زارع: اصلاحطلبان در ماجرای کوی دانشگاه رنگ عوض کردند
دبیرکل جمعیت رهپویان گفت: همان جریانی که مخالف سرسخت حضور سیاسی دانشجویان بودند با یک «پشتک سیاسی» رنگ عوض کرد و با طمع استفاده ابزاری، جریان دانشجویی را وارد گود سیاست کرد.

حوزه احزاب خبرگزاری فارس: اگرچه 20 سال از 18 تیر 78 سپری شده است، امّا هنوز سخن گفتن از این پرونده پر رمز و راز، مخاطب خود را دارد.
حجّتالاسلام بهزاد زارع از جانبازان دفاع مقدّس که در ایّام فتنه 78، دانشجو بود، در گفتوگو با فارس، تحلیل خود از ریشههای آن واقعه و بازیگری برخی بازیگران سیاسی را ارائه میکند.
آنچه پیش رو دارید، متن کامل گفتوگو با دبیرکل جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی است.
***
بستر و زمینههای فتنه کوی دانشگاه را چه میدانید و چه جریانی در عقبه این ماجرا حضور داشتند و چه اهدافی را دنبال میکردند؟
زارع: مردم و نظام اسلامی پس از رو کردن دست منافقین و جریان رجوی در کشور، با «نفاقی مدرن» مواجه شدند.
جماعتی که متأسفانه همواره در قدرت بوده و امکانات کشور هم در اختیارشان بوده اما نه تنها به ملت پاسخگو نبودند بلکه همیشه برای فرار از جواب، خود را طلبکار میدانند و سعی دارند ملت را مقابل نظام و بالعکس نشان دهند.
این جریان که در دولتهای میرحسین و هاشمی با ایجاد جوّ شدید امنیتی در دانشگاه به شدت از فعالیت سیاسی دانشجویان ممانعت کردند و حتی به صراحت میگفتند: «دانشجو فقط باید درسش را بخواند و چه کار دارد به کار سیاست و جامعه و ...
».
خسارت ممانعت از فعالیتهای سیاسی دانشجویان به حدی رسید که رهبر معظّم انقلاب فریاد زدند: «خدا لعنت کند کسانی که نگذاشتند دانشجویان وارد فعالیتهای سیاسی شوند».
پس از این موضع صریح رهبری، همان جریانی که مخالف سرسخت حضور سیاسی دانشجویان بودند با یک «پشتک سیاسی» رنگ عوض کردند و با طمع استفاده ابزاری، جریان دانشجویی را وارد گود سیاست کردند.
پس از این موضع صریح رهبری، همان جریانی که مخالف سرسخت حضور سیاسی دانشجویان بودند با یک «پشتک سیاسی» رنگ عوض کردند و با طمع استفاده ابزاری، جریان دانشجویی را وارد گود سیاست کردند.
از آنجا که قریب به دو دهه، همین جریان مانع ورود دانشجویان به عرصه سیاسی بودند محیط دانشگاه بههمین علت نسبت به مسائل سیاسی کم اطلاع و در عین حال حریص شده بود و همین شرایط، بستر و زمینه ای شد برای استفاده ابزاری این جریان از جریان دانشجویی.
اولین سوء برداشت از محصول شوم آن هم فتنه کوی دانشگاه بود.
تغییر رویکرد اصلاح طلبانی چون معین که تقریباً از ابتدا امور ستادی و مدیریتی آموزش عالی کشور را در دست داشتند در قبال آزادی دانشجویان، چگونه قابل تحلیل است؟
زارع: درسال ۷۷ با پدیده خطرناکی بنام قتلهای زنجیرهای مواجه شدیم که در دل دستگاه امنیتی کشور شکل گرفت و غایت آن، متهم کردن نظام به قتل مخالفان خود بود.
متأسفانه همین جریانی که سکاندار دولت و وزارت اطلاعات وقت بودند و باید درخصوص این پدیده شوم پاسخ گو میشدند، بسیار ماهرانه فرافکنی کردند و نهتنها هرگز هیچ پاسخ روشنی در این خصوص ندادند بلکه با تحریک و وارد کردن جریان دانشجویی، قتلهای زنجیره ای را تبدیل به فتنه ای پیچیده و چندلایه کردند.
زارع: درسال ۷۷ با پدیده خطرناکی بنام قتلهای زنجیرهای مواجه شدیم که در دل دستگاه امنیتی کشور شکل گرفت و غایت آن، متهم کردن نظام به قتل مخالفان خود بود.
در فضای سکوت و عدم شفافیت پیرامون قتلهای زنجیره ای و توسعه شایعات و گمانههای مختلف التقاط حق و ناحق و...
روزنامه سلام با مدیر مسئولی مردِ مرموزِ اصلاحات یعنی موسوی خوئینیها، میداندار گسترش شایعات و گمانه های جهتدار و مدیریت شده برای توسعه اتهام شد و نامه ای جعلی منتسب به سعید امامی را منتشرکرد.
البته قصه خود سعید امامی هم که به اتهام دست داشتن در قتلهای زنجیره ای در زندان بطرز مشکوکی کشته شده بود، پیچیده و عجیب است.
آقایان هرگز توضیح روشنی ندادند که سعید امامی که بود و چه کرد و نقش او چه بوده و چطور کشته شده است.
در پی فتنه انگیزی روزنامه سلام، مسئولین دستگاه قضایی بی اطلاع از پیچیدگی طراحان فتنه و بنا به وظیفه، آن روزنامه را توقیف کردند و همه چیز برای سیّاسانِ بندباز، فراهم شد و شب جمعه ۱۸ تیر۷۸ این فتنه با اعتراض از کوی دانشگاه کلید خورد و به دنبال آن، نمایشهایی بنام قصه «لباس شخصیها » و «ورود نیروی انتظامی به کوی» و...
آغاز شد که نهتنها به هیچ ابهامی پاسخ داده نشد بلکه دهها سئوال بی پاسخ دیگر در ذهنها شکل گرفت.
کوی دانشگاه، اغواگری بزرگی بود علیه نظام و اصلاحطلبانی همچون تاجزاده و حجاریان و معین و...
هنوز هم با اتکا به فتنه خودساخته کوی دانشگاه، نان مظلومنمایی آن را میخورند.
بنده در آن دوران، دانشجو بودم و از نزدیک شاهد این ظلم بزرگ به نظام و رهبری بودم و تا فتنه ۸۸ هر ساله در چنین ایامی اصلاحطلبان برای پیشبرد نیّات شوم خود، از آن بهره میبردند اما با فتنه ۸۸، کاسبی مردم فریب وارد فازِ نان و آب دار تری شد و فتیله آن را پایین کشیدند.
هنوز هم گاهی این جماعت کاسب برای فرار از جواب به ملت سعی دارند از آن بهره ببرند.
چندی پیش شاهد بودیم تاجزاده در مناظره با زاکانی برای فرار از پاسخگویی به فسادهای دولت مانند کرسنت و ...
در جریان اصلاحات، مدام به فتنه خودساخته کوی دانشگاه متوسل میشوند.
لذا باید امروز از رهبران جریان اصلاح طلب پاسخ این سؤالات مطالبه شود.
سؤالی که توسط برخی ناظران مطرح میشود این است که چرا و با چه توجیهی این جریان در دولت میرحسین موسوی و هاشمی رفسنجانی با حاکم کردن جوّ پلیسی در دانشگاهها از فعالیت سیاسی دانشجویان به شدت ممانعت میکرد؟
و بعداً به موجب چه منطقی آقای معین و دیگران، یک شبه تغییر رویکرد میدهند؟
با اینکه شواهد و قرائن فراوانی مبنی برحضور و دخالت منافقین و دشمنان بیرونی نظام در این ماجرا دیده میشد چرا معین شخصاً بهعنوان وزیر علوم نظام، بجای تدبیر و حداقل جداکردن صف دشمن از معترضین، به معترضین می پیوندد؟
زارع: همین سؤالات در مورد تاجزاده و موسوی لاری و سایرین هم مطرح است.
چرا اینها که وزارتین کشور و اطلاعات را در دست داشتند، مانع ورود منافقین و سلطنت طلبها در این ماجرا نشدند؟
اینها با تمسک به بهانهای بنام لباسشخصیها از خود سلب مسئولیت میکنند.
با فرض اینکه لباس شخصیها و افراد خودسری هم در عرصه حضور داشتهاند، اولاً چرا اجازه دادید عده ای دانشجونما در داخل کوی، با توهین به مقدسات، دیگرانی را تحریک کنند؟
ثانیاً بر فرض عده ای خودسر هم تحریک شدند و وارد کوی شدند، چرا شما آنها را دستگیر نکردید؟
چطور اغتشاشگران توان گروگانگیری از نیروی انتظامی و پلیس را داشتند اما نمیتوانستند چند لباس شخصی را دستگیرکنند؟
بخشی از سناریو، اینطور نوشته شده بود که لولویی بنام لباس شخصی، مستمسک قرار بگیرد تا با آن بشود هر رفتاری را توجیه کرد.
جناب تاجزاده و رفقایش هم این سناریو را اجرا کردند.
کجای دنیا و کدام نظام تحمل میکند کسانی که در حاکمیت هستند و باید پاسخگو باشند، خود، سناریوی «شریک دزد و رفیق قافله» را بازی کنند؟
عبدالله نوری، فائزه هاشمی، موسوی لاری و...
با چه منطقی به معترضان میپیوندند؟
دقیقاً به چه چیزی و چه کسی معترضند؟
در گذشته که خودشان بودهاند، درحال حاضر(آن روز) هم ریش و قیچی در دست خودشان بود.
پس از این فتنه هم هرگز جواب ندادند.
در کجای دنیا سابقه دارد که در دانشگاه یا مرکزی علمی، جنایتکارانی نفوذ و لانه کنند، بنزین و مواد منفجره داشته باشند و حتی چند مأمور پلیس را گروگان بگیرند، امّا پلیس آن نظام حق دخالت و ورود نداشته باشند؟
کجای دنیا تحمل میشود عدهای تحت پوشش یک عنوان موجه (جنبش دانشجویی) دست به جنایت بزنند و پلیس آن حاکمیت حق دخالت نداشته باشد؟
عزّت ابراهیم نژاد اصلاً دانشجو نبوده.
پاسخ بدهند که چرا و چطور و به دست چه کسی کشته شده است؟
شما که خودتان یک پای قضیه بودید و وزیر وقت علوم و کشور، آتش بیار معرکه بودند و معاون سیاسی امنیتی هم که یک پا در حاکمیت و یک پا در وسط فرماندهی اغتشاشگران داشت.
پلیس هم که حق دخالت و ورود به ماجرا را ندارد، پس این معما را چه کسی باید حل میکرد؟
مگر شماها نمایندگان حاکمیت نبودید؟
چرا طلبکار هستید؟
گیرم آن روز توانستید بسیاری از این حقایق را کتمان کنید؛ امروز که همه گرگهای در لباس میش آن فتنه، به دامن آمریکا گریختند، چه پاسخی دارید؟
دانشجونمایانی همچون علی افشاری، نرگس محمدی، احمد باطبی، منوچهر محمّدی و...
که مورد حمایتتان بودند و این جنایت را بنام جنبش دانشجویی رقم زدند، امروز کجا هستند و سر سفره چه کسانی نشستهاند؟
چرا در جامعه، فضایی بوجود آوردند که آیت اللهِ این جماعت از قم پیام بدهد: «کاش میمردم و جاری شدن سیل خون دانشجویان را شاهد نبودم».
این فضاسازی و اغراق و مظلومنمایی چرا و با چه هدفی دنبال میشد؟
خون کدام دانشجو ریخته شد؟
آیا این دانشجویان اسم نداشتند و گمنام بودند؟
در فتنه کوی دانشگاه و ادامه ماجرا، ۴ نفر از دنیا رفتند که اسامی آنها معلوم است؛ شهید محمّدجوادفرهنگی، مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه تربیت معلم تبریز و 2 مامور نیروی انتظامی در خرم آباد و عزّت ابراهیم نژاد که اصلاً دانشجو نبوده است.
وی در حین خدمت سربازی، شب جمعه، نزد دوستانش در کوی دانشگاه تهران رفته بود که بهطرز مشکوکی بهقتل رسید و ۳۴ نفر از ۴۶ دانشجوی مجروحی که در بیمارستان بستری شدند، ایثارگر هستند؛ یعنی یا دانشجوی رزمنده، آزاده و جانباز هستند و یا منسوبین آنها بودند و این جدای از آمار نیروهای پلیس است که در این فتنه مجروح شدند.
برخی سخن از تشکیل کمیته حقیقتیاب درباره روشن شدن ابعاد این ماجرا را مطرح میکنند ...
کاش کمیته حقیقتیابی تشکیل میشد تا برای مردم روشن شود با وجود این همه اتهاماتی که به نظام، رهبری، سپاه، بسیج و نیروی انتظامی و ...
نسبت داده شد تقریباً تمام چهار کشته و بیش از ۸۰٪ مجروحین این اغتشاش متعلق به نظام و نیروهای نظام بودند.
واقعاً کجای دنیا دیده شده که شورشیها، چند مأمور پلیس را گروگان بگیرند و پلیس اینطور خویشتنداری کند؟
کجای دنیا مسبوق به سابقه است پلیس یک کشور در یک شورش، 2 کشته بدهد اما از شورشیها کسی کشته نشود؟
در ادامه این اغتشاش در دانشگاه خرم آباد (نشست دفتر تحکیم) 2 مأمور پلیس به شهادت رسیدند اما کسی از اغتشاشگران حتی آسیب هم ندید.
کاش کمیته حقیقتیابی تشکیل میشد تا برای مردم روشن شود با وجود این همه اتهاماتی که به نظام، رهبری، سپاه، بسیج و نیروی انتظامی و ...
نسبت داده شد تقریباً تمام چهار کشته و بیش از ۸۰٪ مجروحین این اغتشاش متعلق به نظام و نیروهای نظام بودند.
همه این مظلومنماییها در سایه اغواگری و هوچیگری رقم خورد که هنوز هم ادامه دارد.
آقایان در پاسخ به این همه تزویر و رفتار منافقانه فقط چیز موهومی بنام لباس شخصیها را مستمسک قرار دادند و با نسبت دادن آنها به نظام و نیروهای انقلاب از پاسخ به این همه جفا طفره میروند و هنوز هم خود را طلبکار میدانند.
بر فرض چند نفر آدم کم اطلاح و احساساتی با اهانت و حریم شکنی سازماندهی شده شما تحریک شده باشند و به ماجرا ورود کرده باشند؛ اولاً این چه ربطی به نظام و رهبری داشت؟
ثانیاً جناب تاج زاده و جناب موسوی لاری و جناب معین و ...
مسئولیت داشتند، چرا برای دستگیری و برخورد با همین معدود عناصر خودسر، هیچ همکاری با نیروهای امنیتی نکردند؟
و حتی در مواردی هم خودسری مثل سعیدعسکر(ضارب مشکوک و مرموز حجاریان ) دستگیر و برای محاکمه بهدست قانون سپرده میشود، آقایان به بهانه رأفت و ...
از طرح کیفر خواست و محاکمه او انصراف میدهند و زمینه ریشهیابی آن را از بین میبرند که البته بعداً با حضور سعید عسکر و رفقایش در ستاد میرحسین، دُم خروس این جماعت در کنار قسم حضرت عباسشان نمایان شد، اما بهطور طبیعی حافظه تاریخی مردم قادر به رصد نعل وارونه این جریان نیست، لذا همچنان این خطر ممکن است تکرار شود.
من امیدوارم و فکر میکنم کفگیر مردمفریبی این قوم به ته دیگ خورده است و امسال انشاالله مردم، دست آنان را با انتخاب درست رو میکنند.
انتهای پیام/