خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

سه شنبه، 18 آذر 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

چگونه خداباوری در عصب مغز انسان جای گرفته؟؛ تجربه معنوی محصول نورون‌ها

مهر | دین و اندیشه | سه شنبه، 18 آذر 1404 - 10:23
هر شناختی که ما از جهان داریم چه مادی و چه فرا مادی حتماً از طریق سیستم عصبی و فرایندهای مغزی صورت می‌گیرد.
خدا،دين،عصبي،انسان،علم،سيستم،معنويت،باور،مغز،ديني،علوم،مطرح، ...

به گزارش خبرنگار مهر، نسبت علم به دین و نسبت هر کدام از این مقوله‌ها به زندگی انسان در ابعاد گوناگون پرسشی است که همواره ذهن آدمی را در طول تاریخ بشر به خود مشغول کرده است.
بخش بزرگی از این پرسش‌های عمیق به کاربرد دین و علم باز می‌گردد و اینکه آیا وجود هر یک از این دو می‌تواند خلأ نبود دیگری را جبران کند یا خیر.
آنچه در برخی مکاتب شاهد آن هستیم حذف یکی از این دو گزاره است، در مکتب غربی دین به کنار گذاشته شده و در برخی مکاتب دین محور، علم و تجدد به طور مطلق حذف شده است، اسلام اما درباره هر یک از این دو و نسبت دین و علم با یکدیگر، پاسخی متفاوت دارد.
حجت الاسلام حمیدرضا شاکرین استاد گروه منطق فهم دین پژوهشکده حکمت و دین پژوهی در سلسله مباحثی به پرسش‌هایی که بر سر دوگانه علم و دین و چگونگی اثبات وجود خدا از طریق علومی چون فیزیک پاسخ داده است.
وی در مطلب پیش رو به موضوع باور به خدا در علم اعصاب اشاره کرده و اینکه علوم عصب شناسی چگونه وجود خدا را اثبات می‌کند.
«یکی از مسائلی که امروزه در رابطه با دینداری، معنویت‌طلبی انسان و باور به خدا مطرح شده، چگونگی شکل‌گیری این باورهاست؛ بحثی که در حوزه علوم اعصاب و به‌اصطلاح «نوروتئولوژی» یعنی علوم اعصابِ به‌کاررفته در مسائل الهیاتی، مورد بررسی قرار گرفته است.
البته نکته مهم این است که این بحث‌ها به خودِ خداوند سخنی نمی‌گویند، بلکه درباره باور انسان به خدا، اعمال دینی و تجربه‌های معنوی نکاتی را مطرح می‌کنند.
نکته اصلی این است که گفته شده باور به خدا، دینداری و تجربه‌های دینی همگی دارای پایه‌های عصبی مشخصی هستند؛ یعنی در مغز ما مثلاً در لوب فرونتال، قسمت‌های میانی گیجگاهی یا نواحی پشت‌سری جاهایی وجود دارند که در زمانِ دینداری، معنویت‌طلبی یا تجربه‌های معنوی فعال می‌شوند.
یکی از دیدگاه‌های مطرح در این زمینه، نظریه‌ای است که آقای دین هیمر در کتاب «ژن خدا» (God Gene) مطرح کرده است.
او در این کتاب استدلال می‌کند که ما ژنی داریم که آن را «ژن VMAT2» می‌نامد—که نقشی در تمایل انسان به معنویت و تجربه‌های فرامادی دارد.
برخی تصور کردند که اگر باور به خدا و معنویت ریشه ژنتیکی داشته باشد، پس این باورها دیگر ارزش واقع‌نمایی ندارند و وجود خدا از اعتبار می‌افتد؛ یعنی خدا و معنویت تنها محصول فرایندهای مغزی و سیستم عصبی انسان هستند.
اما جالب اینجاست که خود آقای دین هیمر که این نظریه را ارائه داده به این انتقاد پاسخ داده است.
اولاً، خود نظریه‌اش از نظر علمی هنوز محل سوال و به‌طور قطعی اثبات‌نشده است؛ و ثانیاً، او تأکید می‌کند که حتی اگر چنین پایه‌های عصبی یا ژنتیکی وجود داشته باشد، این به‌هیچ‌وجه به معنای بی‌واقعیت‌بودن خدا یا معنویت نیست.
در واقع، هر شناختی که ما از جهان داریم چه مادی و چه فرا مادی حتماً از طریق سیستم عصبی و فرایندهای مغزی صورت می‌گیرد.
اگر من فرض کنم که در مغز من ناحیه‌ای وجود دارد که مسئول دیدن درخت است، آیا این به معنای آن است که «درختی که می‌بینم فقط ساخته ذهن من است و در خارج وجود ندارد»؟
پاسخ منفی است.
این فعالیت‌های عصبی، هم‌بسته‌های فیزیولوژیکِ شناخت ما هستند، نه خالقِ خودِ واقعیت.
سیستم عصبی ما در فرایند شناخت، عاملی مؤثر است، اما نقش آن «آفرینشِ تخیلیِ واقعیت» نیست، بلکه کنشی میان ذهن و واقعیتِ بیرونی است.
از این رو، یافته‌های علوم اعصاب نمی‌توانند صدق یا کذب باورهای دینی را تعیین کنند.
حتی دینداران می‌توانند از این یافته‌ها به‌نفع خود استفاده کنند و بگویند: این هماهنگی شگفت‌انگیز بین سیستم عصبی انسان و تمایل ذاتی به معنویت، نشانه‌ای از حکمت الهی است؛ یعنی خداوند ساختار فیزیکی انسان، از جمله مغز و سیستم عصبی را چنان آفریده که بتواند با ابعاد مختلف نظام هستی هرچه که باشد، طبیعی یا فراطبیعی ارتباط برقرار کند و واقعیت‌ها را درک نماید.
بنابراین، جهان فیزیکی انسان با مغز و سیستم عصبی‌اش و جهان فرافیزیکی او با روح، نفس و درک‌های عینی از واقعیت‌های خارجی نظامی منسجم و پیوسته را تشکیل می‌دهند.
از این رو، یافته‌های علمی در حوزه نوروتئولوژی هیچ مغایرتی با ارزشِ صدقِ باورهای دینی ندارند.»