خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

جمعه، 02 خرداد 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

خاطره بازی قزوه با «مرحوم حسین آهی» در سروده جدیدش

مهر | فرهنگی و هنری | پنجشنبه، 17 مرداد 1398 - 11:22
علیرضا قزوه به مرور خاطرات با مرحوم حسین آهی در یک شعر پرداخته و آن را تقدیم این شاعر کرده است.
استاد،آهي،لنگان،غش،مشفق،دستت،يادت،لنگ،گشاده

به گزارش خبرگزاری مهر، علیرضا قزوه شعری را برای مرحوم حسین آهی با مضمون خاطراتی که با هم داشته‌اند، سروده‌است.
یادت هست...؟
با همان تی شرت مشکی با همان شلوار ساده
لنگ لنگان دیدم از حافظ می‌آیی بی‌افاده
مشت بر پشتت زدم استادنا آهی!
کجایی
تنگ می‌گیری چرا بر ما؟
چرا دستت گشاده؟
راستی از خاطرات دور با نیما چه داری؟
ما ارادتمند استادیم یک هو، بی اراده
رستم میدان خراسانی و گیو آب منگل
نیست در دروازه ی دولاب چونان تو نژاده
باب شوخی تا که می‌شد باز، می‌خندید غش غش
نقل و قول و شعر می‌خواندیم با رویی گشاده
راستی استاد!
غیبت کرده این پرویز چرچیل
گفته چون استاد آهی مردی از مادر نزاده!
می‌شود آهنگری باشیم و آهنگی بخوانیم
حال من یک مشت آهن بود و حال او براده
- چند سال پیش یادت هست با استاد مشفق
در کجا بودیم؟
کاشان یا همان دارالعباده
گفتی ای استاد مشفق، خوش به حال شور و حالت
ما ز دنیا باد خوردیم و شما خوردید باده
دختری گل داد دستت، بعد چندی گفتی این را
جان من!
جان حسین، این گل برای خانواده ...
راستی استاد!
می‌بینی چه دنیایی شد آخر
روی دست زندگی ماندیم ما بی استفاده!
**
خواب می‌دیدم کنارم در خیابان‌های دهلی
لنگ لنگان می‌روی با زلف‌های تاب داده
بعد می‌خندی به من، بی جامه و بی جامه دانی
می‌روی تنها به جایی، می‌زنی تنها به جاده