اکران فیلم کوتاه الهامبخش است؛ ماجرای اسبی که پروانه شد!
مهدیه محمدی کارگردان فیلم کوتاه «آخرین شیهه اسبی که خواب پروانه شدن دیده بود» با اشاره به اکران فیلم کوتاه درباره داستان فیلمش توضیح داد.
مهدیه محمدی کارگردان فیلم کوتاه «آخرین شیهه اسبی که خواب پروانه شدن دیده بود» که این روزها در بسته «پرسونا» در گروه «هنروتجربه» درحال اکران است در گفتگو با خبرنگار مهر بیان کرد: این مجموعه شامل آثاری با فضاسازی و ژانرهای بسیار متنوع است که همین تنوع، بر جذابیت آن افزوده است.
در مراسم رونمایی که با حضور جمعی از دوستان و علاقهمندان برگزار شد، استقبال چشمگیری از این آثار به عمل آمد.
بر اساس گفتگوهایی که داشتیم اغلب حاضران اکثر فیلمهای این مجموعه را دوست داشتند.
اگرچه فعالیتهای مرتبط با این پروژه تازه آغاز شده است، اما تمام تلاش خود را میکنیم تا «پرسونا» به عنوان یکی از مجموعههای شاخص «هنر تجربه» شناخته شده و اکرانی موفق و گسترده را تجربه کند.
وی در پاسخ به پرسشی مبنی بر تأثیر اکران فیلم کوتاه بر افزایش مخاطبان گفت: این اقدام بیشک موثر است، هرچند که دامنه و ماهیت این تأثیر نیاز به بررسی دقیقتری دارد.
مخاطب فیلم کوتاه عموماً از طیفی خاص و نخبه تشکیل شده است؛ به ویژه در شهرهایی که حتی فیلمهای سینمایی بلند نیز با استقبال گسترده و فروش چشمگیر روبهرو نیستند، طبیعتاً مخاطب عمومی تمایل و اقبال کمتری نسبت به فیلم کوتاه نشان میدهد.
با این حال، اکران فیلم کوتاه در حوزهای تخصصیتر، مانند جامعه علاقهمندان، دانشجویان و فعالان عرصه سینما، میتواند نقش مؤثری ایفا کند.
این اقدام میتواند موجب تشویق و ترغیب این گروههای هدف شده و آنها را به تماشای آثار ترغیب کند.
این کارگردان ادامه داد: به طور کلی، به نظر نمیرسد که عموم جامعه در شرایط فعلی، استقبال گسترده و قابل توجهی از این گونه آثار داشته باشند.
بنابراین، در حالی که اکران فیلم کوتاه در تقویت حلقههای تخصصی و ایجاد انگیزه در میان علاقهمندان مؤثر است، انتظار جذب مخاطب انبوه و عمومی در این زمینه، دور از واقع به نظر میرسد.
محمدی درباره داستان فیلمش بیان کرد: داستان این فیلم درباره زنی به نام یلدا است که به همراه همسرش سهراب، در یک سفر جادهای طولانی حضور دارند.
در این سفر، یلدا در جستجوی زندگیِ نزیسته خویش و در واقع گذشته خود است.
وی در پاسخ به این پرسش که ایده اولیه فیلم از کجا شکل گرفت، عنوان کرد: در جلسات متعددی که با فیلمنامهنویس اثر داشتیم، صحبتهایی مطرح شد.
ابتدا قصد داشتم فیلم کوتاهی بسازم و ایدههای مختلفی را مطرح کردم.
از میان آنها، ایدهای انتخاب شد که درباره مردی بود که توانایی تأمین هزینههای درمان همسر سرطانی خود را ندارد و پزشکان نیز از بهبود او ناامید شدهاند.
مرد مبلغ کمی به دست میآورد اما درمییابد این پول برای درمان کافی نیست.
بنابراین تصمیم میگیرد آن را صرفِ خوشحال کردن همسرش در روزهای پایانی زندگی کند و آرزوهای کوچک او را محقق کند.
این ایده نخستین ما بود.
این فیلمساز افزود: پس از گفتگوهای بیشتر و افزودن و کاستنهایی به فیلمنامه، نسخهای نوشتم.
در نهایت، آقای عزیزمحمدی نسخه دیگری را نوشتند که فیلمنامه نهایی بر اساس آن شکل گرفت.
این نسخه را بسیار پسندیدم و برای ساخت فیلم انتخاب شد.
وی تصریح کرد: بیتردید مواجهه با بیماران مشابه در اطراف انسان بیتأثیر نیست و ذهن ناخودآگاه به چنین موضوعاتی گرایش پیدا میکند.
شخصاً در میان عزیزانم، فردی را داشتم که با بیماری درگیر بود و مسلماً این مسئله بر ذهن من نیز اثر گذاشته بود.
محمدی درباره فضای شاعرانه فیلم توضیح داد: از همان ابتدا فضای حسی و شاعرانه در ذهنم وجود داشت و حتی در نخستین نسخهای که نوشته بودم نیز فضایی شاعرانه وجود داشت اما در نسخه دوم که توسط آقای عزیزمحمدی نوشته شد، با تمرکز و تلاشی آگاهانه، فضای اثر را بیشتر به سمت شاعرانگی سوق دادند.
من شخصاً با این فضا ارتباط عمیقی برقرار کردم و آن را بسیار دوست داشتم و در نهایت، این روند موجب شد کار به سمت فضایی ملودرام و شاعرانه حرکت کند.
وی درباره چالشهای بازنمایی فضای شاعرانه در سینما اظهار کرد: از همان ابتدا، هنگام بررسی فیلمنامه، به این موضوع کاملاً واقف بودم و حتی به اطرافیانم میگفتم که این فیلمنامه یا به نتیجهای مطلوب میرسد و اثری موفق میشود، یا اینکه به کلی با شکست مواجه خواهد شد.
برای این اثر هیچ حد وسطی متصور نبودم و معتقد بودم که یا فیلمی کاملاً بد میشود یا فیلمی کاملاً خوب.
به نظر من، این ویژگی خاص برخی فضاهاست و فضای شاعرانه نیز چنین ماهیتی دارد؛ اجرای آن بسیار دشوار است و نتیجه یا به رویدادی درخشان منجر میشود، یا به شکلی کامل با ناکامی همراه خواهد بود.
محمدی درباره دلیل انتخاب نام «آخرین شیهه اسبی که خواب پروانه شدن دیده بود» برای فیلمش گفت: این انتخاب توسط فیلمنامهنویس انجام شد و من شخصاً این عنوان را بسیار دوست دارم.
نام فیلم، اگرچه تا حدودی طولانی است و همواره درباره خاص بودنش پرسش و گفتگو میشود، اما کاملاً از دل متن فیلم برآمده و به وضوح با جریان داستان مرتبط است.
وی ادامه داد: از منظر نمادین، اسب نماینده زمینیبودن، سنگینی و تمامی اموری است که به جهان مادی تعلق دارد.
در مقابل، پروانه تجسم سبکی، رهایی و آزادی است.
بنابراین، «آخرین شیهه اسب» را میتوان بهعنوان آخرین تلاشهای نمادین انسانی تفسیر کرد که از مرحله زمینیبودن، در آستانه رسیدن به رهایی و آزادگی قرار دارد.
این عنوان در واقع بیانگر رها کردن بندهای تعلقات و گذار به سوی زیستنی آزادانه است.
محمدی در پایان درباره پروژه جدید خود گفت: در حال حاضر مشغول ساخت فیلم جدیدی نیستم، اما در مرحله پژوهش و نگارش فیلمنامهای قرار داریم که امیدوارم به نتیجه برسد و بتوانیم اثر بعدی را بسازیم.