شب مجازی شاعر به بررسی شخصیت «ظهیر احمد صدیقی» پاسدار زبان پارسی در شبه قاره نشست
شب استاد دکتر ظهیر احمد صدیقی توسط گروه بینالمللی هندیران در فضای مجازی برگزار شد و شاعرانی از ایران، افغانستان و شبه قاره درباره او سخن گفتند.

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، شب استاد دکتر ظهیر احمد صدیقی توسط گروه بینالمللی هندیران در فضای مجازی برگزار شد.
این برنامه که از سلسله برنامههای مجازی گروه بینالمللی هندیران در واتساپ است، ساعت ۲۲ شبانگاه جمعه چهارم مرداد ماه مصادف با ۲۶ جولای ۲۰۱۹ برگزار شد.
در این برنامه کارنامه یک عمر فعالیت ادبی و پژوهشی دکتر ظهیر احمد صدیقی مورد معرفی و پاسداشت قرار گرفت.
شادروان استاد ظهیر احمد صدیقی، از جمله شاگردان علامه اقبال، استاد طراز اول عرصه ادب، شیفته سرزمین زبان و فرهنگ ایران بوده و خدمات ارزندهای را در راستای حفظ میراث گرانقدر شعر و فرهنگ انجام داده بود، در سال ۱۳۹۳ به همراه استادان دیگر شبه قاره هند در مراسم دیدار رهبری حضور داشت و شعری نیز تقدیمشان کرد که با استقبال گرمی توسط حضار ادبدوست و معظم له روبرو شد.
این برنامه به مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سیداحمد شهریار از پاکستان شروع شد.
در این برنامه شاعران، اساتید و پژوهشگرانی از ایران، هند، پاکستان، افغانستان، تاجیکستان، روسیه و سوریه حضوری مجازی داشتند.
حاضرین در این برنامه از خاطرات خود با این استاد بزرگ گفتند و ضمن بزرگداشت او، شعرهایی را تقدیمش کردند.
همچنین عکسها، سخنرانیها و ویدیوهایی از این استاد بزرگ به اشتراک گذاشته شد.
در ادامه بخشهایی از این صحبتها و شعرها را باهم میخوانیم.
الهام حدادی نوشت: دکتر ظهیر احمد صدیقی، ایران شناس و استاد برجسته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه دولتی لاهور درباره دوستی دو کشور پاکستان و ایران معتقد بود: ایران و پاکستان دو کشور همسایه، برادر و اسلامی و دارای روابط تاریخی گسترده هستند به گونهای که به صراحت میتوان گفت این دو کشور دو قالب در یک جانند.
پاکستان و ایران روابط دیرینه مذهبی و قلبی دارند و روابط قلبی دو کشور به علت مشترک بودن فرهنگ اسلامی و ادبی آنهاست.
فرهنگ و ادبیات ایران بسیار غنی است و از آنجایی که این زبان دارای پیشینه تاریخی در این منطقه است، زبان و فرهنگ اردو وامدار زبان و ادبیات فارسی است.
سروده دکتر ظهیر احمد صدیقی خطاب به ایرانیان درباره دوستی ایران و پاکستان:
«ای شما ایرانیان»
ای فروغ فکر و فن از نور افکار شما
رونق گلزار ما از رنگ رخسار شما
ثابت و قایم مثال کوه کردار شما
همچو برگ گل لطیف و نرم گفتار شما
ای عزیزان عجم ای صاحبان دین و دل
دیدن خضر و مسیحا هست، دیدار شما
من ز پاکستان بیاوردم درود پرخلوص
صد دعای دوستان پاک نثار شما
شاد بادا شهر یزد و مشهد و شیراز و قم
زنده بادا مردم جانباز و سالار شما
جان تازه دردمیده در تن ما میبدی
قلب مار را کرد روشن «کشف اسرار» شما
راه شعر و حکمت و عرفان به ما بنمودهاند
مولوی و حافظ و خیام و عطار شما
همچو یک جان در دو تن اسلام ما را ساخته ست
دشمن تان دشمن ما، یار ما یار شما
خانههای ما همه پیوسته چون دلهای ما
محکم از دیوار ما گردید دیوار شما
دشمنان پاک و ایران دوست با هم گشته اند
این حقیقت را ببیند چشم بیدار شما
اتحاد قوم مسلم مقتضای دقت است
اتحاد قوم مسلم، کار ما کار شما
دوستی پاک و ایران تا ابد پاینده باد
پر بهاران باد باغ ما و گلزار شما
در ادامه مصطفی محدثی خراسانی، شعری را به شادروان دکتر ظهیر احمد صدیقی تقدیم کرد.
من با تو به شعر ناب تبدیل شدم
جاری شدم و به آب تبدیل شدم
مهر تو به آسمان کشیدم از خاک
تا آنکه به آفتاب تبدیل شدم
رضا اسماعیلی در این برنامه ابراز داشت: از ابتکار عمل استاد قزوه در برگزاری بزرگداشت برای زنده یاد استاد ظهیر احمد صدیقی، از حافظان و پاسداران امین زبان پارسی در شبه قاره به خصوص پاکستان که نام بلند بزرگانی چون علامه اقبال لاهوری را در ذهنها تداعی میکند، تشکر میکنم.
وی ادامه داد: به راستی و درستی، پاسداشت بزرگانی چون دکتر صدیقی، پاسداشت زبان و ادب باشکوه پارسی و هموار کردن راه برای احیای دوباره زبان علم و ادب و عرفان است.
به عنوان شاعری که دلش همچون شما خوبان برای زبان پارسی میتپد، و از آنجا که دوست داشتم در این بزرگداشت سهم کوچکی داشته باشم، با افتخار غزلی را که شنیدید و خواندید، تقدیم به زنده یاد دکتر صدیقی کردم.
خاک بر او گلستان باد.
تقدیم به استاد شادروان دکتر ظهیر احمد صدیقی:
با تو میخواهم کنار این غزل خلوت کنم
ساده و خوب و صمیمی، با شما صحبت کنم
نقش مستوری و مستی را به لوح دل زنم
من از آن زلفِ پریشان، کسب جمعیت کنم
دوست دارم پرده برداری کنم از درد خود
دردهای عاشقم را، با شما قسمت کنم
لب فرو میبندم اما، دردها را بیخیال
مرد باید باشم و با دردها عادت کنم
من هوای تازه میخواهم در این دنیا، همین
باید آری، عشق را در قلب خود دعوت کنم
مثل موج سرکشم، سرریز شوق رفتنم
باید از این ماندنِ خاکستری هجرت کنم
زنده بادا عشق، عشق نازنین، عشق عزیز
باید آری من به اصل خویشتن رجعت کنم
رضا اسماعیلی
(جمعه ۴ مرداد ۱۳۹۸)
مرتضی دهقان آزاد در ادامه در این گروه مجازی نوشت: به عنقای قاف نشین زبان و ادب پارسی پروفسور ظهیر احمد صدیقی (سیمرغ).
ای آبیِ چشمِ تو مرا وسعتِ پرواز
از صبحِ نگاهِ تو الفبا شده آغاز
یک صاعقه از طورِ تجلی به دل افکن
موسایِ کلیمی و کلامت پُرِاعجاز
من گنگ ترین آینه ام بینظرِ تو
ای ساده ترین پاسخِ پیچیدهٔ هر راز
پر گشته زمین بار دگر از هُبل ولات
برخیز وخلیلانه بتِ جهل برانداز
بینِ من ودل، پل بزن از خاک به افلاک
ای روزنهٔ مشرقی روبه خدا باز
سیمرغی وتاقاف مرا راهنمونی
ای آبیِ چشمِ تومرا وسعتِ پرواز.
سید سکندر حسینی، شاعر افغانستانی نیز در ادامه نوشت: بنده نیز افتخار آشنایی با دکتر ظهیر احمد صدیقی را داشتم.
سالی که ایشان در محضر مقام معظم رهبری حضور داشتند بنده نیز افتخار حضور داشتم و چند روزی باهم بودیم.
در آن چند روز در تهران در بازدید از کاخ نیاوران، جماران خانه حضرت امام خمینی (ره) و برج میلاد باهم بودیم یاد و خاطرهاش گرامی باد!
سیدنقی عباس «کیفی» غزلی در استقبال از میرزا غالب، تقدیم به استاد صدیقی کرد.
نگاه جانب من کن؛ تپیدنم بنگر
به شوقِ یک نظرت، ذوقِ دیدنم بنگر
به دیر و مسجد و میخانه نیست آرامم
به کوی دوست بیا آرمیدنم بنگر
بهسوی منزلِ بینام و ناشناختهای
چو وقت، سمتِ قیامت دویدنم بنگر
تمام، سجده شدم، رشکِ قدسیان گشتم
در آستانِ محبّت خمیدنم بنگر
شبِ فراق، چو صبحِ وصال، پیدا نیست
در آرزوی تو حسرت کشیدنم بنگر
تویی که قلّۀ کوهی؛ بلندیات دیدم
منم که آهوی دشتم؛ رمیدنم بنگر
دَمِ نخست، مرا دیدی و ز خود رفتم
به واپسین نفسم، «خود» ندیدنم بنگر
علی اصغر الحیدری هم شعری به او تقدیم کرد بدین مضمون:
مزار عشق ز انبوه ناز خالی نیست
نشان دهید کمالی که بیزوالی نیست
در این زمان که قدح هست و شعر هست دریغ
به دست ساقی ما باده وصالی نیست
هزار پرسش بیپاسخ است در سر من
همه جواب سوالم، چرا سوالی نیست؟
ستارههای درخشان ز چشم میبارم
هزار شکر که در دیده خشکسالی نیست
چرا سکوت کنم پیش این همه فریاد
که نزد اهل نظر این چنین روالی نیست
حجاز، چشم به راه کسی است میدانم
اذان ز مأذنه میآید و بلالی نیست
به پای عقل چه گونه به راه عشق روم؟
که شور و جذبه ی حلاج در غزالی نیست
بلقیس حسینی هم با شعری یاد آن شاعر بزرگ را گرامی داشت:
خوشا پاییز
با شاخهها رنگین
زمین عروس را ماند
همه جا بر زمین
پازیب و
النگو و گل سر
نثار
بر آوارگان
که در سایه سارش خوابیده اند
بر گرد آتشی که تمام وجود را
می سوزاند
و از بن رگ رگ
ورق ورق میافتد بر خاک
در آخرین لحظههای زندگی
میان زندگی مرگ
هر برگ لب میگردد
لب لعلین
لب زرد
لب خشک
و میبوسد پای شان را
که نقش محبوب را بر دل دارند
اگر چه زیر قدم له میشوند
عاقبت جشن بهاران آغاز میشود
و خاک بوی بهشت میدهد
با اهل خرد خیره
عاشقان مست
و مستان دیوانه
دیوانگان چاک گریبان
نسیم پا بر هوا
و بلبلان رقص میکنند
رقص!
رقص!
رقص!
و جهان میچرخد
رقصان.....
احمد شهریار، شاعر فارسیزبان پاکستانی هم اینگونه سروده است:
تاریخِ تکه تکه دورانم
من نقشه بزرگِ خراسانم
هر قطرهخون که از مژهام افتاد
فریاد زد که لعلِ بدخشانم
در بلخام و مسافرِ تبریزم
در زابل و اسیرِ سمنگانم
چون باد میوزد به هوای تو
تبریز و بلخ و قونیه در جانم
من همصدای نغمه داوودم
آهنگِ رودخانه پغمانم
خاکم اگرکه، خاکِ سمرقندم
تقدیمِ خالِ هندوی ترکانم
هرجا که عشق میدمد از خاکاش
آنجاست سرزمینِ نیاکانم
من از دیارِ دهلیام و لاهور
از کوچههای کابل و تهرانم
عزیز آذین فرد هم گفت: «ایران و پاکستان دو کشور دوست و همسایه»، «دلها یکی است»، «میرزا عبدالقادر بیدل» و «فارسی، ادبیات چند پهلو» عنوان برخی از آثار زنده یاد دکتر صدیقی، استاد فقید پاکستانی است.
او علاوه بر تالیف و تصحیح نزدیک به پنجاه عنوان کتاب در حوزههای ادبیات فارسی، فرهنگ و تاریخ منطقه، در سالهای پایانی عمر پربارش به ترجمه «لغتنامه دهخدا» به زبان اردو مشغول بود.
او همچنین به عنوان یکی از ایرانشناسان شبهقاره شناخته میشد و علاوه بر تدریس در دانشگاه جی سی، معاونت دانشگاه دولتی لاهور پاکستان را هم بر عهده داشت.
فلیجه کاظمی، یکی دیگر از اندیشمندان حاضر در این جمع درباره دکتر صدیقی نوشت: او بیش از صد کتاب به زبان فارسی و اردو چاپ کرد از جمله «ایران و پاکستان دو کشور دوست و همسایه»، «دلها یکی است»، مرزا عبدالقادر بیدل».
همچنین یک ویژه برنامه رادیویی با عنوان ویژه برنامه شب استاد شادروان دکتر ظهیر احمد صدیقی به تهیه و تالیف: محمد حسینی باغسنگانی نیز منتشر شد.
در پایان این برنامه مستندی از استاد ظهیر احمد صدیقی به کارگردانی احمد جان میرزایی به اشتراک گذاشته شد.
اینجا بشنوید:
انتهای پیام/