خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

دوشنبه، 24 آذر 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

مادر نفس بعد از یک‌سال‌ونیم پیگیری قانونی: ناامیدم، فقط برای یک نفر کیفرخواست صادر شد/ آن ۸ نفر را مجازات کنید

اعتماد | همه | دوشنبه، 24 آذر 1404 - 10:47
مریم عباسی، مادر نفس حاجی‌شریف، دختری که یک سال و نیم پیش از برخورد گشت ارشاد آسیب دیده بود گفت که از رسیدگی به این پرونده ناامید شده است. خواسته‌اش تنبیه ۸ نفری است که بنا بر ادعای او در این ماجرا نقش داشته‌اند.
نفس،نفر،ماموران،دختر،نيم،فيلم،؟!،اتفاق،بچه،برخورد،ضابط،ون،خا ...

یک سال و نیم پیش ماموران گشت ارشاد یا طرح نور، نفس حاجی شریف، دختر ۱۳ ساله‌ی تهرانی را با خشونت در خیابان کشیدند، سرش را به پست برق کوبیدند و به داخل ون بردند.
مریم عباسی، مادر نفس یک ماه و نیم بعد فیلم این برخورد را در رسانه انصاف نیوز منتشر کرد.
هنوز هم هر از گاهی صدای انتقادی از برخی تریبون‌ها بلند می‌شود.
خبرهایی هم از فشار به رئیس جمهور یا ارکان دیگر برای بازگرداندن قبلی با زور و یا با اعمال قانون به شیوه‌ی دیگری منتشر می‌شود.
معلوم نیست این گروه‌ها در جست‌وجوی تکرار کدام تجربه‌ی مثبت در این زمینه هستند.
تجربه‌ی برخورد با نفس، راندن مادری مقابل ون گشت ارشاد که التماس می‌کند دخترش را نبرند، یا خدای ناکرده مانند مهسا امینی؟
یک سال و نیم پیگیری قانونی مادر نفس به کجا رسید؟
انصاف نیوز: احتمالا شما را با عنوان مادر نفس بهتر می‌شناسند خانم عباسی!
بیشتر از یک سال و نیم از اتفاقی که برای نفس، دخترتان افتاد می‌گذرد.
بنا بر گفته‌های شما در برخورد ماموران طرح نور سر نفس به پست برق برخورد کرد و او را روی زمین کشیدند تا وارد ون کنند.
فیلم کامل این اتفاق هم توسط انصاف نیوز منتشر شد.
یک سال و نیم پیگیری کاملا قانونی شما به کجا رسید؟
یک ماه و نیم بعد از آن اتفاق فیلم این برخورد را در رسانه‌‌ی شما منتشر کردیم.
بعضی‌ها آن موقع می‌گفتند چرا بعد از یک ماه و نیم؟!
دلیلش این بود که ما صبر کردیم و منتظر نتیجه گرفتن از طریق قانون بودیم.
یک سال و نیم از آن اتفاق گذشت و من امروز روبروی شما نشسته‌ام که بگویم با تلاش بسیار زیاد وکیل ما، رسیدگی در دادگاه و… نهایتا فقط برای «یک» نفر از آن هشت نفر که سخنگوی قوه قضائیه گفتند که احضار شده‌اند، کیفرخواست صادر شده است.
این هم بعد از یک سال و نیم دوندگی و این همه داستان و خسارت‌های مالی و روحی که خوردیم اتفاق افتاد.
هدف ما برخورد قانونی با هر هشت نفر مامور خاطی بود
بخاطر آسیب جسمی دخترتان دیه‌ای پرداخت شده؟
چه حکمی صادر شده؟
واقعیت این است که ما هیچوقت دنبال دیه نبوده‌ایم.
اصلا من از وکیل نپرسیده‌ام که چه حکمی برایشان صادر شده است.
تنها چیزی که به وکیل گفتم این بود که فورا اعتراض بزنید.
به دلیل اینکه هدف ما فقط یک نفر نبود.
تمام کسانی که آن روز حضور داشتند چه کسی که در ضربه شریک بود، چه کسی که فیلم می‌گرفت، چه راننده‌ی آن ون همه و همه مجرم بودند.فرض می‌کنیم نفر اول قانون را نمی‌دانسته، نفر دوم اشتباه کرده، نفر سومی خبر نداشته، چهارمی حالش بد بوده، اصلا پنجمی هم اعصابش خرد بوده.
سه نفر دیگر که می‌دانستند این کار غیرقانونی‌ست باید تذکر می‌دادند و جلوی همکارشان را می‌گرفتند نه اینکه خیلی راحت از کتک خوردن بچه‌ی من با آن شدت فیلم بگیرند.
هنوز که هنوز است نتوانسته‌ام آتش درونم را آرام کنم
من نمی‌دانم اگر اتفاقی برای نفس افتاده بود الآن در چه حالی روبروی هم نشسته بودیم.
واقعا نمی‌دانم اصلا زنده بودم یا نه!
من اصلا نمی‌توانم آن فیلم را فراموش کنم.
کاش اصلا آن فیلم را نمی‌دیدم.
هنوز که هنوز است آتش درونم را نمی‌توانم آرام کنم.
هربار که کسی از من می‌پرسد که پرونده‌ی نفس چه شد؟
به یاد صحنه‌های آن فیلم می‌افتم.
«خانم ول کن، بچه خفه شد»
سه روز مانده بود به انتخابات.
این بچه در ون سروصدا می‌کرده.
خانمی که در یکی از ساختمان‌های آن اطراف کار می‌کرد برای من تعریف کرد که یک لحظه رفته جلو و دیده که آن مامور خانم دستش را روی دهان نفس گذاشته تا بچه را ساکت کند.
این خانم که این صحنه را می‌بیند به مامور می‌گوید «خانم ولش کن خفه شد».
این مامور یک آن انگار که احساس کند کسی او را دیده دستش را برمی‌دارد.
آن خانم به من می‌گفت چند ثانیه طول کشیده تا نفس دخترم برگردد.
باید یک تنبیهی بشوند یک جا یک نفر حداقل به آنها بگوید این کار اشتباه است.
حداقل درس عبرتی شود برای بقیه.
این بچه اگر صد سالش هم بود این نحوه برخورد اشتباه بود چه برسد به اینکه زیر سن قانونی هم باشد.
احتمالا حتی یک نفر از ماموران هم ضابط قضایی نبوده
فکر می‌کنم در یکی از مصاحبه‌هایتان گفتید که ماموران به جز سرتیم اصلا ضابط قضایی نبوده‌اند!
بله.
در مورد سرتیم هم اینطور به ما گفته‌اند اما هنوز هیچ مدرکی دال بر اینکه سرتیم ضابط قضایی بوده ندیده‌ایم.
به لحاظ قانونی این افراد وقتی می‌خواهند قانونی را اجرا کنند باید ضابط باشند.
من در این موضوع مطالعه کرده‌ام.
این‌ها حتی اگر صرفا دوره را گذرانده باشند بدون کارت اجازه‌ی فعالیت به عنوان ضابط را ندارند.
ببینید ما چند جا شکایت ثبت کردیم: دادسرای نظامی، بازرسی فراجا، حفاظت اطلاعات فراجا، بازرسی کل فراجا، دفتر آقای رادان و ۱۹۷.
روال قانونی به این شکل است که اگر این دوستان ضابط قضایی می‌بودند دادسرای نظامی صلاحیت بررسی پرونده را نداشت و پرونده به دادسرای عمومی محل وقوع جرم منتقل می‌شد اما وقتی ضابط قضایی نیستند دیگر دادسرای نظامی صلاحیت بررسی دارد.
با این حال با فرض ضابط بودن پرونده را به دادسرای الهیه فرستادند.
آنجا هم رسیدگی نشد.
پرونده را به دادسرایی در جنت‌آباد فرستادند که اصلا من نمی‌دانم کجاست.
من تا به حال نرفته‌ام و وکیلمان به آنجا می‌رود.
چرا به جای خود این ماموران، نماینده‌ی فراجا برای دفاع از آن‌ها آمد؟
سوال من این است که اگر این ماموران ضابط قضایی بوده‌اند و مامور نیروی انتظامی نبوده‌اند چرا در دادگاه به جای خود این ماموران نماینده‌ی فراجا برای دفاع از آن‌ها آمد؟
یعنی نماینده‌ی نیروی انتظامی برای دفاع آمد.
خود این موضوع به این معنی‌ست که پرونده در حال بررسی از حیث نظامی بوده و باید در دادسرای نظامی هم به آن رسیدگی می‌شد.
نفس هنوز هم می‌ترسد مرا زندانی کنند!
نفس زمانی که این اتفاق افتاد ۱۴ ساله بود.
در یکی از مصاحبه‌هایتان هم به صغر سن او اشاره کردید.
حالا حال نفس چطور است؟
حالش اینقدر بد است که من امروز هرچه اصرار کردم همراه من نیامد.
از من هم قول گرفت که نیایم برای اینکه می‌ترسد مرا زندانی کنند.
تا این حد بچه را در ون ترسانده بودند.
اینقدر که بعد از یک سال و نیم می‌ترسید به اینجا بیاید.
چون نفس در ون گفته بود که به مادرم میگویم که با من چه کردید، می‌گویم که کتک زدید و…
من خیلی تلاش کردم همه چیز بی‌سروصدا پیش برود
خانم عباسی الآن انتظارتان چیست؟
اگر همه‌ی آن‌ها تنبیه شوند برایتان کافیست؟
تنها هدفم همین است.
یادم هست در یکی از جلساتی که با دوستان مقام بالا داشتیم این موضوع را مطرح کردم که طرف حساب من نه نیروی انتظامی، نه دادسرای نظامی و نه هیچ مجموعه‌ی دیگری‌ست.
طرف حساب من ۸ نفر آدم عادی هستند که متاسفانه مامور نیروی انتظامی‌اند.
اگر این‌ها مامور نیروی انتظامی نبودند شرایط من بسیار راحت‌تر بود و حتی ادبیاتم هم فرق می‌کرد.
من خیلی سعی کردم با مماشات، بی سروصدا و بدون حاشیه موضوع را پیش ببرم برای اینکه به جایی برنخورد یا جایی زیر سوال نرود.
انتظار خطا نکردن از پلیس نیست اما انتظار رسیدگی هست
این نکته را هم به آقایی در آن جلسه گفتم و تاکید کردم که در هیچ کجای دنیا هیچ کس از پلیس انتظار ندارد که بی‌خطا باشد.
همه جا ممکن است تخلف صورت بگیرد اما مشکل اینجاست که همه انتظار دارند اگر تخلفی صورت گرفت رسیدگی شود.
یادم هست که در مصاحبه با خود شما گفتم که اگر از رسیدگی‌ها هم ناامید شوم دیگر نمی‌دانم باید کجا بروم.
متاسفانه امروز به نقطه‌ای رسیده‌ام که ناامید شده‌ام.
اگر روی یکسری تخلفات سرپوش می‌گذاریم اصلا وجهه‌ی خوبی ندارد.
شاید فکر می‌کنیم با این کار از آن مجموعه مراقبت کرده‌ایم یا آن مجموعه را نجات داده‌ایم اما بدبینی خیلی بدی در دل منِ مادر ایجاد می‌کند.
هدف من حجاب یا گشت ارشاد نیست
من به هیچ وجه هدفی نداشته‌ام و اگر قانون به شکایت من رسیدگی می‌کرد هیچوقت موضوع را رسانه‌ای نمی‌کردم.
هدف من حجاب یا گشت ارشاد نیست.
اصلا به من ربطی ندارد.
قطعا اتاق فکری پشت این موضوعات هست که من در سطحی نیستم که در مورد آن نظر بدهم.
اما چیزی که برای منِ مادر مهم است این است که دختر من را در مملکت خودش و در روز روشن وسط خیابان زده‌اند.
تازه بابت جرمی که قانون خودش عاقله را مکلف به پاسخگویی دانسته است.
گذشته از این‌ها جرم دختر من درجه‌ی ۸ بود.
جرم درجه ۸ اصلا شامل دستگیری آنچنانی نمی‌شود.
درثانی اصلا اگر دیدید دختر من مقاومت می‌کند خب با والدش تماس می‌گرفتید.
من با او حرف می‌زدم، می‌خواستم نترسد، مقاومت نکند و به داخل ون برود تا من خود را به او برسانم.
بچه را زده بودند تازه وقتی به آنجا مراجعه کردم از من طلبکار هم بودند.
من این نکته را به رئیس پلیس امنیت اخلاقی هم گفتم که من واقعا بدرفتارترین و بی‌اخلاق‌ترین مامورها را دیدم.
جز آنجا هر جای دیگری برای پرونده نفس مراجعه کردم متاثر می‌شدند، با من همدردی می‌کردند یا باتعجب می‌گفتند مگر هنوز هم این قسم رفتارها هست؟!
در پلیس امنیت اخلاقی فیزیکی و لفظی با من درگیر شدند
تصورش را بکنید آن روز من برای اولین بار دخترم را به فاصله ۵۰۰ متری از خودم فرستادم تا لباسش را بگیرد.
خودم هم در کافه‌ای نزدیک آنجا نشسته و منتظرش بودم.
۴ ساعت بعد با من تماس گرفتند و گفتند گشت ارشاد بچه‌ات را گرفته.
وقتی به دنبال دخترم رفتم او آسیب دیده بود.
نفس اصلا صدایش در نمی‌آمد.
در همین شرایط به من می‌گفتند «بچه‌ات رو ول کردی تو خیابون!» هرچه که از دهانشان آمد به من گفتند.
فیزیکی و لفظی با من درگیر شدند.
من شب اول به ۱۹۷ زنگ زدم و رفتارهایشان را گزارش دادم.
ما با این همه هزینه، این همه پیگیری و با بهترین وکیل بعد از یک سال و نیم نتوانستیم کاری کنیم.
اگر خانواده‌ی بی‌بضاعتی بودیم واقعا تا اینجا هم پرونده پیش نمی‌رفت.
کمااینکه در ابتدا آن‌ها از ما طلبکار بودند و گفتند که انگشت یکی از مامورانشان شکسته.
بعد هم این شکایتشان را پس گرفتند.
ما در مورد این شکایتشان هم ادعا داریم.
اصلا آن اتفاق نیفتاده بود.
همچنین در مورد تمام شهودی که آمدند و شهادت دادند ادعا داریم.
شما تا به حال این ماموران را دیده‌اید؟
بله، شبی که بچه‌ام را تحویل گرفتم.
می‌گفتند لطف کردیم درس عبرتی برای بچه‌ات ساختیم
و کاملا خود را محق می‌دانستند؟
بله می‌گفتند اصلا لطف کردیم که درس عبرتی برای بچه‌ات شد.
آن چند نفر شرایطی در روح و روان دخترم ایجاد کردند که دیگر جرات نکند در مملکت خودش تا سر کوچه برود.
کاری کردند که هر جا در این مملکت پلیس دید به من هشدار بدهد که حتی سوال هم از آن‌ها نپرس و فقط دور شو.
هدف من سیاسی نیست
قرار نیست هیچوقت اسم‌هایشان منتشر شود؟
خیر، هدف من سیاسی نیست.
این برای من سوال است که این‌ها چطور با این وضعیتی که دارند در ناجا خدمت می‌کنند.
آن رفتار با دختر من به هیچ وجه طبیعی نبود چه برسد به اینکه فردی که مرتکب آن رفتار شده نیروی انتظامی بوده باشد و چه رسد به اینکه این برخورد به دلیل حجاب بوده باشد.
دختر من زیر سن قانونی هم هست.
نفس یک جایش که زخم می‌شود صدبار من را صدا می‌زند نمی‌دانم آن لحظات چقدر من را صدا زده.
واقعا حالم بد می‌شود از اینکه خودم زیر باد کولر منتظر دخترم نشسته بودم و او در حال کتک خوردن بود.
این فکر من را راحت نمی‌گذارد.
واقعا برایم مهم نیست چه اتفاقی قرار است برای خودم بیفتد چون خودم می‌دانم هدفم چیست.
یک سال و نیم هم صبر کرده‌ام.
خیلی از آقایان رده بالا حتی قبل از انتشار فیلم هم از این اتفاق اطلاع داشتند.
تعجب می‌کردم وقتی بعد از انتشار فیلم می‌گفتند اطلاعی نداشته‌اند.
حتی اسکرین شات گفتگوهایشان را دارم.
اصلا حالا که خبردار شده‌اید جه کرده‌اید؟
چطور ما بچه‌های شما را عزیز خودمان می‌دانیم اما شما نه؟!
تا به حال کسی از این آقایان با شما تماس گرفته است؟
شخصی از دولت سراغ شما را گرفت؟
بله، جلسه گذاشتند و خواستند که دلجویی کرده باشند.
اینطور بگوییم که کسی ناراحت نشود.
از مقامات فراجا و رئیس پلیس امنیت اخلاقی با ما حرف زدند.
بین این مقامات دادستان نظامی واقعا رفتارشان با ما فوق‌العاده بود.
من نمی‌دانم اگر آقای کرمی نبود تا به حال چه اتفاقات دیگری برای ما می‌افتاد.
واقعا از ایشان ممنونم که در اوج عصبانیت و حال بد ما به حرف‌های ما گوش دادند و آب روی آتش حال ما بودند.
خیلی به ما لطف کردند.
موضوعی هنوز برای من سوال است.
ما وقتی جشنی یا عید خاصی‌ست و می‌خواهیم مثلا شیرینی پخش کنیم با خود نمی‌گوییم که به این بچه که حزب‌اللهی‌ست شیرینی ندهیم و به آن بچه‌ی معمولی شیرینی بدهیم!
چطور ما بچه‌های شما را عزیز خودمان می‌دانیم اما شما نه؟!
ما مردم مذهبی و غیر مذهبی زرده و سفیده‌ی یک تخم مرغ هستیم.
کی ما اینقدر نسبت به یکدیگر بی‌رحم شدیم؟!
کی یادمان رفت که این بچه هم بچه‌ی خودمان است؟!
من الآن بچه‌ای را ببینم که به زمین افتاده حتما به طرفش می‌روم که به او کمک و محبت کنم.
اصلا مهم نیست آن بچه را می‌شناسم یا نه.
چطور ممکن است کسی این احساس را نداشته باشد؟!چطور ممکن است کسی با قساوت قلب با بچه داخل ون این برخورد را کند؟!
من هیچ فعالیتی در فضای مجازی نداشته‌ام برای اینکه نمی‌خواستم حاشیه‌ای بسازم.
اما نظرات مردم را مطالعه می‌کردم.
خیلی‌ها نوشته بودند «اصلا چطور تونستی؟!»
کسی از دولت هم با شما تماس گرفت؟
خیر، از روز اول مخاطب اصلی ما آقای پزشکیان بود.
قبل از انتشار فیلم هم به ستاد انتخاباتی ایشان مراجعه کردیم.
آن‌ها هم عکس گرفتند و هم گزارش تهیه کردند.
نه فقط ما که تمام کسانی که علیرغم تمام هجمه‌ها به ایشان رای داده بودند انتظار واکنشی از سمت ایشان در این موضوع داشتند اما متاسفانه اتفاق نیفتاد.
من این را اضافه کنم که بعد از انتشار آن خبر شخص بسیار مهمی از دولت با ما تماس گرفت و از ما گزارش دقیق خواست.
علاوه بر آن بعد از انتشار این خبر حجم زیادی از آن برخوردها کاسته شد.
فکر می‌کنید این حاصل کار به نوعی خیر شما بوده؟
من اصلا هدفم این نبود.
هدف من این بود که به دخترم و مردم ثابت کنم که در برابر قانون کشورم متهم، متهم است چه این متهم در لباس ناجا باشد و چه یک آدم عادی.
برای من فرقی نمی‌کرد که گشت ارشاد یا هر چیز دیگری باقی بماند یا نه البته خوشحالم که آن برخوردها جمع شد اما خیلی خوشحال‌تر می‌شدم که با متخلف برخورد می‌شد.
حکم آن یک نفر دقیقا چیست؟
من اصلا نپرسیدم فقط از وکیلمان خواستم فورا اعتراض بزند.
احتمالا فقط در مورد ضرب و شتم و آسیبی که زده‌اند حکمی صادر شده.
طرف حساب ما فقط یک نفر نبوده تمام افراد آن تیم بوده.
سخنگوی قوه قضائیه هم گفت ۸ نفر احضار شده است.
نفس خیلی دختر آرامی است
در فیلم هم دیده می‌شود که ضرب و شتم توسط چند نفر اتفاق می‌افتد.
نه فقط ضرب و شتم بلکه راننده و فیلمبردار هم مقصرند.
با تمام احترامی که برای آقای رادان قائلم این نقد را به ایشان وارد می‌دانم.
کاش ایشان هر ایراد دیگری به رفتار دختر من وارد می‌کرد جز فحاشی.
دختر من خیلی دختر مبادی آدابی‌ست.
فکر می‌کنم دوستان هم‌میهن که نفس را از نزدیک دیده‌اند این موضوع را تایید کنند.
من به آقای رادان حق می‌دهم که از همکارانشان دفاع کنند و توجیهی برای تخلف همکارانشان بیاورند اما کاش چیز دیگری می‌گفتند.
دختر من اصلا از محلی که مدعی بودند رد نشده که بخواهد فحاشی کند.
نفس خیلی دختر خانگی، مودب و درونگرایی است.
او از هم‌نسلی‌های خودش خیلی ساده‌تر است.
آن رفتار و آن حالت پریدن جلوی بچه، نفس را قبض روح کرده بود.
نفس در این ماجرا خیلی آسیب دید و حتی بیشتر از او من آسیب دیدم.
شما وقتی مادری هر اتفاقی برای شخص خودت بیفتد مهم نیست ولی خار توی پای بچه‌ات برود واقعا قابل تحمل نیست.
متاسفم که اینطور شد.
حداقل انتظارم صدور حکم انفصال از خدمت آن ماموران بود
حداقل انتظار چه بود؟
حداقل انتظار این بود که آن ماموران حکم انفصال از خدمت بگیرند.
این موضوع در متن قانون صراحتا آمده است.
انفصال از خدمت اولین قدمی بود که ما انتظار داشتیم اتفاق بیفتد که نیفتاد.
آن مامورها هنوز در همان بخش مشغول به کارند
شما اطلاع موثق دارید که این افراد هنوز سرکارند؟
بله، ما از میان حرف‌های یکی از مسئولان متوجه شدیم که آن ماموران هنوز در همان بخش در حال فعالیتند.
انگیزه و شتابی که آن ماموران در برخورد با دختر شما دارند عجیب است.
طوری بود که انگار پاداشی در انتظار آن‌هاست و «آخ جون دیگه امروز کارمون تموم شد و می‌تونیم بریم خونه!».
اگر هدف اصلاح هم بود نباید اینطور رفتار می‌شد.
من دیگر نمی‌توانم به دخترم بگویم یک خانم محجبه هم آدم خوبی‌ست.
اصلا پلیس امنیت رعایت همکارهای خانم خودشان را هم نمی‌کردند.
الفاظ بسیار رکیکی در مورد دخترها و پسرهایی که گرفته بودند به کار می‌بردند.
الفاظی که اصلا در شان پلیس امنیت اخلاقی نبود.
کاش الآن می‌گفتم که به دادخواهی ما رسیدگی شد
من سوال دیگری ندارم شما می‌خواهید نکته‌ای اضافه کنید؟
بین کامنت‌ها چندین بار دیدم نوشته بودند که خب این مادر بچه‌اش را جمع می‌کرد یا دخترش را به خیابان نمی‌فرستاد.
من به سرهنگ شاکر هم این را گفتم که این سن بچه‌ها سن آزمون و خطاست.
همه در این سن اشتباه می‌کنند.
یکی ممکن است از مدرسه فرار کند، یک دعوا کند و…
سوالم از کسانی که چنین نقدی به من یا بچه‌ام دارند این است که اگر در همین سن خطایی از بچه‌ی خودشان سر بزند و چنین رفتاری با فرزندشان شود بعد راضی‌اند کسی همان کامنتی که خودشان برای من گذاشته‌اند را بگذارد؟!
اگر من بنویسم باید بچه‌ات را جمع می‌کردی به آن‌ها برنمی‌خورد؟!
من درک می‌کنم شاید گروهی از سر عرقی که به نظام کشور یا نیروی انتظامی دارند چنین واکنش‌هایی داشته باشند اما واقعا حق در این اتفاق مسلم بود و حق را نباید زیرپا گذاشت.
من متاسفم که امروز پیش شما هستم.
کاش الآن می‌گفتم که به دادخواهی ما رسیدگی شد، کاش از مسئولین، آقای پزشکیان، آقای اژه‌ای و سایرین تشکر می‌کردم.
کاش الآن خطاب به مردم می‌گفتم که پیگیری قانونی ما نتیجه داده.
کاش می‌توانستم به دخترم بگویم که در این مملکت سنگ روی سنگ بند است و هر جا به حق‌ات تعرضی شد می‌توانی راحت حقت را بگیری چون قانون حامی توست.
تازه این ماموران که آدم‌های عادی بودند اگر آدم‌های بانفوذتری بودند که ما قطعا تا همین جا هم نمی‌توانستیم پیشروی کنیم.