نپرداختن به شخصیتهای ملی عقده شده است/ بانوی سردار بهجای سوسانو
در نشست سریال «بانوی سردار» از اهمیت پرداختن به شخصیتهای ملی و حماسی و همچنین مدیریت کردن بودجه در تلویزیون سخن گفته شد.

خبرگزاری مهر- گروه هنر- عطیه موذن: سریال «بانوی سردار» با محوریت شخصیت بیبی مریم ساخته و پخش شد، بانویی از میان بختیاریها که بیش از نیم قرن پیش میزیست و آنقدر در مبارزه با بیعدالتیها و بیگانگان شهره بود که به سردار معروف شد.
پرداختن به جزئیات زندگی این شخصیت توانست مخاطبان زیادی را به این سریال جذب کند و اولین سوالی که برای مخاطب ایجاد کرد، این بود که چرا تلویزیون کمتر سراغ چنین شخصیتها و سوژههایی میرود که هم از جذابیتهای داستانی و درام برخوردار است و هم میتواند در راستای الگوبخشی و احیای بخشی از تاریخ برای مخاطب مفید و موثر واقع شود.
این سریال در ۱۲ قسمت به کارگردانی پرویز شیخطادی و تهیه کنندگی سعید مرادی ساخته و از شبکه سه سیما پخش شد.
همزمان با پایان پخش این سریال، پرویز شیخ طادی کارگردان به همراه حمیدرضا نعیمی، پانتهآ سیروس و فرزین محدث بازیگران سریال در خبرگزاری مهر حضور یافتند و درباره شخصیت بیبی مریم و تجربه ساخت این سریال سخن گفتند که قسمت نخست آن پیش از این منتشر شده بود.
قسمت دوم گفتگوی خبرگزاری مهر با عوامل مجموعه تلویزیون «بانوی سردار» را در زیر میخوانید:
* صحنههایی از این سریال در زمان پخش در شبکههای اجتماعی بازنشر شد صحنههایی که بیبی مریم حاکمانش را بازخواست میکرد که چطور پولها و سرمایههای کلان را صاحب شدهاند و یا با کلاه شرعی حکم میدهند؛ حتی برخی تعجب کردند این صحنهها از تلویزیون پخش شده است...
پرویز شیخ طادی: بیبی مریم درباره دغدغهها و رویدادهای مهمی برخورد داشته است منتها اینقدر صریح حرف میزند و حتی رکتر از زمان ما این سخنان را بیان میکند که ما حتی نمیتوانیم درباره آنها حرف بزنیم.
پانتهآ سیروس: البته برخی از صحنهها حذف شد ولی به نظر خود من هم شنیدن و دیدن این صحنهها برای هر مخاطبی تکان دهنده است چون خود من هم از شنیدن و دیدن این صحنهها شوکه شدم.
از طریق همین صحنهها یک بانوی ایرانی قدرتمند در دنیا معرفی میشود بانویی که سوسانو و یانگوم نیست بلکه بیبی مریم بختیاری است شیخطادی: به هر حال باید در نظر داشت که پخش این صحنهها و دیالوگها خودش نوعی پیروزی است و از طرفی از طریق همین صحنهها یک بانوی ایرانی قدرتمند در دنیا معرفی میشود بانویی که سوسانو و یانگوم نیست بلکه بی بی مریم بختیاری است.
اتفاقا مدلی که ما از بی بی مریم به عنوان یک زن و یک مادر ترسیم کردیم کمتر در فیلم و سریالها بوده است و آنچه در برخی از فیلمم و سریالها دیده ایم مدلی کاذب است که اتفاقا در خانوادههای خود پیدا نمیکنیم.
* چرا نخواستید بی بی مریم را با همان شرایط منطقه جغرافیایی خودش تصویر کنید و به طور مثال بی بی مریم لهجه نداشت؟
سیروس: ما بازخوردهایی داشتیم که به آنهایی که در سریال با لهجه حرف میزدند انتقاد داشتند و فکر میکنم اگر خود من هم در سریال با لهجه حرف میزدم باز هم مورد انتقاد میگرفتم.
* یعنی از همان ابتدا بنا را بر این گذاشتید که سراغ لهجه نروید؟
شیخ طادی: طبیعتاً این نیاز حس میشد که ما لهجه یا آهنگی از منطقه بختیاریها را در سریالمان داشته باشیم منتها نه اینکه لهجه غلیظ باشد و این نیازمند تمرین بود.
نیاز بود بازیگرانی که هر کدام بهصورت جلسهای وارد سریال میشدند و دیالوگ میگفتند و یا حتی هنروران در این زمینه تمرین کنند اما این امکان وجود نداشت.
ما سریال را در زمستان شروع کرده بودیم و فرصت کمی داشتیم.
البته بنای ما این بود که کار را بسازیم و برای اینکه لهجه واقعی دربیاید بعد از تولید سریال، آن را دوبله کنیم.
قرار شد در زمان تولید هرکسی که میتواند لحن لازم را ادا کند که برخی از دوستان هم توانستند این لحن را درآورند اما خودمان به باقی اجازه ندادیم تا سریال توسط دوبلورهای حرفهای بختیاری دوبله شود اما فرصت نشد که این کار را انجام دهیم.
البته یک نکته خیلی مهم است که توجه داشته باشیم اینکه سریال در سراسر ایران پخش میشد و برای ما این مهم بود که این مجموعه در نهایت رنگی از آن قوم و جغرافیا و آهنگی از آن منطقه را حفظ کند.
* اقای محدث شما بیشتر در تئاتر فعالیت دارید و کمتر در تلویزیون این اواخر البته سریال «هیولا» را هم در شبکه نمایش خانگی داشتید چه ویژگیهایی از یک پروژه برایتان مهم است که همکاری در آن را بپذیرید؟
فرزین محدث: اگر بخواهم به «بانوی سردار» اشاره کنم آشنایی من با شیخ طادی بر میگشت به فیلم «امپراطوری جهنم» که اکنون هیچ خبری از این فیلم نیست این کار تجربه جذابی برای من بود در کنار آقای نصیریان.
من کلا در پرونده پروژههای تصویری کم کار هستم.
نمیخواهم بگویم خانه من پر از فیلمنامه است و من آنها را رد میکنم اما نارضی هم نیستم و حتما قرار نیست در فیلمهایی که اکنون ساخته میشود بازی کنم و زمانش خواهد رسید.
برخی از کارگردانانی که در این سالها با آنها کار کرده ام بار دوم و سوم است که با هم همکاری داریم چون بعد از یک همکاری دیگر به فیلمنامه فکر نمیکنم بلکه خود کارگردان و منش و اخلاق او برای من حجت است.
زمانی که به دفتر آقای شیخ طادی رفتم ابتدا قرار بود برای نقش دیگری انتخاب شوم که بعد خودش گفت این نقش به سن من نمیخورد و نقش دیگری را به من پیشنهاد داد که هنوز جزئیات آن خیلی مشخص نبود و تنها نکتهای که به من گفتند این بود که نقش یک کر و لال را دارم و من هم همان لحظه که این موضوع را فهمیدم گفتم حتما هستم چون به نظرم تجربه جدیدی برای من بود.
* شاید برای برخی این سوال پیش بیاید که چرا برخی علائم اشاره میان شما و افراد مختلف فرق میکرد و از قاعده خاصی پیروی نمیکرد؟
محدث: من میتوانستم برای بازی این نقش علائم مختص ناشنوایان را یاد بگیرم ولی این کار اشتباه محض بود، چراکه علائم مورد استفاده ناشنوایان اولین بار توسط باغچه بان وارد ایران شد که در اوایل دوره رضاخان در سالهای ۱۳۰۵ بود.
این علائم فقط در تهران و تبریز که باغچهبان حضور داشت مورد استفاده قرار گرفت و برای آموزش آن اقدام کردند.
دوره تاریخی سریال ما اواخر قاجاریه است به ویژه که این شخص در ایل بختیاری است پس نمیتوانسته است قواعد و علائم مخصوص را بداند.
اما ما علائمی را بین خودمان طراحی کردیم که اینها را بیبی مریم، اسفندیار خان و یا کسانیکه در اطراف مالک با او زندگی میکنند متوجه میشوند.
باید از تلویزیون پرسید که چرا بودجهها مدیریت نمیشود در کشور ما پول هست زیاد هم هست که اگر نبود این اختلاسها صورت نمیگرفت اما این پولها صرف کارهای درست نمیشود همانطور که در تلویزیون صرف کارهای حرفهای نمیشود * در فرآیند ساخت سریال دچار مشکلاتی هم شدید و اوایل تولید از اسب به زمین افتادید فکر میکنید این سختیها لازم بود؟
محدث: بله من از اسب میترسیدم و ابتدای سریال از روی اسب افتادم و مهره کمرم دچار مشکل شد و حالا هم به طرز وحشتناکی میترسم چون آسیب جدی دیدم و مهره کمر من بیرون زد اما باید به این نکته اشاره کرد که ما در حال از دست دادن تماشاگر تلویزیون هستیم و هرچقدر هم مدیران تلویزیون آمار دهند که ۷۰ یا ۸۰ درصد تلویزیون میبینند باید بپذیریم که شبکه نمایش خانگی بیشتر برنده است و سریالهای آن بیشتر دیده میشود.
در چنین شرایطی وقتی سریال «بانوی سردار» دیده میشود باید خدا را شکر کنیم چون مردم دیگر کمتر سراغ تلویزیون میروند.
سریالها خوب نیست و بودجهها در حوزههای دیگر خرج میشود خود من هنوز از این سریال طلب دارم.
گویی بودجهها در جاهایی دیگر هزینه میشوند، اگر قرار است بودجه جای دیگر صرف شود به ما هم بگویند.
ما از این حرفه پول درمیآوریم من به شخصه کافه و رستوران ندارم و یا در تئاتر هم سالی یک نمایش بازی میکنم تا بتوانم روی آن تمرکز داشته باشم.
باید از تلویزیون پرسید که چرا بودجهها مدیریت نمیشود در کشور ما پول هست زیاد هم هست که اگر نبود این اختلاسها صورت نمیگرفت اما این پولها صرف کارهای درست نمیشود همانطور که در تلویزیون صرف کارهای حرفهای نمیشود.
کارگردانانی مثل شیخطادی کار حرفهای میسازند نه اینکه مثل برخی روزی ۲۵ دقیقه کار ضبط کنند اما تلویزیون کمتر از چنین کارگردانانی استفاده میکند.
یا خانم سیروس در این سریال سوارکاری میکند کاری که دیدنش آسان است.
بازیگری در ایران در تصویر کار سادهای است و در عمل کارهای عجیب و غریب اتفاق نمیافتد در هالیوود متیو مک کانهی، کریستین بیل و حتی دی کاپریو کارهایی با بدن شان میکنند که شما نگرانشان میشوید اما در ایران کمتر این اتفاقات رخ میدهد.
با این حال اگر ما سختیهای این سریالها را میپذیریم به این دلیل است که سختی هایش برای ما جذاب است.
* شما مربی ورزش بودید و بدنتان آماده کار بود اما سوارکاری یا پرشهایی که در سریال داشتید برایتان سخت نبود؟
سیروس: برای یکی از صحنهها اقای شیخ طادی به من گفت که باید از فلان مسیر بروی، تیراندازی کنی، از روی ایوان بپری روی گاری و بعد از روی گاری بپری روی زمین.
بعد گفتند صبر کنم تا بچههای بدلکار مسیر را به من آموزش دهند.
نحوه کار به این شکل بود که بدلکاران همیشه حضور داشتند اما خودم همیشه صحنهها را بازی میکردم این بار هم بعد از چند دقیقه به کارگردان گفتم من پریدم و میتوانم این کار را انجام دهم.
ایشان از من پرسید «از کجا پریدی؟
چرا مواظبت نمیکنید؟
ما بدلکار آوردیم.» من همه صحنهها را خودم بلافاصله تمرین میکردم و اصلا دوست نداشتم از بدلکار استفاده شود.
واقعیت این است که بخش ترس در من ضعیف عمل میکند و طول میکشد که من بترسم.
صحبتم با آقای شیخ طادی هم این بود که اگر صحنهای در این سریال وجود دارد که یک انسان به عنوان بدلکار میتواند انجام دهد خود من میخواهم انجامش دهم و خدا را شکر تا پایان پای حرفم ایستادم.
صحنهای داشتیم که باید در دشت سوارکاری میکردیم مشکلات زیادی داشتیم.
دشت برای سواری طراحی نشده درنتیجه پر از قطعات سنگ است و زمانیکه باید به تاخت میرفتیم با مشکلاتی مواجه شدیم حتی چندین نفر از سواری در دشت انصراف دادند و یکی از این صحنهها چهار بار تصویربرداری شد.
سه دوربین در شعاع سه کیلومتری قرار گرفت تا ما مسیری را تا پایان برویم و برگردیم و بعد از آن صحنه در قسمتهای مختلف استفاده شود.
در همین صحنه بارها سوارکارها روی زمین افتادند و از اسبها پرت شدند.
* میزان مصدومیتتان چقدر بود؟
شیخ طادی: همه به نوعی لگد اسب را خوردند.
فرزین محدث از کمر آسیب دید، اقای نعیمی بخشی از استخوان پایش دچار مشکل شد و حتی انگشت خود خانم سیروس شکست.
* مبارزهها را بر چه اساسی پیش بردید؟
سیروس: بی بی مریم یک زن ایلیاتی است که کاملا شخصی مبارزه میکند.
او اموزش دفاع شخصی ندیده است، در صحنه کارگردان و برخی عوامل، نکاتی را مطرح کردند و خودم از مجموع اینها استفاده کردم.
نکتهای که دارم این است که باید این موقعیتها را نویسنده برای بازیگران بنویسد و یا کارگردان بخواهد تا بازیگران هم انجام دهند.
کلاسهای بازیگری فقط میمیک صورت و بیان نیست بلکه شنا، سوارکاری و دیگر موقعیتها نیز برای یک بازیگر مهم است.
سالهاست که پرداختن به شخصیتهای ملی و حماسی برای ایرانیان عقده و مساله شده، به گونهای که طیف وسیعی از مردم نسبت به حس میهندوستی و ملیگرایی مسؤلان مظنون هستند، که امیدواریم پرداختن به شخصیت والای بیبی مریم گام مؤثری در این زمینه باشد * آقای نعیمی فکر میکنید چرا نویسندگان ما کمتر سراغ نوشتن از شخصیتها و سوژههای ملی و میهنی میروند که اتفاقا قصههای زندگیشان با وقایع پر فراز و نشیبی همراه است تا قصههایی که بیشتر آپارتمانی و خالی از دغدغه هستند.
حمیدرضا نعیمی: این نقیصه بیشتر به عملکرد مسؤلان تلویزیون برمیگردد تا نویسندگان.
شک نکنید که مدیریت فرهنگی و هنری ضعیف و ناکارآمد باعث شده در تئاتر، تلویزیون و سینما رشد نکنیم.
مدیریتی که برنامه کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت ندارد چه از کیفیت یا ضرورتِ تولید آثار هنری و فرهنگی میفهمد؟
درحالیکه اگر برنامهریزی، چشمانداز، تعیین بودجه، عزم و ایرانخواهی وجود میداشت باید به چنین سوژههایی بیشتر بها داده میشد.
سالهاست که پرداختن به شخصیتهای ملی و حماسی برای ایرانیان عقده و مساله شده، به گونهای که طیف وسیعی از مردم نسبت به حس میهندوستی و ملیگرایی مسؤلان مظنون هستند، که امیدواریم پرداختن به شخصیت والای بیبی مریم گام مؤثری در این زمینه باشد.
(هرچند زیاد به عزم جزم مسؤلان در این راه خوشبین نیستیم.) اگر مدیران دست هنرمندان را باز بگذارند و گشایش ایجاد کنند، هنرمندان متعهد و ایراندوست میتوانند کارهای شاخصی را خلق کنند.
تأکید میکنم که یکی از حسنهای فیلمنامه «بانوی سردار» آنست که از یک شخصیت ملی که برای بسیاری از ایرانیان (به غیر از قوم بزرگ بختیاری) ناشناخته است آگاهی و اطلاعاتی اولیه میدهد.
بیتعارف جامعه ما یکی از کم مطالعهترین جوامع جهان است.
بدون شک ۹۰ درصد مردم نمیدانستند که بیبی مریم وجود خارجی داشته است.
بسیاری با تماشای سریال، سوال میکردند که شخصیت بیبی مریم واقعی است یا زاییده ذهن نویسنده است؟
آیا واقعا همین اتفاقات را رقم زده است؟
و باید من جواب میدادم که جذابیتهای زندگی او خیلی بیشتر و گستردهتر از این بود که ما در یک سریال نمایش دادیم.
تصور کنید در ۱۰۰ سال پیش زنی در یک ایل و در میان عشایر، زبان خارجی میدانسته، قدرت تحلیل مذهبی، دینی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی داشته، در پناه دادن به مشروطهچیان و یا سفیران خارجی مانند آلمانیها چه نقش بزرگی ایفا کرده، و یا در فتح تهران چه سلحشوریهایی از خود نشان داده است.
با مرور کتابهایی چون «زنان ایران در جنبش مشروطه» میتوان دریافت که ما چه زنان قدرتمندی در این سرزمین داشتهایم.
بیاغراق باید گفت بخش اعظمی از افتخارات ما به زنانِ شکوهمند میهنمان ایرانزمین بازمیگردد.
اما فراموش نکنیم که این سریال اقتباسی از زندگی و شخصیت بیبی مریم بود و قرار نبود پرداختی وفادارانه و نعلبهنعل از تاریخِ زندگی ایشان باشد.
مطمئناً هموطنان بختیاری آنچنان که باید سیراب و راضی نیستند اما مَثلی هست که میگوید «آب دریا را اگر نتوان کشید/ هم به قدر تشنگی باید چشید» نویسنده و کارگردان، تهیهکننده و عوامل با توجه به امکانات ناچیزی که در اختیار داشتند به مسؤلان ثابت کردند که مردم خواستار دیدن تاریخ و فرهنگ نیاکان خود هستند.
پس باید عزم خود را جزم کنند تا ده ه سریال با این موضوعات تولید و ساخته شود.
داستان و شخصیت بیبیمریم ثابت کرد که او فقط متعلق به قوم بختیاری نیست، او فرزند ایران و زمانه خود بود، برای همین در قلبها و افکار مخاطبان امروزی رسوخ کرد.
هنرمندان، برادری و دین خود را ادا کردهاند، حال باید دید مسؤلان چگونه وظیفه و دین خود را در برابر تاریخ، فرزندان و نسلهای آینده ادا میکنند.
از روزی که من به عنوان بازیگر به این مجموعه پیوستم، برای هنرمندی شریف، دغدغهمند، آگاه و پرتلاش چون آقای شیخطادی که این همه رنج کشیدند، بسیار غصه خوردم.
همواره فکر میکردم فقط ما در تئاتر خیلی رنج میکشیم اما با دیدن آقای شیخطادی فهمیدم آسمانِ همه جای ایران یک رنگ است.
حیرت کردم که چطور میتوانند همه فشارها را تحملکرده و تمرکزشان را از دست ندهند.
* جناب شیخ طادی در تصاویری که از بی بی مریم موجود است اختلاف زیادی نسبت به چهره او و پانته آ سیروس وجود دارد چطور به انتخاب او برای این نقش رسیدید؟
شیخ طادی: در مجموع اگر بازیگران حجابی به اسم غرور، تعصب و منیت نداشته باشند خیلی سریع و راحت میتوانند رشد کنند و پیشنهاد بازیگری داشته باشند.
آنهایی که به دیواری با عنوان منیت برخورد میکنند کمتر به نظرم پیشنهاد دارند و موفق خواهند بود.
سیروس، محدث و آقای نعیمی و اغلب بازیگران این ویژگی را داشتند و من خیلی راحت توانستم با آنها ارتباط برقرار کنم.
مشورتها نتایج خوبی داشت.
البته من به چهره هم فکر میکردم.
محدث: ما باید بپذیریم که در حال تماشای یک اثر نمایشی هستیم وگرنه باید از این پس برای ساخت سریالی درباره یک شخصیت قالب سازی کنیم تا عین یک گریم را در بیاوریم.
حتی وقتی میخواهند گری اولدمن را به چرچیل شبیه کنند کاملا شبیه او نمیشود و بیشتر شمایلی از چرچیل را در او میبینیم.
* مخاطب انتظاری ندارد یک چهره واقعی عین به عین در صورت بازیگر پیاده شود اما اختلاف چهره در اینجا بسیار مشهود است.
محدث: مهم این است که عدهای باور کرده اند که او همان بی بی مریم است.
من درباره خودم میتوانم حرف بزنم مثلا معمولا درباره من میگویند که چهرهای مهربان دارم اما گریمور ما کاری با چهره من کرد تصویر دیگری از من بوجود آورد.
ما حتی تا حدی سعی میکنیم خیال بیننده هم پرورش یابد و از این حیث هم باید تفاوتهایی با چهره واقعی وجود داشته باشد.
شیخ طادی: به هر حال این نکته مهم بود که ما فقط سوارکار نمیخواستیم اگرچه که بلد بودیم از زوایایی تصویربرداری کنیم که یک بدلکار را نشان دهیم ولی در عین حال همه این ویژگیها نوعی حُسن است که در یک شخصیت جمع شد.
وقتی دوربین به یک بازیگر نزدیک است یعنی قرار است مدام او را ببینید.
اینجا هم فاکتورهای دیگری برای ما مهم بود که مخاطب بتواند این چهره را تحمل کند.
چهرهای که اروتیک نباشد، سست و ابله نباشد، سمپات و باهوش باشد، پیشانی بلند و فک قوی داشته باشد.
صدا و حتی چشمها خیلی مهم است، چشم باید فریاد میزد و یا متاثر میشد.
* آقای نعیمی با شناختی که شما از این زنان ایلیاتی دارید چقدر این کاراکتر به آنها نزدیک بود؟
نعیمی: فراموش نکنیم که بیبی مریم شخصیتی چند لایه است.
در تاریخ عشایر او نخستین کسی است که صاحب حکم میشود.
لقب سرداری مییابد.
حتی در برابر شوهرش میایستد و تقاضای طلاق میکند.
با نبود همسرش باید خانِ قلعه و مردم باشد، پس به ناچار هم نقش پدر و هم نقش مادر خانه را باید ایفا کند.
او جایگزین کسی است که دیگر در این خانه وجود ندارد.
حال اگر قرار باشد این زن فقط به زنانگی خود بپردازد سردارِ شهید علیمردانخان در دامن او پرورش نمییابد.
خوشبختانه من خودم ریشه ایلیاتی و روستایی دارم، در سرزمین کُردنشین ما که من از آنجا میآیم زنان سلحشور بسیاری بوده و هستند.
در همین دوران هشتسال جنگ تحمیلی از سوی کشور عراق به میهنمان ایران، حماسههای عجیبی را خلق کردند.
مانند شخصیت بانو فرنگیس که در منطقه گیلانغرب با یک تبر، چند عراقی متجاوز را به درک فرستاد و اسیر کرد.
و یا قطعاً از حماسههایی که دختران و زنان کُرد در مبارزه با داعش آفریدهاند اطلاع دارید.
خوشبختانه من با زنانی از این دست آشنایی دارم.
لذا باید گفت وظیفه بازیگری چون خانم پانتهآ سیروس در اینجا دو چندان میشود.
زیرا جز چند نوشته و کتاب، منبع بیشتری مثل فیلم یا عکس از این شخصیت در دست ندارد، پس چارهای نمیماند جز این که به فیلمنامه اعتماد کرده و خود را به کاراکتر، و کاراکتر را به خود نزدیک کند.
اما برای کسانی که از لحظه تولد با نقلها و خاطرهها، حسرتها و یادها، آوازها و ترانههای بیبیمریم و سردار شهید علیمردانخان، بزرگ شدهاند سخت است بگویید احساس، دریافت، شناخت، تخیل و بازنمایی ما را از بیبی مریم ببینید و باور کنید.
معلوم است که این امر را به راحتی نمیپذیرند.
چند سال پیش سریالی از زندگی استاد شهریار ساخته شد، تبریزیها و خانواده استادشهریار معترض بودند که این فیلم تصویر درستی از ایشان ارائه نمیدهد.
ادامه دارد...