سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

جایگاه «کریسمس» در فرهنگ ایرانیان؛ خوب یا بد؟

اعتماد | همه | جمعه، 05 دی 1404 - 14:18
مهرداد ناظری جامعه‌شناس در گفت‌وگو با اعتمادآنلاین درباره صف‌های طولانی برای دکورهای کریسمسی در کافه‌ها و دلایل اجتماعی و فرهنگی آن توضیح داد: ما در یکی دو سال اخیر شاهد نوعی کنشگری تازه از سوی نسل‌های جوان هستیم کنش‌هایی که از جهات مختلف با گذشته تفاوت دارد. یکی از نمودهای آن استقبال از مناسبت‌هایی مانند کریسمس است و پیش از آن نیز شاهد برگزاری جشن‌های هالووین در ایران بوده‌ایم.
انسان،زندگي،ناظري،فرهنگي،اجتماعي،كنشگري،كريسمس،مصرفي،معنا،نس ...

مهرداد ناظری جامعه‌شناس در گفت‌وگو با اعتمادآنلاین درباره صف‌های طولانی برای دکورهای کریسمسی در کافه‌ها و دلایل اجتماعی و فرهنگی آن توضیح داد: ما در یکی دو سال اخیر شاهد نوعی کنشگری تازه از سوی نسل‌های جوان هستیم کنش‌هایی که از جهات مختلف با گذشته تفاوت دارد.
یکی از نمودهای آن استقبال از مناسبت‌هایی مانند کریسمس است و پیش از آن نیز شاهد برگزاری جشن‌های هالووین در ایران بوده‌ایم.
کد خبر: 753985 | ۱۴۰۴/۱۰/۰۵ ۱۳:۵۳:۲۵
مهرداد ناظری جامعه‌شناس در گفت‌وگو با اعتمادآنلاین درباره صف‌های طولانی برای دکورهای کریسمسی در کافه‌ها و دلایل اجتماعی و فرهنگی آن توضیح داد: ما در یکی دو سال اخیر شاهد نوعی کنشگری تازه از سوی نسل‌های جوان هستیم کنش‌هایی که از جهات مختلف با گذشته تفاوت دارد.
یکی از نمودهای آن استقبال از مناسبت‌هایی مانند کریسمس است و پیش از آن نیز شاهد برگزاری جشن‌های هالووین در ایران بوده‌ایم.
ناظری ادامه داد: من این مسئله را از سه زاویه بررسی می‌کنم.
نخست، ورود به آنچه می‌توان «دایره لذت‌های دائمی» نامید و در مقابل، به تعویق افتادن درک عمیق‌تر از زندگی.
ما امروز در بستر جامعه سرمایه‌داری متأخر زندگی می‌کنیم؛ جامعه‌ای که در آن لذت و لذت‌طلبی به یکی از پایه‌های اصلی فرهنگ مسلط تبدیل شده است.
وقتی به جشن‌هایی مانند هالووین یا کریسمس در ایران و کشورهایی با شرایط مشابه نگاه می‌کنیم، می‌بینیم این مناسبت‌ها نه ریشه فرهنگی بومی دارند و نه الزاماً بار معنایی عمیقی در این جوامع.
با این حال، امکان تجربه لذت‌های لحظه‌ای و متفاوت را فراهم می‌کنند.
به گفته این جامعه‌شناس، شبکه‌های اجتماعی نقش تعیین‌کننده‌ای در گسترش این تجربه‌ها دارند.
فضاهایی مانند اینستاگرام این امکان را می‌دهند که افراد لذت‌های متفاوت خود را به نمایش بگذارند و آن‌ها را بازنمایی کنند.
این تجربه‌ها برای نسلی که میل به دیده‌شدن دارد، اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند و از طریق ثبت و تکرار مداوم، به بخشی از سبک زندگی آن‌ها بدل می‌شود.
این چرخه، که از فرهنگ مصرفی جهانی تغذیه می‌کند، به تدریج جوانان را از تجربه‌های عمیق‌تری چون پذیرش مسئولیت، تأمل، رنج آگاهانه و خلق معنا دور می‌سازد.
ناظری افزود: نتیجه این روند، شکل‌گیری لذت‌های کوتاه‌مدتی است که در بازه‌های زمانی محدود، نوعی معنا یا احساس رضایت موقت به زندگی نسل جوان می‌دهد.
این وضعیت را می‌توان در چارچوب مفهومی تحلیل کرد که زیگمون باومن از آن با عنوان «مدرنیته سیال» یاد می‌کند؛ عصری که در آن لذت‌ها سریع می‌آیند و زودگذرند و بخشی از نیازهای انسان معاصر را بر اساس ذائقه‌ای برساخته‌شده پاسخ می‌دهند.
او در ادامه به نکته دوم اشاره کرد و گفت: با گسترش فناوری‌های نوین و به‌ویژه ظهور هوش مصنوعی، این شرایط بیش از پیش تشدید شده است.
ما با کاهش توان کنشگری خلاق و افزایش اتکا به سبک‌های زندگی از پیش پذیرفته‌شده و به‌اصطلاح لوکس مواجه هستیم.
نسل جوان اگرچه در ظاهر متفاوت به نظر می‌رسد، اما در عمل شباهت‌های زیادی میان آن‌ها دیده می‌شود؛ از نوع موسیقی و فیلم‌هایی که مصرف می‌کنند گرفته تا نوشیدنی‌ها، تفریحات و الگوهای رفتاری مشخص.
به باور این جامعه‌شناس، زندگی نسل جدید بیش از هر چیز بر مدار «مود» و «ترند» می‌چرخد و همین ترندها هستند که سبک زندگی و الگوی مصرف افراد را تعیین می‌کنند.
در چنین فضایی، مجالی برای کنشگری خلاق و بروز فردیت خودآیین چندان فراهم نمی‌شود و نوعی همگن‌سازی سبک‌های زندگی شکل می‌گیرد.
او گفت: این احتمال وجود دارد که بسیاری از جوانانی که در این صف‌ها حضور دارند، مطالعه یا شناخت عمیقی از کریسمس، مسیحیت یا پیش‌زمینه‌های فرهنگی و معنایی آن نداشته باشند.
بنابراین نمی‌توان از نوعی پذیرش عمیق و درونی سخن گفت.
آنچه بیشتر به چشم می‌خورد، جایگزین شدن کنشگری خلاق با مصرف‌گرایی و بازنمایی کلیشه‌های تکرارشونده است؛ پدیده‌ای که ریشه در ساختار جامعه جهانی امروز دارد و آنچه در جامعه مشاهده می‌کنیم، بازتاب همین ساختار است.
خانم روشنی روشنی, [05/10/1404 11:43 ق.ظ]
ناظری در ادامه به سومین محور تحلیل خود اشاره کرد و گفت: نکته سوم آن چیزی است که من از آن با عنوان «تکوین انسان مصرفی و عبور از انسان فرهنگی» یاد می‌کنم.
اگر به فرهنگ ایرانی و تمدن ایران‌زمین و حتی کشورهای فارسی‌زبان نگاه کنیم، می‌بینیم که این فرهنگ به واسطه ادبیات غنی خود، از عمق و معنای قابل‌توجهی برخوردار است.
کافی است نگاهی به آیین‌هایی مانند شب یلدا بیندازیم؛ جشنی که مبانی اصلی آن بر حافظ‌خوانی استوار است.
حافظ، زیست‌جهان انسانیِ ایرانی است و بخشی از ناخودآگاه جمعی ما را شکل می‌دهد.
او در اشعارش نسبت انسان با جهان پیرامون، با خدا و با خویشتن را معنا می‌کند و به پرسش‌های بنیادین زندگی پاسخ می‌دهد.
این جامعه‌شناس افزود: مسئله اینجاست که نسل جدید این منابع را نمی‌شناسد و متأسفانه هم نظام آموزشی و هم نهاد خانواده در انتقال و بازتولید این سرمایه فرهنگی نقش فعالی ایفا نمی‌کنند.
نتیجه چنین وضعیتی، شکل‌گیری «انسان مصرفی» است؛ انسانی که در چرخه‌ای دائمی از زیست‌جهانی حرکت می‌کند که همه چیز آن بر مدار مصرف تعریف شده است.
ناظری تأکید کرد: ذائقه امری ذاتی و همراه با انسان از لحظه تولد نیست، بلکه در بستر نظام اجتماعی ساخته می‌شود.
در نظام اجتماعی امروز، ذائقه نسل جدید از طریق همین جشن‌های کریسمس، صف‌کشیدن مقابل کافه‌ها یا برگزاری هالووین شکل می‌گیرد.
این جشن‌ها اگرچه در ظاهر «جشن» هستند، اما ما را از سطح واقعیت اجتماعی به مرحله‌ای می‌برند که می‌توان آن را «ابرواقعیت» یا «هایپررئالیتی» نامید؛ مفهومی که ژان بودریار مطرح می‌کند.
به این معنا که مناسک وجود دارد، اما معنا غایب است.
آیین‌ها بدون اتصال به منبع اصلی فهم و درک‌شان اجرا می‌شوند.
او ادامه داد: در این وضعیت شادی هست اما شادی عمیق و پایدار نیست؛ شادی‌ای لحظه‌ای است که ممکن است فرد صبح روز بعد، دوباره با احساسات منفی، افسردگی یا نابهنجاری‌های درونی خود مواجه شود.
تجربه شکل می‌گیرد، اما تجربه‌ای بدون عمق و ماندگاری.
ناظری در جمع‌بندی این سه وجه گفت: جوان امروز در نوعی وضعیت «آنومیک» یا بی‌هنجار قرار گرفته است.
از یک‌سو، هنجارهای جامعه مصرفی و الگوهای برآمده از آن برایش مرجع‌سازی می‌کنند و از سوی دیگر، جامعه سنتی نتوانسته الگوهای مرجع قابل قبول و معناداری در اختیار او قرار دهد.
به باور من، ما در بازتولید فرهنگ سنتی خود نیز دچار خطا شده‌ایم، چراکه به منابع اصلی رجوع نکرده‌ایم.
ادبیات کلاسیک، که سرشار از تجربه زیسته انسان به‌مثابه انسان است، نادیده گرفته شده و همین امر ما را در فضایی پرتلاطم و نابهنجار قرار داده است.
او در پایان خاطرنشان کرد: در چنین شرایطی، هیچ هنجار تثبیت‌شده و عمیقی وجود ندارد که بتواند الگوهای ذهنی افراد را پایدار کند.
بنابراین فرد ناچار است در لحظه و بر اساس آنچه ترند می‌شود یا به‌عنوان سبک زندگی رواج می‌یابد، خود را تعریف کند؛ تعریفی که نه در قالب «انسان فرهنگی»، بلکه در قالب «انسان مصرفی» شکل می‌گیرد.