مادر مقتول با دیدن خواب عجیب، قاتل پسرش را بخشید
پرونده قتلی که بیش از یک دهه طول کشید، با یک خواب معنوی و کارهای نیک محکوم به اعدام ختم به خیر شد.
پرونده قتلی که بیش از یک دهه طول کشید، با یک خواب معنوی و کارهای نیک محکوم به اعدام ختم به خیر شد.
کد خبر: 754741 | ۱۴۰۴/۱۰/۱۰ ۰۸:۱۰:۰۹
پرونده قتلی که بیش از یک دهه طول کشید، با یک خواب معنوی و کارهای نیک محکوم به اعدام ختم به خیر شد.
به گزارش سایت جنایی، شهریور سال ۱۳۹۴ گزارشی از یک درگیری خونین در یکی از پارکینگهای بیرون از شهر تهران به پلیس رسید.
این گزارش، تیم جنایی را فوراً به محل حادثه کشاند و ماموران با جسد غرق در خون جوان ۲۰ سالهای روبرو شدند که بر اثر ضربات متعدد و مرگبار چاقو جان باخته بود.
عامل جنایت توسط رهگذران و افرادی که در پارک حضور داشتند به ماموران معرفی و با اقدامات بعدی شناسایی و بازداشت شد.
متهم جوان به نام میثم در بازجوییهای اولیه پلیس، با اعتراف به قتل، گفت: «در پارک نشسته بودیم و مشغول استراحت بودیم.مقتول و دوستانش در حال بازی بودند و توپشان مدام به سمت ما میآمد و آرامشمان را به هم میزد و آخر هم به سر یکی از ما برخورد کرد.
قبل از درگیری چند بار تذکر دادیم، اما آنها توجهی نکردند.
آخرین بار عصبانی شدم و با چاقویی که همراهم داشتم، توپشان را پاره کردم.
این کار باعث شد آنها هم عصبانی شوند و به سمت ما حمله کنند.
بعد از آن درگیری لفظی و فیزیکی شدیدی شکل گرفت و من در کشمکش، ضربهای با چاقو به مقتول که بعد فهمیدم اسمش امید است، زدم.
او نقش زمین شد و جان باخت.»
متهم به بازداشتگاه اداره آگاهی رفت و پرونده پس از تکمیل تحقیقات اولیه، با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد.
میثم پای میز محاکمه ایستاد و با التماس از اولیای دم درخواست بخشش کرد، اما مادر مقتول که تنها ولی دم بود، با قلبی شکسته خواهان اجرای قصاص شد.
به این ترتیب با توجه به اعترافات متهم، مستندات پرونده و درخواست مادر مقتول حکم قصاص صادر شد.
حکم صادره در دیوان عالی کشور تایید و پس از آن پرونده برای اجرای حکم به واحد اجرای احکام دادسرا فرستاده شد.
در این مدت، میثم و خانوادهاش بارها برای گرفتن رضایت با مادر امید تماس گرفتند و حتی جلسات متعدد صلح و سازش برگزار شد، اما زن میانسال همچنان بر اجرای حکم قصاص پافشاری میکرد و دلش به بخشش راضی نمیشد.
میثم همچنان در زندان بود و با آگاهی از اینکه مرگ در چند قدمیاش است، تصمیم گرفت کارهای نیک و خداپسندانه انجام دهد.
او به زندانیانی کمک کرد که به دلیل ناتوانی مالی در حبس مانده بودند.
میثم با فروش اموال شخصی و ارثیهای که به او رسیده بود، هزینه آزادی چندین زندانی را پرداخت کرد تا آنها به آغوش خانواده بازگردند.
خبر این کارهای خیرخواهانه میثم به گوش مادر امید هم رسید، اما زن میانسال همچنان دلش نرم نمیشد.
تا اینکه چند روز مانده به اجرای حکم قصاص، اتفاقی عجیب و معنوی رخ داد.
مادر مقتول خوابی دید که آرزو داشت در واقعیت اتفاق بیفتد؛ او در حرم حضرت علی (ع) بود و پسرش امید هم آنجا حضور داشت اما نکته عجیب خوابش این بود که میثم هم آنجا حضور داشت و هر سه مشغول زیارت بودند.
امید در خواب رو به مادرش کرد و با صدایی آرام گفت: «مادرم، میثم را ببخش.
با قصاص او چیزی عاید من نمیشود.
او را ببخش تا آرامش پیدا کنیم.»
زن میانسال وقتی از خواب بیدار شد، هنوز صدای پسرش در گوشش میپیچید.
همان روز مادر مقتول به واحد صلح و سازش دادسرا مراجعه کرد و پس از ۱۰ سال سخت، از قصاص قاتل فرزندش گذشت، اما با یک شرط خاص.
مادر داغدار گفت: «به خاطر خوابی که دیدم و چون ایام میلاد حضرت علی (ع) نزدیک است، از خون پسرم میگذرم.
اما میخواهم مبلغ دیه صرف پدرهایی شود که معلول و نیازمند هستند و در رفاه قرار بگیرند.»
با پذیرش این شرط، میلاد از زندان آزاد شد.