بیاخلاقی را در فیلمها به تصویر نکشیم
جشنواره فیلم فجر یکی از مهمترین جشنوارههای سینمایی در ایران است که از سال 1361 در نیمه بهمن ماه هر سال برگزار میشود، متولیان جشنواره فجر بنیاد سینمایی فارابی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هستند.

جشنواره فیلم فجر یکی از مهمترین جشنوارههای سینمایی در ایران است که از سال 1361 در نیمه بهمن ماه هر سال برگزار میشود، متولیان جشنواره فجر بنیاد سینمایی فارابی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هستند.
به گزارش خبرگزاری فارس از اراک، تاکنون 36 دوره از جشنواره فیلم فجر برگزار شده است و همزمان با چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، سی و هفتمین جشنواره فجر کار خود را آغاز کرده است.
جشنواره فیلم فجر یکی از مهمترین جشنوارههای سینمایی در ایران است که از سال 1361 در نیمه بهمن ماه هر سال برگزار میشود، متولیان جشنواره فجر بنیاد سینمایی فارابی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هستند.
کارگردانهایی که در این دوره فیلمهایی ارائه دادند، برخی فیلم اولی و برخی کارگردانهای با تجربه و شناخته شدهای هستند که فیلمهای قابل قبولی نیز در کارنامه خود دارند.
آنچه در سالهای اخیر در سینما شاهدش هستیم و ظاهرا در این دوره از جشنواره فیلم فجر هم اوضاع همین گونه است، ضعف فیلم نامه در فیلمهاست، اکثر فیلم نامهها فاقد قصه درست و مناسب هستند.
بنای فیلم براساس فیلم نامه است و اگر فیلم نامه کارکرد درستی نداشته باشد تلاش بازیگر و کارگردان و سایر عوامل فیلم به جایی نمیرسد.
نبودن قصه در فیلمها منجر میشود غالب فیلمهای سینمایی آن چنان بیمحتوا و بی سر و ته باشد که بیننده از تماشای آن گیج شود و یا این که نیمه کاره سالن سینما را ترک کرده و عطای دیدن فیلم تا انتها را به لقایش ببخشد.
امروزه استعدادهای جوان و درخشانی در عرصه فیلمنامه نویسی وجود دارد که بهتر است از این استعدادهای جوان و بی نظیر استفاده کرد.
استفاده از ایدههای نو و جذاب میتواند منجر به تولید کاری بسیار ارزشمند شود و این مهم را نباید از قلم انداخت، روشن است که آنچه هنرمند را از سایر مردم متمایز میکند همین نگاه نو و به اصطلاح جور دیگر دیدن است.
اکثر فیلمهای ساخته شده و به نمایش درآمده در سالهای اخیر آنچنان از فقدان محتوا و قصه رنج میبرند که اگر به عنوان مثال بخواهیم فیلم را برای کسی تعریف کنیم و نقطه آ و ب برای آن در نظر بگیریم نمیتوانیم، به عبارت دیگر قادر نیستیم بگوییم فیلم از نقطه آ شروع شده و به نقطه ب ختم شده است.
همگان بر این باورند که هنرمند باید منعکس کننده درد مردم باشد و به اصطلاح مردمی باشد، این سخنی گزافه نیست چرا که فیلم اساسا برای مردم ساخته میشود و اگر مردمی نباشند که فیلم را تماشا کنند ساختن فیلم چه سودی دارد؟
میتوان گفت رمز ماندگاری یک اثر هنری مردمی بودن آن است.
البته این بدان معنا نیست که فیلم نباید مخاطب خاص داشته باشد بلکه بدان معناست که هم بتواند نظر مخاطب خاص خود را جلب کند هم با عامه مردم ارتباط برقرار کند، در چنین صورتی هنر هنرمند به حد کمال میرسد.
بیارتباط بودن اثر هنری با مردم عمر آن را کوتاه میکند، توجه به این نکته باریکتر از مو موجب است که اکثر مردم ما چه خاص و چه عام به عنوان مثال به شعر حافظ روی بیاورند و حافظ و شعرش در تاریخ فرهنگ ایران جاودانه شود.
در شرایط کنونی اما سینمای ما با مردم فاصله زیادی گرفته و این فاصله به قدری زیاد شده است که بزرگی آن به خوبی مشهود است، در سینمای ما دغدغه کارگردان به نمایش درمیآید نه دغدغه مردم.
به عبارت بهتر هنرمند سینمایی ما نماینده اکثر مردم نیست.
فاصله گرفتن از مردم و حرف مردم را نشنیدن است که باعث میشود یک اثر هنری مخاطبان خودش را به میزان زیادی از دست بدهد و اصولا بر دل ننشیند.
روابط آزاد و بی قید و بند زن و مرد یا سیگار کشیدنهای پی در پی زنان و مردان و جوانان در فیلمها زندگی چند درصد از مردم ایران را نمایش میدهد؟
چیزی که از دید عوامل و دست اندرکاران فیلمها پنهان مانده است این است که اگر فیلمی از جهت محتوا و درونمایه ضعیف و بیمایه باشد، سیگار کشیدن بازیگران آن و یا نشان دادن روابط آزاد زن و مرد دردی را از آن دوا نکرده و نمیکند و نمیشود ضعفهای اساسی یک فیلم را با نشان دادن صحنههای سیگار کشیدن و چیزهایی شبیه این صحنه ها پوشاند زیرا مشکلات ساختاری فیلمها به قدری بزرگ است که از دید هیچ بینندهای مخفی نمیماند و به اصطلاح توی ذوق میزند.
اگر داعیهدار فرهنگ غنی و پربار در جهان هستیم که هستیم، استعمال دخانیات و رواج این قبیل اعمال ناپسند از سوی بازیگران فیلمها با کجای فرهنگ ایرانی و اسلامی ما همخوانی داشته و دارد؟
بیشک بیاخلاقیهای به نمایش درآمده در فیلمها را باید جزء نکات منفی آن دانست.
هنرمند باید به روز باشد و انعکاس دهنده آمال و آرزوهای نسل جوان و امروز خود باشد، اما این مهم در هنر هفتم ما نادیده گرفته شده است و تصویری غیرواقعی از جامعه را نشان میدهد.
حتی اگر قبول کنیم که زندگی بخشی از مردم ما متناسب با آنچه در فیلمها مطرح میشود، باشد باز هم اکثریت اینگونه نیستند و بر اساس استثناها نمیشود قاعده را بنا کرد.
به نظر میرسد دست اندرکاران و مسوولین سینمای ایران باید نسبت به محتوای فیلمها دقت و توجه بیشتری داشته باشند و در این رابطه حساسیت بیشتری به خرج بدهند.
مصرف مداوم سیگار توسط زنان و مردان و جوانان یا قرصهای اعصاب و آرامبخش چیزی نیست که در بین اکثریت مردم رواج داشته باشد و به نمایش درآوردن آن در فیلمها فقط و فقط قبح این قبیل کارها را از بین میبرد و الا هیچ کارکرد دیگری ندارد.
باید به عوامل فیلمها گفت که اگر مشغول کار خود هستید و مردم و فرهنگ مردم برایتان اهمیتی ندارد که هیچ، ولی اگر ادعای مردمی بودن دارید که دارید، لازم است کمی و فقط کمی بیشتر در بین مردم باشید تا ببینید و خود شاهد باشید که آنچه در این فیلمها به تصویر کشیده میشود از جنس زندگی عموم مردم نبوده و نیست و دست کم در این رابطه ادعای مردمی بودن نداشته باشید.
انتهای پیام/