سهگانه ثابت سلبریتیها
سلبریتیها این روزها به مرجعیت رسیدهاند؛ بیآنکه شناخت، تحلیل یا مسئولیتی در قبال حرفهایشان داشته باشند. آنها هر روز مسیری تازه نشان میدهند و فردا بیهزینه به نقطه امن خود بازمیگردند.
به گزارش مشرق، این روزها سلبریتیها در سکوی بلندِ مرجعیت نشستهاند؛ چهرههایی پرطرفدار که بسیاری از مردم، آگاهانه یا ناخودآگاه، سبک زندگی، انتخابها و حتی باورهای خود را از آنها الگوبرداری میکنند.
این چهرهها به واسطه حضور پررنگ در رسانهها، بیش از هر زمان دیگر صاحب نفوذ شدهاند و هر سخن یا رفتارشان میتواند موجی ایجاد کند که صدها هزار نفر را با خود همراه سازد.
اما مشکل از آنجا آغاز میشود که این تأثیرگذاری اغلب بدون مسئولیتپذیری رخ میدهد.
پشت این تصویر پر زرقوبرق، تضادها و رفتوبرگشتهایی نهفته است که نشان میدهد بسیاری از این رفتارها نه از روی عمق، بلکه از روی هیجان، فشار رسانهای یا حتی مصلحت شخصی شکل میگیرد.آنان گاهی مسیرها و مواضعی را تبلیغ میکنند که نه با زندگی واقعیشان سازگار است و نه ریشه در تحلیل دقیق دارد.
نتیجه آن است که مخاطب، که اغلب بهدنبال الگو گرفتن است، در مسیری قدم میگذارد که دوام ندارد و تنها اوست که هزینهاش را میپردازد.
سلبریتی اما میتواند با یک پست تازه، یک چرخش ناگهانی یا حتی سکوتی کوتاهمدت، به راحتی به جایگاه امن سابقش بازگردد؛ گویی که هیچوقت مسیر اشتباهی را به دیگران نشان نداده است.محمدرضا شفاه، تهیهکننده آثاری چون «خدای جنگ» و «مصلحت»، در تحلیل رفتار برخی بازیگرانی که کشور را ترک کردند، اشاره میکند که «نبود تحلیل و عدم شناخت» عامل اصلی تصمیمهایشان بوده است.البته در ادامه بیان میکند که اینها خودشان برنامه ریز قصه نیستند و از سر ندانستن وارد قصه شدند که بیبازگشت است.
این نکته را میتوان در رفتار بسیاری از چهرهها دید؛ از جمله عکس جنجالی علی دایی با ساسی مانکن که برای بسیاری بهمعنای تأیید ضمنی خوانده شد، یا پستهای متعدد پرویز پرستویی که بارها نادرست از آب درآمده و باعث سردرگمی مخاطبان شده است.نمونه دیگر حمید فرخنژاد است؛ کسی که تصور کرد نقشآفرینی در فضای سیاسیِ ملتهب میتواند جایگاه تازهای برایش ایجاد کند.اما در عمل، مسیر مهاجرت و ورود به نقش اپوزیسیون نه تنها نتیجه جدی برای او نداشت، بلکه او را با دشواریهای معیشتی و حرفهای نیز روبهرو کرد تا برای تامین برای ربع پهلوی بغض کند یا عکس آتش بزند و از این کارهایی که ما را به یاد اپوزیسیونهای فیلم مصادره ساخته مهران احمدی میاندازد.
بسیاری از مخاطبان این رفتار را نشانه دیگری از همان «نبود تحلیل» دانستند.اینها همه نشان میدهد که بحران اصلی نه در شهرت سلبریتیها، بلکه در تبدیل شدنشان به مرجع فکری است؛ آنهم بدون آنکه خودشان ثبات، شناخت یا مسئولیتی متناسب با این جایگاه و البته اقتضائات روز داشته باشند یعنی هیجانزدگی، ناآگاهی، تناقض سه گانه ثابت سلبریتیها است.