بازی پیچیده دشمنان مشترک ایران و اتحادیه میهنی کردستان عراق
دودِ آتشِ میدان نفتی کورمور، نه برای کور کردن چشمِ دشمنان، بلکه برای تاریِ دیدِ تصمیمگیران در بغداد به هوا برخاسته است
باشگاه خبرنگاران جوان؛ محدثه رضایی* - در سپهر سیاسی متلاطم خاورمیانه، اقلیم کردستان عراق بار دیگر در کانون تحولات پیچیدهای قرار گرفته است که شعاع اثرگذاری آن از مرزهای اربیل و سلیمانیه فراتر رفته و مستقیماً بر معادلات قدرت در بغداد و حتی امنیت ملی بازیگران منطقهای تأثیر میگذارد.
آنچه امروز در شمال عراق میگذرد، دیگر یک رقابت سنتی و تکراری میان دو حزب حاکم نیست؛ بلکه نشانههایی از یک «پوستاندازی استراتژیک» و تغییر بنیادین در بلوکبندیهای قدرت مشاهده میشود.
این گزارش تحلیلی در سه پرده، به کالبدشکافی وضعیت کنونی میپردازد: نخست، بحران ساختاری و دوگانگی امنیتی در داخل اقلیم؛ دوم، چرخش استراتژیک اتحادیه میهنی به سوی محور مقاومت و ایران؛ و سوم، رمزگشایی از حملات مشکوک به میدان گازی «کورمور» به عنوان تلاشی برای برهم زدن این معادله جدید.
پرده اول: آناتومی یک شکاف؛ بحران «انحصار زور» و دوگانگی حاکمیت
برای درک ریشههای ناامنی و بیثباتی سیاسی در اقلیم، باید به کلاسیکترین تعریف از دولت در علوم سیاسی بازگردیم.
ماکس وبر، جامعهشناس شهیر، دولت را نهادی میدانست که «انحصار مشروع اعمال زور فیزیکی» را در یک قلمرو مشخص در اختیار دارد.
با این معیار، ساختار حاکمیتی در اقلیم کردستان عراق دچار یک بحران وجودی عمیق است.
۱.
جغرافیای دوپاره قدرت
پس از گذشت بیش از سه دهه از خودمختاری، اقلیم کردستان هنوز نتوانسته است بر میراث جنگ داخلی دهه ۹۰ میلادی غلبه کند.
نقشه سیاسی اقلیم عملاً به دو منطقه مجزا تقسیم شده است:
۱.
زون زرد: شامل استانهای اربیل و دهوک که تحت سیطره مطلق حزب دموکرات کردستان (پارتی) به رهبری خاندان بارزانی است.
۲.
زون سبز: شامل استانهای سلیمانیه و حلبچه که قلمرو سنتی اتحادیه میهنی کردستان (یکیتی) به رهبری خاندان طالبانی محسوب میشود.
این تقسیمبندی تنها روی کاغذ نیست؛ بلکه در ساختار نیروهای مسلح نمود عینی و خطرناکی دارد.
وزارت پیشمرگه که قرار بود نماد وحدت نظامی باشد، همچنان پوستهای خالی است و قدرت واقعی در اختیار واحدهای حزبی است (واحدهای ۸۰ وابسته به پارتی و واحدهای ۷۰ وابسته به یکیتی).
این فقدان «فرماندهی واحد»، نه تنها کارآمدی امنیتی را کاهش داده، بلکه نیروهای مسلح را به ابزاری برای چانهزنیهای سیاسی تبدیل کرده است.
۲.
بنبست سیاسی و انسداد پارلمانی
عمق این شکاف زمانی آشکارتر شد که پس از گذشت یک سال از انتخابات، نه تنها دولتی تشکیل نشد، بلکه اختلافات به سطحی بیسابقه از تنش فیزیکی و سیاسی رسید.
قبل از انتخابات سال گذشته هم اختلافات این دو قطب بیت کردی بسیار جدی بود؛ اوج این بحران در ماجرای ممانعت از ورود رئیس پارلمان (که از اعضای یکیتی بود) به شهر اربیل توسط نیروهای امنیتی پارتی (آسایش) نمود یافت.
این اقدام نمادین، پیام صریحی داشت: اربیل قلمرو انحصاری پارتی است و نهادهای دموکراتیک در برابر اراده حزبی رنگ میبازند.
این دوگانگی امنیتی و سیاسی، فضایی از «خلأ قدرت» را ایجاد کرده است.
زمانی که یک ساختار سیاسی فاقد وحدت فرماندهی باشد، آسیبپذیری آن در برابر نفوذ خارجی و عملیاتهای ایذایی به شدت افزایش مییابد.
تحلیلگران معتقدند که بسیاری از ناامنیهای اخیر، نه محصول قدرت دشمنان خارجی، بلکه نتیجه مستقیم همین شکاف داخلی و نبود یک استراتژی دفاعی منسجم در اقلیم است.
پرده دوم: از «توازن» تا «اتحاد»؛ چرخش استراتژیک یکیتی با رهبری «بافل طالبانی»
در حالی که پارتی همچنان بر طبل ناسیونالیسم سنتی و روابط با غرب میکوبد، در سلیمانیه اتفاقی مهم در حال وقوع است.
بافل طالبانی، رئیس اتحادیه میهنی، با درکی واقعبینانه از موازنه قوای منطقهای، ریلیگذاری جدیدی را برای حزب خود تعریف کرده است.
این استراتژی جدید بر پایه عبور از سیاست «توازنِ بیطرفانه» و حرکت به سوی «اتحاد استراتژیک» با تهران و گروههای شیعه در بغداد استوار است.
۱.
عبور از بحران داخلی و تثبیت رهبری
بافل طالبانی برای اجرای این سیاست، ابتدا نیازمند تثبیت قدرت در داخل حزب بود.
حذف لاهور شیخ جنگی (رقیب داخلی قدرتمند که گرایشهای متفاوتی داشت) و یکپارچهسازی دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی سلیمانیه، پیششرط لازم برای این چرخش بود.
بافل دریافت که برای بقا در برابر فشار سنگین پارتی (که از حمایت ترکیه و درآمدهای نفتی سرشار برخوردار است)، نیازمند تکیهگاهی محکم در خارج از مرزهای اقلیم است.
۲.
اتحاد با «اطار»؛ بازی برد-برد
نقطه عطف این همگرایی را باید در تحولات پس از انتخابات پارلمانی عراق و ماجرای تشکیل دولت محمد شیاع السودانی جستوجو کرد.
در زمانی که جریان صدر و متحدانش (از جمله پارتی) به دنبال تشکیل دولت اکثریت و حذف چارچوب هماهنگی شیعیان (اطار التنسیقی) بودند، یکیتی نقشی حیاتی ایفا کرد.
اتحادیه میهنی با پیوستن به محور مقاومت و اطار، از ابزار «ثلث معطل» در پارلمان استفاده کرد و مانع از تکمیل حد نصاب جلسات برای انتخاب رئیسجمهور مورد نظر رقبای شیعیان شد.
این ایستادگی سیاسی، وفاداری بافل طالبانی را به متحدان شیعه و تهران اثبات کرد.
۳.
میوه شیرین اتحاد؛ فتح قلعه کرکوک
این سرمایهگذاری استراتژیک بیپاسخ نماند.
مهمترین دستاورد عینی این اتحاد، در پرونده حساس «کرکوک» نمایان شد.
پستی که سالها محل منازعه بود و پارتی به شدت به آن چشم داشت، با حمایت قاطع چارچوب هماهنگی و گروههای مقاومت، به اتحادیه میهنی رسید.
انتخاب «ریبوار طه» به عنوان استاندار کرکوک، پیامی روشن برای اربیل و آنکارا داشت: سلیمانیه دیگر تنها نیست و عمق استراتژیک آن تا بغداد و تهران امتداد دارد.
این رویداد نشان داد که رابطه یکیتی و مقاومت، فراتر از تعارفات دیپلماتیک، به مرحلهای از همکاری عملیاتی و تقسیم منافع سیاسی رسیده است.
پرده سوم: معمای «کورمور»؛ خرابکاری در شریان حیاتی
درست در زمانی که این اتحاد در حال ثمردهی بود و موقعیت یکیتی در بغداد تقویت میشد، حمله پهپادی به میدان گازی «کورمور» (Khor Mor) در منطقه چمچمال، شوکی به فضای سیاسی وارد کرد.
این میدان گازی، قلب تپنده اقتصاد انرژی در قلمرو یکیتی است و هرگونه اختلال در آن، مستقیماً توان مالی و مدیریتی سلیمانیه را هدف قرار میدهد.
۱.
پارادوکس «خودزنی»
بلافاصله پس از حمله، ماشین تبلیغاتی رسانههای وابسته به محور غربی-عربی و برخی جریانهای داخلی رقیب، تلاش کردند این حمله را به «گروههای مقاومت» نسبت دهند.
اما این ادعا با سادهترین منطق استراتژیک در تضاد است.
چرا متحدان یکیتی (ایران و مقاومت) که برای تقویت جایگاه بافل طالبانی در بغداد و کرکوک هزینه سیاسی دادهاند، باید شریان اقتصادی او را قطع کنند؟
«شورای هماهنگی مقاومت عراق» با درک هوشمندانه این سناریو، در بیانیهای بیسابقه و صریح، نه تنها هرگونه دست داشتن در این حمله را تکذیب کرد، بلکه آن را اقدامی مشکوک برای «برهم زدن کارتهای بازی» (خلط الاوراق) دانست و آمادگی خود را برای مشارکت در تحقیقات اعلام کرد.
۲.
فرصتطلبی برای مداخله خارجی
واکنش حزب دموکرات کردستان (پارتی) به این حمله نیز بسیار معنادار بود.
مقامات اربیل به جای تأکید بر راهحلهای داخلی یا همکاری با بغداد، بلافاصله خواستار ورود و مداخله مستقیم ایالات متحده آمریکا برای حفاظت از زیرساختهای انرژی شدند.
این درخواست در حالی مطرح شد که پارلمان عراق و دولت مرکزی (متحدان یکیتی) به دنبال خروج نیروهای خارجی هستند.
رفتار پارتی نشان داد که آنها از ناامنی در سلیمانیه استقبال میکنند تا آن را به بهانهای برای بینالمللی کردن بحران و تضعیف حاکمیت دولت مرکزی تبدیل کنند.
نتیجهگیری استراتژیک
با کنار هم قرار دادن قطعات این پازل سهگانه (شکاف داخلی، اتحاد استراتژیک با مقاومت، و حملات مشکوک کورمور)، میتوان به یک تصویر روشن و قطعی از پشت پرده تحولات رسید.
الف) ضرورت حیاتی اتحاد:
در شرایط فعلی عراق، که مذاکرات فشرده و حساس سیاسی برای تعیین تکلیف نهایی مناصب کلیدی (به ویژه رؤسای قوا) در جریان است، رابطه نزدیک و تنگاتنگ میان مقاومت و یکیتی، اهمیتی حیاتی و فراتر از یک دوستی ساده دارد.
برای یکیتی: بقا در برابر هژموتیطلبی پارتی و فشار ترکیه، بدون حمایت استراتژیک تهران و بغداد ممکن نیست.
برای ایران و مقاومت: با توجه به حجم تهدیدات امنیتی که از مرزهای غربی متوجه ایران است و فعالیت سرویسهای جاسوسی متخاصم در اقلیم، ایران نیز بر همکاری امنیتی عمیق با یکیتی تأکید بسیار پررنگی دارد.
حفظ ثبات در سلیمانیه، بخشی از دکترین امنیت ملی ایران است.
ب) تبرئه قطعی متحدان:
با توجه به اصل بالا، فرضیه دخالت گروههای نزدیک به ایران و مقاومت در حمله به کورمور، از اساس باطل است.
هیچ بازیگر عاقلی در میانه یک نبرد سیاسی حساس، به پایگاه اقتصادی و حیثیتی متحد استراتژیک خود شلیک نمیکند.
این اقدام به مثابه شلیک به پای خود است و با هیچ معیار عقلانی سازگار نیست.
ج) ذینفعان واقعی و هدف نهایی:
در مقام تحلیل نهایی، باید پرسید «چه کسی سود میبرد؟» ذینفع اصلی این حملات و ناامنیها، قطعاً کسانی هستند که از نزدیکی سلیمانیه به محور مقاومت هراسانند و به دنبال تخریب این روابط هستند.
هدف غایی این سناریوی تخریبی، فراتر از انفجار یک لوله گاز است.
طراحان این بازی به دنبال آن هستند که با ناامن جلوه دادن قلمرو یکیتی و ایجاد شک و تردید، موقعیت یکیتی را در چانهزنیهای بغداد تضعیف کنند.
هدف اصلی، آسیب رساندن به پرستیژ سیاسی بافل طالبانی است تا بدین وسیله، دست یکیتی از منصب ریاست جمهوری عراق کوتاه شود.
ریاست جمهوری عراق، به عنوان سهم عرفی کردها (و به طور سنتی سهم یکیتی)، سنگر نهایی است که رقبای داخلی و خارجی سعی دارند با ایجاد آشوب در سلیمانیه و اتهامزنی به متحدان شیعه آن، این دژ را از کنترل یکیتی خارج کنند یا حداقل فردی ضعیف و فاقد نفوذ را بر آن بگمارند.
بنابراین، دودِ آتشِ کورمور، نه برای کور کردن چشمِ دشمنان، بلکه برای تاریِ دیدِ تصمیمگیران در بغداد به هوا برخاسته است.
*کارشناس مسائل عراق