صدای مظلومیت و حقانیت سیدالشهدا خاموش شدنی نیست
خورشید حقیقت و عدالت را نمی توان پنهان کرد. خورشید در عزلت و غربت و عسرت و ظلمت هم خورشید است، صدای مظلومیت و حقانیت سیدالشهدا خاموش شدنی نیست.

به گزارش خبرگزاری مهر، عثمان سالاری شب گذشته در دومین شب مراسم «عاشورا و امروز ما» در خانه اندیشمندان علوم انسانی گفت: حرکت و نهضت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) بزرگترین و مهمترین جنبش عدالت خواهی و ظلم ستیزی در جهان بشریت است.
واقعه عاشورا مهمترین و ماندگارترین رویداد اسلام است و آن چنان مهم و با اهمیت، باشکوه و شکوهمند و عظیم و با عظمت است که در ادوار و سدههای مختلف تالیفات و تصنیفات متعدد و متکثری در خصوص ابعاد و جهات و زوایای مختلف نهضت سیدالشهدا علیه السلام توسط محققین و متفکرین مسلمان و غیر مسلمان به رشته تحریر در آمده و بصورت چند بعدی و چند لایه مورد ارزیابی و بررسی واقع و مورد تحسین و تکریم و تمجید قرار گرفته لذا بنده هم بطور خلاصه و فهرست وار مطالبی را در خصوص فلسفه و چیستی و چرایی قیام حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام به سمع و نظرتان خواهم رساند.
عاشورا یک واقعه تاریخی صرف نیست، بلکه یک مکتب و یک فرهنگ در جهت حاکم کردن آموزههای قرانی و احیای سنت نبوی است.
بلاتردید حرکت و قیام سرور و سالار شهیدان یک حادثه تاریخی صرف نیست بلکه یک فرهنگ و یک نهضت فرهنگی است چرا که سیدالشهدا در صدد حاکمیت کامل فرهنگ قرانی در جامعه اسلامی بودند یک مکتب فکری و یک جنبش سیاسی اجتماعی است چرا که سالار شهیدان درصدد حاکمیت کامل فرهنگ قرآنی، ارزشهای اسلامی، آموزههای قرآنی و تحقق و فعلیت یافتن و عینیت بخشیدن منویات نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بودند و اساساً قیام سید الشهدا مصلحانه بود و نه برای حکمرانی و مقام دنیوی، سیدالشهدا در کسوت مصلح امت طی نامهای به برادرشان محمد ابن حنفیه هدف و برنامه و به عبارتی استراتژی شأن را امر به معروف و نهی از منکر و زنده نمودن سیره نبوی جهت اصلاح امت جدشان تبیین و توصیف فرمودند و فی الواقع و نفس الامر ماهیت ارکان و مبانی و قوائم حرکت و قیام شأن مبتنی و متکی بر:
۱- حق گویی، عدالت خواهی، اجرای عدالت و اقامه قسط و عدل و استقرار نظم و امنیت
۲- ظلم ستیزی و مبارزه و مقابله با مظاهر و جلوههای ظلم و جور و فسق و فجور و التقاط و انحراف بود
۳- کرامت محوری و حقوق سیاسی اجتماعی و فرهنگی مساوی برای عموم مردم جامعه اسلامی بود
۴- تقسیم عادلانه و توزیع منصفانه و بیطرفانه بیت المال بین اقشار و طبقات مختلف جامعه اسلامی
۵- مبارزه با اشرافیت و تجمل گرایی و جلو گیری ازاسراف و تبذیر
اولین گام حضرت سید الشهدا در تقابل عینی و عملی با یزید در مدینه منوره صورت گرفت بدین توضیح که حضرت ایشان پاسخ قاطعی دادند به فرستاده یزید مبنی بر عدم بیعت با وی، اساساً این پاسخ منفی و نه حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام به حکومت سلطنتی مستبدانه خودکامه یزید نقطه عطف و آغازین تعارض و تقابل جدی و ملموس جبهه حق علیه باطل بود، که متعاقب فشار و تهدید و ارعاب و ایجاد تضییقات معموله توسط کارگزاران یزید لذا سالار شهیدان به اتفاق خانواده شأن مدینه منوره را به مقصد مکه مکرمه ترک کردند که پس از استقرار در مکه مکرمه در گام دوم که جنبه ارشادی و تبلیغی و هدایت مردم به حقایق جامعه داشت، لذا محبان و مریدان و حامیان و مدافعان سیدالشهدا علیه السلام فوج فوج و دسته دسته محضر ایشان شرفیاب میشدند و سیدالشهدا هم جهت تشحیذ ذهن و تنویر افکار عمومی جهت افشا و برملا کردن ماهیت نامشروع حکومت سلطنتی و مطلقه استبدادی یزید و مظالم و جنایتهای ارتکابی وی را با صراحت و صلابت و قاطعیت تمام عیاری افشا و برملا میکردند و در راستای مبارزه با شذوذ و انحراف اخلاقی حاکم بر دستگاه ظلم و جور یزید و اصلاح اعوجاجات فکری اهتمام ویژه ای مبذول فرمودند و نتیجتاً بر احیای آموزههای قرآنی و انجام تعالیم اسلامی تاکید و تکیهای ویژه در این رابطه پرتوافشانی مینمودند به نحوی که افکار عمومی حاکم بر مکه مکرمه مساعد و مهیا برای وقوع قیامی علیه حکومت یزید بود که عناصر دستگاه حاکمه یزید احساس خطر شدید کردند و در صدد ترور حضرت اباعبدالله الحسین آن هم در بیت الله الامن، خانه امن الهی بر آمده بودند، مکانی که حفظ حرمت و امنیت و صیانت و پاسدارای از حریم مقدس آن دو اصل اساسی و بنیادین در اسلام است و از جهتی ظرف مدت ۶۳ روزی که سیدالشهدا در مکه مکرمه حضور داشتند حدود ۱۲ هزار نامه از اهالی کوفه جهت دعوت از سیدالشهدا و بیعت با وی جهت اجرای منویات وی به دست سیدالشهدا رسید و حضرت جهت اجابت خواسته و دعوت مردم کوفه و بلحاظ اینکه ممکن بود هر لحظه با اقدام اهریمنانه و سبوعانه عوامل یزید مبنی بر ترور ایشان حرمت و قداست کعبه معظمه خدشه دار شود تصمیم گرفتند تا به اتفاق خانواده و جمعی از یاران شأن به سمت کوفه عزیمت نمایند.
البته جمعی از اقربا و مریدان امام مخالف اقدام حضرت بودند ولی حضرت با کمال سعه صدر و وسعت دیدی که داشتند برای آنها دعای خیر کردند و به مقصد کوفه حرکت کردند البته قبل از حرکت مسلم ابن عقیل را به عنوان نماینده جهت فراهم نمودن بستر و فضای مساعد و مناسب برای استقرار مجموعه ایشان را به کوفه اعزام کردند که قبل از رسیدن امام به دروازه کوفه مشخص میشود شب هنگام سه هزار نفر از مردم کوفه با مسلم بیعت ولی صبح روز بعد فقط چند نفر حاضر و بقیه تحت فشار پلیسی و امنیتی و رعب و هراس دستگاه حاکمه یزید از بیعت عملی منصرف میشوند و مسلم را هم توسط عوامل ابن زیاد حاکم کوفه به قتل میرسد و از جهتی در بخش ورودی کوفه سپاه هزار نفره اعزامی ابن زیاد حاکم کوفه و به فرماندهی حر ابن یزید ریاحی مانع ورود سید الشهدا و یارانش به کوفه میشوند و از سیدالشهدا میخواهند تا با یزید بیعت کنند که امام مخالفت میکنند و مانع بازگشت سیدالشهدا به مدینه میگردند و حر موضوع را موکول به اخذ اجازه و کسب تکلیف از سپاه امدادی دیگر ابن زیاد به فرماندهی عمر سعد مینماید که چند روز بعد که سپاه مذکور میرسد عمر سعد و شمر با لجاجت و سماجت و خیره سری هر چه بیشتر و تمام تر بر موضع خود مبنی بر لزوم بیعت با یزید و عدم امکان برگشت سیدالشهدا تاکید و تکیه میکند که مورد پذیرش سیدالشهدا قرار نمیگیرد و امام میفرمایند: هیهات منا الذله محال است تن به ذلت دهیم.
در این رهگذر حر تحت تأثیر صداقت و انصاف و مروت و مدارایی که از سیدالشهدا می بیند به سپاه امام حسین علیه السلام ملحق و اولین فردی بود که حین نبرد با سپاه و لشکر یزید شهید شد، حضرت هم در شب عاشورا به تک تک اصحاب و یارات شأن مراجعه و میفرمایند: سپاه دشمن با من مشکل دارند و شما مخیر هستید الان که هوا تاریک است برگردید و کشته نشوید ولی هیچ کدام از اصحاب و یاران حضرت حاضر نمیشوند ایشان را تنها بذارند و صبح عاشورا هم حضرت خطاب به یاران شأن فرمودند هر کسی قرض و بدهی به کسی دارد و یا حق الناسی بر ذمه دارد برگردد، آری در نبردی نابرابر یعنی ۷۰ تا ۸۰ نفر در برابر چند هزار نفر منجر به کشته شدن تمامی اصحاب کربلا گردید، ولی صدای مظلومیت و حقانیت سالار شهیدان خاموش نشد و خون مطهر و مقدس سیدالشهدا انفجار نور بود در ظلمت و جنبش به ظاهر شکست خورده سیدالشهدا ظرف مدت کوتاه ۵ تا ۶ سال موجب انقراض و اضمحلال دودمان یزید گردید که در ادامه دلایلم را در این رابطه عرض خواهم کرد.
حضرت در حین نبرد با لشکریان یزید میفرمودند: الموت خیر من رکوب العار / والعار اولی من دخول النار.
والله ما هذا و هذا جاری: مرگ با عزت بهتر از زندگی با ننگ و ذلت است.
آری عزت نفس، آزاده بودن و آزاده زیستن چیزی است که از زندگی هم ارزشمندتر است و در آخرین لحظات فرمودند: پروردگارا من راضی ام به رضای تو، من تسلیم فرمان تو هستم و یا غیاث المستغیثین.
میبینیم که اصلاً شکوه و نارضایتی نمیکند.
بعد از قتل و عام فجیعانه حضرت و یاران مخلص شأن و جدا کردن سرهای مبارک و بر سر نیزه قراردادن و لگد کوب نمودن اجساد مطهر و مقدس شهدا و به نمایش قراردادن سرهای بالای نیزه جهت ایذا و آزار و شکنجه روحی و روانی کاروان اسرا و مرعوب نمودن اهالی کوفه و شام، ما شاهد سخنرانی شجاعانه و قاطعانه حضرت زینب سلام الله علیها با وجود درد و رنج فراوان و جور و جنایت عریان در کاخ ابن زیاد حاکم ستمکار کوفه هستیم که ارکان کاخ ظلم و ستمش با سخنرانی آتشین قهرمان کربلا به لرزه در میآید و همین طور بعد از اعزام کاروان اسرا و سرهای بر روی نیزه شهدا به شام مرکز حکومت یزید مجدداً شاهد سخنرانی شجاعانه و پر شور شیر زن جهان اسلام حضرت زینب سلام الله علیها و حضرت سجاد علیه السلام در اعتراض به مظالم و جنایتهای بیشمار حکومت جابرانه یزید هستیم به نحوی شهر شام تحت تأثیر سخنان طوفان زای شأن در آستانه قیام قرار میگیرد که یزید سریعاً موضع گیری و اقدام لشکر اعزامی ابن زیاد را محکوم و حتی دستور میدهد تا برای آرام کردن فضای ملتهب در شهر شام مدت سه روز در کاخش برای شهدای کربلا مراسم عزاداری برگزار گردد و بعد از حدود ۲۰ روز موافقت میکند تا کاروان اسرا به مدینه عزیمت کنند و هنگامی که مردم موحد مدینه در جریان جنایات هولناک حکومت یزید قرار میگیرند قیام میکنند و استاندار و کارگزاران یزید را از شهر مدینه اخراج میکنند تا اینکه یزید لشکری با ۱۲ هزار نفر از شام به مدینه اعزام و نیروهای خون آشام یزید تعداد ۱۰ هزار نفر از مردم مدینه منجمله جمعی از صحابه و تابعین را شهید، اموال شأن را غارت و به نوامیس مسلمین تجاوز و با اقدامات دهشتناک مجدداً بر مدینه مسلط میشوند.
یزید در سال سوم حکومتش دستور حمله به مکه را صادر و با استفاده از منجنیق مکه مکرمه را آماج حملات قرار داده که کعبه معظمه هم از آسیبهای وارده مصون نمیماند تا اینکه یزید دچار بیماری صعب العلاجی میشود و ۳ و نیم سال بعد فوت و بعدش پسرش به حکومت میرسد ولی پسرش باحاظ عملکرد جنایتکارانه پدرش در حق خانواده پیامبر دچار عذاب وجدان میشود و سپس استعفا میدهد و عملاً دودمان یزید بعد از ۵ تا شش سال منقرض و مضمحل میشود.
مهمترین نتیجه و دستاورد قیام عاشورا حفظ و ماندگاری اسلام است.
به تعبیر مقام معظم رهبری جز با منطق عشق و چشم عاشقانه نمیشود قضایای کربلا را فهمید باید با چشم عاشقانه نگاه کرد و فهمید که سیدالشهدا از عصر تاسوعا تا عصر عاشورا چه کرده و چه عظمتی آفریده است.
پیروان مذاهب اربعه اهل سنت علاقه و عقیدهای قرص و محکم و استواری نسبت به خاندان نبوت داشته و دارند و این انس و الفت و علاقه و دلبستگی و ارادت پایدار و ماندگار ریشه در اصول و مبانی اعتقادی و باورهای فکری و مذهبی شأن دارند به عبارتی اعتقاد و التزام و پایبندی عملی اهل سنت نسبت به اهل بیت علیهم السلام جزو خطوط قرمز اعتقادی اهل سنت محسوب و حتی نماز اهل سنت با تحیت و درود بر اهل بیت نبی مکرم اسلام صحیح قلمداد میشود و ایمان یک اهل سنت منهای حب و محبت به اهل بیت علیهم السلام ناقص محسوب میگردد
به طوری که ۳ نفر از امامان و پیشوایان مذهبی اهل سنت به لحاظ همسویی با مشی و منش و بینش خاندان نبوت حاضر به بیعت با حاکمان بنی امیه و بنی عباس نشدند و بابت این اقدام شأن در ملأ عام تازیانه خوردند و در زندان حبس شدند و حتی یکی از امامان مذاهب اربعه اهل سنت در زیر تازیانه در زندان به شهادت رسیدند و مطابق اصول و مبانی عقیدتی اهل سنت تمام کسانی که در قتل امام حسین علیه السلام همکاری و همدستی و مشارکت و معاونت و یا نقش و دخالتی داشتند از دایره اسلام خارج و مرتد محسوب و خسرالدنیا و الاخره هستند.
بنابراین حساب عناصر و عوامل گروههای افراطی، تکفیری داعش مسلک و لو با پوسته اهل سنت هیچ گونه سنخیت و تجانسی با اعتقادات مذهبی مذاهب اربعه اهل سنت نداشته و ندارد و به تعبیر مقام معظم رهبری تشیع انگلیسی و تسنن آمریکایی از یک قماش و دو لبه یک قیچی محسوب میگردند.
آخرالامر باید عرض کنم قیام حضرت سیدالشهدا علیه السلام الگوی عملی و سرمشق دائمی برای امت مسلمان و مسلمین جهان و نقشه راهی برای آزادگان جهان و همچون مشعلی فروزان بر تارک تاریخ میدرخشد.
آری خورشید حقیقت و عدالت را نمیتوان پنهان کرد.
خورشید در عزلت و غربت و عسرت و ظلمت هم خورشید است و تشعشع و تلالویی جاودانه دارد چرا که طبیعت خورشید نورانیت و فروزندگی و نورافشانی است وصدای مظلومیت و حقانیت سیدالشهدا خاموش شدنی نیست.
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون.
ارزیابی فقهی حرکت امام حسین (ع)
آیت الله سید ضیا مرتضوی دیگر سخنران این مراسم بود.
وی با بیان اینکه در ارزیابی فقهی حرکت امام حسین (ع) تحلیلهای مختلفی وجود دارد، گفت: اگر تحلیل علامه حلی را در مورد شرایط صلح بپذیریم، موضوع واجب تخییری است یعنی امام حسن هم میتوانست بجنگد و امام حسین میتوانست صلح کند، الزام فقهی معنا ندارد.
یا صاحب جواهر حرکت امام حسین را براساس سر میان ایشان و خدا میداند، روی الزاماتش بحث نمیتوانیم بکنیم، اما اگر بخواهیم به این سوال جواب عقلانی بدهیم که چرا امام حسن صلح کرد و چرا امام حسین جنگید، باید تفاوت موقعیت امام حسن و امام حسین را که موجب رفتار متفاوت آنها شده را بفهمیم.
شهید مطهری تمایز دو موقعیت این را، تفاوت جایگاه اجتماعی و حکومتی امان حسن و امام حسین میداند، کسی که حاکم است مسئولیتهای خاص خود را دارد، امام علی تصریح دارد که جایگاه و زندگی زمامدار با سایرین تفاوت دارد و باید مثل مردم عادی زندگی کند تا آنها احساس محرومیت نکنند، یعنی اهل بیت اگر در رأس حکومت باشند باید ساده زیست تر و با مشقت تر زندگی کنند.
شهید مطهری میگوید: امام حسن چون متصدی خلافت بود مسئولیت سنگینی داشت و اگر در برابر معاویه مقاومت میکرد شرایط به خطر افتادن جان هزاران مسلمان و تضعیف حکومت را فراهم میکرد اما امام حسین یک فرد معترض و یک انقلابی بود نه حاکم، فقط مسئول جان خود و اهلش و یارانش بود که شب عاشورا مسئولیت دیگران را هم برداشت.
معنا ندارد فردی از طرف دیگران قیام کند امام حسین از طرف خودش قیام کرد نه بعنوان حاکم و مسئول حکومت، بنابراین کسی که حاکم است مسئولیت متفاوتی با یک انقلابی دارد و مسئول حفظ جان و مال و تمامیت ارضی جامعه است، ملاک تعیین اختیارات و وظایف دولت فقط قدرت یا اختیار یا حمایت قشر خاصی از مردم نیست.
دو شرط دیگر هم موضع گیری انقلابی دارد، نخست خواست عمومی که در روایات و سیره منابع فراوانی دارد، در موضوع حرکت امام حسین برای تشکیل حکومت در کوفه، دعوت کنندگان و یاران امام، تلقی داشتند که خواست عمومی تشکیل حکومت حسینی و غاصب بودن حکومت اموی است، محاجه مسلم و ابن زیاد در دارالعماره هم دقیقاً به همین اشاره دارد که حکومت اموی بزور و خلاف خواست عمومی است، پس خواست عمومی با توان قدرت مستقر از نظر نظامی، رسانهای و قضائی متفاوت است.
دومین شرط، عقلایی بودن تصمیمات حکومت است، حضرت امیر به این موضوع اشاره کردند که اگر حکومتشان تثبیت شود بعضی اصلاحات را در جامعه ایجاد میکنند.
پس انقلابی بودن از وظایف حکومت نیست، برای رزمندگان و انقلابیون اختیاری است اما برای حاکم نه، حاکم باید به همه جامعه توجه کند نه قشری خاص.
حضرت امیر (ع) در پاسخ به درخواست دهقانان زرتشتی دستور میدهند که رضایت و امکاناتشان تأمین شود تا مهاجرت نکنند نه اینکه ما الان مسلمانان را هم فراری بدهیم، مؤلفه قلوبهم یعنی محبت رضایت غیرمسلمانان را با بیت المال فراهم کرد.