استراتژی امنیت ملی دونالد ترامپ اروپا را نشانه گرفته است
به گزارش مشرق، کانال تلگرامی مطالعات رسانه های بین المللی به نقل از نشنال اینترست نوشت:
بر اساس گزارش تحلیلی «نشنال اینترست»، سند جدید استراتژی امنیت ملی دولت دونالد ترامپ، اروپا را با چالش «محو تمدنی» موصف میکند.
این نگرش که از دید واشنگتن، اروپا به دلیل «ضعف سیاسی، سقوط اقتصادی و ناتوانی در حل مسائل ساختاری» رو به افول است، شکاف ایدئولوژیک عمیقی را در روابط ترانسآتلانتیک آشکار ساخته است.
به زعم نشنال اینترست، ترامپ تنها به رهبران «قدرتمند» و «سرسخت» — مانند ویکتور اوربان — گرایش مثبت دارد و دیگران را صرفاً «افراد خوب» میخواند که نقش آنها در معادلات جهانی حاشیهای است.
چکیده راهبردی (بخشهای مهم):
در سند اخیر استراتژی امنیت ملی دولت دونالد ترامپ، اروپا در حال تجربه «محو تمدنی» توصیف شده است.
این نگاه بخشی از دیدگاه کلی ترامپ است که رهبران «قدرتمند» و «سرسخت» را میستاید.
بر این اساس، شخصیتهایی مانند ویکتور اوربان در مجارستان، مورد توجه مثبت او قرار میگیرند، در حالی که دیگر رهبران اروپایی مانند امانوئل مکرون تنها «افراد خوب» خطاب میشوند.
این تفاوت نگرش، یکی از دلایل اصلی تنش در روابط ترانسآتلانتیک در دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ به شمار میرود.
دولت فعلی آمریکا، اروپا را قارهای ضعیف، فلج و در حال افول میبیند که از حل مسائل ساختاری مانند مهاجرت غیرقانونی، رقابت فناورانه و دفاع از خود ناتوان است.
در سند استراتژی امنیت ملی آمده است: «مشکل واقعی اروپا عمیقتر از هزینه ناکافی نظامی و رکود اقتصادی است...
چشمانداز هولناکتر "محو تمدنی" وجود دارد.» این سند، فعالیتهای اتحادیه اروپا، سیاستهای مهاجرتی، سانسور، سقوط نرخ زادوولد و از دست دادن هویت ملی را از جمله عوامل این افول برمیشمارد.
اگرچه این تصویر اغراقآمیز است، اما کاملاً نادرست نیست.
اروپا با بحرانهای متعدد، فقدان چشمانداز و غلبه «صحت سیاسی» مواجه است.
شکاف بین ادعاهای اروپا و نفوذ واقعی آن در عرصه جهانی چشمگیر است.
در چنین شرایطی، رهبران اروپایی نقش حاشیهای در مذاکرات مهمی مانند آینده اوکراین بازی میکنند و «مردان سرسخت» هستند که گوش ترامپ را در اختیار دارند.
شکاف ایدئولوژیک در حوزههای دیگری نیز خود را نشان میدهد.
ترامپ و هوادارانش، آمریکا را ناجی مسیحیت در نبرد با «بیداری» و جهانگرایی میدانند و اروپای لیبرال را رقیب یا حتی تهدیدی برای تمدن غرب قلمداد میکنند.
از این منظر، حتی روسیه نیز همسوتر با ارزشهای جنبش «مجا» به نظر میرسد و تنها راه نجات اروپا، صعود احزاب راستگرا در کشورهای اصلی آن ارزیابی میشود.
تفاوت در نگرش به حقوق بینالملل نیز عمیق است.
وزیر خارجه آمریکا، مارکو روبیو، اخیراً صراحتاً گفت که اتحادیه اروپا حق تعریف حقوق بینالملل یا نحوه دفاع آمریکا از امنیت ملیاش را ندارد.
این موضع با فاصلهگیری واشنگتن از نهادهای بینالمللی و تحریم دادگاه لاهه همخوانی دارد.
نگرش به هوش مصنوعی نیز تفاوتاساسی دارد؛ برای آمریکا یک فرصت و برای اروپا عمدتاً یک تهدید است.
اما پرسش اینجاست که آیا این نگاه منفی شامل اروپای مرکزی نیز میشود؟
برای بسیاری در غرب، اروپا هنوز عمدتاً به بخش غربی آن اطلاق میشود و کشورهای شرقی گاه در ذهنیت آنان هنوز زیر سایه دوران شوروی قرار دارند.
این میتواند هم یک نفرین و هم یک فرصت باشد؛ فرصتی برای بازیافتن تمایز قدیمی «اروپای قدیم» و «اروپای جدید».
این معضل دردناک دولتهای اروپای مرکزی است: تا چه حد باید خود را به عنوان «اروپایی» به واشنگتن معرفی کنند، در حالی که این برچسب واکنش مثبتی برنمیانگیزد؟
و تا چه حد باید نقش «مردان سرسخت شرقی» را بازی کنند، با علم به اینکه این امر ممکن است روابطشان با برلین و بروکسل را خدشهدار کند؟
کشورهای کمی مانند لهستان — با رئیسجمهوری طرفدار آمریکا و نخستوزیر طرفدار اروپا — شانس پل زدن این شکاف را دارند، اما تنشهای داخلی اغلب مانع از بهرهبرداری از این موقعیت میشود.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.