خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

چهارشنبه، 26 آذر 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

یک هشدار: تورم فقط قیمت‌ها را بالا نبرده؛ صبر و تحمل و امنیت خانواده را نابود کرده است

اعتماد | همه | چهارشنبه، 26 آذر 1404 - 12:00
روزنامه اعتماد نوشت: تورم فقط قیمت‌ها را بالا نبرده است. تورم صبر، تحمل و امنیت خانواده را نابود کرده است. وقتی دخل و خرج نمی‌خواند، دعوا زود آغاز می‌شود؛ اول با حرف، بعد با قهر و بعد به دادگاه می‌رسد.
فشار،خانواده،زندگي،زن،تورم،دادگاه،نفقه،مالي،توان،درگير،واقعي ...

روزنامه اعتماد نوشت: تورم فقط قیمت‌ها را بالا نبرده است.
تورم صبر، تحمل و امنیت خانواده را نابود کرده است.
وقتی دخل و خرج نمی‌خواند، دعوا زود آغاز می‌شود؛ اول با حرف، بعد با قهر و بعد به دادگاه می‌رسد.
کد خبر: 752567 | ۱۴۰۴/۰۹/۲۶ ۱۱:۵۵:۰۰
«تورم و فشار اقتصادی» عنوان یادداشت مهدی قدیری‌بیداخویدی برای روزنامه اعتماد است که در آن آمده؛ «وقتی تورم خانواده‌ها را در هم می‌کوبد؛ دعواهای مالی به فروپاشی نزدیک می‌شوند»
مقدمه: حقوق مالی زن، فشار اقتصادی مرد و محدودیت‌های قانونی و قضایی؛ ترکیبی که خانواده‌ها را به میدان بحران می‌کشاند و جامعه را تهدید می‌کند.
نکته مهم: تورم فقط قیمت‌ها را بالا نبرده است.
تورم صبر، تحمل و امنیت خانواده را نابود کرده است.
وقتی دخل و خرج نمی‌خواند، دعوا زود آغاز می‌شود؛ اول با حرف، بعد با قهر و بعد به دادگاه می‌رسد.
هشدار : زن به دادگاه می‌رود، چون فکر می‌کند قانون پناه او است.
او تصور می‌کند مهریه و نفقه یعنی پول.
او گمان می‌کند دادگاه جایی است که حق، فورا به مال تبدیل می‌شود.
اما دادگاه پول تولید نمی‌کند.
دادگاه فقط فقر را رسمی می‌کند.
هر حکم، فشار مالی و روانی را رسمی‌تر می‌کند.
قانون به زن گفته حق داری.
اما نگفته آیا این حق در اقتصاد امروز قابل وصول است یا نه.
هیچ کس نگفته که توان واقعی مرد محدود است.
مهریه حق است.
نفقه حق است.
اجرت‌المثل حق است.
نفقه فرزند حق است.
اما هیچ کس نپرسیده مجموع این حقوق همزمان چگونه باید اجرا شود.
هیچ کس نپرسیده چه کسی می‌تواند همه اینها را با توان واقعی خود پرداخت کند.
هیچ کس نگفته فشار قانونی می‌تواند یک زندگی را نابود کند.
قانون هر مطالبه را جدا دیده است.
اما خانواده یک مساله واحد است.
مساله‌ای که همه اعضایش درگیر بحران‌های اقتصادی و عاطفی‌اند.
کارشناس دادگستری عدد می‌دهد.
عددها معمولا حداقلی‌اند.
اما جمع حداقل‌ها، حداکثر فشار را ایجاد می‌کند و این فشار، رفتارهای پرخطر و استرس مزمن ایجاد می‌کند.
قاضی حکم می‌دهد نه از سر بی‌عدالتی، بلکه از سر بی‌ابزاری.
او میان فشار قانونی و واقعیت زندگی گیر کرده است.
قاضی نمی‌تواند بگوید اول این مطالبه، بعد آن یکی.
نمی‌تواند وصول را مرحله‌بندی کند.
نمی‌تواند بگوید این یکی تمام شود، بعد سراغ دیگری بروید.
اگر چنین کند، متهم به تخلف می‌شود.
پرونده‌ها جلو می‌روند.
مرد ناتوان می‌شود.
اعسار می‌آورد یا به زندان می‌رود.
زندگی روزمره او درگیر مراحل اداری و دعاوی بی‌پایان می‌شود.
زن هم به حق واقعی خود نمی‌رسد.
فقط به پرونده‌های بیشتر می‌رسد.
به فرسایش روانی می‌رسد.
به انتظار طولانی می‌رسد.
به ناامیدی و خستگی روحی می‌رسد.
کودک وسط این دعوا بزرگ می‌شود.
در خانه‌ای که پر از حکم است، نه آرامش.
او یاد می‌گیرد که زندگی یعنی دعوا و تعارض و این تجربه، پایه آسیب‌های روانی بلندمدت او می‌شود.
حقوق مالی زن، ابزاری شده برای بقا، نه امنیت.
مهریه، نفقه و اجرت‌المثل، دیگر نماد آرامش نیست.
ابزاری است برای مقابله با اقتصاد فروپاشیده.
ابزاری که دو طرف را به جای زندگی، درگیر جنگ می‌کند.
وقتی توان مرد محدود است، فشار قانونی او را در تله می‌اندازد.
اعسار، قسط‌بندی و مراحل دادگاه، فقط زمان و انرژی می‌گیرد و نتیجه‌ای جز فرسودگی طرفین ندارد و این فرسودگی، پایه بحران‌های اجتماعی است.
طلاق فقط پایان یک زندگی مشترک نیست.
طلاق، فروپاشی چند خانواده را به همراه دارد.
پدر و مادرها درگیر می‌شوند.
خویشاوندان صف می‌گیرند.
کینه‌ها انباشته می‌شود.
شبکه اجتماعی خانواده آسیب می‌بیند و جامعه، کوچک‌ترین واحدهایش را از دست می‌دهد.
ما خیال می‌کنیم با قوانین فعلی از خانواده حمایت می‌کنیم.
اما در واقع، خانواده را به میدان جنگ حقوقی می‌فرستیم.
قانون حق را تشخیص می‌دهد، اما توان را نمی‌بیند و وقتی حق بدون توجه به توان اجرا شود، نتیجه عدالت نیست، فروپاشی است.
تورم قابل پیش‌بینی بود.
اما قوانین خانواده با واقعیت آن سازگار نشدند و امروز، همین ناسازگاری، بحران‌ها را تشدید می‌کند.
هنوز هم دیر نشده است.
اما اگر اصلاح نشود، فردا دیگر جایی برای جبران نخواهد بود.
پرونده‌ها بیشتر می‌شوند.
خانواده‌ها شکننده‌تر می‌شوند.
کودکان در میان تعارض و بی‌ثباتی بزرگ می‌شوند.
اعمال فشار قانونی، زندگی واقعی را تغییر نمی‌دهد.
فقط فشارها را رسمی می‌کند.
فقط فقر و ناامنی را مستند می‌سازد و این مستندسازی، تنها شاهدی بر شکست سیستم است.
حقوق مالی زن، بدون درک توان واقعی زوج، تبدیل به ابزار بحران می‌شود.
مهریه، نفقه، اجرت‌المثل، نفقه فرزند، همه در یک لحظه طلب می‌شوند و هیچ‌ کس از قانون نپرسیده این حجم تعهد قابل پرداخت هست یا نه.
این سوال بی‌پاسخ، منشا تنش‌های فراگیر است.
زندگی مرد در خطر است.
زندگی زن در انتظار طولانی گرفتار می‌شود.
کودک در میان آسیب‌های عاطفی و مالی بزرگ می‌شود و این چرخه، از نسلی به نسل بعد منتقل می‌شود.
طلاق فقط مساله زن و شوهر نیست.
طلاق، چند خانواده را درگیر و جامعه را آسیب‌پذیر می‌کند و اگر مراقبت نشود، فروپاشی جمعی آغاز می‌شود.