«حسین آهی» به عروض پیچیده بود
حسین آهی به عروض پیچیده بود، وی فهرست عروضی اشعار برخی شاعران کهن را استخراج و کتابهایی هم نوشته بود.

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، میلاد عظیمی، استاد دانشگاه تهران، طی یادداشتی به درگذشت شادروان حسین آهی اشاره کرده و نوشته است:
حسین آهی درگذشت.
رحمت خدا بر او باد.
یکی از معدود اشخاصی که در صداوسیما بود و سواد و ذوق ادبی داشت.
شیفتۀ شعر و ادبیات و موسیقی بود.
پرشور بود.
شر و شورش را هنگام شعرخوانی دوست داشتم.
حال و حالتی داشت.
به عروض پیچیده بود و فهرست عروضی اشعار برخی شاعران کهن را استخراج کرده بود.
کتابهایی هم نوشته بود.
مهدی حمیدی شیرازی که شاعری مقتدر و دانشمند بود و استادی سختگیر و عبوس بود درباره آهی در مؤخره درۀ نجفی، که آهی بر آن کتاب تعلیقاتی نوشته بود- نوشت:
«من تصدیق میکنم که در طی دوره دانشآموزی و دانشجویی و دبیری و دانشیاری و استادی خود هرگز با کسی مواجه نشدهام که یک دهم اطلاعات عروضی آقای حسین آهی را داشته باشد.
از اینکه جوانی در این سن، تا این حد، به دقایق و ظرایف و رموز علم پیچیدۀ عروض وارد باشد، بهحقیقت حیرت کردم.
درک کردن و به یاد داشتن اوزان و زاد و ولدهای آنها و زحافات با اسامی دشوارشان بر کسانی که در این راه گام زدهاند، آشکار است که کاری ساده و آسان نیست و حتی غیرممکن به نظر میرسد.
من در مصاحبهای با این عروضدان استاد، از بسیاری زحافات پرسش کردم همه را بیکم و کسر جواب داد و اشعاری از اوزان مشکل و گوناگون را برای او خواندم بیتأمل بحور آنها را گفت و تقطیع کرد و زحافات آنها را برشمرد و اصل بحور را با مثال بیان داشت.
در یک جمله بگویم: اگر این جوان در پی آن بود که استادی کرسی عروض فارسی را در دانشگاه احراز کند و برای این کار از من نمره ای میخواستند با آنکه در تمام دوران استادی خود هیچ وقت این کار را نکرده ام؛ «زیرا موردی برای آن ندیده ام»، به او بیمضایقه نمره بیست میدادم».
متن سخن حمیدی را نقل کردم چون تصدیقی کرامند است.
یک کار آهی در تعلیقات دره نجفی این بود که تکو توک در برخی اوزان کماستعمالترک اشعار خود را به عنوان شاهد نقل کرده.
این سه بیتش را دوست دارم:
این خانه را بر زیستن ایمن ندیدم
اینجا سلیمان را جز اهریمن ندیدم
اینجا چراغ کاروان مردمی را
از فتنۀ رهزن شبی روشن ندیدم
اینجا رفیقی پاکبازی اهل دردی
شاید شما دیدید اما من ندیدم
آهی در رادیو شرح حافظ هم میگفت که میکوشیدم وقتم را طوری سامان دهم که بشنوم.
با نظراتش خیلی موافق نبودم اما برنامهاش را دوست داشتم.
به خودش هم گفتم.
حضورش در صداوسیما مثل واحهای بود در کویر.
این را هم به او گفتم.
دیوان بیدل را هم چاپ کرده است که من ندیدهام.
آهی یادداشتهای مرا در نورسیاه میخواند.
گاه لطف میکرد و نکاتی را مطرح میکرد.
یا شعر میفرستاد.
یکبار شعری فرستاد به اسم بوسهنامه :
بوسهها مىفرستمت سطلى
سَطلی و صادراتى و رَطلى...
نمیدانم آن را چاپ کرده جایی یا نه.
بامزه بود.
یک بار هم حدیثی از پیامبر فرستاد که در مسند ابییعلی بود و آن حضرت از "بحر فارس" گفته بود.
آهی آن را فرستاد به مثابۀ سندی برای فارس بودن خلیجی که نوخاستگان نامهای دروغین بر آن مینهند.
این شعر را هم چندی بعد برایم فرستاد:
بر حلقۀ این جهان نگینی وطنم
ای خوب زمانه!
بد نبینی وطنم
دلخور نشو از نام خلیج عربی
دیریست خودت شیخنشینی وطنم
رحمت خدا بر او باد که دوستدار ایران بود و دوستدار فرهنگ و ادب ایران بود...
انتهای پیام/