تفنگبادیهای لیگ برتر!
سوال اینجاست که آیا واقعا ادبیات دارا و ندار دیگر جایی در فوتبال حرفهای امروز دارد؟
سوال اینجاست که آیا واقعا ادبیات دارا و ندار دیگر جایی در فوتبال حرفهای امروز دارد؟
به گزارش ایسنا، روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: «مسابقات هفته اول لیگ نوزدهم به پایان رسید.
طبیعی است که با آغاز دوباره مهمترین تورنمنت باشگاهی کشور، یک بار دیگر بازار سوژههای ریز و درشت فنی و حاشیهای داغ شود اما نکتهای که بهعنوان محور این مطلب انتخاب کردهایم، کمی متفاوت است.
حداقل بعد از دو بازی این هفته، در نشستهای خبری جملاتی شبیه هم بر زبان مربیان جاری شد که نشان از تداوم یک فرهنگ منسوخ داشت؛ آنجا که مهدی تارتار بهعنوان سرمربی نفت مسجدسلیمان بعد از متوقف کردن تراکتورسازی تبریز گفت: «قیمت یک بازیکن حریف به اندازه کل تیم ماست» و البته فراز کمالوند هم بهعنوان سرمربی پارس جنوبی جم پس از شکست مقابل پرسپولیس جملهای شبیه آن به زبان آورد.
سوال اینجاست که آیا واقعا این ادبیات، جایی در فوتبال حرفهای امروز دارد؟
ابداعی از غلام پیروانی!
سابقه استفاده از چنین تحلیلهایی بهدرستی روشن نیست و کسی نمیداند اولین بار کدام مربی در توجیه عملکرد تیمش به اختلاف بودجه دو باشگاه اشاره کرد اما شاید کسی که حداقل در دوران معاصر این رویه را به اوج رساند، غلام پیروانی بود.
سرمربی دوستداشتنی تیمهای شیرازی، مخصوصا زمانی که در فجر سپاسی کار میکرد و نسلی از بهترین بازیکنان فوتبال ایران را برای گذراندن خدمت سربازی در اختیار خودش میدید، بارها و بارها به تفاوت دستمزد بازیکنانش با ستارههای حریف اشاره کرد و بهنوعی این فرهنگ را به وجود آورد.
غلام پیروانی عادت داشت بعد از هر تقابل با پرسپولیس و استقلال، تعداد آن دسته از بازیکنان تیمش را که برای اولین بار در ورزشگاه آزادی بازی کرده بودند، بشمارد و این آمار را بهعنوان اولین جملاتش با خبرنگاران در میان بگذارد.
او البته از تشبیهات جالبی هم استفاده میکرد.
مثل این که «بازی ما با پرسپولیس، نبرد تانک و تفنگ بادی بود.» بعدها مربیان دیگر هم از این سبک الگو گرفتند و مدام کوشیدند مسائل فنی را پشت تفاوتهای مالی پنهان کنند.
با وجود این به نظر میرسید کمکم این بساط برچیده شود و مربیان ایرانی بهتدریج با اصول و اقتضائات فوتبال مدرن کنار بیایند اما در پایان دومین دهه از حرفهای شدن فوتبال ایران همچنان این ادبیات جای خودش را دارد و با قدرت مورد استفاده قرار میگیرد.
خب که چی؟
واضح است که منابع مالی در فوتبال باشگاهی بهطور یکسان تقسیم نمیشود و فاکتورهایی مثل تعداد هوادار، قدرت اسپانسرها و نحوه مالکیت باشگاهها تاثیر زیادی در میزان درآمد تیمها دارد.
در نتیجه برخی پولدارتر میشوند و برخی بضاعت مالی کمتری پیدا میکنند.
این رویه همه جای دنیا وجود دارد و گاهی یکهزارم درآمدهای یک باشگاه میتواند تمام سرنوشت باشگاهی دیگر را تغییر بدهد.
چند سال پیش یک باشگاه دسته سومی لیگ اسپانیا که بهخاطر بحران مالی شدید در آستانه ورشکستگی بود، بعد از خوردن به قرعه رئال مادرید در جام حذفی به طور کامل نجات پیدا کرد؛ چراکه آنها توانستند با تصاحب حق پخش تلویزیونی بازی خانگی با رئال، بخش زیادی از بدهیهایشان را بپردازند.
خیلی به ندرت دیده میشود که مربیان تیمهای ضعیفتر هر بار از نابرابری مالی موجود بین خودشان و رقیب قویتر سخن بگویند.
شاید یکی از دلایلش این باشد که این مربیان میدانند اگر کیفیت حرفهایشان را بهبود ببخشند، خودشان هم این شانس را خواهند داشت که ترقی کنند و روی نیمکت تیمهای بزرگتر بنشینند.
این که «من در تیم ضعیفی کار میکنم» در دل خودش یک اعتراف ضمنی به «من ضعیف هستم» دارد که قابل دفاع نیست.
هر فقیری حتما ناکام نیست
اگر منصف باشیم و نخواهیم شعار بدهیم، شکی نیست که باشگاههای ثروتمندتر همیشه شانس بیشتری برای موفقیت دارند.
به هر حال آنها معمولا بازیکنان بهتری میگیرند و همین ستارهها هم در بزنگاهها کار را درمیآورند.
در عین حال اما این به آن معنا نیست که باشگاههای فقیرتر حتما شکست میخورند و چارهای جز ناکامی ندارند.
در دنیا مثالهای بسیار زیادی از موفقیت تیمها با بودجه اندک وجود دارد که دو نمونه مشهور ایرانی و بینالمللیاش در سالهای اخیر، قهرمانی استقلال خوزستان در ایران و قهرمانی لسترسیتی در انگلستان بوده است.
همین پارسال آژاکس هلند در حالی با نمایشهای خیرهکننده تا مراحل بالای لیگ قهرمانان پیش آمد که بودجهاش قابل مقایسه با غولهای اروپایی نبود و نیست.
بنابراین شاید بهتر باشد بالاخره یکجا در مقابل این بحثهای کلیشهای، یک نقطه پایان بگذاریم و به مقایسه تانک و تفنگ بادی خاتمه بدهیم.»
انتهای پیام