خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

سه شنبه، 11 آذر 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

«الگوریتم»؛ فرمولی از پیش‌نوشته‌شده برای شکست یک سریال پلیسی/ روایت‌هایی فراتر از خطوط قرمزهای رسانه ملی

مشرق | فرهنگی و هنری | سه شنبه، 11 آذر 1404 - 19:46
این سریال که ادعای پلیسی بودن دارد، در عمل به مجموعه‌ای از برخوردهای سطحی و خط‌های فرعی پراکنده تبدیل شده و کوچک‌ترین نشانی از هوشمندی، عمق و تعلیق را ارائه نمی‌دهد.
پليسي،مخاطب،سريال،الگوريتم،ژانر،روايت،نمايش،عمق،رواني،نويسند ...

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - اگرچه داستان‌های پلیسی همچنان یکی از پرمخاطب‌ترین ژانرهای جهان هستند، اما موج جدید تولیدات پلیسی در تلویزیون و شبکه نمایش خانگی نشانه‌هایی نگران‌کننده از کاهش خلاقیت و کیفیت را نشان می‌دهد.
به جای ابداع و عمق بخشی، بسیاری از این آثار، در دام تکرار ساختارها و شخصیت‌های تکراری افتاده‌اند و این تکرار، مخاطب را کم‌حوصله‌تر می‌کند.
معمایی که حل‌نشدنی نیست
یکی از جذابیت‌های ذاتی ژانر پلیسی، فراخواندن مخاطب به میدان حل معماست.
ذهن انسان به طور غریزی در جستجوی الگوهاست و لذت ناشی از کنار هم چیدن تکه‌های پازل یک پرونده، بخش عمده‌ای از جذابیت این ژانر را شکل می‌دهد.
با این حال، در سریال «الگوریتم»، ما با یک نقص ساختاری روبرو هستیم، روایت سریال چنان پراکنده است که معمایی برای حل کردن وجود ندارد.
روایت به جای آنکه مخاطب را در مسیر پیچیده‌ای از حدس‌ها، شواهد متضاد و کشف تدریجی حقیقت قرار دهد، صرفاً در همان خط روایی از پیش تعیین‌شده‌ای حرکت می‌کند که نویسنده بدون چالش و پیچیدگی واقعی، ترسیم کرده است.
وضعیت‌های نمایشی دستگیری و مواجه با سوداگران و خلافکاران، ماهیت سریال تبدیل به اثری سبک‌سرانه کرده است.
در یک اثر پلیسی موفق، مخاطب هم‌سفر و هم‌فکر کارآگاه یا شخصیت‌های کلیدی پلیس می‌شود.
متاسفانه در این سریال اصلا شخصیت کلیدی پلیسی وجود ندارد، تا سرنخ‌ها را بررسی کند، نظریه‌پردازی کند و در نهایت، از همراهی در فرآیند کشف، مخاطب لذت ببرد.
دراین سریال مشارکت فعال از مخاطب سلب شده و روایت به گونه‌ای پیش می‌رود که گویی نویسنده تنها راه حل خود را می‌داند و مخاطب صرفاً تماشاگری منفعل است که قرار است در پایان، جواب آماده را دریافت کند، نه اینکه در فرآیند حل معما سهیم باشد و نادیده‌انگاری به این جنبه سریال لطمه زده و این امر، هسته تعاملی و جذابیت اصلی ژانر پلیسی را در این سریال خنثی می‌سازد.
تقلید سطحی از یک قاعده آشنا
در مواجهه با آشفتگی و بی‌عدالتی دنیای واقعی، ژانر پلیسی برای بسیاری حکم یک پناهگاه روانی را دارد.
این ژانر یک قرارداد نانوشته و آرامش‌بخش با مخاطب می‌بندد: هرچقدر هم که بینظمی ناشی از جرم عمیق باشد، فرآیندی منطقی و خطی (تحقیق) در نهایت به بازگشت نظم (دستگیری مجرم) ختم خواهد شد.
این پیروزی قطعی توسعه نمایشی و حتی کاذب عدالت و به کاتارسیس جمعی منجر نمی‌شود.
با این حال، سریال «الگوریتم» صرفاً به بازسازی مکانیکی مواجه پلیسی اکتفا کرده است، گویی تولیدکنندگان، تنها اسکلت خشک این قرارداد را دیده‌اند: یک حادثه، یک تحقیق، و یک حل مسئله.
اما آنچه فراموش شده، روح این قاعده است: ایجاد باورپذیری در فرآیند کشف، ایجاد تنش واقعی بر سر نتیجه، و مهم‌تر از همه، القای این حس که نظمِ بازساخته‌شده، ارزش مبارزه را داشته است.
در «الگوریتم»، بازگرداندن نظم، بیش از آنکه یک کسب‌وکار دشوار و رضایتبخش باشد، به یک تکلیف از پیش تعیین‌شده و ساده شباهت دارد.
در نتیجه، آن پیروزی نهایی، به جای ایجاد آرامش، ممکن است برای مخاطب تهی و پیش‌پاافتاده به نظر برسد.
این شکاف بین قول ژانر و اجرای سریال، یکی از ضعف‌های بنیادین آن در جذب و نگهداشت مخاطب است.
ژانر پلیسی موفق، بر چند ستون اصلی استوار است که در سریال «الگوریتم» هر یک به گونه‌ای کمرنگ یا تحریف‌شده ظاهر می‌شوند:
فرار بی‌خطر یا تقلیدی بی‌حس؟
تماشای یک اثر پلیسی مؤثر، مانند سوار شدن بر یک ترن هوایی امن است: هیجانِ سقوط از ارتفاع را احساس می‌کنی، اما خطر واقعی نیست.
«الگوریتم» ترن هوایی را طراحی می‌کند، اما مسیر آن آنقدر قابل پیش‌بینی و بدون افت‌وخیزهای حساب‌شده است که مخاطب هیچ‌گاه آن لرزش کنترل‌شده آدرنالین را تجربه نمی‌کند.
خطر نمایش داده می‌شود، اما هرگز احساسنمی‌شود.
تاریکی روانی یا انگیزه‌های مسطح؟
عمق یک داستان پلیسی در کاوش «چرا» است؛ در سفر به اعماق انگیزه‌های تاریک انسانی.
در «الگوریتم» انگیزه‌ها اغلب در سطح می‌مانند.
شخصیت‌ها نه از پیچیدگی روانی برخوردارند و نه انگیزه‌های آنان از جنس کنکاش‌برانگیز و تفکرآمیز است.
ما با «شروران» یا «مظنونان» ی روبرو هستیم که فاقد آن لایه‌های درونی هستند که بتوان با آنها هم‌زمان هم همدردی کرد و هم از آنها هراس داشت.
کاراکتر مرکزی پلیش به مثابه یک ابزار، نه یک شخصیت
یک اثر پلیسی موفق، خود یک معماست: ناقص، عجیب، و با بینشی خیره‌کننده.
مخاطب برای حل پرونده و همچنین برای فهمیدن خود او داستان را دنبال می‌کند.
در «الگوریتم»، پلیس فاقد این جذابیت و عمق است.
او بیشتر شبیه یک عملگر منطقی متحرک است که وظیفه‌ای دارد، نه یک انسان زخم‌خورده، شهودی و جذاب که مخاطب بخواهد سفرش را دنبال کند.
انعطاف ژانری یا چسبیدن به یک فرمول تک‌بعدی
ژانر پلیسی این قابلیت شگفت را دارد که با ژانرهای دیگرادغام شود و هیبریدی جدید خلق کند.
«الگوریتم» با وجود ظرفیت ذاتی داستانش عمدتاً در سطح مستندی برای دستگیری اشرار باقی می‌ماند
مشارکت فعال یا دریافت منفعل!؟
لذت نهایی مخاطب پلیسی، یا در حل معما پیش از پایان است (احساس هوشمندی) یا در تحسین زیرکی نویسنده هنگام افشای غافلگیرکننده پایان.
«الگوریتم» به مخاطب خود سرنخ‌های منصفانه و چالش‌برانگیز برای مشارکت در حل معما نمی‌دهد.
در نتیجه، پایان‌بندی ممکن است نه یک افشای هوشمندانه، بلکه یک نتیجه‌گیری از پیش معلوم به نظر برسد که مخاطب در شکل‌گیری آن نقشی نداشته است.
جهان این داستان، از انسان‌هایی خالی است که نفس می‌کشند.
تنها سایه‌هایی هستند که از قابی به قاب دیگر می‌لغزند، گویی گرد و غبار فراموشی بر سرنوشت آنان نشسته و هرگز طلوع تغییری را به خود نمی‌بینند.
ما تنها چهره‌هایی آشنا را می‌بینیم که در نقاب‌هایی تازه، همان تراژدی تکراری را زمزمه می‌کنند.
اینجا هیچ بذری رشد نمی‌کند، هیچ شکوفایی رخ نمی‌دهد.
خاک این روایت، برای رویش بسیار سترون است.
متاسفانه خط روایی سریال الگوریتم در پیچیده‌نمایی نمایش پلیس مکانیکی گمشده است.
خطوط فرعی روایت آنقدر افزایش پیدا کرده که مخاطب نمی‌تواند مسئله اصلی سریال را درک کند.
نویسنده این سریال تنها به فرمولی ثابت در فیلمنامه نویسی پلیسی امنیتی آگاه است که آن را تکرار می‌کند و حماسه پلیسی را در برخوردهای میکانیکی جستجو می‌کند.
نظام کارمندی در شیوه نگار فیلمنامه الگوریتم دیده می‌شود که هیچ الگوریتمی پیروی نمی‌کند.
مرز اخلاقیات در این سریال کجاست؟
در این سریال مهرداد (پیام احمدی‌نیا) یکی از شخصیت‌های خلافکار در همکاری مشترک با همسرش صحنه مرگ خود را در یک تصادف طراحی می‌کند.
او پس از آن حادثه طراحی شده، مرده تلقی شده و از کشور می‌گریزد.
همسرش با استناد به این مرگ صحنه‌سازی شده با کاراکتر حمیدرضا کاشانی (علیرضا رئیسی) ازدواج می‌کند.
در حالیکه ازدواج دوم با توجه به این مرگ مهرداد صحنه سازی بوده، باطل است.
مهرداد پس از بازگشت با کشور، دوباره با همسرش رابطه می‌گیرد و در حالیکه ساغر با مرد دیگری زندگی می‌کند، تمنای رابطه با او را دارد.
این خطوط روایی بسیار زننده و دور از شان سیمای ملی، در ترکیبی از یک روایت پلیسی گنجانده شده است.
با چنین وضعیت‌های نمایشی آیا می‌توان اذعان داشت که اگر صدا و سیما بر شبکه نمایش خانگی نظارت قانونی دارد، سریال‌های نمایش خانگی از نمایش چنین روابط پرهیز کنند!؟
وعده برآورده‌نشده
سریال «الگوریتم» تمامی مولفه‌های ظاهری یک درام پلیسی را دارد: یک جرم، یک تحقیق، و یک حل‌وفصل.
اما آنچه را که این ژانر واقعاً برای مخاطب جذاب می‌کند هیجان کنترل‌شده، عمق روانی، کاراکترهای به‌یادماندنی، هوشمندی تعاملی و انعکاس جامعهبه درستی ارائه نمی‌دهد.
این اثر، صورت ژانر را دارد، اما از جان و روح آن تهی است.
نتیجه، تولید اثری است که اگرچه در قالب پلیسی قدم برمی‌دارد، اما نتوانسته وعده اصلی این ژانر، یعنی ایجاد یک تجربه ذهنی و عاطفی غنی و رضایت‌بخش را محقق کند.