علیرضا افخمی: برخی مدیران میانی صداوسیما فرهنگی نیستند/ سیمافیلم، شبکههای سیما را به یک پخشکننده تبدیل کرد+ فیلم
نویسنده و کارگردان تلویزیون: سعی کردیم به عنوان کسانی که تجربه سریالسازی در تلویزیون داشتیم فریاد بزنیم که نکنید؛ این کار اشتباه است! ولی تأثیری نداشت و آن مدیران قبلی اصرار کردند این طرح باید به ساختار جدید نمایشی تلویزیون تبدیل شود.

خبرگزاری تسنیم- مجتبی برزگر
متولد سال 40 در محله هاشمی تهران است.
بعد از خدمت سربازی وارد تلویزیون میشود و البته پیش از آن به همراه فردی به نام «بهزاد مینو» وارد عرصه سینما شد و کار را با منشی صحنه شروع کرد.
در سال 63 منشیصحنه فیلم سینمایی «دستنوشتهها» شد و بعد از آن کارهای مختلفی را در تلویزیون تجربه کرد.
بهروز افخمی برادر علیرضا افخمی
برادرش بهروز افخمی چند سالی از علیرضا بزرگتر است و کارنامه پُرباری از دستیاری، ناظر کیفی، نویسندگی و کارگردانی به جای گذاشته است.
علیرضا افخمی در سال 69 به عنوان ناظر کیفی و دستیار کارگردان «روزی روزگاری» بود و بعد از این پروژه مدیر برنامهریز سریال امام علی(ع) داود میرباقری شد.
پس از آن مسئولیت نظارت کیفی بر سریالها را برعهده گرفت؛ سریالیهایی که در دهه 70 پخش شدند و به موفقیت هم رسیدند.
مجموعههای تلویزیونی همچون «گمگشته»، «خط قرمز»، «مسافری از هند» و...
.
علیرضا افخمی سال 82 اولین سریال تلویزیونیاش تحت عنوان «تب سرد» را جلوی دوربین برد و پس از آن «او یک فرشته بود» را برای ماه مبارک رمضان شبکه دو سیما ساخت.
«پنجمین خورشید»، «5 کیلومتر تا بهشت»، «زیرزمین» و «پرستاران» دیگر کارهای این نویسنده و کارگردان تلویزیون به شمار میرود.
البته افخمی مجموعه «وفا» را هم برای محمدحسین لطیفی نوشت که او کارگردانی کرد و در دهه خودش یکی از سریالهای مورد اقبال مردم بود.
افخمی در گفتوگویی با خبرنگار خبرگزاری تسنیم اشاره کرد که رفتار ناشایست برخی از مدیران تلویزیون و کارت بلانژ یک تهیهکننده باعث شد تا بعد از ساخت سریال «پرستاران»، فاصلهاش را با تلویزیون زیادتر کند.
به انتقادات سریال «او یک فرشته بود» و ماجرای بعد از «5 کیلومتر تا بهشت» اشاره کرد و گفت که به زودی با یک سریال ژانر وحشت و یا طنز در شبکه نمایشخانگی برمیگردم.
یکی از نکاتی که در لابهلای گفتوگو با این نویسنده و کارگردان تلویزیون مطرح شد و در امروز سریالهای تلویزیونی فقدان آن احساس میشود موضوع رقابت در میان شبکهها و تمرکز کارهای نمایشی در سیمافیلم است.
واقعاً چرا تلویزیون تمام کارهای مربوط به آثار نمایشی خودش را به یک مجموعه واگذار کرده و شبکههای تلویزیونی در حد یک پخشکننده و یا مدیرپخش برای سیمافیلم کاربرد دارند؟
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
ماجرای رفتار ناشایست مدیران تلویزیون با یک سریال تلویزیونی
*بگذارید از اینجا شروع کنیم که چرا علیرضا افخمی بعد از سریال «پرستاران» در تلویزیون کارگردانی نکرد؛ آیا قصد دارد به سراغ ساخت فیلم سینمایی یا نمایش خانگی برود؟
خیلی وقت است دوست دارم فیلمسینمایی بسازم شاید یکی از دلایلی که تا الان کارگردانی سینما را تجربه نکردهام مشغله در تلویزیون بوده که وقتی یک سریال را تمام میکردم سریعاً سریال دوم را سفارش میدادند.
فشار میآوردند که فلان شبکه برای مناسبت خاص کاری ندارد و شما کاری برای آن مقطع برسانید.
تلویزیون مرا در تمام این سالها درگیر خودش کرد و پس از سریال «پرستاران» بالاخره موفق شدم فعلاً از تلویزیون بروم و به درخواستهایشان جواب منفی بدهم.
شاید پاسخ به سوال بسیاری باشد که چرا رفتهام و چرا نیستم؛ رفتار ناشایستی که از طرف مدیران تلویزیون در مورد سریال «پرستاران» با ما شد و یک نوع بهانه عاطفی و اخلاقی به من داد تا بتوانم ارتباطم را با تلویزیون قطع کنم.
امیدوارم در اسرع وقت بتوانم کار سینمایی انجام دهم.
قرار است یک سریال "وحشت" برای نمایشخانگی بسازم
*این روزها چهکار میکنید؟
این روزها در حال بازسازی خودم هستم؛ من اصولاً آدم خیلی پرکاری نمیتوانم باشم؛ یعنی هم از لحاظ جسمی و هم فکری و روحی بعد از هر کاری، احتیاج به استراحت دارم.
آن استراحت به معنای تنپروری نیست بلکه کتاب میخوانم و فیلم میبینم.
در تلاش هستم مسائل روز جامعه را دنبال کنم و خودم را برای تولید یک اثر متفاوت نسبت به آثار قبلیام آماده کنم.
قرار بود یک کاری برای نمایشخانگی با ژانر وحشت بسازم که این احتمال هنوز هم وجود دارد.
کار خوب و بد در نمایشخانگی مشخص میشود
من شبکه خانگی را یک مدیوم مهم میبینم و خیلی دوست دارم در این چارچوب هم فعالیت کنم به چند جهت؛ دو دلیل عمدهاش موضوع دستمزد و اقبالِ مستقیم مخاطب و رقابت با تلویزیون است.
در شبکه نمایشخانگی عوامل کارها مستقیماً دستمزدشان را از مردم میگیرند؛ یعنی کاری که میسازند اگر مورد اقبال مردم واقع نشود بابت آن هزینه مالی مستقیم پرداخت میشود و اگر مورد پسند مردم باشد با ساختن یک سریال، از دست مردم، پاداش میگیرد.
این اتفاق به نظرم ایدهآل است!
رفتار ناشایستی که از طرف مدیران تلویزیون در «پرستاران» با ما شد و یک نوع بهانه عاطفی و اخلاقی به من داد تا بتوانم ارتباطم را با تلویزیون قطع کنم.
امیدوارم در اسرع وقت بتوانم کار سینمایی انجام دهم.
تلویزیون اگر به دنبال ارتقاء نباشد، فراموش میشود
در وهله بعدی مدیوم شبکه نمایشخانگی یک رقیب ذیقیمت برای تلویزیون به شمار میرود و میتواند باعث ارتقاء تلویزیون شود؛ برخی از آثار این شبکه، گاهی این هشدار را به سریالسازی در تلویزیون میدهد که خودش را برای جلب توجه مخاطب، تصحیح کند و اگر به دنبال ارتقاء نباشد، فراموش میشود.
خصوصاً وقتی حوزهای انحصاراً دستِ دولت قرار میگیرد؛ آن حوزه به شدت دچار عدم پویایی میشود و حضور یک رقیب مثل نمایشخانگی خیلی موثر است.
تلویزیون از نظر آثار نمایشی خوب، فقیر شده است
*این روزها تلویزیون میبینید؟
در حقیقت من قبل از اینکه فاصله بگیرم هم خیلی فرصت تماشای تلویزیون نداشتم؛ جز کارهایی که مشخص بود کارهای خوب و قابل دیدن است، دنبال میکردم.
الان هم همان وضعیت را دارم؛ فقط در این حد که با تلویزیون قطع ارتباط نکنم به تلویزیون سَر میزنم این موضوع هم عمدی نیست؛ به دلیل اینکه گفتم خودم سعی میکنم با خواندن، دیدن فیلمها و کتابهای خوب، وقت خودم را پُر کنم و فکر میکنم تلویزیون از این جهت یعنی داشتن آثار نمایشی خوب خیلی فقیر شده و در شرایط الان که من قرار دارم، مراجعه به این نوع برنامهها و سریالها کار عقلانی نیست.
*با توجه به نیمنگاهی که به تلویزیون دارید سریال یا برنامهای نبوده که شما را جذب کند؟
این سریال «بانوی عمارت» به نظرم مجموعه قابل قبولی بود؛ من یکی دو قسمت این سریال را دیدم و عوامل برای آن وقت گذاشته بودند.
هرچند باز فرصت پیدا نکردم که تمام این سریال را ببینم ولی همسرم تقریباً در جریان این سریال قرار گرفت و تا جائیکه دنبال کرد از این سریال راضی بود.
*در سینما کدام فیلم جذبتان کرد و کار کدام کارگردان سینما را دوست داشتید؟
من اخیراً در سینمای ایران، فیلمی ندیدم و اصولاً خیلی اهل سینما رفتن نیستم؛ چون به نظرم فضای سینما، محدود شده و اصلاً احساس راحتی نمیکنم؛ به همینخاطر خیلی عادت به سینما رفتن ندارم و در سینمای ایران هم اخیراً فیلمی ندیدهام؛ ولی آخرین فیلمی که از سینمای جهان دیدهام به فیلم «روما» یک اثر مکزیکی، برمیگردد.
نباید به هر قیمتی مخاطب جذب کنیم
*به نظر شما اصولاً فیلمی که میفروشد و جزو پرفروشهای تاریخ سینما قرار میگیرد کار فاخر و ارزشمندی است؟
من هم همانند بسیاری از هنرمندان دیگر اعتقاد دارم پرفروشترین فیلم، لزوماً بهترین نیست.
ما به عنوان سازندگان آثار نمایشی، موظف هستیم یک اصولی را رعایت کنیم، حتی در ساخت فیلمهای طنز که ظاهراً قرار است مرزهای کمتری داشته باشد باید یک قواعد، ضوابط و اصولی را رعایت کنیم.
شاید در نقد کارهای کمدی و طنز، یکی از اصولی که نادیده گرفته میشود این است که کار طنز مثل هر کار نمایشی دیگری بایستی مخاطب را جذب کند اما نه به هر قیمتی و با گذشتن از یکسری خط و خطوط اصلی و اساسی.
*شما اگر بخواهید کار جدیدی بسازید در چه ژانری است؟
من دو ژانر در ذهنم است یکی ژانر ترسناک که خیلی دوست دارم کاری در سینما بسازم که فکر میکنم جای این گونه نمایشی در سینمای ما خالیست و البته یک کار طنز وزین و قابل دفاع که مخاطب هم داشته باشد احتمالاً جزو کارهای جدید بنده در مقام کارگردانی خواهد بود.
کارگردانان زیر بارِ «او یک فرشته بود» نرفتند
*تسنیم: جناب افخمی شما در سال 84 با سریال «او یک فرشته بود»، یک گونهای از سریالسازی را عرضه کردید که جای آن دستکم برای سالها در رسانهملی خالی بود؛ یعنی به تصویر کشیدن امور غیبی و بحث وسوسه شیطان و البته در کلیت بحث پایبندی به اخلاق، اولویت و اهمیت خانواده، یعنی جنس اثر تصویری که شاید بعد از برخی تولیدات اولیه حوزه هنری مثل «استعاذه» و بعد سریال «ایوب پیامبر» مرحوم سلحشور دیگر چندان در صداوسیما دیده نشد.
این در حالی است که مسأله «غیب» و ایمان به غیب، مسأله جدال بین حق و باطل، نقش شیطان در گمراهی بشر، جنگ همیشگی ایادی شیطان و اولیاء خدا جزو مبانی اعتقادی ما مسلمانان است.
سریال شما بسیار مورد استقبال قرار گرفت و بسیار تأثیرگذار بود.
چه شد که به سمت ساخت سریالهای ماورایی رفتید؟
یادم میآید آن سال، «رضا پورحسین» مدیر شبکه دو سیما بود و من به تازگی از سریال «تب سرد» فارغ شده بودم.
همان موقع بر نگارش سریال «وفا» نظارت میکردم آقای میرمیران مدیر وقت گروه فیلم و سریال شبکه دو به من گفتند برای ماه مبارک رمضان کاری نداریم و یکسری طرح به دستمان رسیده، بیایید و این طرحها را بررسی و یک کدام را برای کار مناسبتی انتخاب کنید.
نهایتاً به یک طرح رسیدم که علیرضا کاظمیپور با همین عنوان «او یک فرشته بود» که از ظرفیت خوبی برای سریالشدن برخوردار بود با مدیر شبکه وقت – رضا پورحسین- مطرح شد.
البته اصلاً قرار نبود این کار را من بسازم چون خیلی خسته بودم و از طرفی فیلمنامه، نگارش فیلمنامه و بحث مونتاژ و صداگذاری سریال «وفا» مرا درگیر خودش کرده بود و کمتر وقتی برای کارگردانی داشتم.
برای طرح «او یک فرشته بود» با چند کارگردان وارد مذاکره شدیم که به نظرم میتوانستند این کار را انجام دهند.
از جمله کارگردانانی که مذاکره کردم، بهرام بهرامیان و مسعود کرامتی بودند.
همه این کارگردانها بدلیل فاصله کم تا ماه رمضان و فقدان یک فیلمنامه آماده زیر بار نرفتند.
نمایی از سریال «او یک فرشته بود»
«او یک فرشته بود» فقط یک طرح کلی داشت و همه کارگردانانی که با آنها مذاکره کردیم هراس داشتند در این فاصله زمانی کم، زیر بار چنین کاری بروند.
حتی به این دوستان گفتم کار پستولید و کنترل فیلمنامه و نظارت کیفیتان را هم من انجام میدهم.
شما فقط بسازید و در صحنه دوربین کات را بگویید؛ بازیگر را کنترل کنید ولی هیچطوری نتوانستند بر ترسشان غلبه کنند که باید دو ماهه و نیمه، یک سریال بسازند.
آنها نپذیرفتند و هر روز هم از این زمان باقیماندهمان کاسته میشد نهایتاً «آقای میرمیران» از من خواستند کارگردانی این سریال را خودم برعهده بگیرم.
استقبال مردم از «او یک فرشته بود» همه را غافلگیر کرد
من از ایشان خواستم استخاره کنند و به یاد دارم شبی که جواب استخاره را من دادند با «علیرضا بذرافشان»- نویسنده و کارگردان بودیم.
«آقای میرمیران»- مدیرگروه فیلم و سریال وقت شبکه دو- زنگ زد و به من گفت جواب استخاره خوب آمده است؛ یعنی شما کارگردان «او یک فرشته بود» باشید.
یادم میآید به «علیرضا بذرافشان» گفتم آقای میرمیران بود و قرار است سریال ماه رمضان شبکه دو را من بسازم.
«بذرافشان» به من گفت واقعاً الان این کار دیوانگی است که دو ماه و پانزده روز مانده به ماه رمضان، یک سریال را از صفر، کارگردانی کنید.
گفتم نه استخاره کردند و خوب آمده است.
واقعاً به شکل غیرعقلانی این اتفاق افتاد و همه عوامل هم به شکل عجیب و غریبی با کار همراهی کردند و نهایتاً سریالی تولید شد که همگیمان را از استقبال مردم، غافلگیر کرد.
علیرضا افخمی و محمودرضا تخشید مدیرگروه فیلم و سریال وقت شبکه سه
*البته درباره نحوه تصویر کردن شیطان از همان زمان پخش سریال، انتقاداتی از سوی برخی صاحبنظران و کارشناسان حوزوی مطرح شد.
حتی بعضا مطرح شد که این نحوه تصویر کردن شیطان تحتتأثیر فرهنگ مسیحی و مثلا آثار هالیوودی درباره شیطان بوده است.
خود شما با این انتقادات مواجه بودید؟
در این باره صحبت بفرمایید.
بله من هم بسیار با این انتقادات مواجه بودم؛ ما در ساخت «او یک فرشته بود» به غیر از خود «آقای پورحسین» به عنوان مدیر وقت شبکه دو که تکیهگاه مهم تئوریک و ایدئولوژیک بودند، «آقای میرباقری» که آن موقع معاون سیما بودند و یکی هم «آقای برازش» ناظر مذهبی سریال بودند این دو خیلی بنده را در نوشته شدن و ساخته شدن فیلمنامه کمک کردند.
زیرا نگاه "کاظمیپور"- طراح فیلمنامه- با نگاهی که من از ایده و طرح اولیه داشتم، متفاوت بود.
شاید برایتان جالب باشد من وقتی اولین قسمت سریال که «علیرضا کاظمیپور» نوشته بود به دستم رسید چنین عنوانی داشت: "دوزخ طبقه هفتم"!
یعنی اولین سکانس فیلم با این سرسکانس شروع میشد و بعد همه چیز فانتزی نوشته شده بود.
در اپیزود اول من همان موقع حیرت کردم و «کاظمیپور» را صدا زدم که این چیست که تو نوشتهای؟
گفت: نظر من این بود که طرح در ساختار فانتزی نوشته شود.
من گفتم من اصلاً یک همچین چیزی ندیدم، قبل از اینکه این طرح در آثار فانتزی نوشته و ساخته شود من اصلاً توانایی ساخت همچین چیزی را ندارم و در سلیقهام نیست.
من کاملاً کار را رئال میدیدم نتیجه این شد که کار به «آقای میرمیران» و «میرباقری» و «پورحسین» رسید و آنها هم گفتند کار رئال نوشته شود؛ این شد که کار از صفر و به سبک رئال نوشته شد.
به حوزه علمیه قم رفتم و پاسخگو شدم
نکتهای که خیلی حیرتانگیز بود با همه این موانع، کار در همان زمان دو ماه و نیم به پخش رسید.
هرچند با همان مکافاتها و مصیبتها، اما آقایان «میرباقری و برازش» یاری کردند و «او یک فرشته بود» به ثمر رسید.
در عین حال با استفاده از آگاهیها و مطالعات بسیاری در این زمینهها و مطالعات مفصل خودم، پس از پخش سریال، با این انتقاداتی که اشاره کردید مواجه شدیم.
رفتیم به حوزه علمیه قم و پاسخگو شدیم برای یک جمعی از طلاب در یک جلسه مفصل، همه این حرفها در آن جلسه مطرح شد و من سعی کردم به همه این حرفها پاسخ دهم.
ترس را با استخاره کنار گذاشتیم
*تنها رفتید؟
خیر.
آقایان «میرباقری و برازش» با من آمدند و حتی در آن بخش هم مرا تنها نگذاشتند.
نکتهای که شاید حائز اهمیت باشد این است که برای ورود به حیطههایی که سابقه کار کردن در آنها وجود ندارد چه در سینما و چه در تلویزیون باید کارگردان و عوامل کار خودشان را برای مواجهه با انتقادات آماده کنند؛ اگر کسانی از مواجه با این انتقادات بترسند بهتر است وارد این حوزهها نشوند ما آن موقع ترس را با همان استخاره کنار گذاشتیم.
نمایی از سریال «5 کیلومتر تا بهشت»
ماجرای کشته شدن یک بچه بخاطر سریال «5 کیلومتر تا بهشت»
*شما در سریال «5 کیلومتر تا بهشت» هم خواستید که همین خط مسایل ماورایی و حیات فرامادی را به نوعی ادامه دهید، که بعد منجر به آن شکایت معروف شد و به نظر می رسد که اصلا با ماجرای پرونده آن سریال، به نوعی در روند ساخت این نوع سریال ها هم مانع ایجاد شد، چون مثلا آقای سیروس مقدم هم سریال هایی مثل اغماء و محمدحسین لطیفی سریالی مثل صاحبدلان را ساختند و دیگران.
درباره 5 کیلومتر تا بهشت و ماجراهای آن مایل هستید صحبت کنید؟
اتفاقا سوال خوبی است.
این پروندهای که درباره سریال «5 کیلومتر تا بهشت» تشکیل شد پروندهای بود که از مبنا پُراشکال بود چون براساس دلایل روشن آن بچه متأسفانه خودکشی کرد؛ زیرا در آن ماجرا، بچه دچار مشکلات روحی و روانی بوده، بعد توسط والدینش در خانه حبس شده و اینها همه چیزهایی بود که در جلسه پزشکی قانونی مطرح شد؛ یک تعدادی از پزشکان در پزشکی قانونی جلسه تشکیل دادند و بنده در آن جلسه شرکت کردم؛ توضیحاتی از بنده و والدین خواستند و در نهایت رأیی که پزشکی قانونی صادر کرد این بود که تلویزیون 20 درصد در این ماجرا مقصر است یعنی هشتاد درصد خود والدین، وضعیت و شرایط خود بچه باعث این رویداد تأسفبار شده است.
تلویزیون باید هشدار میداد افراد کمتر از 18 سال ببینند!
20 درصد تلویزیون مقصر است به دلیل آنکه اعلام نکرده این کار را افراد کمتر از 18 سال نباید ببینند!
به دلیل عدم اخطار و اعلام، تلویزیون را تنها 20 درصد مقصر میدانست نه نفس خود سریال؛ در واقع با این وجود این رأی پزشکی قانونی است.
البته آن والدین با پیگیری این شکایت خیلی مرا اذیت کردند و چندین بار من به پزشکی قانونی رفتم و در دادگاههای مختلف حاضر شدم.
ولی الان نمیدانم کار برای دادگاه تجدیدنظر رفته و نمیدانم حکمش صادر شده یا نشده است.
*حکمی که صادر شده چیه؟
بیست درصد مسئولیت تأمین خسارت مالی.
*یعنی شما باید پرداخت کنید؟
حکمی که دادگاه اولیه داد برای من هم خیلی عجیب بود بنده، تهیهکننده، مدیر شبکه و مدیر فیلم و سریال جمعاً بیست درصد از دیه این فرد را پرداخت کنیم.
جالب است خود قاضی دادگاه هم اعلام کرده بود به دلیل عدم اخطار تلویزیون که این سریال را نباید افراد زیر 18 سال ببینند، این دیه را بایستی پرداخت کنید.
منتها توجه نکرده بودند اصلاً اعلام اینکه یک کاری را افراد زیر 18 سال نباید ببینند کار سازندهها نیست و به پخش و مدیران مربوطه در تلویزیون ربط دارد.
روی آن حکم اعتراض داریم و همین مطالب را تکرار کردیم که سازندگان مسئول اعلام خطر نیستند.
*پس هنوز ادامه دارد؟
نمیدانم.
واقعاً متأسف شدم پدر آن مرحوم را دیدم، واقعه تلخی است.
با اینکه من خودم را مقصر نمیدانم ولی به هر حال تأثیر تلخ و ناخوشایندی روی من گذاشت که شاید ناخودآگاه همین چیزی که میگویید باشد و من فرار کردم که دیگر کار اینطوری نسازم؛ ولی در عین حال آن شخص باید بداند که این یک فیلم است.
ای کاش این فیلم را نمیساختم
*آن کسی که فوت کرد چند سالش بود؟
فکر میکنم 8، 9 ساله بوده است.
گفتند که بچه در خانه حبس شده و خود بچه هم پیشفعال بوده است.
اگر یادتان باشد «5 کیلومتر تا بهشت» اینطوری بود که روح میتوانست از دیوارها عبور کند به دلیل آن خاصیت روح شدن!
چون این بچه را حبسش کردهاند خیلی سعی کرده به بیرون برود ولی نتوانسته!
آنقدر از کاری که پدر و مادرش با او کردهاند عصبی و ناراحت شده که گفته من خودم را میکشم، روح میشوم و از خانه بیرون میروم مثل آن روحی که در «5 کیلومتر تا بهشت» بود و از این حبس خودم را خلاص میکنم.
خب!
در این موقعیت یک بچهای که پیش فعال است و این حبس برایش اتفاق میافتد عصبی میشود و شما میگویید من به عنوان فیلمساز تقصیری ندارم خودم هم همین فکر را میکنم اما به هر حال در پس ذهنم همیشه به این نکته میاندیشم که ای کاش آن بچه این فیلم را نمیدید و حتی ای کاش این فیلم را نمیساختم.
برخی با ارتباط و روابط خاص میآیند اما مردم حذفشان میکنند
*علیرضا افخمی به عنوان یک پیشکسوت برنامهسازی و سریالسازی، جزو نمونههایی است که همه سلسله مراتب کار فنی و آموزشی را با تحربیات متعدد میدانی پشت سر گذاشت، یعنی از برنامهریز سریال تا دستیار صدابردار تا تدوین تا نظارت کیفی تا بالاخره کارگردانی و وقتی کاملاً آبدیده شد، به عرصه ساخت ورود کرد.
اما آیا الان چنین روندی در سیما وجود دارد؟
نمیتوان گفت مطلقاً وجود ندارد.
به نظرم این سِیر خیلی ضعیف شده و سِیر طبیعی رشد هرکسی در هر حرفهای نه فقط فیلم و تلویزیون به نظرم پیشرفت کردن به تدریج از پلههای پایین به قلل مرتفع رسیدن یک امر نیکویی است.
ولی به جرأت میگویم در همه حرفهها نه تنها در حرفه ما جامعه به این سمت رفته که افراد بدون طی کردن مراحل اولیه به مراحل ثانویه و بعدی میرسند یا علاقهمند هستند برسند؛ همه میخواهند یک شبه به اوج برسند برخی با ارتباطات و روابط غیر اخلاقی که برقرار میکنند موفق میشوند ولی در نهایت ماندگار نیستند.
به دلیل آنکه قاضی نهایی در حرفه ما مردم و مخاطبین هستند و مردم چنین افرادی را قطعاً نمیتوانند بپذیرند؛ برای اینکه محصولشان برای مردم خوشایند نیست اینها ممکن است یک مقاطع کوتاهی بتوانند کارگردانی کنند و یا در قلل آن حرفهها بایستند ولی خیلی محدود و کوتاه خواهد بود و خود به خود توسط مردم حذف میشوند.
مدیران میانی صداوسیما، مدیر فرهنگی نیستند
*سوال مهمتر اینکه علیرضا افخمی که جزو سرمایههای صداوسیما هستند و در طول دو سه دهه در همین تلویزیون کار آموختند و تجربه کردند و پخته شدند، چرا الان حضورشان این قدر کمرنگ است؟
متاسفانه دلایل روشنی دارد؛ به نظر من الان در تلویزیون مدیران میانی ما ضعفهای بزرگ دارند یعنی کسانی در مدیریت میانی بخشهای تلویزیون تکیه زدهاند که به نظر من این لیاقت و آگاهی را ندارند و اصلاً مدیر فرهنگی نیستند؛ یک مدیر فرهنگی به اندازه یک کارگردان خوب اهمیت دارد یک کسانی مثل «آقای میرمیران» و «تختچی» جزو کسانی بودند که هم متن را میفهمیدند هم روش ارتباط گرفتن با هنرمندان را خوب میشناختند.
واقعاً میدانستند چه کسی میتواند و چهکسی نمیتواند!
کدام سوژه و ایده مناسب کدام کارگردان و تهیهکننده است؟!
اینها همه چیزهایی است که به سادگی حاصل نمیشود؛ این حاصل هوش و ذکاوت و تجارب سالیان دراز مدیریت فرهنگی است.
مدیران با تجربه را کنار میگذارند یا خودشان میروند
متاسفانه مدیران میانی ما فاقد این خصوصیت هستند به نظرم این جوانگرایی خیلی خوب است که به این سمت حرکت کردهایم؛ به خصوص در مدیریت فرهنگی!
اما جوانگرایی، چکشی و ناگهانی اتفاق نمیافتد باید یک جوان که آن زمینههای لازم در عرصه فرهنگی را داراست را در کنار یک مدیر فرهنگی با تجربه قرار دهند و سالها تجربه کسب کند، آموزش ببیند و بعد در رأس قرار بگیرد الان اینطوری شده که مدیران با تجربه ما یا کنار گذاشته شدند یا خودشان میروند؛ به همین دلیل خلأیی ایجاد شده که ناچار شدیم با یکسری آدم خاص، آن خلأها را پُر کنیم.
مدیران ناکارآمد جای آنها را گرفتهاند و نتیجه این مدیران ناکارآمد این است که من نمیتوانم با این افراد کار کنم و اینها رفتاری از خودشان بروز میدهند که آن رفتار، رفتار غیر اخلاقی و غیر عقلانی است.
در جریان سریال «پرستاران» به شدت با من رفتار بدی شد که همه انگیزهام را برای ادامه کار در تلویزیون از دست دادم.
مدیران قبلی صداوسیما ساختار نمایشی تلویزیون را به هم ریختند!
*درباره این رفتارهای بد بگویید که چطور شد انگیزهتان را از دست دادید؟
در ماجرای «پرستاران» افرادی دخیل بودند که باعث شدند من به شدت دلزده و دلگیر شوم.
این ساختاری که الان در سریالسازی تلویزیون حاکم است و ساختار حوزه نمایش را برداشتند و به شکل خیلی غلط در دوره مدیر قبلی سازمان صداوسیما اتفاق افتاد.
ما بارها سعی کردیم به عنوان کسانی که تجربه سریالسازی در تلویزیون داشتیم فریاد بزنیم که نکنید؛ این کار اشتباه است!
ولی تأثیری نداشت و آن مدیران قبلی اصرار کردند این طرح باید به ساختار جدید نمایشی تلویزیون تبدیل شود؛ و این استراتژی را از هویت شبکههای سیما گرفتند و یک مرکز مدیریتی حوزه نمایش – سیمافیلم- تشکیل دادند و همه اتفاقات نمایشی تلویزیون را به آنجا ارجاع دادند.
سیمافیلم، شبکههای سیما را به یک پخشکننده تبدیل کرد
*مگر قبلاً سیمافیلم کار سریالسازی و نمایشی تلویزیون را دنبال نمیکرد؟
بله سیمافیلم فعالیت داشت و کار سریالسازی انجام میداد اما نه تا جائیکه بر مدیران شبکه تسلط داشته باشد و فقط سریال را در اختیار شبکه قرار دهد و شبکه تنها مسئولیت پخش را برعهده داشته باشد.
آنقدر تسلط سیمافیلم بر مدیران شبکه و تصمیمگیری یکسویه در سریالسازی استراتژی درستی نبود.
سیمافیلم یک شبکه بینام بود که فقط کار نمایشی تولید میکرد ولی با دستور مدیر قبلی رسانهملی به مدیریت مرکزی نمایش تبدیل شد؛ یعنی در واقع همه شبکهها زیرمجموعه این مرکز نمایشی شدند.
ما بارها سعی کردیم به عنوان کسانی که تجربه سریالسازی در تلویزیون داشتیم فریاد بزنیم که نکنید؛ این کار اشتباه است!
ولی تأثیری نداشت و آن مدیران قبلی اصرار کردند این طرح باید به ساختار جدید نمایشی تلویزیون تبدیل شود
تمرکز در سیمافیلم، رقابت در شبکهها را از بین برد
فارغ از هر اشکال و ایرادی، تمرکز سریالسازی در سیمافیلم، رقابت در شبکهها را از بین برد؛ یعنی سریالها به مدیران شبکههای سیما داده میشود و براساس کنداکتور ابلاغی سیما روی آنتن میبرند؛ نه از کم و کیف و نه از تصویب فیلمنامه و ماجرای کلی ساخت سریال مربوطه خبر ندارند.
همه کارها زیرنظر مرکز نمایشی تلویزیون(سیمافیلم) انجام شده و برآمد آن را مخاطب، منتقدین و رسانهایها در شبکههای سیما میبینند و خوشامد و ناخوشایندیشان را رهسپار مدیران مربوطه در شبکههای سیما میکنند؛ در صورتیکه با این رویکرد و استراتژی، آن مدیر شبکه فقط در حد یک پخشکننده، مسئولیت داشته است.
ماجرای دوریام از تلویزیون از همین ساختار ناقص شروع شد!
بنابراین اگر آن سریالی که روی آنتن شبکههای سیما رفت مورد استقبال مخاطب قرار گرفت نه باعث سربلندی مدیران شبکههای سیماست و نه در صورت انتقاد و گلایه، باعث شکست و سرافکندگیشان است؛ در واقع عامل رقابت از میان رفت و هزار تبعات دیگر هم داشت؛ از اینجا ماجرای من با تلویزیون شروع شد که با یک همچنین ساختاری روند تولید دچار نقص شد؛ ما سریال «پرستاران» را با یک قول و قرارهایی شروع کردیم؛ قرار بود «قاضیزاده هاشمی» وزیر بهداشت وقت به ما بیمارستانی بدهند.
چون میدانید که 60 درصد سریال «پرستاران» در اورژانس میگذرد و بخش اورژانس هیچ بیمارستانی نمیتوانست تعطیل شود و به ما تحویل دهند.
این مدیران مربوطه در وزارت بهداشت به ما گفتند بیمارستانهایی که هنوز راهاندازی نشده را تجهیز میکنیم و در اختیار سریال «پرستاران» قرار میدهیم؛ اما این وعدهها عملی نشد!
نهایتاً به ما پیشنهاد یک پارکینگ را دادند که دکورتان را در آنجا بسازید؛ ما یک هزینه اساسی برای ایجاد یک بخش اورژانس متحمل شدیم که فارغ از آن برآورد اولیه بود.
همین کارها باعث شد تا هزینهها بالا برود و پایان کار برخلاف روند همیشه تلویزیون که اسناد هزینهها را بررسی میکرد؛ جبران هزینهها با 10 درصد ارزیابی مثبت انجام میشد اما به یک باره برخلاف این رویه، گفتند نه تنها ارزیابی مثبت نمیدهیم تا خسارتها و هزینههای شما جبران شود بلکه از برآورد اولیه هم 10 درصد کمتر دادند.
ماجرای اختیار نامحدود یک تهیهکننده در شوراهای ارزیابی فیلم و سریال
البته ماجرای سریال «پرستاران» و تلویزیون به اینجا ختم نشد در اواسط کار هم یک تهیهکنندهای که نامش را نمیبرم و اگر مصاحبه را بخواند متوجه میشود منظورم اوست اصرار داشت یک بازیگر مرا بگیرد و من به دلیل آماده شدن هر روز فیلمنامه و رسیدن به لوکیشن، اجازه ندادم بازیگرم در پروژه دیگری هم فعال شود؛ واقعاً هم نمیدانستم امروز چه سکانسهایی نوشته میشود و چه بازیگرانی باید در آن روز حضور داشته باشند؛ به همینخاطر از روز اول با بازیگرهای سریال «پرستاران» قرارداد مشروط به حضور دائم بسته شد.
جالب است که آن موقع همین تهیهکننده از «آقای میرباقری» - کارت بلانژ- (اختیار نامحدود) در شوراهای ارزیابی فیلم و سریال داده بودند.
ترجیح دادم نباشم تا محصول ضعیف نسازم
مخالفت من برای حضور آن بازیگر موردنظر تهیهکنندهای که اشاره کردم کار را به تهدید کشاند؛ حتی به من گفتند حالا که این مخالفت را داشتید و تعامل نکردید من با این نفوذی که دارم این کارها را خواهم کرد؛ یعنی در واقع یکی از کسانی که در تصمیمگیری و ارزیابی نهایی مباحث مالی سریال «پرستاران» تأثیر داشت همین تهیهکننده بود.
همه این رفتارهایی که دیدم و کارشناسهای حاضر در شوراهای ارزیابی فیلم و سریال که عمدتاً ناکارشناس هستند و مدیرانی که شناخت درست از مقوله سریالسازی و آثار نمایشی ندارند ترجیح دادم نباشم هم کمتر آزرده شوم و هم دنبال ساخت محصولات ضعیف هم نبودهام.
البته همه مدیران هم در جریان این اتفاقات هستند ولی با این وجود چشمشان را به روی این اتفاقات بستهاند.
این سوال را باید از مدیران ارشد صداوسیما بپرسید
*چرا صداوسیما از سرمایههای چند دههای خودش استفاده نمیکند؟
ما دیدیم که مثلا عزیزالله حمیدنژاد وقتی بعد از سالها کنار رفتن از دایره تولید به سیما آمد و سریال «بانوی عمارت» را ساخت، این قدر با استقبال مخاطب مواجه شد، این یعنی سرمایه نیروی انسانی سازمان از قبیل افخمی، فروتن، حمیدنژاد، باکیده و....اگر بخواهند و اگر به کار دعوت شوند، هم نبض مخاطب را در دست دارند و هم در کار کمفروشی نمیکنند.
من نمیدانم واقعاً شخص مناسبی برای پاسخ به این سوال باشم یا خیر و فکر میکنم این سوال بیشتر باید از «آقای میرباقری» و مدیران ارشد سازمان صداوسیما پرسیده شود.
«آقای میرباقری» از من خواستند یک کار ماورایی بسازم
*آیا در این مدتی که از تلویزیون فاصله گرفتهاید «آقای میرباقری» تماسی با شما گرفتهاند؟
جالب است بدانید که من ماجرای سریال «پرستاران» را مستقیماً در یک جلسه با «آقای میرباقری» در میان گذاشتم؛ قرار بود حتی کاری تولید کنیم و «آقای میرباقری» اصرار داشت کار ماورایی هم تولید شود، آن موقع «آقای برازش» مدیر شبکه یک بودند.
در چند جلسهای که با آقای میرباقری داشتیم حتی به طرح ایده و سوژه هم رسید و خیلی هم مورد استقبال قرار گرفت و اصرار کردند بعد از سریال «پرستاران» این کار شروع شود.
من همینجا به ماجراهای سریال «پرستاران» اشاره کردم که چه مشکلاتی برای من بوجود آمده و برای جبران تعهدات مالی باید خانهام را بفروشم و از اندوختههای سالهای فعالیتم هزینه کنم؛ به «آقای میرباقری» گفتم که نه تنها از برآورد اولیه کم کردهاند بلکه 10 درصد هم ارزیابی منفی، در نظر گرفتهاند ایشان هم دستور دادند حتماً رسیدگی شود و جلسهای هم با «حسین کرمی» - رئیس سیمافیلم- داشتیم اما افرادی اجازه ندادند کار پیش برود و مشکلات حل شود.
کاری از دستِ مدیران میانی تلویزیون برنمیآید
*آن افراد چه کسانی هستند؟
نیاز به معرفی ندارند؛ خودشان با خواندن این مصاحبه میفهمند منظورم با آنهاست.
نامشان را نمیآورم، چون نمیخواهم ماجرا شخصی شود!
این اتفاقات را تعریف کردم تا مورد توجه مدیران رده بالای تلویزیون قرار بگیرد که مدیران میانی تلویزیون کاری از دستشان برنمیآید؛ چون آگاهی لازم را ندارند.
«آقای میرباقری» باید تجدیدنظر کنند!
از مدیران بالایی تلویزیون انتظار دارم شرایطی که بر تلویزیون حاکم شده و مردم سیما را نمیبینند؛ زاییده رفتار غلط و غیرکارشناسی مدیران میانیشان است.
من میخواستم این ماجرا و موارد را مطرح کنم تا مدیران ارشد سازمان صداوسیما در جریان قرار بگیرند تا در این شرایط موجود تغییراتی ایجاد کنند؛ من دنبال تسویه حساب و انتقامجویی از کسی یا کسانی نیستم؛ بلکه به دنبال این هستم یک عیب بزرگی در تلویزیون را گوشزد کنم تا شاید «آقای میرباقری» این گفتوگو را بخوانند و یک تجدیدنظری روی اعتمادی که به برخی از مدیران دارند، صورت دهند.
ایشان حتماً میدانند من چه کسانی را میگویم و نسبت به اعتماد چشمبستهای که به این آدمها دارند و بخش نمایش را کاملاً به آنها سپردهاند یک تجدیدنظر جدّی داشته باشند.
من نمیتوانم رئیس صداوسیما شوم!
*شما در مصاحبه قبلی که با ما در تسنیم داشتید، از اصطلاح «فربه شدن» سازمان صداوسیما و لزوم جلوگیری از این فربه شدن گفتید.
در عمل هم به نظر میرسد که هر چه بر کمیت شبکههای تلویزیونی افزوده شده، کیفیت دچار افت محسوس شده است.
یعنی دیگر ما به سبک دوران قبل از دهه 90، کمتر سریال فاخر در تلویزیون میبینیم.
حتی در حوزه مذهبی هم آخرین سریال فاخر ما «مختارنامه» بود که در سال 89 از سیما پخش شد و هنوز تلویزیون در مناسبتها از آن اندوخته میخورد.
در کنار مشکلات ناشی از این فربگی تلویزیون، ما شاهد کاهش «فرهیختگی» سریالسازان و برنامهسازان هم هستیم.
اگر همین امروز علیرضا افخمی رییس سازمان صداوسیما شود، عاجلترین کاری که برای اصلاح این روند و بازگرداندن تلویزیون به تعریف «دانشگاه ملی» میکند، چیست؟
خدا آن روز را نیاورد که من رئیس سازمان صداوسیما شوم!
این مسئولیت بسیار سنگین و دشواری است.
من الان نشستهام و رفتارهای مدیریتی تلویزیون را نقد میکنم، ولی حقیقتاً خوب میدانم که چقدر مسئولیت سخت و سنگینی است.
حتی از وزارت ارشاد هم کار در صداوسیما سختتر است؛ چون فرد در مسئولیتی قرار میگیرد که بسیار زیر ذرهبینِ فراگیر جامعه منتقدین، کارشناسان و مردم قرار میگیرد و به سرعت راجع به کوچکترین حرکتهای این رسانه، قضاوت شروع میشود؛ من اصلاً صلاحیت همچین مدیریتی را ندارم.
علیرضا افخمی- محمودرضا تختشید(مدیر وقت گروه فیلم و سریال شبکه سه)- علیرضا برازش(مدیر وقت شبکه یک)
کارمندان رابطهای شبکه یک، «برازش» را تهدید کردند
شما میپرسید که چه اقدام عاجلی میتوانیم انجام دهیم؛ به نظرمن هیچ اقدام عاجلی در هیچ موردی نمیتوان انجام داد مخصوصاً تلویزیون را بتوان از این فربگی و گستردگی غیرضروری خلاص کرد هیچ راه حلّ عاجلی ندارد.
یادم میآید «آقای برازش» که مدیر شبکه یک سیما بودند این کار را شروع کردند و کارمندان زاید را شناسایی و در صورتی که خلأیی در کار ایجاد نمیکرد را در اختیار بخش اداری قرار دادند؛ به شکل عجیبی شبکه پرکارمند یک سیما، سبک شد؛ این سبکی ما به ازای مالی داشت و هزینههایی که برای آن کارمندها پرداخت میشد میتوانست برای ساخت برنامهسازی هزینه شود؛ چنان مقاومتی در مقابل «آقای برازش» انجام دادند که مجبور به عقبنشینی شد و همان کارمندانی که رابطه داشتند ایشان را تهدید هم کردند.
صداوسیما هر روز فربهتر میشود
این اقدام عاجلی که شما در پرسشتان مطرح کردید چیزی است که در طول زمان شکل گرفته، فربگی و گسترش غیر ضرور در ساختار انسانی سازمان صداوسیما در طول بیست سال شکل رفته و نمیتوانیم به یک باره این مشکلات برطرف و ساختارها ساماندهی پیدا کنند؛ از الان مدیران مربوطه میتوانند به فکر ساماندهی این اتفاقات در چشماندازی 10 ساله باشند ولی برخلاف این رویه عمل میشود؛ همچنان میبینیم که واحدهای نظارتی در سازمان صداوسیما گستردهتر میشوند.
یک زمانی ما ناظر کیفی بر سر سریالها و پروژههای دیگر میفرستادیم آن ناظر همه امور دراماتیک، پخش و جریانات دیگر را کنترل میکرد و مستقیم زیرنظر مدیر گروه مربوطه در شبکه بود.
الان یک معاونت نظارت تشکیل شده و این معاونت شاخههای مستقل مدیریتی دارد که آن شاخهها مینشینند برنامههای مختلف تلویزیون را مستقل از مدیر گروه نگاه و نقد میکنند این نقدها را برای رئیس شبکه ارسال میکنند و او باید جواب بدهد؛ یک بروکراسی اداری پیچیده و سردرگمکننده که حتماً در این میان، به نامهنگاریهای متعدد و تایپیست هم نیاز است.
راهکاری که در میانِ این ساختار بروکراتیک عجیب و غریبی در حال گسترش، وجود دارد این است مدیران تلویزیون به آدمهای قابل اعتمادشان روی بیاورند و بررسی کنند چه اتفاقاتی لازم و ضروری است حفظ شوند و موارد غیر از آن، حذف شوند.
من معتقد هستم حدود 30 درصد از واحدها و کارمندهای تلویزیون میتوانند کامل در این سیستم حذف شوند.
"نتفلیکس" به ناکارآمدها اجازه کار نمیدهد اما تلویزیون؟!
*ما شاهد تسخیر فضای تصویری دنیا توسط تولیدات مجموعههای بزرگی مثل "اچبیاو" و "نتفلیکس" هستیم.
یعنی سریالسازی تبدیل به رسانه روز شده و کاملاً معلوم است تیم بزرگی از طراحان، استراتژیستها و ایدهپردازان در حوزههای مختلف پشت هر یک از این مجموعهها در حال ذهنیتسازی برای نه تنها آمریکا که کل دنیا هستند.
به عبارت دیگر، سریالسازی استراتژیک تبدیل به بازوی اصلی حفظ هژمونی فرهنگی نظام سلطه شده است.
در نقطه مقابل، سازمان صداوسیمای ما با این بدنه به تعبیر شما «فربه» چقدر این دید استراتژیک را به حوزه ساخت سریال دارد.
به قول شما در مصاحبه قبلی، یک ماه مانده به ماه رمضان به علیرضا افخمی میگفتند بیا سریال مناسبتی بساز یا داوود میرباقری که به نوعی مانیفست شیعه را در مختار به تصویر کشید، سالها باید برای "سلمان فارسی" بدود، در حالی که هر جای دیگر دنیا، برای ساخت سریال ایدئولوژیک به چنین کارگردان امتحان پس دادهای کارت بلانژ میدادند.
من خیلی با این حرف شما موافق هستم که این کمپانیهای بزرگ، کاملاً حساب شده کار میکنند و رویکرد معنوی و محتواییشان خیلی دقیق و حساب شده است.
این را در فیلمهای سینماییشان هم میبینیم؛ من قبول دارم اخیراً در کار سریالسازی فعالتر شدهاند.
این کمپانیها کاربلدند و میدانند چطور کار بسازند و چطور برای آنها تبلیغ کنند.
موارد مختلفی از ابتدای انقلاب تاکنون داشتهایم فیلمهای زیادی که از نظر محتوایی کارشان درست بوده اما از نظر دراماتیک دیده نشدهاند.
"نتفلیکس" اینطوری نیست کمک دولتی بگیرد و از تولید، ساخت و پخش سریالهای خودش پول در میآورد و معنایش این است که کاربلد است و فیلمش را طوری میسازد که هم پرمخاطب شود و از آن کار طوری پول در میآورد که کار بعدیاش را میسازد؛ اما تلویزیون اینطور نیست؛ تلویزیون باید از بودجه دولتی استفاده کند این شرایط برای سریالسازی رقم میخورد.
در "نتفلیکس" کسی که کاردان و کارآمد نباشد را نمیگذارند کار کند، چون پول درنمیآورد و این کمپانیها را ورشکسته میکند.
سریالسازی و گرفتن بودجه دولتی، ساختار معیوب تلویزیون است
این کمپانیها با کسی شوخی ندارند؛ کسی را میآورند که بتواند مخاطب جذب کند و برای آنها پول بیاورد.
تلویزیون به هیچوجه چنین رفتاری را در نظام و ساختار سریالسازیاش ندارد؛ تلویزیون فقط شخص را میآورد تا محتوا ارائه دهد؛ اینکه چطور این محتوا ارائه شود و مخاطب با آن مواجه شود مهم نیست؛ چرا که قرار نیست پول این اثر را از مخاطب بگیرد و پول دولتی بابت آن پرداخت میشود؛ این همان ساختار معیوب تلویزیون است.
واقعاً شبکه نمایش خانگی رقیب خوبی برای تلویزیون است که باعث میشود مدیران مربوطه در عرصه سریالسازی یک ساماندهی و بازنگری را در رویکردهای سریالسازیشان داشته باشند.
تلویزیون از سریالساز باید انتظار درآمدزایی و جذب مخاطب کند؛ در آن صورت این اتفاق خوب در کمپانیهای جهانی سریالسازی و حتی یک مقداری در شبکه نمایشخانگی، برای تلویزیونیها هم بیفتد.
مشکل ما مدیران گروه فیلم و سریال تلویزیوناند؟
واقعاً نکته درستی است که شما اشاره کردید به من علیرضا افخمی یکی دو مانده تا ماه مبارک رمضان، میگویند سریال رمضانی بسازیم.
آیا مشکل آن مدیر گروه فیلم و سریال است که سه مانده سفارش ساخت سریال میدهد؟
مشکل آن مدیر نیست!
برای اینکه به آن مدیر، آنقدر پول نمیدهند که بتواند برای دو سال آیندهاش برنامهریزی کند؛ آنقدری به او پول میدهند که برای سه ماه آیندهاش برنامهریزی کند.
تلویزیون نمیتواند چشمانداز داشته باشد!
پس این پول را برای سه ماه آینده خرج کنید و سه ماه آینده دوباره آنتن خالی میماند.
دوباره پول به اندازهای دارید که برای سه ماه آینده برنامهریزی کنید؛ در واقع حرجی به مدیران نیست؛ وقتی میگویم"نتفلیکس" در سریالسازی مسیر موفق و کارآمدی را دنبال میکند پولدار میشود و میتواند برای چهار سال بعد خود برنامهریزی کند؛ ولی مدیر گروه فیلم و سریال ما در تلویزیون از الان برای رمضان سه سال بعد خودش پولی ندارد و اگر بخواهد دوراندیشی و چشمانداز سریالسازی مناسبتی را درنظر بگیرد برای دو سه ماه آیندهاش مشکل و خلأ آنتنی پیدا میکند.
همهچیز به پول برمیگردد و پول هم تخصص میآورد؛ چون ابزار و اهرم اصلی پول درآوردن هم به واسطه کارآمدها و متخصصها، انجام میشود.
بازیگر «چتر قرمز» بهروز افخمی شدم
*حالا اگر مایلید کمی به بحث خوش خاطرات بپردازیم.
درباره علاقه خودتان به سینما و دوران نوجوانی برای ما بگویید.
داشتن برادری مثل بهروز افخمی و احتمالا چیزی که به آن «هم افزایی» می گویند، چقدر نقش داشت که شما در نهایت سینما را به عنوان حرفه انتخاب کنید.
از خاطرات سینمایی دوران نوجوانی و جوانی که احتمالا آقا بهروز هم در آن مشارکت داشت، بفرمایید.
در خانواده بهروز فرد موفقی بود و خیلی در این مسیر نقش داشت؛ همان موقع با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کار میکرد.
فیلمهایی برای آنها میساخت و من در یکی از فیلمهایش بازی کردم؛ فیلم کوتاهی به نام «چتر قرمز» بود.
حتی آن موقع(13، 14 سالگی) من را تشویق میکرد چیزی بنویسم و یادم میآید در همان سن و سال فیلمنامهای نوشتم و گفت خیلی خوب نوشتی!
تشویقهایش موثر بود و موفقیتهای خودش هم مزید بر علت شد در اینکه انگیزه من برای حضور در این مسیر دو چندان شود.
خاطرهای که همیشه من و بهروز به آن میخندیم
یادم میآید یک فیلم کوتاهی بهروز افخمی به نام «توپ تیم ما» برای همان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان در سالهای 50 و 51 ساخت.
دو تن از هممحلهایهای ما که الان فوت شدهاند به نام "انوش" و "کیهان" دو برادر ناتنی بودند؛ این دو همسایه روبروی منزل ما بودند و قرار شد دو نقش اصلی را در این فیلم بازی کنند.
در جایی از این فیلم قرار شد با هم درگیر شوند و کتککاری کنند.
وقتی بهروز دوربین را روشن کرد و کار آغاز شد این کتککاری آنچنان جدی شد که به ما زحمت سعی کردیم متوقفش کنیم.
کار به جراحت کشیده شد و بهروز با آنها طوری صحبت کرد که خیلی واقعی بازی کند؛ همدیگر را مفصل زدند و همیشه به این خاطره میخندیدیم.
نباید بگذارند مجریان حرفهای و توانمند ما خانهنشین شوند
*به عنوان حسن ختام مصاحبه بفرمایید سلبریتیهایی که امروز به تلویزیون روی آوردهاند و آنتن اجرا در اختیارشان قرار میدهند چقدر رویکرد و رویه درستی است و آیا مدیران به این باور نمیرسند مجریان کاربلد تلویزیون خانهنشین میشوند؟
اگر به آن قیمت تمام شود مجریان حرفهای و توانمند ما خانهنشین شوند طبیعتاً رویه درستی در تلویزیون نیست.
من همهچیز را واقعیت آن تابع عرضه و تقاضا میدانم.
اگر حمید گودرزی و هر بازیگر و هر سلبریتی دیگری بتواند برنامهای اجرا کند مخاطب انبوهی جذب کند.
البته در عین حال هم نمیتوان این کار را کرد؛ همان عرضه و تقاضا و رقابت است آن مجریان توانمندی که میگویید خانهنشین شدند به نظرمن مجبورند در این عرصه سخت با سلبریتیها رقابت کنند.
با وجود اینکه سلبریتی نیستند و از آن سلبریتیها میتوانند مخاطب بیشتری جذب کنند.
مثال آن برخی از مجریان دیگر است که در مقابل سلبریتیها جای خالی ندادهاند و خانهنشین نشدهاند، چون از آنها قویترند چون آن عرصه رقابتی است که هچنان طرفدارش هستم.
تصویربردار و تدوینگر: محمدرضا کشت دار
انتهای پیام/