مسئله «شرک» هویت و معناست، نه زشتی و زیبایی!
فیلمتئاتر «شِرِک موزیکال» با حضور فرزاد فرهوشی منتقد تئاتر در خانه هنرمندان ایران نقد و بررسی شد.
به گزارش خبرگزاری مهر، پنجاه و یکمین برنامه از سلسله جلسات نمایش فیلمتئاترهای شاخص، با نمایش فیلمتئاتر «شِرِک موزیکال» (۲۰۱۳) بر اساس متن نمایشنامه دیوید لیندسی ـ آبیر و ویلیام استیگ به کارگردانی مایکل جان وارن، دومین برنامه از بسته «چهره در نقاب؛ بازی و هویت»، با همکاری مشترک انجمن منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر و سینماتک خانه هنرمندان ایران برگزار میشود.
نشست نقد و بررسی فیلمتئاتر نیز با حضور فرزاد فرهوشی منتقد تئاتر، چهارشنبه ۱۲ آذر در سالن ناصری خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
فرزاد فرهوشی در نشست نقد و بررسی فیلمتئاتر «شرک» با اشاره به پیشینه این اثر گفت: شاید برای بسیاری جالب باشد که بدانند داستان «شرک» در ابتدا بهصورت یک کتاب کودکانه نوشته شده بود؛ اثری از یک نویسنده و کارتونیست آمریکایی که برخلاف تصور عمومی، لحن و فضای بسیار تیره و ترسناکی داشت.
در آن روایت، شرک موجودی خبیث و هراسانگیز است که برای ادامه حیاتش باید دیگران را بترساند.
کتاب تنها سه صفحه بود و هنگام انتشار هم چندان دیده نشد.
وی توضیح داد: تصویری که ما امروز از شرک میشناسیم چه در انیمیشن سال ۲۰۰۱ و چه در اجرای تئاتری نسخهای بسیار تعدیلیافته و ارتقایافته از آن شخصیت اولیه است.
انیمیشن در واقع ادای دینی بود به جهان دیزنی و پر است از اشارهها و ارجاعات به شخصیتهای محبوب آن؛ از پیتر پن و فرشته قصهها گرفته تا کاراکترهای «آلیس در سرزمین عجایب» و حتی عناصر «دیو و دلبر»، مثل آن قاشق و فنجان معروف که امشب هم در اجرا دیدیم.
فرهوشیافزود: تد الیوت یکی از نویسندگان اصلی انیمیشن، پیشتر روی پروژههایی چون نسخه اولیه «علاءالدین» کار کرده بود و علاقه داشت که در «شرک» هم نشانههایی از این میراث مشترک دیده شود.
او به همراه چند نویسنده دیگر از اوایل دهه ۹۰ تا حدود سال ۲۰۰۱ روی توسعه داستان کار کردند.
حاصل این تلاش، خلق شرکی بود که دیگر چندان خبیث نبود؛ شخصیتش پیچیده، دوستداشتنی و در جستوجوی عشق و هویت به تصویر کشیده شد.
همین رویکرد را دقیقاً در نسخهای که امشب دیدیم هم مشاهده کردیم.
وی سپس به جنبه خلاقانه و فنی اجرا پرداخت و توضیح داد: سرعت اجرای صحنه بهخصوص با وجود این حجم از تجهیزات از نورپردازی تا تعویض صحنه چیزی نزدیک به یک معجزه فنی است.
چنین کاری در ایران تقریبا غیرممکن و دستکم فعلا در حد یک رویا است اما در اینجا شاهد یک مهندسی کامل بودیم.
در برخی منابع خواندهام که بیش از ۷۰۰ نفر همزمان در طول اجرا درگیر کار هستند.
نمیدانم رقم دقیق چقدر قابل اتکاست، اما از تصاویر پشتصحنه بهخوبی پیداست که تعداد زیادی نیرو با سرعت بالا و دقت میلیمتری همهچیز را پیش میبرند.
فرهوشی سپس به بازیگر نقش خر پرداخت و گفت: دنیل بریکِر که از بازیگران جوانتر این مجموعه بود، برای نقش خر انتخاب شد.
در یکی از مصاحبهها خواندم که کارگردانها به او گفته بودند؛ تو باید این نقش را بازی کنی، گرچه ممکن است ظاهر و صدا شبیه نسخه انیمیشن (با صدای ادی مورفی) نباشد، اما تواناییها و شوخطبعیات همان چیزی است که نیاز داریم.
بریکِر جوان پیش از آن تازه وارد فضای برادوی شده بود، اما بازی در این نمایش باعث شد دیده شود و حتی نامزد چند جایزه معتبر شود.
از جمله یکی از جشنوارههای لنس.
او در فاصله سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۰ به یکی از بازیگران مطرح برادوی تبدیل شد.
در نمایش هم دیدیم که با وجود گریم سنگین و انرژی فراوانی که نقش میطلبید، اجرا را با کیفیتی بسیار بالا پیش برد.
وی سپس درباره خط داستانی بیان کرد: قصه شرک ریشه در تحولی دارد که از پس از جنگ جهانی اول در رسانهها شکل گرفت؛ روزنامهها، سینما و رادیو تصمیم گرفتند هویت انسانی را بیشتر و واضحتر نشان دهند.
یکی از راههای انجام این کار، بردن انسانها به جهان فانتزی بود.
در آن دوران نمونههای بسیاری داریم.
شخصیتهایی که در جامعه واقعی شاید دیده نشوند، اما روی پرده بدون تبار، بدون گذشته، بدون توضیح مالی یا خانوادگی حضور پیدا میکنند.
انسانهایی که تنها برای عشق ورزیدن و یافتن هویت انسانیشان آمدهاند.
فرهوشی ادامه داد: جان وارِن و گروه سازندگان «شرک» در حقیقت نوعی ادای دین به دیزنی و آثار کلاسیک فانتزی داشتند، اما در دل این ادای دین، پیام انسانی مهمی پنهان شده بود.
اینکه از دل یک موجود غیرانسانی، میتوان انسانیت را بهتر دید.
«شرک» به ما یادآوری میکند که مهربانی، همدلی و اخلاق، وابسته به تبار و خانواده و ظاهر نیست.
در تمام آثار مشابه، همین پیام تکرار میشود.
مهم نیست از کجا آمدهایم؛ مهم این است که چگونه انسان باشیم.
وی افزود: این پیام، دقیقاً همان چیزی است که سازندگان تلاش کردند با زبان فانتزی به مخاطب برسانند.
اینکه انسانیت از جایی میآید که شاید انتظارش را نداریم.
فرهوشی در ادامه بحث به مفهوم «دیگری» اشاره کرد و گفت: یکی از پیامهای مهم این اثر، چه در نسخه اصلی و چه در اجرا، پذیرش دیگری است.
دیگری با هر شکل و شمایل، ظاهر، خلقوخو و پیشینه پذیرفته میشود.
اینکه بتوانیم حتی عاشق دیگری شویم، همان راهی است که عشق را تعریف میکند.
عشقِ واقعی زمانی شکل میگیرد که شناخت عمیق بهوجود بیاید و این شناخت، اضطراب وجودی انسان را کاهش میدهد.
انسانی که بعد از جنگ جهانی دوم با مصیبتهای عظیم، ویرانی و بحران هویت روبهرو شد، دچار همان اضطراب وجودیای بود که فیلسوفان و روانشناسان بارها دربارهاش نوشتهاند.
تنها چیزی که میتوانست این اضطراب را کم کند، پذیرش دیگری و تجربه عشق بود.
این نکته در «شرک» و آثار مشابه بهوضوح دیده میشود.
این منتقد در پایان درباره کیفیت فنی اجرا یادآور شد: در آغاز نمایش، یک جهش جدی در حوزه موسیقی و طراحی صحنه میبینیم.
گویی با فاصلهای چندصدساله از تجربههای صحنهای کلاسیک روبهرو هستیم.
گروه با تمام توان آمده و انرژی حیرتانگیزی در اجرا جریان دارد.
جالب اینجاست که بازیگران باید همهچیز باشند؛ هم ملایم، هم خشن، هم کمدی، هم درام.
همهچیز باید طبیعی و کنترلشده اجرا شود، آن هم زیر گریمهای بسیار سنگین.