خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

پنجشنبه، 04 دی 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

راهبرد امنیت ملی آمریکا ۲/ دروغی به نام «نامداخله‌گری»/ جنگ نامشروع «رئیس‌جمهور صلح» علیه ایران/ لابیگری در آمریکا ممنوع؛ جز برای اسرائیل

مشرق | بین‌الملل | پنجشنبه، 04 دی 1404 - 17:12
سند راهبرد امنیت ملی آمریکا در حالی بر اصل «نامداخله‌گری» تأکید دارد و ترامپ را «رئیس‌جمهور صلح» معرفی می‌کند که حمله نامشروع دولت ترامپ به ایران نشان داد محتوای این سند دروغی بیش نیست.
آمريكا،امنيت،ملي،دولت،منافع،راهبرد،سند،كشورهاي،جهان،روابط،دف ...

سرویس جهان مشرق - دونالد ترامپ ۴ دسامبر ۲۰۲۵ (۱۳ آذر ۱۴۰۴) از سند «راهبرد امنیت ملی [۱]» دولت خود رونمایی کرد؛ سندی که مانند بسیاری از جنبه‌های دیگر دولت او، کاملاً منحصربه‌فرد است [۲].
این راهبرد به‌وضوح بر مبنای دکترین «اول، آمریکا [۳]» ترسیم شده و بر واقع‌گرایی جغراسیاسی، به‌کارگیری اهرم‌های فشار اقتصادی، و اجتناب از درگیری‌های نظامی طولانی‌مدت متمرکز است [۴].
یکی از عناصر کلیدی این سند، اولویت چشم‌گیری است که دولت آمریکا برای نیم‌کره‌ی غربی قائل شده؛ سیاستی که از آن تحت عنوان «استنباط ترامپی» از دکترین مونرو یاد شده است.
این استنباط شامل مقابله با مهاجرت گسترده، کارتل‌های مواد مخدر (از جمله با استفاده از نیروی مرگ‌بار)، و نفوذ خصمانه‌ی خارجی می‌شود [۵].
این راهبرد همچنین به‌شدت بر تضمین زنجیره‌های تأمین، پیشبرد سلطه‌ی آمریکا بر حوزه‌ی فناوری (هوش مصنوعی، زیست‌فناوری و...) و تقویت اقتصاد داخلی ایالات متحده تأکید دارد [۶].
«دونالد ترامپ» (وسط) رئیس‌جمهور آمریکا، ۲ دسامبر ۲۰۲۵، طی نشست کابینه در واشینگتن صحبت می‌کند، در حالی که «مارکو روبیو» (چپ) وزیر خارجه، و «پیت هگست» وزیر جنگ ایالات متحده، دو طرف او نشسته‌اند.
سند «راهبرد امنیت ملی» آمریکا بیش از هر چیز بر سیاست خارجی و راهبرد نظامی این کشور تمرکز دارد.
(+)
شاید بتوان قابل‌توجه‌ترین نکته در سند راهبرد امنیت ملی دولت دوم ترامپ را تفاوت معنادار آن با اسناد مشابه دولت‌های قبلی طی سال‌های اخیر، به‌ویژه اسناد راهبرد امنیت ملی دولت‌های اوباما و بایدن، دانست [۷].
بر خلاف اسناد قبلی که بر اتحاد آمریکا با کشورهای دیگر، چندجانبه‌گرایی، و ترویج نظم بین‌المللی مبتنی بر قوانین تأکید داشتند، سند راهبرد امنیت ملی ۲۰۲۵ رویکردی به‌شدت معامله‌گرانه در قبال کشورهای دیگر، حتی متحدان ایالات متحده [۸]، دارد و یک‌جانبه‌گرایی‌ای که مؤلفه‌ی هر دو دولت ترامپ بوده، در آن بسیار پررنگ است [۹].
این سند راهبردی صراحتاً طرزفکر بین‌الملل‌گرایانه را رد می‌کند و در عوض، تمرکز ویژه‌ای روی منافع ملی محوری (حاکمیت، دفاع از میهن، و خوداتکایی) و تغییر آرایش نظامی ارتش آمریکا در سطح جهانی و عقب‌نشینی از مناطقی دارد که از دید دولت ترامپ اهمیت آن‌ها نسبت به نقاط دیگر کاهش پیدا کرده است [۱۰].
این راهبرد، سیاست خارجی را ابزاری برای پیگیری سازش‌ناپذیر برتری راهبردی و اقتصادی آمریکا تعریف می‌کند و دیدگاهی را در این زمینه ارائه می‌دهد که اغلب نسبت به اتحادهای سنتی و نهادهای فراملی بدبین است.
مشرق قصد دارد ترجمه‌ی سند راهبرد امنیت ملی دولت ترامپ را در چند قسمت منتشر نماید.
آن‌چه در ادامه می‌خوانید، بخش دوم از این مجموعه است که به اصول و اولولیت‌های راهبردی دولت ترامپ در حوزه‌هایی مانند روابط بین‌الملل، اقتصاد، و صنایع می‌پردازد.
بخش قبلی را می‌توانید از این‌جا بخوانید.
بخش‌های بعدی این مجموعه به‌زودی در مشرق منتشر خواهند شد.
متن کامل سند راهبرد امنیت ملی دولت دوم ترامپ را می‌توانید به زبان انگلیسی از این‌جا بخوانید.
جلد سند راهبرد امنیت ملی سال ۲۰۲۵ دولت ترامپ.
اگرچه انتشار سند راهبرد امنیت ملی چارچوب یا زمان‌بندی خاصی ندارد، اما معمولاً هر دولتی در آمریکا یک بار چنین سندی را منتشر می‌کند.
متن کامل این سند را می‌توانید به زبان انگلیسی از این‌جا بخوانید.
(+)
چهارم) راهبرد
۱.
اصول
سیاست خارجی رئیس‌جمهورْ ترامپ عمل‌گرایانه است، بدون این‌که «پراگماتیستی» باشد؛ واقع‌بینانه است، بدون این‌که «رئالیستی» باشد؛ اصولی است، بدون این‌که «آرمان‌گرایانه» باشد؛ قدرتمندانه است، بدون این‌که «جنگ‌طلبانه» باشد؛ و خویشتن‌دارانه است، بدون این‌که «مصالحه‌گرانه» باشد.
این سیاست ریشه در ایدئولوژی سنتی و سیاسی ندارد.
انگیزه‌اش، بالاتر از همه، هرآن‌چیزی است که برای آمریکا کارآمد باشد؛ یا در دو کلمه، «اول، آمریکا».
رئیس‌جمهورْ ترامپ میراث خود را به عنوان «رئیس‌جمهور صلح» تثبیت کرده.
علاوه بر موفقیت چشم‌گیری که در دوره‌ی اولش در قالب [ابتکار] تاریخی «توافقات ابراهیم» به دست آورد، از توانایی خود در معامله‌گری به شکلی بی‌سابقه برای برقراری صلح در هشت جنگ در سراسر جهان ظرف فقط هشت ماه از دوره‌ی دومش استفاده کرده.
از طریق مذاکره به صلح میان کامبوج و تایلند، کوزوو و صربستان، جمهوری دموکراتیک کنگو و رواندا، پاکستان و هند، اسرائیل و ایران، مصر و اتیوپی، و ارمنستان و آذربایجان دست پیدا کرد و ضمن بازگشت تمام گروگان‌های زنده به خانواده‌هایشان، به جنگ غزه پایان داد.
مستند «جاسوسِ داخل گوشی شما» به همکاری رژیم صهیونیستی با عربستان و امارات برای ساخت بدافزار «پگاسوس» می‌پردازد که اقدام به جاسوسی از گوشی‌های همراه می‌کند.
دولت ترامپ در حالی به «توافقات ابراهیمی» به عنوان نماد «صلح» افتخار می‌کند که روابط میان اسرائیل و برخی کشورهای عربی پیشاپیش، هرچند به صورت غیررسمی، وجود داشته و جنایات مشترک این کشورها از مدت‌ها پیش آغاز شده بوده است.
گفته می‌شود عربستان از پگاسوس برای ردیابی و به دام انداختن «جمال خاشقجی» استفاده کرده است.
[دانلود ~ ۱۴۴ مگابایت]
توقف درگیری‌های منطقه‌ای قبل از این‌که به جنگ‌های جهانی تبدیل شوند و قاره‌ها را به ورطه‌ی هلاکت بکشند، شایسته‌ی توجه فرمانده‌ی کل قوا و اولویت این دولت است.
فرو رفتن جهان در آتش جنگ، به گونه‌ای که شعله‌های جنگ به سواحل ما برسد، برای منافع آمریکا بد است.
رئیس‌جمهورْ ترامپ از دیپلماسی نامتعارف، قدرت نظامی آمریکا، و اهرم‌های اقتصادی استفاده می‌کند تا با دقت ذره‌بینی جرقه‌های اختلاف میان کشورهای دارای ظرفیت هسته‌ای و جنگ‌های خشونت‌آمیز ناشی از نفرت‌های چندصدساله را خاموش نماید.
رئیس‌جمهورْ ترامپ اثبات کرده سیاست‌های خارجی، دفاعی، و اطلاعاتی آمریکا باید بر محور این اصول هدایت شوند:
تعریف متمرکز منافع ملی : دست‌کم از پایان جنگ سرد، دولت‌های آمریکا اغلب در اسناد راهبرد امنیت ملی‌ای که منتشر کرده‌اند، به دنبال گسترش تعریف «منافع ملی» آمریکا بوده‌اند، به گونه‌ای که تقریباً هیچ موضوع یا تلاشی خارج از حیطه‌ی این منافع تلقی نشود.
اما تمرکز بر همه‌چیز، یعنی تمرکز روی هیچ‌چیز.
تمرکز ما باید روی منافع اصلی امنیت ملی آمریکا باشد.
صلح از طریق قدرت: قدرت، بهترین بازدارنده است.
کشورها یا بازیگران دیگر در صورتی که به اندازه‌ی کافی از تهدید منافع آمریکا بازداشته شوند، اقدامی در این جهت مرتکب نخواهند شد.
علاوه بر این، قدرت می‌تواند موجب «دستیابی» به صلح شود، زیرا طرف‌هایی که به قدرت ما احترام می‌گذارند، اغلب از ما درخواست کمک می‌کنند و از تلاش‌های ما برای حل‌وفصل درگیری‌ها و حفظ صلح استقبال می‌نمایند.
بنابراین، آمریکا باید همچنان قوی‌ترین اقتصاد را داشته باشد، پیشرفته‌ترین فناوری‌ها را توسعه دهد، سلامت فرهنگی جامعه‌یمان را تقویت کند، و توانمندترین ارتش جهان را عازم میدان نماید.
گرایش به نامداخله‌گری: بنیانگذاران آمریکا، در بیانیه‌ی استقلال به‌وضوح ترجیح خود به نامداخله‌گری در امور سایر کشورها را بیان کردند و مبنای آن را تصریح نمودند: همان‌طور که همه‌ی انسان‌ها دارای حقوق طبیعیِ خدادادی برابر هستند، همه‌ی ملت‌ها نیز به موجب «قوانین طبیعت و خداوند طبیعت» مستحق یک «جایگاه جداگانه و برابر» نسبت به یک‌دیگر هستند.
برای کشوری مانند ما که منافعش این اندازه متعدد و متنوع هستند، پایبندی سخت‌گیرانه به نامداخله‌گری ممکن نیست.
با این حال، این گرایش باید موجب وضع معیارهای سخت‌گیرانه برای تعیین آن چیزی گردد که مداخله‌ی موجه محسوب می‌شود.
تصویر ماهواره‌ای از تأسیسات هسته‌ای ایران در فردو.
آثار حملات رژیم صهیونیستی به تأسیسات سطحی در نیمه‌ی سمت چپ تصویر، و آثار نفوذ بمب‌های سنگرشکن آمریکا در نیمه‌ی سمت راست تصویر برای حمله به بخش زیرزمینی تأسیسات دیده می‌شود.
هنوز حجم خسارت در نتیجه‌ی حمله‌ی آمریکا مشخص نیست.
«دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا ادعا می‌کند این تأسیسات به طور کامل از بین رفته، در حالی که شماری از رسانه‌های آمریکایی به نقل از گزارش‌های اطلاعاتی می‌گویند برنامه‌ی هسته‌ای ایران صرفاً چند ماه به تأخیر افتاده است.
پیوستن دولت ترامپ به جنگ نامشروع رژیم صهیونیستی علیه ایران، به‌وضوح نشان می‌دهد که ادعای سند راهبرد امنیت ملی دولت آمریکا درباره‌ی «گرایش به نامداخله‌گری» دروغی بیش نیست؛ به‌ویژه به این خاطر که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، اسناد و گزارش‌های اطلاعاتی دولت آمریکا، و کارشناسان و سیاستمداران آمریکایی می‌گویند ایران تا کنون تصمیمی برای ساخت سلاح هسته‌ای نگرفته است.
(+)
«کریس مورفی» نماینده‌ی دموکرات مجس نمایندگان آمریکا، در پاسخ به «مایک جانسون» رئیس جمهوری‌خواه این مجلس، که مدعی شده بود «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا، بر مبنای وجود یک «تهدید قریب‌الوقوع» به ایران حمله کرده و این اقدام او بر خلاف قانون اساسی آمریکا و نظر کنگره نبوده، می‌نویسد: «هیچ تهدید قریب‌الوقوعی وجود نداشت.
من هم همان گزارش اطلاعاتی‌ای را دریافت کرده‌ام، که رئیس [مجلس نمایندگان] دریافت کرده است.» سند راهبرد امنیت ملی دولت آمریکا مدعی است یکی از اصول ایالات متحده در دوران ریاست‌جمهوری «دونالد ترامپ»، «گرایش به نامداخله‌گری» است، اما ترامپ، فریب «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی، را خورده و با حمله به ایران، این اصل ادعایی را زیر پا گذاشت.
(+)
واقع‌گرایی انعطاف‌پذیر: آمریکا درباره‌ی خواسته‌های ممکن و مطلوبش در تعامل با سایر ملت‌ها، سیاست واقع‌بینانه‌ای اتخاذ خواهد کرد.
ما به دنبال روابط خوب و روابط تجاری مسالمت‌آمیز با ملت‌های جهان هستیم، بدون این‌که تغییرات دموکراتیک یا اجتماعی دیگری را بر آن‌ها تحمیل کنیم که با سنت‌ها و تاریخ آن‌ها تفاوت گسترده‌ای دارد.
ما اذعان و تأیید می‌کنیم که عمل بر اساس چنین ارزیابی واقع‌بینانه‌ای یا، از یک سو، حفظ روابط خوب با کشورهایی که نظام‌های حکومتی و جوامع‌شان با ما متفاوت است، و از سوی دیگر، سوق دادن دوستان هم‌فکرمان به سمت حمایت از هنجارهای مشترکمان، و پیشبرد منافع‌مان از این طریق، به هیچ عنوان به معنای تناقض یا دورویی نیست.
تقدم کشورها: واحد سیاسی بنیادین جهان دولت-ملت است و خواهد بود.
طبیعی و عادلانه است که همه‌ی ملت‌ها منافع خود را در اولویت قرار دهند و از حاکمیت خود محافظت کنند.
جهان زمانی بهترین عملکرد را دارد که کشورها منافع خود را در اولویت قرار دهند.
ایالات متحده منافع خود را در اولویت قرار خواهد داد و در روابطش با سایر کشورها، آن‌ها را نیز تشویق خواهد کرد که منافع خود را در اولویت قرار دهند.
ما «مدافع» حقوق حاکمیتی کشورها، «مخالف» تعدی‌های حاکمیت‌ستیزانه‌ی دخالت‌جوترین سازمان‌های فراملی، و «حامی» اصلاح این نهادها به گونه‌ای هستیم که به جای ممانعت، در پی تقویت حاکمیت فردی کشورها باشند و منافع آمریکا را پیش ببرند.
حاکمیت و احترام: آمریکا با افتخار از حاکمیت خود حفاظت خواهد کرد؛ از جمله با جلوگیری از تضعیف حاکمیت‌مان توسط سازمان‌های فراملی و بین‌المللی، ممانعت از تلاش‌های قدرت‌ها یا نهادهای خارجی برای سانسور گفتمان ما یا محدودسازی حقوق آزادی بیان شهروندانمان، مقابله با لابیگری‌ها و عملیات‌های نفوذ با هدف جهت‌دهی به سیاست‌های ما یا درگیر کردن ما در جنگ‌های خارجی، و توقف دستکاری‌های بدخواهانه در نظام مهاجرتی ما برای ایجاد دسته‌های رأی‌دهی وفادار به منافع خارجی در داخل کشورمان.
آمریکا مسیر خود را در جهان ترسیم خواهد کرد و سرنوشت خود را، عاری از دخالت خارجی، تعیین خواهد نمود.
سند راهبرد امنیت ملی دولت «دونالد ترامپ» (راست) در حالی بر استقلال حاکمیتی و مقابله با نفوذ مخرب کشورهای دیگر در سیاست‌های آمریکا تأکید دارد که در واقعیت، پررنگ‌ترین نقش در تعیین سیاست خارجی ایالات متحده در خاورمیانه را نه منافع آمریکا، بلکه منافع رژیم صهیونیستی و شخص «بنیامین نتانیاهو» (چپ) نخست‌وزیر این رژیم، ایفا می‌کنند.
(+)
توازن قوا: آمریکا نمی‌تواند به هیچ کشوری اجازه دهد آن‌قدر مسلط شود که بتواند منافع ما را تهدید کند.
ما با متحدان و شرکایمان در جهت حفظ توازن قوا در سطح جهانی و منطقه‌ای همکاری خواهیم کرد تا از ظهور دشمنان مسلط جلوگیری کنیم.
آمریکا همان‌طور که مفهوم محکوم‌به‌شکست سلطه‌ی جهانی را برای خودش رد می‌کند، باید جلوی دستیابی دیگران را نیز به سلطه‌ی جهانی، و در برخی موارد حتی منطقه‌ای، بگیرد.
این به معنای هدر دادن خون و سرمایه برای محدود کردن نفوذ تمام قدرت‌های بزرگ و متوسط جهان نیست.
نفوذ بیش‌ازحد کشورهای بزرگ‌تر، ثروتمندتر، و قوی‌تر یک حقیقت همیشگی در روابط بین‌الملل است.
این مسئله گاهی مستلزم همکاری با شرکا برای خنثی کردن جاه‌طلبی‌هایی است که منافع مشترک ما را تهدید می‌کنند.
طرفدار کارگر آمریکایی: سیاست آمریکا طرفدار کارگر خواهد بود، نه صرفاً طرفدار رشد؛ و کارگران خودمان را [نسبت به کارگران کشورهای دیگر، از جمله چین] در اولویت قرار خواهد داد.
ما باید اقتصادی را بازسازی کنیم که در آن رفاه، پایگاه [اجتماعی و جغرافیایی] گسترده و توزیع وسیعی داشته باشد، نه این‌که در اوج [و نوک قله‌ی صنایع] یا در صنایع خاص محلی یا در چند بخش از کشور ما متمرکز باشد.
انصاف: از اتحادهای نظامی گرفته تا روابط تجاری و فراتر از آن، آمریکا اصرار خواهد کرد که کشورهای دیگر با ما با انصاف رفتار کنند.
ما دیگر تحمل یا توان تأمین هزینه‌ی مفت‌خوری [۱۱] [کشورهای دیگر به حساب آمریکا]، عدم توازن تجاری، رویه‌های اقتصادی غارتگرانه، و سایر بارهایی را نداریم که به خاطر حسن‌نیت کشورمان در طول تاریخ به عهده‌ی ما گذاشته شده‌اند و به ضرر منافع ما هستند.
انتظار داریم که متحدانمان سهم بسیار بیش‌تری از تولید ناخالص داخلی ملی خود را صرف دفاع از خودشان کنند، تا عدم توازن عظیمی که در طول ده‌ها سال و در نتیجه‌ی سهم بسیار بزرگ‌ترِ آمریکا در صرف هزینه‌های دفاعی انباشته شده، کم‌کم جبران شود.
از اتحادهای نظامی گرفته تا روابط تجاری و فراتر از آن، آمریکا اصرار خواهد کرد که کشورهای دیگر با ما با انصاف رفتار کنند.همان‌طور که ما می‌خواهیم متحدانمان ثروتمند و توانمند باشند، متحدان ما نیز باید درک کنند که به نفع آن‌هاست که آمریکا نیز ثروتمند و توانمند باقی بماند.
به طور خاص،
شایسته‌سالاری و صلاحیت‌مداری: رفاه و امنیت آمریکا به توسعه و ترویج شایسته‌سالاری وابسته است.
شایسته‌سالاری و صلاحیت‌مداری از جمله‌ی بزرگ‌ترین مزایای تمدنی ما هستند: هرجا بهترین آمریکایی‌ها استخدام، ترفیع، و احترام شوند، نوآوری و رفاه به دنبال آن می‌آید.
اگر شایسته‌سالاری از بین برود یا به طور نظام‌مند مورد نکوهش قرار گیرد، نظام‌های پیچیده‌ای که آن‌ها را بدیهی می‌دانیم (از زیرساخت‌ها گرفته تا امنیت ملی و آموزش و تحقیقات) از کار خواهند افتاد.
اگر صلاحیت‌مداری سرکوب شود، برتری تاریخی آمریکا در علم، فناوری، صنعت، دفاع، و نوآوری از میان خواهد رفت.
موفقیت ایدئولوژی‌های رادیکالی که به دنبال جایگزینی شایسته‌سالاری و صلاحیت‌مداری با نظام جانب‌داری درون‌گروهی [باندبازی] هستند، آمریکا را تخریب و ناتوان در دفاع از خود خواهد کرد.
در عین حال، نمی‌توانیم اجازه دهیم شایسته‌سالاری به عنوان توجیهی برای گشودنِ درهای بازار کار آمریکا به روی جهان، به بهانه‌ی یافتن «استعدادهای جهانی»، به کار گرفته شود، به گونه‌ای که کارگران آمریکایی متضرر شوند.
در تک‌تک اصول و اقداماتمان، آمریکا و آمریکایی‌ها همیشه باید در اولویت باشند.
«دونالد ترامپ» (دوم از چپ) ماه ژوئن سال ۲۰۲۵، در حال بازدید از کارخانه‌ی فولاد «مان‌ولی ورکس-ایروین» در شهر «وست میفلین» در ایالت پنسیلوانیا.
در حالی که دولت ترامپ ادعا می‌کند با وضع تعرفه‌های بین‌المللی و حمایت از صنایع داخلی به دنبال بهبود زندگی کارگران آمریکایی است، اما آمار نشان می‌دهد هزاران فرصت شغلی در حوزه‌هایی مانند صنایع فولاد در نتیجه‌ی اصرار دولت بر استقلال و انزوای ایالات متحده از دست رفته است.
(+)
۲.
اولویت‌ها
عصر مهاجرت انبوه به پایان رسیده: افرادی (چند نفر و از کجا) که یک کشور اجازه‌ی ورود آن‌ها به مرزهایش را می‌دهد، ناگزیر آینده‌ی آن کشور را تعریف خواهند کرد.
هر کشوری که خود را دارای حاکمیت می‌داند، حق و وظیفه دارد آینده‌ی خود را تعریف کند.
در طول تاریخ، کشورهای دارای حاکمیت، مهاجرت کنترل‌نشده را ممنوع کرده‌اند و تنها به‌ندرت به خارجی‌ها تابعیت داده‌اند؛ آن هم با معیارهای سخت‌گیرانه.
تجربه‌ی غرب طی دهه‌های گذشته، مهر تأییدی بر صحت این رویه‌ی تاریخی بوده است.
مهاجرت انبوه در کشورهای سراسر جهان منابع داخلی را تحت فشار قرار داده، خشونت و سایر جرایم را افزایش داده، انسجام اجتماعی را خدشه‌دار کرده، بازار کار را مخدوش کرده، و امنیت ملی را تضعیف نموده است.
عصر مهاجرت انبوه باید پایان یابد.
امنیت مرزی عنصر اصلی امنیت ملی است.
ما باید از کشورمان در برابر تهاجم محافظت کنیم؛ نه‌تنها مقابل مهاجرت کنترل‌نشده، بلکه مقابل تهدیدات فرامرزی مانند تروریسم، مواد مخدر، جاسوسی، و قاچاق انسان.
کنترل مرزها طبق اراده‌ی مردم آمریکا و توسط دولت آن‌ها، برای بقای ایالات متحده به عنوان یک جمهوری دارای حاکمیت، یک ضرورت بنیادین است.
حفاظت از حقوق و آزادی‌های محوری: هدف دولت آمریکا تضمین حقوق طبیعی و خدادادیِ شهروندان آمریکایی است.
به همین منظور، قدرت‌های هولناکی به وزارت‌خانه‌ها و آژانس‌های دولت آمریکا اعطا شده است.
این قدرت‌ها هرگز، به هیچ بهانه‌ای، نباید مورد سوءاستفاده قرار بگیرند؛ چه «ریشه‌کن کردن افراط‌گرایی»، چه «حفاظت از دموکراسی‌مان» و چه هر بهانه‌ی دیگری.
هر زمان و هر جا از این قدرت‌ها سوءاستفاده شود، سوءاستفاده‌کنندگان باید مجازات شوند.
به طور خاص، آزادی بیان، آزادی دین و وجدان، و حق انتخاب و هدایت دولت مشترک‌مان، حقوق محوری‌ای هستند که هرگز نباید مورد تعدی قرار بگیرند.
ما به کشورهایی که در این اصول با ما مشترک هستند، یا می‌گویند مشترک هستند، قویاً تأکید می‌کنیم آن‌ها را در عمل و روح [ظاهر و باطن] رعایت کنند.
با اقدامات نخبه‌محور و محدودیت‌های ضددموکراتیک علیه آزادی‌های محوری در اروپا، کشورهای انگلیسی‌زبان، و بقیه‌ی جهان دموکراتیک، به‌ویژه در میان متحدانمان، مخالفت خواهیم کرد.
تقسیم بار و جابه‌جایی بار: دورانی که آمریکا کل نظم جهانی را، مانند «اطلس» [در اساطیر یونان]، روی دوشش حمل می‌کرد، به پایان رسیده است.
ما در میان متحدان و شرکای متعددمان ده‌ها کشور ثروتمند و پیشرفته داریم که باید مسئولیت اصلی مناطق خود را به عهده بگیرند و سهم بسیار بیش‌تری در دفاع جمعی ما داشته باشند.
رئیس‌جمهورْ ترامپ با «تعهد لاهه»، که کشورهای ناتو را متعهد می‌کند ۵ درصد از تولید ناخالص داخلی را صرف هزینه‌های دفاعی کنند، معیار جهانی جدیدی را تعیین کرده، و متحدان ما در ناتو نیز این تعهد را تأیید کرده‌اند و اکنون باید آن را برآورده سازند.
ایالات متحده در ادامه‌ی رویکرد رئیس‌جمهورْ ترامپ مبنی بر درخواست از متحدان برای پذیرش مسئولیت اصلی مناطق خود، اقدام به سازماندهی یک شبکه‌ی «تقسیم بار» خواهد کرد که دولت ما تشکیل‌دهنده و حامی آن خواهد بود.
این رویکرد تضمین می‌کند که بار [دفاع جمعی] تقسیم شود و تمام این اقدامات، مشروعیت گسترده‌تری پیدا کنند.
این مدل شامل شراکت‌های هدفمندی خواهد بود که از ابزارهای اقتصادی برای همسوسازی انگیزه‌ها، به اشتراک گذاشتن بار با متحدان هم‌فکر، و اصرار بر اصلاحات تحکیم‌کننده‌ی ثبات بلندمدت، استفاده می‌نمایند.
این شفافیت راهبردی به آمریکا این امکان را می‌دهد که به طور مؤثر با دخالت‌های خصمانه و مخرب مقابله کند و در عین حال، از گستردگی بیش‌ازحد و پراکندگی تمرکز که موجب تضعیف اقدامات گذشته می‌شد، اجتناب نماید.
آمریکا آماده‌ی کمک (احتمالاً از طریق برخورد مساعدتر در موضوعات تجاری، اشتراک فناوری، و تدارکات دفاعی) به آن کشورهایی خواهد بود که با میل خودشان مسئولیت بیش‌تری را برای برقراری امنیت در همسایگی‌شان می‌پذیرند و محدودیت‌های صادراتی‌شان را با ما همسو می‌کنند.
«دونالد ترامپ» (راست) رئیس‌جمهور آمریکا، در کنار «مارک روته» دبیرکل ناتو، در حاشیه‌ی نشست ماه ژوئن سال ۲۰۲۵ این سازمان در شهر «لاهه» در هلند.
ترامپ که در دوره‌ی اول ریاست‌جمهوری‌اش به‌شدت با ناتو مخالف بود و حتی می‌گفت به دنبال انحلال این سازمان است، در دوره‌ی دوم ریاست‌جمهوری‌اش روابط گرم‌تری با این سازمان پیدا کرده و اکنون اعضای آن را وادار به پذیرش افزایش بودجه‌ی دفاعی‌شان از ۲ درصد به ۵ درصد تولید ناخالص داخلی کرده است.
(+)
بازهمسوسازی از طریق صلح: تلاش برای دستیابی به توافقات صلح به دستور رئیس‌جمهور، حتی در مناطق و کشورهایی که در اولویت منافع محوری فوری ما نیستند، یک راه مؤثر برای افزایش ثبات، تقویت نفوذ جهانی آمریکا، بازهمسوسازی کشورها و مناطق در جهت منافع ما، و گشودن بازارهای جدید است.
بزرگ‌ترین سرمایه‌ی مورد نیاز به این منظور دیپلماسی ریاست‌جمهوری است، که کشور بزرگ ما تنها با رهبریِ شایسته می‌تواند از آن برخوردار شود.
منافع چنین اقداماتی (پایان دادن به درگیری‌های دیرینه، نجات جان انسان‌ها، و پیدا کردن دوستان جدید) می‌تواند بسیار بیش‌تر از هزینه‌های نسبتاً جزئی آن‌ها، یعنی صرف زمان و توجه، باشد.
امنیت اقتصادی: در نهایت، از آن‌جایی که امنیت اقتصادی برای امنیت ملی اساسی است، با تأکید بر موارد زیر، برای تقویت بیش‌تر اقتصاد آمریکا تلاش خواهیم کرد: تجارت متوازن: آمریکا بازمتوازن‌سازی روابط تجاری‌اش، کاهش کسری تجاری، مقابله با موانع صادراتمان، و پایان دادن به بازارشکنی کارگران خودمان، صنایع خودمان، و امنیت ملی خودمان باید اولویت‌های ما باشند، و خواهند بود.
آمریکا بازمتوازن‌سازی روابط تجاری‌اش، کاهش کسری تجاری، مقابله با موانع صادراتمان، و پایان دادن به بازارشکنی [۱۲] و سایر اقدامات ضدرقابتی‌ای که به صنایع و کارگران آمریکایی آسیب می‌رسانند، را در اولویت قرار خواهد داد.
ما به دنبال توافقات تجاری منصفانه و متقابل با کشورهایی هستیم که می‌خواهند بر اساس احترام و منافع متقابل با ما تجارت کنند.
با این وجود، تأمین دسترسی به مواد و زنجیره‌های تأمین حیاتی: همان‌طور که الکساندر همیلتون در اولین روزهای تأسیس جمهوری‌مان گفت، آمریکا هرگز نباید برای تأمین اجزای اصلی لازم برای دفاع یا اقتصاد کشور (از مواد خام گرفته تا قطعات تا محصولات نهایی) به هیچ قدرت خارجی‌ای وابسته باشد.
باید مجدداً دسترسی مستقل و قابل‌اعتماد خود را به کالاهایی که برای دفاع از خود و حفظ شیوه‌ی زندگی‌مان نیاز داریم، تضمین کنیم.
این امر مستلزم گسترش دسترسی آمریکا به مواد [صنعتی] و مواد معدنی حیاتی در عین مقابله با اقدامات اقتصادی غارتگرانه است.
علاوه بر این، جامعه‌ی اطلاعاتی زنجیره‌های تأمین کلیدی و پیشرفت‌های فناوری در سراسر جهان را تحت نظر خواهد داشت تا مطمئن شویم آسیب‌پذیری‌ها و تهدیدات علیه امنیت و رفاه آمریکا را درک می‌کنیم و کاهش می‌دهیم.
بازصنعتی‌سازی: آینده متعلق به سازنده‌هاست.
آمریکا اقتصاد خود را بازصنعتی‌سازی خواهد کرد؛ تولید صنعتی را «بازخانه‌آوری» خواهد نمود [دوباره به داخل آمریکا بازخواهد گرداند]، و اقدام به تشویق و جذب سرمایه‌گذاری در اقتصاد و نیروی کار خودمان با تمرکز بر حوزه‌های فناوری حیاتی و نوظهوری خواهد کرد که آینده را تعریف خواهند نمود.
این کار را از طریق استفاده‌ی راهبردی از تعرفه‌ها و فناوری‌های جدیدی انجام خواهیم داد که از تولید صنعتی گسترده در هر گوشه از کشورمان حمایت می‌کنند، سطح زندگی کارگران آمریکایی را بهبود می‌بخشند، و اطمینان حاصل می‌کنند که کشور ما دیگر هرگز برای محصولات یا قطعات حیاتی به هیچ دشمنی، چه کنونی و چه بالقوه، وابسته نخواهد بود.
ناگفته پیداست که سند راهبرد امنیت ملی دولت دوم «دونالد ترامپ» در زمینه‌ی اقتصاد و صنایع، بیش از هر چیز از وابستگی آمریکا به چین نگران است.
دلیل جنگ تعرفه‌ای با چین و تلاش‌های افراطی ترامپ برای بازگرداندن صنایع و خط‌تولیدهای محوری از چین به آمریکا نیز همین است.
(+)
احیای پایگاه صنعتی دفاعی‌مان: یک ارتش قوی و توانمند نمی‌تواند بدون یک پایگاه صنعتی دفاعی قوی و توانمند وجود داشته باشد.
شکاف عظیمی که در درگیری‌های اخیر، میان پهپادها و موشک‌های کم‌هزینه در مقابل سامانه‌های گران‌قیمت مورد نیاز برای دفاع در برابر آن‌ها، نشان داده شد، نیاز ما به تغییر و تطبیق را آشکار کرده است.
آمریکا نیازمند یک بسیج ملی برای ابداع فناوری‌های دفاعی قدرتمند با هزینه‌ی کم، تولید توانمندترین و به‌روزترین سامانه‌ها و مهمات در مقیاس بالا، و بازخانه‌آوری زنجیره‌های تأمین صنعتی دفاعی خود است.
به طور ویژه، باید طیف کاملی از قابلیت‌ها را در اختیار رزمندگانمان قرار دهیم: از سلاح‌های کم‌هزینه‌ای که می‌توانند اکثر دشمنان را شکست دهند، تا سامانه‌های پیشرفته و توانمند لازم برای درگیری با دشمنان پیشرفته.
و برای تحقق چشم‌انداز رئیس‌جمهورْ ترامپ مبنی بر صلح از طریق قدرت، باید این کار را به‌سرعت انجام دهیم.
همچنین با هدف تقویت دفاع جمعی، همه‌ی متحدان و شرکایمان را نیز به احیای پایگاه‌های صنعتی‌شان تشویق خواهیم کرد.
سلطه‌ی انرژی: احیای سلطه‌ی انرژی آمریکا (در نفت، گاز، زغال‌سنگ، و هسته‌ای) و بازگرداندن ملزومات ضروری و کلیدی انرژی [فناوری‌ها، ابزارها، و سایر الزامات استخراج و به‌کارگیری انرژی]، یک اولویت راهبردی بالاست.
انرژی ارزان و فراوان موجب ایجاد مشاغل با درآمد خوب در آمریکا خواهد شد، هزینه‌ها را برای مصرف‌کنندگان و مشاغل آمریکایی کاهش خواهد داد، بازصنعتی‌سازی را تقویت خواهد کرد، و به حفظ برتری ما در فناوری‌های پیشرفته، مانند هوش مصنوعی، کمک خواهد نمود.
گسترش صادرات خالص انرژی همچنین روابط ما با متحدانمان را عمیق‌تر و نفوذ دشمنانمان را محدودتر می‌کند، توانایی ما برای دفاع از سواحل‌مان را حفظ می‌نماید، و (هر زمان و هرجا که لازم باشد) ما را قادر به اعمال قدرت می‌سازد.
ما ایدئولوژی‌های فاجعه‌بار «تغییرات اقلیمی» و «صفر خالص [۱۳] » [متعادل‌سازی تولید و حذف گازهای گل‌خانه‌ای] را رد می‌کنیم؛ ایدئولوژی‌هایی که به اروپا آسیب زیادی رسانده‌اند، آمریکا را تهدید می‌کنند، و به دشمنان ما کمک می‌نمایند.
انرژی ارزان و فراوان موجب ایجاد مشاغل با درآمد خوب در آمریکا خواهد شد، هزینه‌ها را برای مصرف‌کنندگان و مشاغل آمریکایی کاهش خواهد داد، بازصنعتی‌سازی را تقویت خواهد کرد، و به حفظ برتری ما در فناوری‌های پیشرفته، مانند هوش مصنوعی، کمک خواهد نمود.
گسترش صادرات خالص انرژی همچنین روابط ما با متحدانمان را عمیق‌تر و نفوذ دشمنانمان را محدودتر می‌کند، توانایی ما برای دفاع از سواحل‌مان را حفظ می‌نماید، و (هر زمان و هرجا که لازم باشد) ما را قادر به اعمال قدرت می‌سازد.
حفظ و رشد سلطه‌ی مالی آمریکا: آمریکا برترین بازارهای مالی و سرمایه‌ای جهان را در اختیار دارد، که ستون‌های نفوذ آمریکا هستند و اهرم و ابزارهای قابل‌توجهی را برای پیشبرد اولویت‌های امنیت ملی آمریکا در اختیار سیاست‌گذاران ما قرار می‌دهند.
اما نباید جایگاه رهبریمان را بدیهی فرض کنیم.
حفظ و گسترش سلطه‌ی ما مستلزم استفاده از نظام پویای بازار آزاد و رهبریمان در نوآوری و امور مالی دیجیتال با هدف حصول اطمینان از این است که بازارهای ما همچنان پویاترین، نقدشونده‌ترین، و امن‌ترین بازارهای جهان باقی می‌مانند و همچنان مورد غبطه‌ی کشورهای دیگر هستند.