پاسخ امام و مردم به یاوهگویی اشرافی درباره سیاست
اظهارات اخیر محمود سریعالقلم از همکاران فکری حسن روحانی در حلقه نیاوران، درباره اینکه فقرا و طبقات پایین جامعه نباید وارد مدیریت و سیاست شوند، یکی از شگفتیهای دنیای سیاست و نظریهپردازی است.
به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت:
روزنامه جوان با انتقاد از اظهارات سریع القلم افزود: او این نظر را در تأیید دیدگاه استادش در یک دانشگاه آمریکایی میگوید که گفته است «کسی میتواند وارد سیاست و اقتصاد بشود که حداقل از طبقه متوسط باشد؛ اقتصاد و سیاست دیتا نیست؛ تبحر و عقلانیت مغزی است که فراتر از دیتاست.» وی ابراز امیدواری میکند که مسئولان و تصمیمگیران کشور در آینده مثل وزرا و نمایندگان مجلس از طبقات پایین نباشند تا بتوانند فکر کنند و شوکت ایران را تأمین کنند و نخواهند محرومیتهای گذشته خودشان را جبران کنند.
سؤال این است که مثلاً شخصیتی، چون میرزا تقیخان امیرکبیر که فرزند یک آشپز از روستای هزاوه فراهان اراک بود و با تلاشها و استعداد و همت خودش به صدراعظمی در حکومت ایران رسید و اصلاحات فراوانی در حوزههای علم و حکمرانی و مدیریت و سیاست به نام او ثبت شده که تأسیس دارالفنون تنها یک نمونه آن است، با این اظهارنظر آمریکاساخته و آمریکاپسندانه منطبق است؟
برای این اظهارات در همان حوزه آمریکا هم موارد نقض بسیار زیادی وجود دارد.
به عنوان نمونه تنی چند از نظریهپردازان سیاسی و سیاستمداران آمریکایی در همین سالها کسانی بودهاند که از خانوادههای کارگری برخاسته بودند.
اظهارات آقای سریع القلم، همان نگاه مبتذل و مرتجعانه طبقاتیای است که در گذشته ایران و هندوستان اعمال میشده و کاستهای پایین را از دسترسی به قدرت ممنوع میکردند و یکی از مواردی است که مردم ایران با انقلاب اسلامی علیه آن قیام کردند.
ضمن اینکه آقای سریعالقلم و استاد آمریکاییاش معلوم نکردهاند که این سابقه فرودستی طبقاتی را از کجا یا تا کجا باید در محاسبه بیاوریم؟
پدر؟
یک نسل قبلتر؟
دو نسل قبلتر؟
بیشتر؟
و مگر بسیاری از شخصیتها و حتی شاهزادگان ایرانی و اروپایی چند نسل قبلترشان به همان طبقات درجه چندم اجتماعی نمیرسیده است؟
در هر صورت، مردم ایران خوشبختانه نه در گذشته و نه در حال توجه و اعتنایی به این سرریزهای روشنفکرانه نژادپرستانه ندارند.
آنها به امامی نگاه میکنند که در آموزههایش تصریح کرده است: «ملت عزیز ما که مبارزان حقیقی و راستین ارزشهای اسلامی هستند، بهخوبی دریافتهاند که مبارزه با رفاهطلبی سازگار نیست؛ و آنها که تصور میکنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایهداری و رفاهطلبی منافات ندارد، با الفبای مبارزه بیگانهاند؛ و آنهائی هم که تصور میکنند سرمایهداران و مرفهان بیدرد با نصیحت و پند و اندرز متنبه میشوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته یا به آنان کمک میکنند، آب در هاون میکوبند.
بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت طلبی، بحث دنیاخواهی و آخرتجویی دو مقولهای است که هرگز با هم جمع نمیشوند؛ و تنها آنهائی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند.
فقرا و متدینین بیبضاعت، گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلابها هستند.
ما باید تمام تلاشمان را بنماییم تا به هر صورتی که ممکن است خط اصولی دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم.
مسئولان نظام ایران انقلابی باید بدانند که عدهای از خدا بیخبر برای از بین بردن انقلاب، هرکس را که بخواهد برای فقرا و مستمندان کار کند و راه اسلام و انقلاب را بپیماید، فوراً او را «کمونیست» و «التقاطی» میخوانند.
از این اتهامات نباید ترسید.
باید خدا را در نظر داشت، و تمام هم و تلاش خود را در جهت رضایت خدا و کمک به فقرا بهکار گرفت و از هیچ تهمتی نترسید.»