عراق درون یک جعبهی بسته به دام افتاده است
به گزارش مشرق، کانال تلگرامی مطالعات رسانه های بین المللی به نقل از میدلایستمانیتور نوشت:
میدلایست مانیتور، وضعیت سیاسی عراق را با تصاویری استعاری تحلیل میکند.
به گفته نویسنده، صحنه سیاسی عراق شبیه «یک صفحه تلویزیون قدیمی است که تعادل تصویرش را از دست داده» و جریانهای سیاسی با «اعتماد به نفس کاذب» از «اصلاحات» سخن میگویند، اما عملاً تغییری ایجاد نمیکنند.
نویسنده به «پارادوکس عراقی» اشاره میکند که در آن «سیاستمدارانی که بیشترین سخن را میگویند، کمترین توان عمل» را دارند.
تأثیر مداوم ایران به عنوان نمادی از نبود «استقلال واقعی» ذکر شده و گفته میشود عراق به «واقعگرایی شجاعانه» و تصمیمهایی برای آینده، نه گذشته، نیاز دارد.
با این حال، این گزارش خاطرنشان میکند که «چیزی در عمق در حال تغییر است» و نسل جدید دیگر شعارهای قدیمی را باور ندارد.
چکیده راهبردی (بخشهای مهم):
صحنه سیاسی عراق در هفتههای اخیر، همچون صفحهای تلویزیونی و کهنه است که تعادل تصویر خود را از دست داده است.
رهبران «چهارچوب هماهنگی» متشکل از احزاب و شبهنظامیان وابسته به ایران، بدون پردهپوشی، مبارزهای شدید بر سر پست نخستوزیری را آشکار میکنند.
این شیوه از سال ۲۰۰۳ به یک سیاست ثابت در منطقه سبز بدل شده است.
عراق دستبهگریبان نزاعهای مالی، فرقهای و عاطفی است و این فهرست پیوسته در حال رشد است.
در این فضا، رنگها درهم میآمیزند و مرزها محو میشوند.
چهرههای سیاسی بدون ویژگیهای مشخص ظهور میکنند و همه چیز به کندی پیش میرود، گویی زمان در بغداد در حال آزمودن توانایی خود برای کش آمدن است.
با این حال، خروش خیابان پرسشگر است: کشور به کجا میرود؟
سیاست تا چه زمانی به خسته کردن مردم ادامه خواهد داد؟
صحنه نیاز به تخیل ندارد.
کافی است اظهارات روزانه شخصیتهایی مانند محمد شیاع السودانی، نوری المالکی و محمد الحلبوسی را دنبال کرد.
آنان با «اعتمادبهنفس کاذب» سخن میگویند، گویا تماشاگر نمایشی هستیم که پایانش از پیش معلوم است.
احزاب پرحرارت از «اصلاحات» میگویند، اما در نهایت به همان کرسیهای بیستساله خود بازمیگردند، بدون کوچکترین تمایلی به سازش.
دولت وعده «طرحهای راهبردی» میدهد، اما این طرحها «بدون پا» متولد میشوند و به زودی ناپدید میگردند.
یک «پارادوکس عراقی» ثابت وجود دارد: «سیاستمداری که بیشترین سخن را میگوید، کمترین توان عمل را دارد و آرامترین خیابان، بیشترین توانایی تغییر را داراست.» این تناقض گیجکننده، نشان میدهد که نظام سیاسی تنها به صدای خود گوش میسپارد و گویی کشور در «جعبهای بسته» میچرخد و همه در جستجوی پنجرهای موهوم هستند.
روابط بغداد با همسایگان نیز تابع معادلهای فرصتطلبانه است.
گاهی زبان مماشات و گاهی لحن تهدید غلبه مییابد.
یک واقعیت ثابت اما پابرجاست: عراق همچنان عرصهای باز برای منازعات خارجی است، منازعاتی که منابعش را میبلعند و نهادهایش را از بین میبرند.
اینجا پرسش تلخی مطرح میشود: با وجود تمام سخنان درباره «حاکمیت»، چرا این کشور حق تعیین سرنوشت خود را ندارد؟
نفوذ ایران نمونهای روشن از این وضعیت است؛ نفوذی که در لحظات خلاء گسترش مییابد و هر پروژه استقلالطلبانهای را با سردرگمی مواجه میسازد.
با این حال، گفتمان رسمی همچنان بر «استقلال عراق» تأکید میکند، جملهای مطمئن که در عمل به خلایی وسیع میانجامد.
غرب نیز از دور نظارهگر است و گزارشهایی از یک «دمکراسی معلق»، «دزدان دولتی» و تبدیل «طلا به خاکستر» توسط سیاست منتشر میکند.
اما در پس این تحلیلها، اقرار به این واقعیت نهفته است که وضعیت عراق، قاطعیت را برنمیتابد.
با وجود این یأس، چیزی در ژرفای جامعه در حال تغییر است.
آگاهی در گفتوگوهای روزمره و در میان نسلی نو که از شعارهای گذشته خسته شده، در حال دگرگونی است.
آنان «عادی بودن» میخواهند، دولتی که با ترس یا اسلحه شبهنظامیان اداره نشود.
سکوت کنونی میتواند آرامش پیش از طوفان باشد؛ گویی عراق همچون زودپزی زیر «فشار خاموش» است.
پرسش نهایی این است: آیا نجات عراق نیازمند «زمینلرزهای سیاسی» است یا کافی است طبقه حاکم بپذیرد که این کشور بزرگتر از محاسبات کوچک آنان است؟
پاسخ هرچه باشد، عراق امروز نه به تئوری، بلکه به «واقعگرایی شجاعانه» نیاز دارد.
به تصمیمهایی برای آینده، نه گذشته.
به نهادی که پیش از بازسازی گفتمان، خود را بازسازی کند.
این کشور بزرگتر از بدبختیهایش است و علیرغم همه شکستها، از پاینشستن سر باز میزند.
این مقاومت، شاید تنها نقطه امید برای آغاز باشد.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.