دو نویسنده کودک تقدیر شدند/ارتباط ویژه جعفرابراهیمی با سنگها
مراسم تقدیر از جعفر ابراهیمی (شاهد) و مجید ملامحمدی همزمان با ایام چهلسالگی انقلاب اسلامی، دیروز یکشنبه ۱۴ بهمن در کتابخانه محقق حلی برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری مهر، مراسم بزرگداشت جعفر ابراهیمی و مجید ملا محمدی نویسندگان حوزه کودک و نوجوان در قالب طرح چهل قلم، دیروز یکشنبه ۱۴ بهمن با حضور فاطمه ذوالقدر نماینده مجلس شورای اسلامی، علی نیکنام مدیرکل کتابخانههای عمومی استان تهران و جمعی از دانش آموزان و علاقمندان در کتابخانه عمومی محقق حلی تهران برگزار شد.
نیکنام در ابتدای این مراسم گفت: این مجلس، مزین به حضور دانش آموزان است.
وظیفه خود میدانم ۴۰ سالگی انقلاب را تبریک بگویم.
ما برابر انواع تحریمها که دشمنان به ما تحمیل کردند ۴۰ سال ایستادگی و مقاومت کردیم.
اکنون با غرور از این ۴۰ سال یاد میکنیم و این ایستادگی به برکت خون شهدا و رهبری امام راحل بوده است.
وی افزود: پیشرفتهای خوبی از جمله در عرصه فرهنگی داشتیم که زمینه ساز ظهور و بروز نویسندگان خوب و برجستهای بوده است.
امروز شاهد حضور دو نفر از این نویسندگان برجسته هستیم.
طرح «۴۰ قلم» که به همت نهاد کتابخانه های عمومی کشور در ۳۱ استان در حال برگزاری است، در جهت تجلیل از ۴۰ نویسنده برتر کشور است.
مدیرکل کتابخانههای عمومی تهران نوشتن در حوزه کودک و نوجوان را کار دشواری دانست و گفت: انتقال مفاهیم دینی و ارزشی برای کودکان آن هم در قالب شعر واقعا سخت است.
من به این دو استاد که به خوبی از عهده این کار برآمده اند تبریک می گویم؛ تأثیر آثار این عزیزان در نسل سوم و چهارم انقلاب، نسل هایی که رهبر انقلاب به آنها دل بسته اند، بسیار بدیهی است؛ چرا که نثر ساده و روان در آثار این عزیزان سبب جذب کودکان شده است.
در ادامه یوسف قوجق نویسنده کودک از دوستان قدیمی جعفر ابراهیمی، در توصیف این نویسنده سخنانی بیان کرد و گفت: برای هر فرد که در ایران عزیز زندگی میکند و با ادبیات و داستان و شعر دمخور است، آشنایی با یک نویسنده فرزانه و همکار بودن با یک دوست خوشفکر، سعادت بزرگی است.
این سعادت را سال ۱۳۷۰ با رفتن به کانون پرورش فکری و کار کردن در آنجا و آشنایی با جعفر ابراهیمی کسب کردم.
هر اثری مانند یک امضا است و آثار ابراهیمی آثاری ماندگار و غنی است.
این داستاننویس در ادامه گفت: با دیدن او انگار گنجینهای پیدا کردم.
کتابهای داستانی ایشان را بارها میخواندم و از سادگیشان لذت میبردم.
سال ۱۳۷۰ به اتفاق آقای ابراهیمی، به «جشنواره کودک مسلمان بلوچ» در زابل رفتیم.
آنجا آقای ابراهیمی دنبال سنگ میگشت؛ وقتی علت را پرسیدم گفتند در درون سنگ یک موجود زنده خوابیده و اگر یک ماه دیگر به آن نگاه کنید، چیز دیگری را خواهید دید.
ابراهیمی میگفت «زمانی که میخواهم بنویسم یک سنگ میتراشم و از آن یک موجود مثل پرنده یا ماهی در میآورم؛ کار کردن با سنگ باعث تمرکز من و ایدهپردازی در نوشتن می شود.»
وی ادامه داد: فردی که با نگاه به اجسام، موجود زندهای میبیند، تخیلی قوی دارد.
کمتر نویسندهای مانند ابراهیمی است که هم شعر بگوید هم داستان بنویسد.
توصیف اشیا در آثار او بسیار خوب بیان میشود و ایشان از اشیا، هوشمندانه استفاده میکند.
زندگیاش نیز پر از داستان است.
نثرش صمیمی است و با مخاطب، به راحتی ارتباط برقرار میکند.
ابراهیمی هرچه در ذهن دارد به زبان کوکانه بیان میکند.
یکی از موفقیتهای ابراهیمی روستایینویسی است.
روح لطیف روستانشینان و معنویت آنها در آثار ابراهیمی مشهود است.
مراسمی این چنین، برای نویسندهای که ۲۰۰ کتاب چاپ کرده، امری شایسته تقدیر است.
وی فردی پر کار و آثار او پرمحتوا است.
عضویت در کتابخانه آرزوی دوران نوجوانیام بود
در ادامه مراسم جعفر ابراهیمی سخنان خود را با سلام به محله شوش که آن را محله کودکی خود خواند، آغاز کرد و گفت: از ۱۱ سالگی تا سال ۱۳۵۷ در این منطقه زندگی کردم.
من در روستای باستانی «حور» از توابع شهرستان نمین در استان اردبیل به دنیا آمدم.
بیش از ۱۵۰ خاطره خوب از دوران کودکی در ذهن دارم که شاید ۵۰ خاطره را نوشته باشم.
در دوران کودکی، به سختی کتاب تهیه میکردم.
۱۷ سالم بود که کتابخانه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شکل گرفت.
قبل از آن، خواهرم را بردم و عضو کانون کردم که کتاب بگیرد و به من بدهد.
همیشه آرزوی عضویت در کتابخانه را داشتم ولی چون سنم کم بود، عضویت ممکن نبود.
تا اینکه پسر عمهام گفت بیا برویم در کتابخانه عمومی پارک شهر عضو شویم.
حق عضویت، سالانه ۱۲ تومان بود و اگر ۳ سال مرتب کتاب میگرفتیم تبدیل به «عضو جاوید» می شدیم که دیگر از خدمات کتابخانه به صورت رایگان میتوانستیم استفاده کنیم؛ من با ذوق و اشتیاق زیاد این کار را کردم و مدت سه سال به صورت مستمر به کتابخانه پارک شهر میرفتم و کتابهای بسیاری را امانت گرفته و لذت میبردم.
وی درباره حال و هوای اوایل انقلاب گفت: تازه انقلاب شده بود و ما به شوق ادبیات کودک که کمکم داشت پا میگرفت، حس و حال خوبی داشتیم.
سال ۱۳۵۸ من در «کیهان بچهها» شروع به قصه نوشتن و شعر گفتن کردم.
در وزارتخانه دارایی نیز سمت ممیزی داشتم.
کانون از من دعوت به همکاری کرده بود اما وزیر دارایی اجازه انتقال من به کانون را نمیداد.
پس از مدتها نامهنگاری و اصرار، با انتقال من موافقت شد.
وقتی به کانون رفتم حقوقم کمتر شد، چون از بخش مالی به بخش فرهنگی آمده بودم.
از نظر عقلی به ظاهر کارم اشتباه بود اما علاقه من به کانون و مرغک آن قلبی بود.
من به انقلاب، احساس دین میکردم و به خود میگفتم در مقابل آنها که جان و خون خود را در راه انقلاب دادند، کاری بکنم.
در ادامه این مراسم، مجید ملامحمدی نویسنده حوزه کودک و نوجوان گفت: میخواهم از زاویه دیگری به موضوع نویسندگی و کار فرهنگی نگاه کنم.
قبل از انقلاب، اصناف مختلف اعتراضات و اعتصابهایی داشتند.
اگر هر صنف یک یا دو هفته دست از کار و فعالیت بکشد، جامعه فلج میشود اما اگر نویسنده مدتی کار نکند یا بیمار شود، شاید محسوس نباشد اما در بلند مدت به جامعه فرهنگی زیان میرساند.
شاید جعفر ابراهیمی زمانی که در وزارت دارایی کار میکرد از نظر مادی وضع بهتری داشت اما ورود او به عرصه هنر و ادبیات، برای جامعه فرهنگی ما لازم بوده است.
ملامحمدی در ادامه سخنان خود شعری از جعفر ابراهیمی خواند.
«تو کیستی که گاه گاه به خواب های ساده ام صدا و رنگ می دهی، به خواب های کوچکم غمی قشنگ می دهی»...
.
در ادامه مراسم، با حضور سیده فاطمه ذوالقدر نماینده مردم تهران و نایب رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس و علی نیکنام، مدیرکل کتابخانه های عمومی استان از آخرین اثر جعفر ابراهیمی با عنوان «از بهشت تا زمین» رونمایی و جشن امضای کتاب برگزار شد.
خاطره خوش دوران کودکی
مراسم با سخنرانی علی باباجانی، سردبیر مجله سنجاقک ادامه پیدا کرد که ابتدا شعری در وصف جعفر ابراهیمی خواند و گفت: جعفر ابراهیمی پاکی و زلالی را از روستایی دوردست به تهران آورده تا فضای شهر را عطرآگین کند.
کودکی من با جعفر ابراهیمی شروع شد.
دوره ابتدایی، قبل از اینکه به مدرسه بروم به رادیویی که در خانه داشتیم گوش میکردم.
به خاطر دارم گاهی در حال صرف صبحانه، شعرهای جعفر ابراهیمی را از رادیو میشنیدم و الان انگار دارم خواب میبینم که در خدمت ایشان هستم.
وی در ادامه درباره مجید ملامحمدی گفت: آقای ملامحمدی را نخستین بار در مجله «سلام بچه ها» دیدم.
وی در جلسات این مجله شرکت میکرد و من از وجود ایشان در آنجا استفاده میکردم.
آقای ملامحمدی چند ویژگی خوب دارد.
ایشان همیشه با وضو مینویسد و به نوشتههای خود اعتقاد دارد.
بسیاری از کودکان با نوشتههای ایشان بزرگ شده و راهشان را با آثار او پیدا کردهاند.
در ادامه سید سعید هاشمی سردبیر مجله سلام بچهها نیز در سخنانی کوتاه گفت: خوشحالم که در جمع شما بچههای اهل مطالعه هستم.
پیش از آشنایی با مجید ملامحمدی با پدر ایشان آیتالله محمد محمدی اشتهاردی آشنا شدم.
در کتابخانه پدرم کتابهای زیادی بود و من میگشتم و کتابهای مناسب خودم را پیدا میکردم.
بعضی از آنها از جمله «پندهایی از تاریخ» و «پندهای جاودان» نوشته آیتالله اشتهاردی بود.
وی افزود: سال ۱۳۷۱ که وارد مجله سلام بچهها شدم، با جوانی آشنا شدم که بسیار مودب و مبادی آداب بود.
او خوب حرف میزد و از کسانی که در آنجا شعر میخواندند، با روی باز استقبال میکرد؛ بعدها فهمیدم ایشان فرزند آیتالله محمدی اشتهاردی است.
الان ۲۶ سال است که در کنار ایشان هستم.
ما با هم مسافرتهای زیادی رفتیم و در محافل مختلفی شرکت کردیم.
ملامحمدی اطلاعات و دانش زیادی دارد و من از او چیزهای بسیاری آموختم.
ایشان فردی بسیار پر کار است و هر مجلهای که از وی کاری بخواهد انجام میدهد و آن را زکات علم خود میداند.
در بخش بعدی این برنامه، ملا محمدی گفت: از کودکی در منزل کتابخانه داشتیم و پدرم در حوزه علمیه، کتاب و تفسیر قرآن مینوشت؛ ما نیز به کتاب علاقمند شدیم.
در دوره کودکی من کتاب کم بود.
سال ۱۳۵۷ وارد کانون شدم که در آنجا مربیان و کتابهای خوبی داشتیم.
وی سپس به بیان خاطراتی از دوران کودکی خود در قم و زمانی که امام در این شهر اقامت داشتند، پرداخت و گفت: روزی در شهر قم ما امام را سوار بر ماشین دیدیم و برای ایشان دست تکان دادیم.
امام از راننده خواستند که توقف کند و حال ما را پرسیدند و رفتند.
حالا من خاطرات کودکی خود در شهر قم را در کتابی با عنوان «شاه فراری شده» در ۱۲ جلد چاپ کردهام.
در پایان این بخش، ملامحمدی یکی از اشعار خود را که در کتاب دانشآموزان سوم دبستان چاپ شده خواند.
«کاش میشد مثل باران میشدیم/ سر به زیر و ساده و بیادعا/ نرم با آوازهای شاد خود/ رقص میکردیم روی سبزه ها»
در پایان این مراسم از کتاب ۱۲ جلدی «شاه فراری شده» نوشته مجید ملامحمدی رونمایی و جشن امضای آن برگزار شد.
مراسم تقدیر از جعفر ابراهیمی و مجید ملامحمدی با اهدای لوح یادبود و پرتره کاریکاتور از چهره این دو نویسنده خاتمه پیدا کرد.
در پایان، این دو نویسنده، آثار جدید خود را امضا و به دانش آموزان و مهمانان حاضر در مراسم اهدا کردند.