پایان ۱۰ روز پردلهره با پیدا شدن مادر و دختر در نقطه صفر مرزی
پیامک اشتباهی نقشه فرار مادر جوان و دختر ۷ سالهاش به اروپا را لو داد و پایان پرونده را در نقطه صفر مرزی رقم زد.
پیامک اشتباهی نقشه فرار مادر جوان و دختر هفتسالهاش به اروپا را لو داد و پایان پرونده را در نقطه صفر مرزی رقم زد.
کد خبر: 752358 | ۱۴۰۴/۰۹/۲۵ ۰۸:۰۹:۱۰
پیامک اشتباهی نقشه فرار مادر جوان و دختر هفتسالهاش به اروپا را لو داد و پایان پرونده را در نقطه صفر مرزی رقم زد.
به گزارش سایت جنایی، در یک پرونده عجیب که ابتدا همه را به فکر آدمربایی و جنایت انداخته بود، مشخص شد مادر جوانی به همراه دختر هفتساله خودش نقشه فرار از کشور را کشیده بود، اما یک پیامک اشتباه همهچیز را برملا کرد.
ماجرا زمانی شروع شد که پدری نگران به دادسرای امور جنایی تهران مراجعه و اعلام کرد همسرش پس از شرکت در جشن تولد دوستش، همراه دخترشان ناپدید شدهاند.
او گمان میکرد بلایی سر همسر و فرزندش آمده، چون زن جوان طلاجات زیادی به همراه داشت و حتی گفته بود میرود پساندازش را برداشت کند و دلار بخرد.
خانواده تصور میکردند مادر و دختر قربانی سرقت یا آدمربایی شدهاند و حتی احتمال قتل هم میدادند.
۱۰ روز پر از استرس و نگرانی گذشت و در حالی که خبر جدیدی نبود و همه فکر میکردند فاجعهای رخ داده است، سرانجام شوهر نگران بار دیگر به اداره پلیس مراجعه و اعلام کرد که همسر و دخترش پیدا شدهاند.
او به ماموران پلیس گفت: «اختلافاتی با همسرم داشتم، اما هرگز فکر نمیکردم به این حد برسد.
در صحبتهای معمولی گفته بودم اگر طلاق بگیری، حضانت بچه را از تو میگیرم.
همسرم ظاهراً از قبل همهچیز را برنامهریزی کرده بود؛ دخترمان را آماده کرده و با خودش برده به نقطه صفر مرزی، با قصد رفتن به ترکیه و بعد یونان و آلمان تا کاملاً از دسترس من خارج شود.»
بنابراین پس از مدتی تحقیق سرنخ اصلی که یک پیامک اشتباهی بود زن جوان را لو داد.
ظاهراً زن جوان وقتی به مرز رسیده بود، قصد داشت پیامی برای خانوادهاش بفرستد با این مضمون که «الآن لب مرز هستم، دارم میروم، حلالم کنید و نگران نباشید»، اما بهاشتباه پیام را برای شوهرش ارسال کرد!
به این ترتیب شوهرش که این پیام را دید، تازه فهمید آدمربایی در کار نیست و همسرش فرار کرده است.
بلافاصله ماموران پلیس وارد عمل شدند و شبانه به منطقه مرزی اعزام شدند.
با هماهنگیهای لازم و نیابت قضایی ماموران قبل از اینکه زن جوان با کمک قاچاقچی انسان از کشور خارج شود، او و قاچاقچی را دستگیر کردند که خوشبختانه مادر و دختر سالم بودند.
زن جوان در بازجوییها اعتراف کرد: «میخواستم طلاق بگیرم، اما شوهرم برای تهدید گفته بود حضانت بچه را از من میگیرد.
شوهرم وسواس شدید و بیمارگونهای داشت و اذیتم میکرد.
نقشه کشیدم که اینطور از ایران بروم تا همه فکر کنند اتفاقی افتاده و کسی دنبالم نیاید.
حتی خانواده خودم هم خبر نداشتند.»
شوهر هم تاکید کرد: «زنم مهریه را بخشیده بود، اما حضانت بچه را مطرح کرده بودم.
۱۰ روز وحشتناک را گذراندم و خانوادهاش هم فکر میکردند واقعاً ربوده یا کشته شدهاند.»
به این ترتیب پرونده این فقدان خانوادگی که ابتدا تحت عنوان آدمربایی پیگیری میشد، حالا با روشن شدن حقیقت بسته شده و مادر و دختر به تهران بازگشتهاند.