سیاست خارجی تهران؛ اسلامی یا ایرانی؟
نظام جمهوری اسلامی از ابتدای پیروزی انقلاب، با این مسئله مواجه بوده است که چگونه میان منافع ملی عینی و ارزشهای اسلامی همسویی ایجاد نمایند؟ چگونه میتوان هم پیشرفت مادی کرد و هم به توسعه نفوذ فرهنگی و ارزشی پرداخت؟

به گزارش خبرگزاری تسنیم، دکتر عبداله مرادی در یادداشتی نوشت:
انقلاب اسلامی در ایران، سرآغاز عصری جدیدی در تاریخ تحولات بین المللی است که به گفته «داریوش شایگان» از روشنفکران ایرانی؛ ایران با انقلاب(پس از قرنها) وارد تاریخ شد.
علاوه بر ارزشهای «آزادی» و «عدالت» و ...
در عرصه داخلی، انقلاب اسلامی از همان ابتدا به واسطه تأکید بر مولفه «استقلال» و «حمایت از مسلمانان و مستضعفان» واجد جهت گیریهای نوینی در حوزه سیاست خارجی و نظام بین الملل بوده است.
این سیاست خارجی، همواره از سوی مخالفان جمهوری اسلامی مورد هجمه قرار گرفته است.
مهمترین انتقادی که در این زمینه مطرح میشد، تمرکز جمهوری اسلامی بر حمایت از مسلمانان (فلسطین، لبنان و ...) به گونهای که منجر به فراموشی منافع ملی ایران شده است.
اخیراً نیز برخی منتقدین غربگرا، این انتقاد (یا بهتر گفته شود طعنه و بهانهجویی) را مطرح میکنند که سیاست خارجی ایران، توجهی به مسلمانان ندارد.
در این یادداشت کوشش میشود تا نشان داده شود که سیاست خارجی ایران، اسلامی است یا ایرانی؟
شکلگیری سیاست خارجی ایران
نظام جمهوری اسلامی از ابتدای پیروزی انقلاب، با این مسئله مواجه بوده است که چگونه میان منافع ملی عینی و ارزشهای اسلامی همسویی ایجاد نمایند؟
چگونه میتوان هم پیشرفت مادی کرد و هم به توسعه نفوذ فرهنگی و ارزشی پرداخت؟
اینها پرسشهایی بوده است که همواره مطرح بوده است.
پاسخ این پرسشها، ابتدا در مسئله مقابله با آمریکا خود را نشان داد.
در گستره تاریخی انقلاب اسلامی؛ کودتای 28 مرداد، غارت منافع نفتی کشور، نفوذ سیاسی، تحقیر فرهنگی در مواردی مانند کاپیتالاسیون، حمایت از ساواک و سرکوب مردم و ...
همگی نشانه این امر بود آمریکا بیشترین دشمنی و تخاصم را با ملت ایران روا داشته و لذا پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، اساساً جهت گیری ضدآمریکایی داشت و طبق نظر «مارک گازیوروسکی» محقق آمریکایی مهمترین تأثیر انقلاب اسلامی در فضای بینالمللی این بود که در مقابل «روابط دست نشاندگی» علامت سوالی جدی قرار داد.
اما برخلاف باور عمومی، مقابله با آمریکا نه تنها باعث انزوا و شکست جمهوری اسلامی نشد، بلکه اساساً عامل توسعه نفوذ و اقتدار ایران گردید.
همین تعارض منافع و تقابل سیاسی، مهمترین عامل موثر بر تقویت جایگاه منطقهای ایران به ویژه در افکار عمومی مردم گردیده است آن چنان که «محجوب الزویری» کارشناس موسسه «بروکینگز» تبیین میکند: «ایران در جهان اسلام به مثابه کشوری تحسین شد که با وجود تمام ستیزهایی که دشمنانش علیه آن اعمال کردند، گفتمان حمایت از مظلومان را دنبال کرده و خود نیز تواسته روی پای خود بایستد.» لذا ایران آموخت که میتوان میان سیاستهای ملی و ارزشهای اسلامی سازگاری برقرار کند.
حمایت ایران از انتفاضه فلسطین نه تنها اجازه نداد تا در دوران جنگ تحمیلی موازنه قدرت منطقهای علیه ایران تغیر کند، بلکه نفوذ ایران فراتر از مرزها به مدیترانه رسید.
اینگونه پیگیری ارزشهای اسلامی، بازدارندگی در منطقه برای حفظ امنیت ایران را نیز به ارمغان آورده است.
موضع ایران در بحرانها جنگهای منطقهای
موضع ایران در قبال جنگ افغانستان نیز اثبات کننده همسویی منافع ملی ژئوپلیتیک و ارزشمداری اسلامی بوده است.
کما اینکه ایران از همان ابتدای حضور شوروی در افغانستان در دهه 1980 میلادی علیرغم اینکه خود درگیر جنگ تحمیلی وبد، با این اقدام مخالفت کرده و از گروههای جهادی حمایت نمود.
این رویکرد ایران در قبال افغانستان تاکنون تداوم داشته است و ایران ضمن حفظ اصول ارزشی خود، اجازه نداده است ناامنی افغانستان منجر به تضعیف امنیت ایران و منافع کشور گردد.
ایران همچنین در درگیریهای جنگ قره باغ میان آذربایجان و ارمنستان، کوشید به واسطه همسایگی به میانجیگری میان دو طرف بپردازد و همچنین حمایتهای خود از طرفین را به گونهای سامان داد که موجب تشدید ناامنی نشود.
با این حال، برخی منتقدان ایران را به حمایت از ارمنستان علیه آذربایجان متهم میکنند که موردی خلاف واقع بوده و این عمدتاً سیاست غربگرای دولت آذربایجان است که حمایت ایران از این کشور را پنهان نگه داشته تا افکار عمومی این کشور متمایل به ایران نگردند.
مواردی از قبیل؛ جنگ چچن در دهه 1990م، جنگ داخلی تاجیکستان، جنگ روسیه و گرجستان درسال 2008، و مشکلات دولت چین با مسلمانان استان سین کیانگ نیز از جمله موارد دیگری است که ورود سیاست خارجی ایران به آنها مبتنی بر همان اصل همسویی منافع ملی و ارزشهای اسلامی باشد.
جمهوری اسلامی ایران در تمامی این موارد کوشیده است که در گام نخست از تشدید ناامنی جلوگیری کند و سپس به اقدامات سیاسی و دیپلماتیک برای حل مسئله اقدام نماید.
ملحوظ داشتن منافع ملی مبتنی بر اقتضائات خاص مکانی و زمانی و دیپلماسی ایران به همراه طرفهای درگیر از جمله موفقیتهای کشور در برخورد با بحرانهای جهان اسلام بوده است.
وارونه نمایی از سیاست ایران
در اینجا مشکلی که وجود دارد، ضعف جمهوری اسلامی در نمایاندن رویکرد خود و آسیبپذیری ایران از تبلیغات دشمن غربی است.
به عنوان مثال، ایران مهمترین بازیگر در فرآیند صلح تاجیکستان و افغانستان و روند دولت سازی دموکراتیک در عراق بوده است، اما غرب به ویژه آمریکا مبتنی بر برنامه ریزی هدفمند تبلیغاتی برای مخاطبان عمومی و نخبگان این جوامع، ایران را به عنوان عامل بحران معرفی میکنند گروههای اپوزیسیون ضدانقلاب نیز گاه به بهانه از بین رفتن منافع ملی و گاه به ظاهر دلسوزی برای ارزشهای اسلامی، جمهوری اسلامی را مقصر جلوه میدهند.
علت اتخاذ این رویکرد از سوی دشمن، مقابله با نفوذ هرچه بیشتر ایران در مناطق پیرامونی است.
چه اینکه «سوزان مالونی» کارشناس ارشد موسسه «بروکینگز» تأکید میکند: «اشغالگری آمریکا در افغانستان و عراق باعث گردید تا تهران از موضع تدافعی به موضع تهاجمی تغییر موضع بدهد و به دنبال افزایش نفوذ منطقهای خود باشد؛ تحولی که تاکنون مثمرثمر هم بوده است، چرا که موقعیت ایران در نظم منطقهای در حال حاضر نسبت به موقعیت این کشور پیش از سال 2003 [و آغاز حمله آمریکا به عراق] قویتر است.» لذا آمریکا میکوشد تا تجربه مثبت ایران در شکل گیری یک عراق دموکراتیک، مقاومت اسلامی در قالب «حزب الله لبنان»، «انصارالله یمن» و ...
تکرار نشود.
برهمین اساس به ویژه بر تاجیکستان، بوسنی، اذربایجان و ...
تمرکز کرده تا سیاست اصولی جمهوری اسلامی ایران در دفاع از مسلمانان را وارونه جلوه دهد.
همسویی ایرانیت و اسلامیت
اهداف سیاست خارجی جمهوری اسلامی در منطقه پیرامونی خود و نظام بینالملل مبتنی بر؛ دفاع از مسلمانان، کاهش تخاصمات قومی-مذهبی، امنیت دسته جمعی مبتنی بر مشارکت، و ...
معطوف به تأمین امنیت ملی جمهوری اسلامی و در تقابل با منافع آمریکا و رژیم صهیونیستی تعریف گردیده است این سیاست خارجی کاملاً مبتنی بر نگرش ایرانی(مبتنی بر وحدت فرهنگی در جغرافیای ایران بزرگ) و امت گرایی اسلامی(مبتنی بر اشتراک دینی) است، در عین اینکه این گزارههای ارزشی در جهت منافع ملی عینی مستقیم کشور نیز تعریف میشوند.
هدف ایجاد یک نظم امنیت منطقهای با محوریت ایران بزرگ است، این نظم منطقهای مبتنی بر چند ویژگی مندرج انقلاب اسلامی است.
در همین راستا «سوزان مالونی» کارشناس اندیشکده اطلاعاتی «شورای آتلانتیک» پنج عامل را برای گسترش نفوذ منطقهای ایران برمیشمارد که تبیینی جامع از این ویژیهاست:«میراث فرهنگ امپراتوری ایرانی»، «اسلام»، «مقاومت و مبارزه با امپریالیسم»، و «ارتقای امنیت ملی» از منظر مالونی این عوامل در همگی در یک جهت مشترک سیاست منطقهای جمهوری اسلامی ایران را بسوی گسترش نفوذ منطقهای و بین المللی هدایت میکند براین مبنا میراث امپراتوری ایران باعث میشود تا دیدگاه «تسلط ذاتی ایران» برمنطقه تثبیت گردد و تفکر راهبردی جمهوری اسلامی ایران از همین «غرور ملی» الهام و از قدرت «بسیج گری اسلامی» استفاده میکند.
درحالی که «ویژگیهای جمعیت شناختی، اقتصادی، نظامی و سایر خصوصیتهای ایران مدرن نیز بیش از پیش دیدگاه ناظر برحق تفوق ایران در منطقه را تقویت میکند.»
جمع بندی
سیاست خارجی ایران ترکیبی هدفمند و منسجم از ارزشهای ملی و اسلامی است.
فرهنگ ایرانی حوزه نفوذ گستردهای به ویژه در شرق ایران و نیز جغرافیای نوروز ایجاد میکند که امتداد آن در غرب نیز به مدیترانه میرسد.
در سطح بالاتر گرایش اسلامی در جمهوری اسلامی منجر بدان خواهد شد که نظم منطقهای در سطح بالاتر مبتنی بر اسلام و همبستگی دینی شکل بگیرد که جغرافیای بیشتری از جهان اسلام را شامل میشود.
سطح بالاتر نظم منطقهای مبتنی بر مقاومت و براساس اصول فطری «حمایت از مستضعفین و مقابله با ظلم و اشغالگری» خواهد بود که هرچند عمدتاً در جغرافیای منطقه غرب آسیا تعریف میشود، ولی دامنه آن شامل حمایت جهانی خواهد بود.
نهایتاً این نظم امنیتی در راستای ارتقا امنیت ملی ایران و تأمین منافع ملی قرار میگیرد.
انتهای پیام/