سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

تفسیر یک سراب به روایت ترامپ

باشگاه خبرنگاران | بین‌الملل | شنبه، 29 آذر 1404 - 13:46
برآیند تجربه‌های تاریخی، منطق فنی عملیات نظامی و رویه‌های اعلام‌شده در اسناد دفاعی آمریکا نشان می‌دهد که ادعای ترامپ مبنی بر «بمباران محدود تأسیسات هسته‌ای ایران» فاقد اعتبار عملیاتی است. چنین اظهاراتی بیش از آنکه بیانگر یک گزینه واقعی سیاستی باشد، بخشی از راهبرد فشار روانی، مشروع‌سازی تهدید و انتقال مسئولیت تشدید بحران به طرف مقابل است
آمريكا،محدود،ايران،نظامي،فشار،هدف،شمالي،واقعي،كره،حمله،تأسيس ...

باشگاه خبرنگاران جوان؛ احمد موسی پور*- در طول یک‌سال گذشته و با بازگشت دولت دوم دونالد ترامپ به کاخ سفید، طیفی گسترده، اما همگون از تهدیدات لفظی و عملی علیه جمهوری اسلامی ایران به‌صورت مستمر مطرح شده است.
این لفاظی‌ها به‌ویژه پس از جنگ ۱۲ روزه اخیر با شدت بیشتری ادامه یافته و در قالب روایت‌هایی تازه بازتولید شده‌اند.
در تازه‌ترین نمونه، رئیس‌جمهور آمریکا مدعی شد که اگر ایران حاضر به توافق با واشنگتن می‌شد و شروط کاخ سفید را می‌پذیرفت، ایالات متحده «صرفاً تأسیسات هسته‌ای ایران» را هدف بمباران قرار می‌داد.
این ادعا در شرایطی مطرح می‌شود که در جریان جنگ ۱۲ روزه اخیر میان ایران و رژیم صهیونیستی، عملاً نوعی تقسیم کار مشخص میان واشنگتن و تل‌آویو در شیوه اعمال فشار و تهاجم علیه ایران شکل گرفت؛ وضعیتی که در آن آمریکا نقش هدایت‌گر و اسرائیل نقش مجری میدانی را ایفا می‌کرد.
در چنین چارچوبی، پرسش کلیدی آن است که آیا ادعای ترامپ درباره «حمله محدود» را باید به‌عنوان یک گزینه واقعی سیاستی فهم کرد یا آن را بخشی از جنگ روایت‌ها و مدیریت بازدارندگی دانست.
حمله محدود؛ واقعیت نظامی یا روایت رسانه‌ای؟
ادعای بمباران محدود تأسیسات هسته‌ای بیش از آنکه بر یک منطق عملیاتی معتبر استوار باشد، بخشی از روایت‌سازی سیاسی و فشار روانی است.
تجربه‌های تاریخی نشان می‌دهد که در دکترین نظامی ایالات متحده، تفکیک میان «توان هسته‌ای» و «زیرساخت‌های پشتیبان آن» در عمل ممکن نیست.
هرگونه حمله به تأسیسات هسته‌ای، لاجرم مستلزم هدف قرار دادن شبکه پدافند هوایی، مراکز فرماندهی، لجستیک، ارتباطات و زیرساخت‌های انرژی است؛ امری که به‌سرعت دامنه درگیری را از یک حمله محدود به یک منازعه گسترده‌تر گسترش می‌دهد.
تجربه عراق نمونه‌ای روشن در این زمینه است.
در جنگ ۱۹۹۱، حملات اولیه که با هدف انهدام زیرساخت‌های نظامی آغاز شد، ظرف چند روز به هدف قرار دادن شبکه برق، ارتباطات و زیرساخت‌های دوگانه کشیده شد.
در سال ۲۰۰۳ نیز عملیات نظامی که با ادعای خلع سلاح کشتار جمعی آغاز شده بود، به فروپاشی کامل ساختار نظامی و حاکمیتی عراق انجامید.
در هر دو مورد، «هدف محدود اولیه» در عمل پایدار نماند.
همین الگو در عملیات ناتو علیه یوگسلاوی در سال ۱۹۹۹ نیز تکرار شد؛ جایی که حملات هوایی با هدف محدودسازی توان نظامی آغاز شد، اما به‌تدریج زیرساخت‌های حیاتی، شبکه حمل‌ونقل و مراکز اقتصادی را دربر گرفت.
این تجربه‌ها نشان می‌دهد که منطق عملیاتی آمریکا و متحدانش مبتنی بر تشدید تدریجی فشار است، نه پایبندی سخت‌گیرانه به اهداف محدود اعلام‌شده.
تجربه کره شمالی؛ امتیاز نمادین، دستاورد راهبردی صفر
تجربه کره شمالی در سال ۲۰۱۸ نمونه‌ای گویا برای فهم این الگو است.
هم‌زمان با تشدید تهدیدات لفظی ترامپ علیه پیونگ‌یانگ و القای چهره‌ای غیرقابل پیش‌بینی از رئیس‌جمهور آمریکا، مذاکراتی در سطح عالی درباره خلع سلاح هسته‌ای کره شمالی و رفع تحریم‌ها آغاز شد.
کره شمالی برای نشان دادن حسن نیت، چند هفته پیش از دیدار رهبران دو کشور، سایت آزمایش هسته‌ای پونگیه‌ری ـ محل اصلی آزمایش‌های اتمی این کشور از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۷ ـ را به‌صورت نمایشی منهدم کرد.
با این حال، این اقدام نه به رفع تحریم‌های مؤثر انجامید و نه به توافقی پایدار منجر شد.
آمریکا حاضر نشد در برابر یک اقدام نمادین، امتیازات واقعی و قابل لمس ارائه دهد.
حتی مقامات آمریکایی بعدتر اذعان کردند که انهدام پونگیه‌ری تأثیری بر ظرفیت واقعی کره شمالی برای تولید سلاح هسته‌ای نداشته است.
این تجربه نشان داد تمرکز بر «نماد‌های هسته‌ای» بدون پرداختن به زیرساخت‌های پشتیبان، فاقد ارزش راهبردی است.
شخصیت ترامپ و منطق نمایش تهدید
درک این موضع‌گیری‌ها بدون توجه به ویژگی‌های شخصیتی ترامپ ناقص خواهد بود.
ترامپ سیاست خارجی را نه صرفاً بر پایه فرایند‌های کلاسیک تصمیم‌سازی، بلکه در قالب نمایش، اغراق و روایت‌سازی شخصی پیش می‌برد.
لفاظی‌های مکرر، تکرار تهدید‌ها و بزرگ‌نمایی نقش خود در بحران‌ها بخشی از هویت سیاسی اوست.
در چنین چارچوبی، وعده «حمله محدود» بیشتر یک ابزار رسانه‌ای برای حفظ تصویر قدرت و کنترل فضای افکار عمومی است تا یک طرح عملیاتی قابل اتکا.
فشار‌های داخلی و کارکرد دوگانه تهدید
در کنار عوامل شخصیتی، فشار‌های داخلی آمریکا نیز در تشدید این لفاظی‌ها نقش مهمی ایفا می‌کند.
فضای دو‌قطبی سیاست داخلی، فشار رسانه‌ها، لابی‌های تسلیحاتی و انرژی، و گزارش‌هایی که توان واقعی آمریکا در مهار کامل برنامه هسته‌ای ایران را زیر سؤال می‌برند، ترامپ را به اتخاذ مواضع تهاجمی‌تر سوق می‌دهد.
در این چارچوب، تهدید علیه ایران کارکردی دوگانه دارد: از یک‌سو مدیریت فشار داخلی و از سوی دیگر ارسال پیام بازدارنده به خارج.
جمع‌بندی
برآیند تجربه‌های تاریخی، منطق فنی عملیات نظامی و رویه‌های اعلام‌شده در اسناد دفاعی آمریکا نشان می‌دهد که ادعای ترامپ مبنی بر «بمباران محدود تأسیسات هسته‌ای ایران» فاقد اعتبار عملیاتی است.
چنین اظهاراتی بیش از آنکه بیانگر یک گزینه واقعی سیاستی باشد، بخشی از راهبرد فشار روانی، مشروع‌سازی تهدید و انتقال مسئولیت تشدید بحران به طرف مقابل است.
از این منظر، تمرکز بر واقعیت‌های راهبردی و الگو‌های رفتاری آمریکا، نه وعده‌های رسانه‌ای، برای تحلیل و مواجهه با این موضع‌گیری‌ها ضروری است.
*کارشناس روابط بین‌الملل