارند.
ما در این حوزه با ادبیات ضد جنگ هم مواجه هستیم که وقتی به موضوع دفاع مقدس میرسد خیلی حساسیت زا خواهد بود.
اگر نویسندهای در حوزه دفاع مقدس بخواهد سراغ ادبیات ضد جنگ برود طبیعی است که حساسیتها افزایش مییابد.
برای همین میگویم شاید جنس خود سانسوری در این حوزه متفاوت از حوزههای دیگر ادبیات باشد.
پس باید گفت که در حوزه مستند سانسور از خود راوی شروع میشود.
در واقع خود سانسوری داریم.
* به نگارش در حوزه دفاع مقدس هم بپردازیم، موضوعی که این روزها زیاد شنیده میشود نوشتن تلخ است، موافق نوشتن داستان تلخ هستید؟
یا معتقدید که نباید کام خواننده را تلخ کرد؟
به نظر من با توجه به جامعه ما ، نه تنها در مورد موضوع دفاع مقدس بلکه در موضوعات و ژانرهای دیگر ادبی و حتی نه تنها در داستان بلکه در سینما هم باید پایان داستان بیانگر نوعی گشایش و رهایی باشد.
اگر داستان تلخ باشد باز باید پایانش یک حس رهایی به خواننده القا کند.
یعنی اگر ذهنش را درگیر یک ماجرای تلخ کنیم باز هم باید پایانش راه گشایشی بگذاریم.
نباید مخاطب را در حالت درگیری و قبض نگه داشت بلکه باید حالت رها شدن و بسط هم ایجاد کرد.
خودم به اینگونه داستانها و فیلمها علاقه مند هستم و دلم میخواهد از این جنس بنویسم.
حس رهایی و رستگاری چیزی است که در پایان بندیها و داستانها و فیلمهای ما گم شده است .
* مهمترین پیام یا پیامهای کتاب برای این نسلها چیست؟
حقیقت آن است که من داستانهای دیگر این کتاب را نخواندم، اما با تعریفی که از کتاب شنیدم که به موضوع نقش زنان در دفاع مقدس پرداخته است، باید مطالعه آن برای نسل جدید بویژه دختران جالب و مفید باشد.
مطالعه اینگونه کتابها ضرورت جامعه امروز ما است.
ما بطور طبیعی با شکاف بین نسلی مواجه هستیم.
بچههای نسل جدید و جوانان ما با اتفاقی که در دهه ۶۰ در مملکت و سرزمین ما افتاده است غریبه هستند و این غریبه بودن آفات زیادی دارد .خودم که به عنوان دبیر دانش آموزان دوره متوسطه اول با نوجوانان در ارتباط هستم و نیز در حوزه کتاب و نوشتن حضور دارم، این غریبه بودن را کاملا احساس و لمس میکنم.
بچههایی که نه تنها با تاریخ دفاع مقدس بلکه با تاریخ و پیشینه مملکت خودشان هم آشنا نیستند و نمی دانند که نسلهای گذشته چه کردند و چرا اینگونه عمل کردند.
برخی حتی در حد طرح سئوال هم دغدغه ذهنی ندارند که به نظر من این موضوعی آسیبزا است.
برای اینکه اینها همه هویت ساز هستند.
کسی که از این موضوعات بی اطلاع باشد حداقل بخشی از هویت خود را از دست داده یا خواهد داد.
نسل ما در موضوع دفاع مقدس حداقل واسطه است تا با قلم خود آنچه اتفاق افتاده را در قالبهای مختلف اعم از خاطرات، داستان، رمان، شعر فیلم و مستند حفظ و به نسلهای بعدی منتقل کنیم.
من حداقل این را برای خودم یک ضرورت میدانم.
در واقع این داستانها و این کتابها با همین انگیزه نوشته میشود.امیدوارم دیده و خوانده شود .
* نوشتن این کتاب چه اثری در زندگی شما داشته است؟
چقدر تحت تاثیر محتوای آن قرار گرفتید؟
من از ابتدا که شروع به نوشتن کردم با موضوع دفاع مقدس و قهرمانان جنگ بود.با این آدمها و با این موضوع زندگی میکنم.
حال خوش و ناخوش من با این موضوعات است.
* کتاب دیگری در حوزه دفاع مقدس مینویسید؟
مشغول نوشتن هستم و البته مشاوره تالیف هم میدهم.
در کنار نویسندگان جوانی که در حوزه مستند نگاری جنگ کار میکنند هستم.
کتابهای شان را در موسسه روایت فتح و یکی دو انتشاراتی دیگر میخوانم و اصلاح میکنم.
خودم هم مشغول نوشتن داستان و رمان هستم.
اگر خدا بخواهد دوست دارم کار مستند نگاری را هم ادامه بدهم.
* درباره نقش زنان در دفاع مقدس زیاد سخن گفته شده است که عمده آن مربوط به پشت جبهه در قالب پشتیبانی از جنگ، بخشی نیز در قالب نیروهای امدادی و گروههای پزشکی در مراکز درمانی و بخشی کوچکتری هم در قالب نیروی رزمنده بویژه در اوایل جنگ است.
شما به عنوان نویسنده نقش زنان در دفاع مقدس را چگونه توصیف میکنید؟
زنان به لحاظ ویژگیهای جسمی و از طرفی دیدگاه مذهبی جامعه معمولادر پشت جبهه بودند .شما اگر کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد »را که یک خانم روس نوشته است بخوانید متوجه میشوید که زنان به هنگام جنگ در بطن جنگ بودند و البته خاطرات وحشتناک هم در این زمینه وجود دارد که گواه این موضوع است.
در دوران جنگ تحمیلی علیه ایران نیز زنانی که در شهرهای مرزی جنوب و غرب کشور مثل آبادان و خرمشهر حضور داشتند تا حدودی درگیر اصل جنگ بودندکه آن هم محدود بود.
بارها شنیدیم که برادران رزمنده از زنان اینگونه شهرها خواستند که شهر را ترک کنند.
لذا عمدتا در پشت جبهه حضور داشتند.
در پشتیبانی و امدادگری فعال بودند و از آن پر رنگتر و مهمتر نقش مادران و همسران شهدا است که اگر حمایت و همراهی آنها نبود و در نبود همسر و فرزندان صبر وتحمل نمیکردند و بار زندگی را به دوش نمیکشیدند، مردان ما آنگونه نمیتوانستند از کشور دفاع کنند و با متجاوزان بجنگند.
هر چند زنان ما در پشتیبانی از جبههها هم حماسه آفریدند.
* فکر میکنید در این سالها به قدر کافی به نقش زنان در دفاع مقدس پرداخته شده است .
چه ظرفیتهایی در این زمینه مورد غفلت قرار گرفته است؟
با توجه به حوزه فعالیت شمادر زمینه مستند نگاری به نظرتان در این حوزه چقدر موفق عمل شده است؟
در حوزه داستان و رمان خیلی ضعیف هستیم.
آثاری که به خوبی به نقش زنان در دفاع مقدس پرداختهاند، انگشت شمار است.
در حوزه داستان و رمان و فیلم هنوز جای کار زیادی وجود دارد.
اما در مستند نگاری جریان خوبی شکل گرفته است و نگاههای درستی به این موضوع میشود.
در این جریان تلاش میکند تا خاطرات را از دل تاریخ شفاهی دفاع مقدس استخراج کند و به شکل مستند به آن بپردازد.
اینها بعدها میتوانند تبدیل به داستان و رمان شوند.
در این عرصه هنوز خیلی کار داریم .
* ثبت تاریخ دفاع مقدس یک کار ملی است و اختصاص به دولت و نهاد و مراکز خاص ندارد و با گذشت ۳۰ سال از پایان جنگ تحمیلی برخی پدران و مادران شهدا و ایثارگران که خاطرات فرزندانشان را در سینه دارند از دنیا رفتهاند.
در این زمینه نیاز به کار فوق العاده و جهادی است.
پیشنهاد عملی شما برای ثبت هر چه سریعتر این خاطرات چیست؟
بله این واقعیت است شاید در تهران کمتر این نکته احساس شود اما واقعا در شهرستانها میبینیم که آدمهای هستند که سینههای شان مملو از خاطرات و جزییات حوادث و اتفاقات عجیب و غریب در حوزه جنگ است اما هنوز کسی یک بار هم سراغ شان نرفته است که جای تاسف دارد.
باید یک مدیریت واحدی وجود داشته باشد و دغدغه انجام این کار به وجود بیاید.
البته الان کارهایی انجام میشود و به نظرم یک جریان قدرتمندتری نسبت به سالهای گذشته راه افتاده است.
ما میبینیم که در حوزه مدافعان حرم اتفاقات خوبی افتاده است، در حوزه جنگ و انقلاب هم همین طور باید باشد.
من فکر میکنم باید تبدیل به پروژه ملی شود و همه مسئولان پای کار بیایند.
فکر میکنم اتفاق مهمی میتواند از طریق آموزش پرورش اتفاق بیافتد.
در یک مدرسه انگلیس پروژهای تعریف میشود به نام «مادر بزرگ در جنگ چه کردید؟» بچهها موظف میشوند خاطرات جنگ جهانی دوم را از مادر بزرگهایشان بپرسند.
یک سایتی هم راهاندازی میشود تا همه خاطرات در آن سایت منتشر شود.
این پروژه به یک پروژه ملی در انگلیس تبدیل شد و مدارس مختلفی آن را اجرا کردند.
نتیجه آن این شد که یک بانک اطلاعاتی هرچند غیرتخصصی بدست آمد.
تصویرهایی مینی مال و کوتاه و پراکنده در ذهن بچهها شکل گرفت که ماندگار خواهد بود و قطعا در آینده روی آنها تاثیرگذار خواهد بود.
اصلا یک هویتی به آنها میدهد.تاریخ شفاهی وسیع تولید شد تا نسلهای بعدی بدانند که نسلهای قبلی چه کردهاند و چه بر آنها گذشته است.
بعدا هم خیلیها با تحقیقات بیشتر و کشف جزییات بیشتر از زاویههای مختلف با جنگی که کشورشان با آن درگیر بود آشنا میشوند.
الان در کشور ما مراکزی که متولی این امور هستند مثل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس یا موسسه روایت فتح و مرکز اسناد انقلاب و دیگر مراکز،کارهای خوبی انجام میدهند اما کافی نیست.
باید تبدیل به یک پروژه ملی شود.
همه پای کار بیایند.حتی پایگاهای مردمی مثل مساجد و مدارس فعال شوند.
پروژههایی باید در سطح محلههای کشور تعریف شود تا حوادثی که در دوران جنگ تحمیلی در آن محلهها اتفاق افتاد ثبت و ضبط شود.
با تمام اعضای خانواده شهدا باید به گفت وگو نشست.
تا بانک اطلاعاتی شهدا بطور جامع و مانع تکمیل شود.
به نظر من این جریان وسیع مردمی باید بوجود بیاید و جهادی هم کار کند تا به شایستگی تمام پروژه را عملی کنند و این شدنی است.
البته باید حمایتهای لازم هم صورت گیرد تا این گنجینه تاریخی حفظ شود.
در این صورت قطعا در جامعه مفید و تاثیرگذار خواهد بود .
* قطعا درباره دفاع مقدس صرفا نباید به ثبت خاطرات و ساخت مستند اکتفا کرد.
رمان و فیلم در این باره میتواند نقش بیشتری هم داشته باشد.
چرا ما یک رمان مثل جنگ و صلح تولستوی نداریم؟
بله من هم موافقم که حوزه نفوذ و گستردگی رمان و داستان و فیلم در جامعه عمیق تر و گستردهتر از کار مستند است.
رمان به لحاظ اینکه میتواند وارد لایههای زیرین هر موضوعی شود و چند صدایی در آن باشد و از زاویه دیدهای مختلف ماجراهارا موشکافانه تر ببیند و نیز فیلمها هم به خاطر گستردگی تاثیری که میتوانند داشته باشد، بسیار اثرگذارتر هستند.
اما اینکه ما چرا مثل «جنگ و صلح» نداریم، دو نکته به ذهنم میرسد.
وقتی جنگ و انقلاب اتفاق افتاد، متاسفانه نویسندههای با تجربه و پیشرو تقریبا عنایتی به این دو موضوع نداشتند و وارد عمق آنها نشدند.
اصلا موضوع اصلی داستانهای آنها جنگ و انقلاب نشد.
شاید به صورت حاشیهای به آن پرداخته باشند اما هرگز از بطن جامعه و از زاویه دیدهای مختلف، واقعیت این دو موضوع را مورد کنکاش قرار ندادند که واقعا جای تعجب هم دارد.
موضوع جنگ و انقلاب در هر کشوری موجب تحولات عظیمی میشود که به لحاظ خلق سوژه داستانی فرصت بسیار مغتنمی برای نویسندگان است.خیلی عجیب بود که این عزیزان سراغ این سوژهها نرفتند.درواقع نویسندگان جنگ و انقلاب ما با خود جنگ و انقلاب متولد شدند.
جنگ و انقلاب نویسندگان خود را پیدا کردند.کسانی که در جوانی خود انقلاب و جنگ را تجربه کردند کم و بیش و شروع به نوشتن از جنگ و انقلاب کردند.
طبیعی است تا این قلمها به پختگی و بلوغ برسد زمان زیادی لازم دارد.
البته اکنون نیز تا حدودی این اتفاق افتاده است و برخی نویسندگان این حوزه قلمهای پخته و قدرتمندی دارند.اما این زمانه باید طی شود تا قلم کسانیکه دغدغه جنگ را دارند به پختگی بیشتری برسد و بتوانند مثل «جنگ و صلح» تولید کنند.
یک نکته دیگر این است که باید سالها از یک اتفاق عظیم و بزرگ مثل جنگ و انقلاب بگذرد تا حوادث در ذهن جامعه ته نشین شود و غبارها بخوابد و واقعیتها آشکار شود، التهابها فرو کش کند تا نویسنده بتواند عمیق و زیرکانه و تیز بینانه وارد لایههای زیرین موضوع شود.
البته نوشتن رمان وزینی مثل «جنگ و صلح» قطعا ملزوماتی دیگری هم دارد که باید فراهم شود.
میتوان امیدوار بود با وجود نویسندگان واساتیدی که هستند، قلمها پختهتر شده تا چنین آثاری هم خلق شود.
* به نظر میرسد هم مسئولان و هم نویسندگان ما دنبال محصول زود بازده هستند.
لذا کتاب عمیق در حوزه دفاع مقدس کمتر نوشته میشود.
شما با این نظر موافق هستید؟
چه راهکاری پیشنهاد میدهید؟
ما دو حوزه مستند نویسی و داستان نویسی داریم.
متاسفانه در بحث تاریخ شفاهی و مستند نویسی آنچه پررنگ بوده و وجود دارد این است که نویسندگان حوزه مستند و خاطره نگاران و محققان و نویسندگان این حوزه معمولا با فضای داستان و رمان غریبهاندو صرفا حسب علاقهای که به موضوع دفاع مقدس داشتند وارد این کار شدند.
این غریبه بودن با فضای داستان و رمان باعث میشود که وقتی سراغ مصاحبه با افرادمی روند نتوانند مصاحبه قوی و دقیق و موشکافانه داشته باشند.
اگر چنین اتفاقی بیافتند و مصاحبه دقیقی انجام بگیرد آنگاه شخصیتها دقیق معرفی میشوند، عواطف و احساسات و نیتها با جزییات لازم بیان میشود و جزئیات حوادث خوب تبیین میشود و این کار را برای نویسنده داستان و رمان راحتتر میکند.
کسی میتواند شخصیت پردازی و فضا سازی را از دل خاطرات بیرون بکشد که خودش با شخصیت پردازی و فضا سازی در داستان و رمان آشنا باشد.
اما الان یک شکافی در این جا وجود دارد.
برحسب کاری که دارم مدام به داستان نویسها و مستند نویسها یادآوری میکنم که این غریبهگی وجود دارد و آنها را به سوی مطالعه داستانها و حضور در کلاسهای داستان نویسی تشویق میکنیم تا بهتر بتوانند با فضای مصاحبه مطلوب آشنا شوند.
از آن طرف هم داستان نویسهای ما خیلی با موضوع آشنا نیستند.
بنابر این باید این دو گروه را بهم نزدیک کنیم تا هم داستان نویسان ما محقق شوند و محققین ما هم داستان نویسی را بدانند آنگاه شاهد اتفاقات بهتری خواهیم بود.
انتهای پیام/