از طلائیه تا الرمادی/اهتزاز تمثال امام خمینی(ره) در حرم امام حسین(ع)
آزادگان، با ایمان راسخ خود در برابر همه فشارهای جسمی و روحی دشمنان ایستادند و روابط اجتماعی جامعه کوچک اردوگاهی خود را بر پایه اخلاق حسنه بنا نهادند و از شکنجههای مزدوران بعث هراسی به خود راه ندادند.آزاده نامیده شدند چون از قید نفس و نفسیات رهایی یافته بودند.

آزادگان، با ایمان راسخ خود در برابر همه فشارهای جسمی و روحی دشمنان ایستادند و روابط اجتماعی جامعه کوچک اردوگاهی خود را بر پایه اخلاق حسنه بنا نهادند و از شکنجههای مزدوران بعث هراسی به خود راه ندادند.آزاده نامیده شدند چون از قید نفس و نفسیات رهایی یافته بودند.
خبرگزاری فارس ـ اردبیل؛ سرویس فرهنگی: ۲۶ مرداد یادآور روزی است بزرگ، در این روز میهن اسلامی شاهد حضور آزادگان سرافرازی بود که پس از سالها اسارت در زندانها و اسارت گاههای مخوف رژیم بعث عراق، قدم به خاک پاک میهن اسلامی خود گذاشتند.
آزادگان، با ایمان راسخ خود در برابر همه فشارهای جسمی و روحی دشمنان ایستادند و روابط اجتماعی جامعه کوچک اردوگاهی خود را بر پایه اخلاق حسنه بنا نهادند و از شکنجههای مزدوران بعث هراسی به خود راه ندادند.
آزادگان، صبورتر از سنگ صبور و راضیترین کسان به قضای الهی بودند.
اینان سینههایی فراختر از اقیانوس داشتند که از همهجا و همهکس بریده و به خدا پیوسته بودند، آزاده نامیده شدند چون از قید نفس و نفسیات رهایی یافته بودند.
امروز یادآور بازگشت غرور آفرین مردان و زنان آزادهای است که پس از تحمل سالها شکنجه و دوری از عزیزان خویش، به وطن بازگشتند و به انتظار میلیونها ایرانی پایان دادند.
در این روز، شکیبایی مادران، پدران، همسران و فرزندان این آزاد مردان به بار نشست و سالهای نگرانی و شوق دیدار به پایان رسید و وعده الهی تحقق یافت: «و بشر الصابرین»
همانگونه که رهبر انقلاب اسلامی در تاکید به جایگاه والامقام آزادگان فرمودند: «دنیا در حال عبور از یک گذرگاه و رسیدن به یک وضع جدید و ماجرای جدیدی است.
رفتار ما، نیت ما، عمل ما در شکلگیری این وضعیت جدید، تعیینکننده است.
برای اینکه دلهامان قرص شود، برای اینکه راه را گم نکنیم، زندگی شما آزادگان میتواند برای ما یک ستارهی راهنما باشد».
در سالروز بازگشت اولین گروه آزادگان به میهن اسلامی همصحبت شدهایم با ذکریا شکری و عبدالله محمدی از رزمندگان و آزادگان بزرگوار دوران دفاع مقدس که در ایام نوجوانی و در عملیات غرورآفرین خیبر به اسارت رژیم بعث عراق درآمدند و خاطراتی از آن دوران بازگو میکنند که لحظه به لحظهاش میتواند کلاس درسی باشد برای نسل حاضر.
**عملیات خیبر
محمدی: راس ساعت ۲۰:۳۰ سال ۱۳۶۲ گردانهای حضرت علی اصغر و حضرت ابوالفضل(ع) لشگر۳۱ عاشورا برای شکستن خط دشمن سوار قایقها شدند و با دستور فرماندهان از قرارگاه نجف، عملیات خیبر را با رمز یا رسول الله(ص) آغاز کردند.
چند ساعت از رفتن نیروهای خط شکن۳۱ عاشورا میگذشت که دو گردان طفلان مسلم و انبیا از لشگر نجف اشرف برای پشتیبانی از آنها و آماده کردن محل برای هلیبرن نیروها، با قایق و بلمها بهراه افتادند.
در منطقه عملیات، شور و شوق وصف ناپذیری حکمفرما بود و دهها قایق استتار شده در نیزارها حرکت میکردند تا رزمندگان اسلام را به قلب دشمن در جزایر مجنون برسانند.
پس از استقرار نیروهای خط شکن در جزیره مجنون، بالاخره دستور سوار شدن بر بالگردها صادر شد و نیروها با تجهیزات کامل سوار بالگردها شدند.
بعد از سوار شدن ما تعدادی جیپ و خودروی حامل مینی کاتیوشا را هم بار بالگرد کردند تا همراه با ما در اسرع وقت به جزیره مجنون منتقل کنند.
پس از رسیدن به جزیره در دو ستون قرار گرفتیم و پشت سر فرماندهان گردان از خاکریز دایرهای شکل یا همان باند فرود بالگردها خارج شدیم.
گاهی گلولههای توپ و خمپاره با صدای وحشتناک از بالای سرمان میگذشتند و در داخل باتلاقها میافتادند و اکثرشان بهخاطر نرم و باتلاقی بودن زمین محل اصابت، منفجر نمیشدند.
شکری: بزرگترین پالایشگاه عراق که استحکامات بسیار بالایی هم داشت و بخشهای اعظمی از جاده بصره به موصل هدف تصرف ما قرار گرفت که با استعانت از خداوند به سمت نقاط هدف حرکت کردیم.
دشمن به خاطر عقبهی طولانی آبی خود تا جزیره مجنون و اطمینان از قدرت دفاعی خود به واسطه موانعی که توسط کشورهای غربی و با استفاده از آخرین تکنولوژیها ایجاد کرده بود، احتمال حملهای را از این منطقه نمیداد و در واقع عملیات خیبر در آن زمان قوای نیروهای ایرانی را به 5 کشور قدرتمند جهان نشان داد.
100 درصد عملیات موفقیت آمیز بود
شکری: عملیات خیبر اولین عملیات آبی ـ خاکی بود که توسط نیروهای ما انجام میشد و در این عملیات به بصره وصل میشدیم که پس از حرکت به سمت جزیره، درگیریهای شدیدی بین نیروهای ما و دشمن سر گرفت به طوری که از تمام جهات خمپاره و آتش میبارید اما با اهتمام رزمندگانمان توانستیم جزیره را کامل دور بزنیم و پس از ساقط کردن نیروهای دشمن و تصرف پالایشگاه شمال جزیره کل اهداف از پیش تعیین شده را تصرف کنیم.
اوج لذت رزمندگان اسلام زمانی بود که وقتی وارد جزیره شدیم و نقاط هدف را تسخیر کردیم، دشمن از بهت و تعجب، خود را گم کرده بود و در واقع ضربه بزرگی به دشمن از این طریق وارد شد و در نهایت در نقطهای که قرار بود لشگر محمد رسول الله(ص) به ما ملحق شود مستقر شدیم.
**ورود به محاصره دشمن
محمدی: پس از درگیریهای جستهوگریخته و چند روز عملیات موفقیتآمیز و غافلگیری دشمن با خستگی غیرقابل وصف در تاریکی هوا تا پلهای طلاییه پیش رفتیم و پس از روشن شدن هوا و هنگام عبور از پل رزمندگان ما مورد هدف تک تیراندازها قرار میگرفتند و یک به یک به شهادت میرسیدند، اما من و چندتن دیگر موفق به عبور از پل شدیم ولی پس از عبور از پل متوجه شدیم که در محاصره کامل قرار گرفتهایم، اما باز دست از مقاومت بر نداشتیم و منتظر نیروهای پشتیبانی ماندیم.
شکری: در انتظار رسیدن نیروهای لشکر محمد رسول الله(ص) بودیم تا به ما ملحق شوند اما با توجه به درگیریهایی که برای این لشگر پیش آمده بود هیچ گاه نتوانستند به محل مورد نظر برسند و از اینرو در محاصره کامل دشمن قرار گرفتیم و درگیریهای متفرقهای هم صورت گرفت و صحنههای ناگواری از شهادت همرزمانمان را با چشم دیدیم.
در این حال بود که اولین تیز به پایم اثابت کرد، اما هنگامی که تیر دوم به من برخورد کرد از شدت اصابت به شدت با زمین برخورد کردم و در داخل باتلاقی افتادم، آن زمان بود که احساس کردم دیگر در این جهان نیستم، لحظاتی نه صدایی میشنیدم و نه چیزی میدیدم، اما متوجه شدم که چند نفر عراقی در حال زدن تیر خلاص به رزمندگانی هستند که داخل باتلاقها هستند و سختترین صحنه در این لحظه زیر گرفتن رزمندگان توسط یک تانک عراقی بود.
سرباز عراقی گلنگدن را کشید و بهطرف من تیراندازی کرد اما اسلحه گیر کرده بود و تیری از آن خارج نشد و در نهایت تصمیم گرفت مرا به اسارت ببرد که از این لحظه اسارتم آغاز شد، مرا به آسایشگاهی در موصل انتقال دادند.
محمدی: وقتی در محاصره قرار گرفتیم از هر سمت خمپاره و تیر میبارید و تنها پناهم خدا بود که تصمیم گرفتیم از طریق آب محاصره را بشکنیم اما با توجه به عمق زیاد آب اکثر رزمندگان شهید شدند و من هم وقتی وارد آب شدم مورد اصابت تیر دشمن قرار گرفتم و در آن لحظه احساس کردم که به آرزوی خود یعنی شهادت رسیدهام.
ناگهانی صدایی آمد که به زبان عربی میگفت؛ برخیز و خود را تسلیم کن، اما من توان حرکت نداشتم اما سرباز عراقی با استفاده از بند تفنگ و از گردن مرا از باتلاق خارج کرد، با خونریزی که داشتم حرکت برایم بسیار درد آور و سخت بود اما با کمک از خدا توانستم به مقصدی که سربازان عراقی تعیین کرده بودند برسم و به محض رسیدن مرا با میلگرد مورد ضرب و شتم قرار دادند در اثر این ضربهها بیهوش شدم.
**آغاز اسارت ۷۷ ماهه
محمدی: حدود ۲ و نیم ماه در موصل ماندیم و سپس ۵۰۰ نفر از ما را که اسرای اطفال بودیم به شهر الرومادی در استان الانبار انتقال دادند و در آنجا مستقر شدیم.
اتوبوسها مقابل اردوگاه بزرگی ایستادند و در کنار درب ورودی عکس بزرگی از صدام را هم نصب کرده بودند.
وقتی وارد آسایشگاه شدیم، عراقیها پشت سر ما کابل بدست وارد آسایشگاه شدند و همه را یک دست کامل مورد استقبال قرار دادند.
سربازی با دسته بیل بیرحمانه بهطرف من هجوم آورد و ضربهای سنگین به سر من وارد کرد و سرانجام بعد از آنکه ما را کتک زدند در آسایشگاه را بستند و به آسایشگاه دیگری رفتند.
شکری: بیش از ۲ ماه در آسایشگاه موصل ماندم و سپس بهخاطر پایین بودن سنم مرا به همراه دیگر نوجوانان به آسایشگاهی در الرومادی انتقال دادند.
هرچه از شکنجهها و آزار هایی که در موصل دیدم بگویم کم است سربازان عراقی به شدت ما را کتک می زدند و از حداقلترین حقوق اسارت محروم میکردند.
ادامه داستان اسارتم در الرمادی استان الانبار شکل گرفت که در آنجا هم شکنجههای فراوانی را نثار اسرای ایرانی کردند و بعد فرهنگی نیز اسرای اطفال ایرانی را مورد آزار و اذیت روحی قرار میدادند.
**اهتزاز عکس امام خمینی (ره) در حرم امام حسین(ع)
شکری: پس از امضاء قطعنامه، حزب بعث عراق برای انجام تبلیغات گسترده در رسانههای جهان شروع به اعزام اسراء برای زیارت کربلا میکردند.
داستان از آنجایی آغاز شد که عراقیها تصمیم گرفتند ما را به زیارت کربلا ببرند اما وقتی ما متوجه شدیم که این سفر جنبه تبلیغاتی برای رژیم بعث عراق دارد در مقابل آن تصمیم استقامت میکردیم که سرانجام عراقیها پذیرفتند که سفر را رسانهای نکنند هر چند که زیاد به این قولشان پابند نبودند.
در آغاز سفر تکه پارچهای را که رنگ سفید و سیاه روی آن نقش بسته بود را به من دادند که بههمراه خود به کربلا ببرم بههیچ وجه در آن لحظه متوجه نشدم که موضوع این تکه پارچه چیست.
سرانجام سفر آغاز شد و به کربلا رفتیم و ما را ابتدا به زیارت حرم شریف و نورانی حضرت علی(ع) در نجف بردند و پس از انجام زیارت و خواندن نماز به سمت کربلا عازم شدیم.
در حرم امام حسین(ع) یکی از اسراء اقدام به جمع آوری پارچههایی که گویا تکههایی از یک پازل بود کرد و تکههای آن با ظرافت خاص و از طریق دکمههایی که داشت به یکدیگر متصل شد و پارچهای بزرگ که تصویر امام خمینی(ره) بر روی آن نقش بسته بود در حرم امام حسین (ع) به اهتزاز درآمد.
حال به جای تبلیغات سوء عراق ما بودیم که از این سفر بهرهبرداری کرده و اقدامات تبلیغاتی انجام دادیم.
در اینجا بود که تمامی جنبههای تبلیغاتی که توسط دشمن تدارک دیده شده بود به نفع ما تمام شد.
**موفقیت در مبارزه با اهداف شوم دشمن
محمدی: مطابق فرمایش حضرت امام خمینی(ره) که ابزار تبلیغاتی دشمن نباشد از سفر به کربلا خودداری کردیم چرا که دشمن قصد داشت ما را با یک پروسه از پیش تعیین شده به کربلا بفرستد و تبلیغات گستردهای را انجام دهد و به دنیا بگوید ما اسرای ایرانی را در ناز و نعمت نگه داشتیم.
در نهایت دشمن پذیرفته بود که حتی یک دوربین و خبرنگاری هم در این سفر نباشد اما ما باز زیر بار نرفتیم و به مقابله با هدف شوم دشمن پرداختیم و در نهایت هم موفق شدیم.
**آزادی پس از 77 ماه
شکری: یکی از روزهای سال ۱۳۶۹ بود که صبح از ساعت ۹ صبح تمامی بلندگوهای عراق شروع به پخش مارش نظامی عراقی و اعلام این مطلب کردند که مطلبی مهم در ساعت ۱۱ پخش خواهد شد.
تا اینکه ساعت ۱۱ تمامی اسراء را در محوطه اردوگاه جمع کردند تا پیام آزادی و تبادل اسراء را پخش کنند.
این تنها روزی بود که توانستیم رنگ آسمان را ببینیم چرا که تا آن روز اجازه نگاه به آسمان را نیز به ما نمیدادند تا اینکه در 26مرداد همان سال اقدام به آزادی اولین گروه از اسرای ایرانی کردند.
به گزارش خبرنگار فارس از اردبیل، نه تنها استقامت آزادگان در اردوگاههای دژخیمانه رژیم بعث، بلکه صبر و پایداری خانوادههای این عزیزان ستودنی است.
عرصه پر برکت دفاع مقدس، صحنه حضور مردان و زنان با ایمانی بود که با پیروی از تعالیم عالیه اسلام و تحت رهبری حکیمانه حضرت امام خمینی(ره) توانستند حماسهای به یادماندنی و جاودان از خود به یادگار بگذارند.
اینان اگر چه در بازگشت از اسارت، مقتدا و امام خویش را ندیدند، اما با نایب بر حق وی میعادی همیشگی بستند و بر عهد خویش با خون شهیدان پایبند ماندند.
آزادگان دلاور و سرافراز با الهام از مکتب انسانساز اسلام و سیره ائمه اطهار(ع) و با درس گرفتن از زندگی انقلابی و حماسه ساز حضرت زینب(س) که اسوه صبر و پایداری بود، توانستند دوران دشوار اسارت را پشت سر نهند و شکوه مقاومت و سرافرازی را بر صحیفه درخشان ایران اسلامی ثبت کنند.
بیشک سالها محرومیت این سرو قامتان تاریخ باعث شد که آنان امروز بیش از هر فرد دیگری در مسیر سبز موفقیت گام بردارند و الگو، اسوه و افتخار میهن خویش باشند.
***گفتگو: حامد قادری***
انتهای پیام/3463/118/خ