۱۰ سال بعد از امروز؛ کدام مناطق تهران دیگر قابل سکونت نخواهند بود؟
تهران-تحلیلهای کارشناسی نشان میدهد مناطقی در پایتخت ممکن است، تا یک دهه دیگر عملاً از چرخه سکونت خارج شوند؛ نه بهدلیل زلزله یا کمبودآب، بلکه بهواسطه فرونشستی که زیرپای شهر راخالی می کند.
خبرگزاری مهر، گروه استانها: استان تهران، پایتخت کشور با بیش از ۱۵ میلیون ساکن در منطقه کلانشهری، درگیر یکی از شدیدترین بحرانهای زیستمحیطی خود است: فرونشست زمین.
این پدیده، که اغلب به عنوان «زلزله خاموش» توصیف میشود، زمین زیر پای شهر را با سرعتی نگرانکننده خالی میکند و زیرساختها، ساختمانها و حتی میراث تاریخی را در معرض خطر قرار داده است.
در سال جاری، نرخ فرونشست در برخی نقاط تهران به بیش از ۳۰ سانتیمتر در سال رسیده، رقمی که شش تا هفت برابر میانگین جهانی (حدود ۵ سانتیمتر) است، جنوب و جنوب غربی شهر، از جمله مناطق ۱۷ تا ۲۱ و دشت ورامین، بیشترین آسیب را دیدهاند، جایی که نرخ محلی گاهی به ۳۱ تا ۳۶ سانتیمتر میرسد.
کارشناسان هشدار میدهند که این روند، اگر مهار نشود، میتواند به فروچالههای ناگهانی، ترکهای عمیق در جادهها و ساختمانها، و حتی تهدید خطوط مترو و فرودگاه امام خمینی منجر شود.
فرونشست تهران نه تنها یک مسئله فنی، بلکه یادآوری از هزینههای زیستمحیطی رشد سریع شهری است.
در حالی که شهر همچنان گسترش مییابد، زمین زیر آن در حال فرو ریختن است – بحرانی که اگر نادیده گرفته شود، میتواند آینده پایتخت را دگرگون کند.
برای اینکه بیشتر در خصوص این چالش جدی بدانیم، با مهدی زارع، زلزله شناس مشهور کشور و استاد پژوهشکده زلزلهشناسی به گفتگو نشستیم، که در ادامه میآید:
* در سالهای اخیر از فرونشست بهعنوان «زلزله خاموش تهران» یاد میشود؛ با توجه به دادههای موجود، آیا میتوان گفت فرونشست در برخی مناطق استان تهران از نظر میزان خسارت بالقوه، حتی خطرناکتر از زلزلههای متوسط است؟
پدیده فرونشست زمین در برخی مناطق استان تهران نه تنها یک خطر جدی و فزاینده است، بلکه از نظر میزان خسارت تدریجی و بلندمدت، در ابعادی وسیعتر و با پیامدهایی برگشتناپذیر عمل میکند که مقایسه آن با یک زلزله متوسط، بیمناسبت نیست.
تخریب گسترده و برگشتناپذیر زیرساختهای حیاتی (مترو، راهآهن، خطوط آب و گاز، شالوده ساختمانها) در مقایسه با تخریب متمرکز و لحظهای سازهها در محدوده کانون زلزله نشان از خسارات معمولاً قابل ارزیابی و ترمیم (گرچه پرهزینه) دارد.
روند فرونشست با اندازهگیری علمی قابل ردیابی و پیشبینی است، مناطق بحرانی از پیش شناسایی شدهاند.
در حالی که در مورد زلزله زمان دقیق وقوع غیرقابل پیشبینی است، هرچند مناطق پرخطر شناخته شده هستند.
فرونشست و تخلیه سفرههای آب زیرزمینی کاملاً برگشتناپذیر است.
احیای آبخوانها ممکن است هزاران سال طول بکشد.
در حالی که منطقه پس از زلزله، با گذشت زمان و بازسازی، تا حدی به حالت قبلی بازمیگردد.
فرونشست به عنوان عامل تشدیدکننده میتواند ریسک زمین لرزهها را افزایش دهد، تغییرات تنش در پوسته زمین به دلیل فرونشست، احتمال تحریک و فعالسازی گسلهای مجاور را بالا میبرد.
دادههای رسمی نشان میدهد که وضعیت فرونشست در استان تهران بهویژه در دشتهای جنوب و جنوب غربی، در سطحی بسیار بحرانی و بیسابقه قرار دارد.
نرخ متوسط فرونشست در این مناطق بین ۲۵ تا ۲۷ سانتیمتر در سال گزارش شده است.
در برخی نقاط خاص مانند دشت ورامین و شهریار، این رقم حتی به ۳۶ سانتیمتر در سال نیز میرسد.
دلیل اصلی این پدیده، برداشت بیرویه و غیرقابل جبران از آبهای زیرزمینی است.
برخلاف استانداردهای معمول، در تهران حدود ۷۰ درصد از آب مورد نیاز از منابع زیرزمینی تأمین میشود.
* برخی مسئولان، فرونشست را صرفاً یک پدیده تدریجی و قابل مدیریت معرفی میکنند؛ اما گزارشها از نرخهای نگرانکننده در دشتهای ورامین، شهریار و جنوب غرب تهران حکایت دارد.
آیا با یک بحران برگشتناپذیر روبهرو هستیم یا هنوز فرصت نجات وجود دارد؟
واقعیت این است که توصیف «فرونشست» به عنوان یک پدیده صرفاً تدریجی، نوعی تقلیل دادن ابعاد فاجعه است، در حالی که فرونشست در ظاهر آرام رخ میدهد، اما از نظر زمینشناختی و زیرساختی، بسیاری از کارشناسان آن را «مرگ خاموش زمین» مینامند.
در مورد دشتهای تهران، ورامین و شهریار، وضعیت از هشدار عبور کرده و به مرحله بحرانی رسیده است.
پاسخ به سوال شما در دو لایه قابل بررسی است.
نرخ فرونشست در برخی مناطق جنوب غرب تهران و دشتهای مجاور به اعدادی بین ۲۰ تا ۳۶ سانتیمتر در سال رسیده است.
برای درک عمق فاجعه: در بسیاری از کشورهای دنیا، نرخ ۴ سانتیمتر در سال به عنوان وضعیت بحرانی و «شرایط اضطراری» اعلام میشود.
وقتی زمین نشست میکند، فضاهای خالی بین ذرات خاک که محل ذخیره آب زیرزمینی (آبخوان) هستند، بر اثر فشار لایههای بالایی از بین میروند.
این یعنی حتی اگر در آینده بارندگیهای شدیدی هم رخ دهد، زمین دیگر توانایی جذب و ذخیره آب را ندارد.
این بخش از بحران صددرصد بازگشتناپذیر است.
از نظر آسیب به زیرساختها تغییر شکل زمین باعث شکستگی لولههای گاز، آب، فاضلاب و کج شدن خطوط راهآهن و ترک خوردن بناهای تاریخی و مسکونی میشود.
اما آیا هنوز فرصت نجات وجود دارد؟
پاسخ کوتاه این است: برای «جلوگیری» دیر شده، اما برای «توقف» یا «کاهش سرعت» هنوز پنجرهای باز است.
ما نمیتوانیم زمین را به ارتفاع قبلی خود بازگردانیم، اما میتوانیم از گسترش این روند و فرونشستهای جدید جلوگیری کنیم، از فروریزشهای ناگهانی و گسترش فاجعه جلوگیری کنیم.
ر
اهکارهای موجود دیگر از سطح «توصیه» فراتر رفته و نیازمند اقدامات ضربتی هستند: توقف مطلق حفر چاههای غیرمجاز و پلمب فوری آنها در دشتهای بحرانی.
تغییر الگوی کشت، ممنوعیت کشت محصولات آببر (مانند یونجه یا صیفیجات) در دشت ورامین و شهریار.
تغذیه مصنوعی آبخوانها با تزریق پساب تصفیه شده یا آبهای سطحی به سفرههای زیرزمینی برای حفظ فشار هیدرولیکی باقیمانده.، مدیریت تقاضای آب در تهران با کاهش بارگذاری جمعیتی و صنعتی در مناطقی که زمین زیر پایشان در حال خالی شدن است، مجموعه اقداماتی است که در این مورد میتوانیم برای کاهش ریسک انجام دهیم.
ما در حال حاضر با یک «بحران مدیریتنشده» روبرو هستیم.
اگر روند فعلی مصرف آب زیرزمینی ادامه یابد، در دهههای آینده برخی مناطق تهران و شهرهای اقماری عملاً غیرقابل سکونت خواهند شد؛ نه به دلیل نبود آب، بلکه به دلیل فروپاشی سازهای و زیرساختی.
فرصت نجات تنها در صورتی وجود دارد که بپذیریم «آب زیرزمینی، میراث گذشتگان نیست، بلکه حق بقای آیندگان است» و حکمرانی آب از حالت سازهای (سدسازی) به حالت حفاظتی تغییر جهت دهد.
* از منظر علمی، کدام عامل در فرونشست استان تهران نقش غالبتری دارد: برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی، توسعه شهری بدون پیوست زمینشناسی، یا سیاستهای نادرست مدیریت منابع آب؟
و سهم هرکدام چقدر است؟
در تحلیل بحران فرونشست استان تهران، این سه عامل از هم جدا نیستند، بلکه مانند حلقههای یک زنجیره عمل میکنند.
با این حال، از نظر «وزن اثرگذاری»، توازن یکسانی ندارند.
سهم و نقش هر یک از عوامل بر اساس اولویت و شدت اثر برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی -نقش غالب: بالای ۹۰٪ - علت مستقیم و اصلی فیزیکی فرونشست است.
مطالعات تداخلسنجی راداری (InSAR) نشان دادهاند که همبستگی بین افت سطح آب زیرزمینی و نرخ فرونشست در دشتهای تهران و شهریار بیش از ۹۰٪ است، وقتی آب از خلل و فرج خاک خارج میشود، فشار هیدرولیکی کاهش یافته و وزن لایههای بالایی باعث فشرده شدن لایههای رسی آبدار میشود.
این فرآیند باعث تخریب دائمی ظرفیت ذخیره آبخوان میشود.
سیاستهای نادرست مدیریت منابع آب -نقش ریشهای و ساختاری – دارد علتِ ایجاد و مسئول تمام چاههای غیرمجاز و اضافه برداشت چاههای مجاز است.
تداوم کشاورزی سنتی و غرقابی در دشت ورامین - که ۸۰٪ بیلان منفی آب استان را شامل میشود- و نبود نظارت بر نصب کنتورهای هوشمند، ریشه در ضعف مدیریت منابع آب دارد.
توسعه شهری بدون پیوست زمینشناختی - نقش تشدیدکننده و خسارتزا دارد، توسعه شهری به خودی خود عامل «نشست دشت» نیست، بلکه عامل ایجاد «فروچاله» و «افزایش خسارت» است.
حدود ۵ تا ۱۰ درصد در ایجاد پدیده، اما ۱۰۰ درصد در ابعاد بحران انسانی اثر دارد.
بارگذاری سنگین سازهها بر روی خاک سست، مسدود کردن مسیرهای تغذیه طبیعی آبخوان - با آسفالت و بتن - و نادیده گرفتن قنوات قدیمی در ساختوسازهای جنوب تهران، منطقه ۱۸، باعث شده که نرخ فرونشست در محیط شهری خطرناکتر از دشتهای باز باشد
اگرچه برداشت آب عامل فیزیکی است، اما این سیاستهای نادرست مدیریت منابع آب است که اجازه داده طی ۳۰ سال گذشته، سطح آب زیرزمینی تهران بیش از ۱۲ متر افت کند.
توسعه شهری نیز در این میان، هدف این بحران قرار گرفته و خسارات را دوچندان کرده است.
* آیا فرونشست میتواند رفتار گسلهای فعال اطراف تهران را تحت تأثیر قرار دهد یا خطر زلزله را تشدید کند؟
به بیان دیگر، آیا ما با دو بحران مستقل مواجهیم یا با دو پدیدهای که میتوانند همدیگر را تقویت کنند؟
یکی از خطرناکترین جنبههای فرونشست تهران، تعامل آن با گسلهای فعال منطقه است.
مطالعات نشان میدهد که فرونشست میتواند میدان تنش در پوسته زمین را تغییر داده و احتمال رخداد زلزله را روی گسلهای مهم افزایش دهد.
گسلهای مهمی مانند بخش غربی گسل شمال تهران در منطقه ۲۲، گسل کهریزک، گسل ری و گسل رباطکریم مستقیماً در مجاورت یا داخل پهنههای شدید فرونشست قرار دارند و بیشتر در معرض این تأثیرات هستند.
از سوی دیگر رخداد زمین لرزه ۲۹ آذر ۱۳۹۶ با بزرگای ۵.۰ در پهنه ملارد در غرب تهران نشان داد، که به احتمال زیاد پمپاژ وسیع آب و فرونشست زمین میتواند بر تحریک گسلهایی که از قبل آماده گسیختگی هستند اثر تحریکی داشته باشد.
وقوع یک زلزله متوسط یا شدید بر روی این گسلها، در منطقهای که پیشاپیش زیرساختهای آن به دلیل فرونشست تضعیف شده است، میتواند اثرات ویرانگری مضاعف داشته باشد.
با استناد به دادههای موجود میتوان ادعا کرد که فرونشست در مناطق بحرانی استان تهران از جنبههای خاصی، خطری حتی فراتر از یک زلزله متوسط محسوب میشود.
این خطر به دلیل ماهیت خزنده، تدریجی و برگشتناپذیر خود، بهصورت مستمر زیرساخت حیاتی شهر را تحلیل میبرد و همزمان با افزایش احتمال رخداد زمینلرزه، تهران را در معرض یک فاجعه دو مرحلهای قرار میدهد.
* در صورت تداوم روند فعلی، کدام مناطق استان تهران در دهه آینده بیشترین آسیب زیرساختی را خواهند دید؟
آیا زیرساختهای حیاتی مانند خطوط مترو، لولههای گاز و شبکه فاضلاب در معرض تهدید جدی قرار دارند؟
تداوم روند فعلی، تهران را در دههی آینده با «بحران بناها» مواجه خواهد کرد که از دشتها به قلب بافت شهری گسترش مییابد، طبق گزارشهای کارشناسی و نقشههای پهنهبندی، مناطق و زیرساختهای زیر در «خط مقدم» آسیب قرار دارند.
مناطق با بیشترین خطر آسیب زیرساختی ۱۴۰۴-۱۴۱۴ در دهه آینده، آسیبها دیگر محدود به ترکهای دیوار نخواهد بود، بلکه به شکل «گسیختگیهای ناگهانی» ظاهر میشوند.
جنوب غرب (منطقه ۱۸ و ۱۹) کانون اصلی بحران در داخل شهر است، مناطقی مانند یافتآباد، شادآباد و بزرگراه آزادگان به دلیل بالاترین نرخ نشست (تا ۳۳ سانتیمتر در سال تا پایان ۱۴۰۳) با خطر جدی فروریزش مواجهاند.
مناطق ۱۷ و ۲۰ بافتهای فرسوده و متراکم در مناطقی مثل فلاح و شهرری به دلیل عدم انعطافپذیری سازهها، بیشترین نرخ تخریب ساختمانهای مسکونی را خواهند داشت.
دشت شهریار و ورامین عملاً به «زمینهای سوخته» تبدیل میشوند که نه تنها کشاورزی، بلکه جادههای مواصلاتی و دکلهای برق فشار قوی آنها به دلیل شکافهای عمیق زمین از کار خواهند افتاد.
تهدید زیرساختهای حیاتی (وضعیت قرمز) برای شبکه مترو و خطوط ریلی رخ میدهد، مترو حساسترین زیرساخت تهران نسبت به نشست است، خطر اصلی نه «نشست یکنواخت»، بلکه «نشست نامتقارن» (Differential Settlement) است که باعث کج شدن ریلها و خروج قطار از خط میشود.
خط ۳ مترو: بخش جنوبی این خط (ایستگاههای آزادگان تا قلعهمرغی) دقیقاً در پهنه بحرانی قرار دارد.
خط یک مترو: شاخههای جنوبی به سمت حرم مطهر و فرودگاه امام به شدت تهدید میشوند.
راهآهن تهران-جنوب و خروجیهای قطار به سمت اهواز و تبریز در لبه پهنه نشست قرار دارند.
در خطوط انتقال گاز و آب، بزرگترین نگرانی، شکستگی لولهها در اثر «برش زمین» است، در لولههای گاز حدود ۱۰ هزار کیلومتر خط لوله گاز در پهنههای فرونشستی استان تهران قرار دارد.
نشست زمین باعث کشیدگی و در نهایت انفجار لولهها میشود، مشابه حادثه ۲۸ خرداد ۱۳۹۵ شهران که فرونشست و سپس فروچاله یکی از متهمان اصلی انفجار گاز بود.
سیستم فاضلاب تهران که بر اساس شیب طبیعی زمین طراحی شده، با تغییر تراز زمین دچار «شیب معکوس» شده و باعث پسزدگی فاضلاب یا شکستگی کلکتورهای اصلی میشود، فرودگاههای مهرآباد و امام خمینی نیز مطرحند.
فرودگاه امام با نرخ نشست حدود ۲۲ سانتیمتر در سال مواجه است.
تداوم این روند باعث ایجاد ناهمواری در باند فرود (Runway) شده که فرود و برخاست هواپیماهای پهنپیکر را با خطر روبرو میکند .
تفاوت دهه آینده با دهههای قبل در این است که زمین به «نقطه تسلیم» میرسد.
وقتی ظرفیت الاستیک (کشسانی) لولهها و سازهها تمام شود، شاهد شکستهای زنجیرهای خواهیم بود.
* اگر امروز اختیار تصمیمگیری کامل در سطح ملی و استانی در اختیار شما قرار بگیرد، سه اقدام فوری و غیرقابل تعویق برای مهار فرونشست در استان تهران چه خواهد بود و کدام نهادها را مقصر تعلل در اجرای آنها میدانید؟
اگر امروز تمام اختیارات اجرایی و حاکمیتی برای مقابله با این بحران به من واگذار میشد، با نگاهی به تجارب جهانی و واقعیتهای زمینشناختی ایران، سه اقدام «فوری، قهری و غیرقابل تعویق» زیر را به عنوان اولویتهای اول تا سوم اجرایی میکردم:
۱.
اعلام وضعیت اضطراری و پلمب فوری تمامی چاههای غیرمجاز (بدون استثنا)
این اولین و حیاتیترین اقدام است، ما نمیتوانیم در حالی که بیمار در حال خونریزی شدید است، فقط به او دارو بدهیم؛ باید ابتدا جلوی خونریزی را بگیریم، اعزام گروههای ضربتی تحت نظر مستقیم شورای عالی امنیت ملی برای پلمب تمامی چاههای غیرمجاز و نصب کنتورهای هوشمند بر روی چاههای مجاز در دشتهای شهریار، ورامین و جنوب تهران طی ۱۰۰ روز.
هدف از این کار توقف آنی افت تراز آب زیرزمینی برای جلوگیری از فروپاشی کامل تخلخل خاک (مرگ قطعی آبخوان) است.
۲.
تغییر اجباری الگوی کشت و توقف کشاورزی سنتی در دشتهای بحرانی
بیش از ۸۰ درصد آب در استان تهران صرف کشاورزی با راندمان بسیار پایین میشود، ممنوعیت مطلق کشت محصولات آببر (هندوانه، یونجه، صیفیجات) در دشتهای تهران و جایگزینی آن با کشتهای گلخانهای یا معیشتهای جایگزین برای کشاورزان با پرداخت خسارت مستقیم دولت.
هدف کاهش بار تقاضا از روی سفرههای زیرزمینی و انتقال حقآبه کشاورزی به تغذیه مصنوعی زمین است.
۳.
بازچرخانی اجباری پساب و تغذیه مصنوعی آبخوانها
در حال حاضر بخش بزرگی از فاضلاب تصفیه شده تهران از دشتها خارج میشود یا به روشی غیربهینه رها میشود: الزام شهرداریها و وزارت نیرو به تزریق ۱۰۰ درصدی پساب تصفیه شده استاندارد به داخل زمین در پهنههای فرونشستی (تغذیه مصنوعی) به جای رهاسازی در رودخانههای فصلی.
هدف از این کار افزایش فشار هیدرولیکی زیرزمین برای کند کردن روند نشست و احیای بخشی از ظرفیت آبخوان.
کدام نهادها در این تعلل مقصرند؟
بحران فرونشست حاصل یک «ناکارآمدی سیستمی» است، اما سه نهاد بیشترین سهم را در وضع موجود دارند:
۱- وزارت نیرو (شرکت آب منطقهای): به عنوان متولی اصلی آب، این نهاد به دلیل عدم نظارت دقیق بر حفر چاهها، ناتوانی در مدیریت بیلان آب و اولویت دادن به پروژههای سدسازی به جای حفاظت از آبهای زیرزمینی، مقصر ردیف اول است.
۲- وزارت جهاد کشاورزی: به دلیل اصرار بر خودکفایی در محصولات آببر در مناطق خشک و عدم موفقیت در مدرنسازی سیستمهای آبیاری و تغییر الگوی کشت، مسئولیت سنگینی در نابودی دشتهای تهران دارد.
۳- شورای عالی شهرسازی و شهرداریها: به دلیل بارگذاری جمعیتی بیش از حد در پهنه تهران، صدور مجوز برای ساختوسازهای سنگین روی گسلها و پهنههای فرونشستی و نادیده گرفتن هشدارهای زمینشناسی در طرحهای جامع و تفصیلی.
واقعیت تلخ این است که ما در حال حاضر در مرحله «مدیریت فاجعه» هستیم، نه «پیشگیری».
هر روز تأخیر در اجرای این سه مورد، یعنی از دست دادن بخشی از خاک ایران که برای میلیونها سال دیگر قابل بازسازی نخواهد بود.