خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

پنجشنبه، 27 آذر 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

سریع‌القلم، EQ و مسئله‌ای بزرگ‌تر از هوش هیجانی

مهر | سیاسی | پنجشنبه، 27 آذر 1404 - 14:12
اطلاق حکم کلی «تعطیل بودن EQ در ایران» نه تحلیلی علمی است و نه نقدی منصفانه، چنین گزاره‌ای بیش از آنکه حاصل پژوهش باشد، بیانگر نوعی خستگی فکری و قضاوت از بالا به پایین است.
فكري،اجتماعي،ايران،دانشگاهي،توسعه،فقرا،طبقاتي،تعطيل،فقر،نگاه ...

خبرگزاری مهر _ گروه سیاست: انتشار مصاحبه‌ای از محمود سریع‌القلم، مشاور پیشین حسن روحانی و سیدمحمد خاتمی و استاد دانشگاه شهید بهشتی، بار دیگر پرسش‌های جدی درباره نسبت «نخبگی دانشگاهی»، «واقعیت اجتماعی» و «مسئولیت گفتار عمومی» را به میان کشیده است.
سخنانی از جنس «تعطیل بودن EQ در ایران»، روایت‌هایی اغراق‌آمیز از زیست دانشگاهی، و قضاوت‌های طبقاتی درباره صلاحیت فقرا برای تصدی مناصب عالی، نه‌تنها قابل دفاع نیستند، بلکه واجد پیامدهای فکری و اجتماعی خطرناکی‌اند.
وقتی آمار جای عقل را می‌گیرد؛ افسانه ۳۰۰۰ کتاب
ادعای مطالعه و خلاصه‌نویسی ۳۰۰۰ کتاب برای آمادگی آزمون جامع دکتری، حتی پیش از ورود به بحث محتوایی، از منظر عقل سلیم و محاسبه ساده زمانی فرو می‌ریزد.
اگر یک سال کامل، آن هم با فرض محالِ مطالعه ۲۴ ساعته در نظر گرفته شود، نتیجه این است که هر شش ساعت باید یک کتاب خوانده و خلاصه‌نویسی شده باشد؛ کاری که نه با استانداردهای دانشگاهی سازگار است و نه با توان فیزیولوژیک انسان.
چنین روایت‌هایی اگرچه ممکن است در فضای رسانه‌ای جذاب به نظر برسند، اما در عمل به دو چیز می‌انجامند: یا تحقیر تجربه واقعی دانشجویان و پژوهشگران، یا تبدیل علم به نمایش عدد و اغراق.
علم، مسابقه رکوردشکنی نیست؛ کیفیت فهم، قدرت تحلیل و عمق نظری مهم است، نه شمارش کتاب‌ها.
«EQ در ایران تعطیل است»؛ تعمیمی تنبل و غیرعلمی
اطلاق حکم کلی «تعطیل بودن EQ در ایران» نه تحلیلی علمی است و نه نقدی منصفانه.
چنین گزاره‌ای بیش از آنکه حاصل پژوهش باشد، بیانگر نوعی خستگی فکری و قضاوت از بالا به پایین است.
جامعه‌ای که در آن میلیون‌ها نفر روزانه با پیچیده‌ترین شبکه‌های روابط خانوادگی، اقتصادی و اجتماعی کنار می‌آیند، چگونه می‌تواند فاقد هوش هیجانی باشد؟
مشکل اصلی، اگر وجود داشته باشد، در ساختارهای معیوب، ناکارآمدی نهادها و فشارهای مزمن اقتصادی و سیاسی است؛ نه در «ذات» مردم.
تقلیل مسائل ساختاری به ضعف‌های روان‌شناختی جمعی، ساده‌سازی خطرناکی است که مسئولیت نخبگان و حاکمیت را پنهان می‌کند.
فقر و سیاست؛ بازگشت اشرافیت فکری
اما شاید مسئله‌برانگیزترین بخش اظهارات سریع‌القلم، این گزاره باشد که «فقرا نباید وزیر شوند».
این سخن، صرف‌نظر از نیت گوینده، بازتولید آشکار نوعی اشرافیت فکری و طبقاتی است؛ همان نگاهی که تاریخ بارها نشان داده نه‌تنها ناعادلانه، بلکه نادرست است.
نمونه‌های تاریخی خلاف این ادعا فراوان‌اند: نلسون ماندلا، ماهاتیر محمد، لولا دا سیلوا، آبراهام لینکلن و در تاریخ ایران، امیرکبیر و بسیاری از دولتمردان و سیاسیون فعلی کشور.
همه این افراد از دل فقر و محرومیت برخاستند، اما به‌واسطه درک عمیق از رنج جامعه، اراده سیاسی و شجاعت اصلاح، به چهره‌هایی ماندگار بدل شدند.
تجربه تاریخی نشان می‌دهد آنچه یک سیاستمدار را ناکارآمد می‌کند «فقر» نیست؛ بلکه فساد، فقدان شایستگی، و قطع ارتباط با مردم است.
اتفاقاً بسیاری از بزرگ‌ترین فجایع مدیریتی تاریخ، توسط نخبگان مرفه و به‌ظاهر شایسته رقم خورده است.
تناقض آشکار؛ توسعه بدون عدالت؟
سریع‌القلم خود را نظریه‌پرداز توسعه می‌داند، اما توسعه بدون عدالت اجتماعی، دست‌کم در ادبیات کلاسیک توسعه، مفهومی ناقص و حتی مخرب است.
حذف فقرا از امکان مشارکت در قدرت، نه نشانه عقلانیت، بلکه نشانه ترس از جامعه است.
جامعه‌ای که در آن تنها طبقه خاصی حق حکمرانی
داشته باشد، دیر یا زود با بحران مشروعیت مواجه می‌شود.
مسئله، EQ نیست؛ مسئله، نگاه از بالا است
اگر بخواهیم صریح باشیم، مشکل اصلی این اظهارات نه فقدان داده است و نه ضعف نظری؛ بلکه نوع نگاه است: نگاهی که جامعه را از بالا، با فاصله، و گاه با تحقیر می‌نگرد.
چنین نگاهی، حتی اگر به زبان دانشگاهی و با واژگان شیک بیان شود، در نهایت به انسداد فکری و شکاف اجتماعی دامن می‌زند.
نقد وضعیت ایران ضروری است؛ اما نقدی که بر اغراق، تعمیم‌های کلی و داوری‌های طبقاتی استوار باشد، نه کمکی به اصلاح می‌کند و نه اعتباری برای گوینده باقی می‌گذارد.