سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

ژست‌های کانادا؛ نقاب حمایت، واقعیت همدستی

باشگاه خبرنگاران | بین‌الملل | جمعه، 28 آذر 1404 - 08:58
ژست‌های سیاسی کانادا در حمایت از فلسطین، همزمان با تداوم ارسال سلاح، به نمایشی متناقض بدل شده‌اند.
كانادا،نمادين،واقعي،صحنه،حمايت،سياسي،برافراشته،تداوم،نگراني، ...

باشگاه خبرنگاران جوان، سمیه خلیلی - حمایت‌های اعلامی دولت کانادا از فلسطین در ماه‌های اخیر، در نگاه نخست نشانه‌ای از تغییر رویکرد اتاوا نسبت به یکی از طولانی‌ترین و خونین‌ترین منازعات معاصر به نظر می‌رسد.
برافراشتن پرچم فلسطین در اماکن رسمی، صدور بیانیه‌های «ابراز نگرانی عمیق» و تأکید بر لزوم احترام به حقوق غیرنظامیان، همگی پیام‌هایی هستند که در سطح نمادین، تصویری انسانی و همدلانه از سیاست خارجی کانادا ترسیم می‌کنند.
اما درست در زیر این لایه نمادین، واقعیتی جریان دارد که با این تصویر همخوانی ندارد؛ واقعیتی که از تداوم همدستی مادی، سیاسی و اقتصادی با ماشین جنگی اسرائیل حکایت می‌کند.
این دوگانگی، صرفاً یک تناقض اخلاقی ساده نیست، بلکه بخشی از سازوکاری پیچیده است که در آن دولت‌ها می‌کوشند همزمان دو مخاطب متفاوت را راضی نگه دارند: افکار عمومی داخلی که نسبت به کشتار غیرنظامیان حساس شده و متحدان راهبردی که منافع امنیتی و ژئوپلیتیکی را در اولویت می‌گذارند.
کانادا در این میان، با تکیه بر زبان نماد‌ها و ژست‌های عمومی، تلاش کرده است شکاف میان گفتار و کردار خود را پنهان کند؛ شکافی که هرچه بحران عمیق‌تر می‌شود، آشکارتر به چشم می‌آید.
تنها یک هفته پس از آنکه پرچم فلسطین در اقدامی نمادین برافراشته شد، دولت کانادا افرادی را که خواستار تطبیق سیاست‌های عملی با همین نماد‌ها بودند، تحت پیگرد قرار داد یا به حاشیه راند.
این پیام متناقض به‌وضوح نشان می‌دهد که ژست‌های همدلانه، تا جایی پذیرفتنی‌اند که به مطالبه تغییرات واقعی منجر نشوند.
به بیان دیگر، حمایت مجاز است؛ اما تنها در حد تصویر، نه در سطح ساختار.
سلاح‌های کانادایی در خدمت جنایت
یکی از روشن‌ترین نمود‌های این دوگانگی، تداوم صادرات تسلیحاتی کانادا به اسرائیل است.
اگرچه مقامات کانادایی در سخنان رسمی خود از «بررسی دقیق» مجوز‌های صادراتی سخن می‌گویند، اما شواهد نشان می‌دهد که قطعات ساخت کانادا همچنان به دست ارتش اسرائیل می‌رسد.
این قطعات، حتی اگر به‌طور مستقیم سلاح کامل نباشند، بخشی از زنجیره تأمین نظامی هستند که ظرفیت عملیاتی ارتش اسرائیل را برای ادامه جنگ و ارتکاب جنایات جنگی افزایش می‌دهند.
در منطق حقوق بین‌الملل، مسئولیت تنها به شلیک‌کننده محدود نمی‌شود؛ بلکه هر کنشگری که آگاهانه ابزار این خشونت را فراهم می‌کند، در پیامد‌های آن شریک است.
از این منظر، کانادا نمی‌تواند همزمان مدعی نگرانی درباره تلفات غیرنظامیان باشد و در عین حال، به جریان ارسال تجهیزات نظامی ادامه دهد.
این تناقض، نه‌تنها اعتبار اخلاقی سیاست خارجی کانادا را زیر سؤال می‌برد، بلکه آن را در جایگاه همدستی غیرمستقیم در جنایات جنگی قرار می‌دهد.
ابعاد این همدستی تنها به حوزه نظامی محدود نمی‌شود.
در بخش خیریه نیز، شبکه‌ای از انتقال سرمایه وجود دارد که کمتر در معرض توجه افکار عمومی قرار گرفته است.
بر اساس گزارش‌ها، بیش از ۱۰.۵ میلیارد دلار سرمایه خیریه از کانادا، با بهره‌مندی از معافیت‌های مالیاتی، به خارج از کشور منتقل شده است.
بخش قابل‌توجهی از این سرمایه‌ها به نهاد‌هایی می‌رسد که به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم با زیرساخت‌های شهرک‌سازی غیرقانونی در سرزمین‌های اشغالی مرتبط هستند.
این وضعیت، پرسشی اساسی را مطرح می‌کند: چگونه دولتی که شهرک‌سازی را در گفتار رسمی خود «غیرقانونی» می‌داند، اجازه می‌دهد منابع مالی تحت حمایت نظام مالیاتی‌اش به تداوم همان شهرک‌ها کمک کند؟
پاسخ این پرسش را باید در شکاف میان سیاست اعلامی و سیاست اجرایی جست‌و‌جو کرد؛ شکافی که در آن، منافع اقتصادی و فشار‌های سیاسی بر اصول حقوق بشری غلبه می‌کنند.
اجرای نگرانی روی صحنه خالی
رفتار کانادا را می‌توان نوعی «اجرای نگرانی» توصیف کرد؛ نمایشی سیاسی که در آن، واژگان همدلانه و نماد‌های حمایتی، جایگزین اقدام‌های ملموس می‌شوند.
در این نمایش، صحنه آراسته است: پرچم‌ها برافراشته می‌شوند، بیانیه‌ها صادر می‌شوند و سیاستمداران از لزوم صلح سخن می‌گویند.
اما پشت صحنه، سازوکار‌هایی که خشونت را ممکن می‌سازند، بدون وقفه به کار خود ادامه می‌دهند.
این شکاف میان صحنه و پشت صحنه، پیامد‌های مهمی دارد.
نخست آنکه اعتماد عمومی را فرسایش می‌دهد.
وقتی شهروندان می‌بینند که نماد‌ها با واقعیت‌ها همخوانی ندارند، نسبت به صداقت نهاد‌های سیاسی بدبین می‌شوند.
دوم آنکه این رویکرد، پیام خطرناکی به جامعه بین‌المللی ارسال می‌کند: اینکه می‌توان با حداقل هزینه نمادین، از پاسخگویی نسبت به اقدامات واقعی گریخت.
از منظر فلسطینیان و حامیان حقوق بشر، این ژست‌ها نه‌تنها ناکافی، بلکه توهین‌آمیز است.
زیرا نماد‌هایی که قرار است نشانه همبستگی باشند، در غیاب تغییرات مادی، به ابزاری برای سرپوش‌گذاشتن بر تداوم خشونت تبدیل می‌شوند.
پرچمی که برافراشته می‌شود، اما همزمان سلاح‌هایی که فروخته می‌شوند، معنای خود را از دست می‌دهد.
در نهایت، پرسش اصلی این است که حمایت واقعی چه شکلی دارد؟
پاسخ روشن است: حمایت واقعی مستلزم تغییر در سیاست‌های مادی است؛ توقف صادرات تسلیحات، قطع حمایت مالی از نهاد‌های مرتبط با شهرک‌سازی، و همسوسازی نظام حقوقی داخلی با تعهدات بین‌المللی.
بدون این تغییرات، هر ژست نمادین، صرفاً وسیله‌ای صحنه‌ای باقی می‌ماند؛ دکوری زیبا برای تماشاگرانی که مدت‌هاست دیگر تشویق نمی‌کنند.
کانادا اکنون در نقطه‌ای ایستاده است که باید میان دو مسیر یکی را انتخاب کند: یا ادامه بازی نماد‌ها و حفظ وضع موجود، یا پذیرش هزینه‌های سیاسی و اقتصادی یک تغییر واقعی.
تاریخ، نه بر اساس پرچم‌هایی که برافراشته شدند، بلکه بر مبنای تصمیم‌هایی که گرفته نشدند یا گرفته شدند، قضاوت خواهد کرد.