دزدی حرفهای: سرقت، میراث خانوادگی من است
اعضای باندی که دست به سرقت مسلحانه از خانهها میزدند، دستگیر شدند و تحقیقات از آنها در جریان است.
دزدی حرفهای: سرقت، میراث خانوادگی من است
اعضای باندی که دست به سرقت مسلحانه از خانهها میزدند، دستگیر شدند و تحقیقات از آنها در جریان است.
کد خبر: 749141 | ۱۴۰۴/۰۹/۰۵ ۰۸:۵۶:۱۷
اعضای باندی که دست به سرقت مسلحانه از خانهها میزدند، دستگیر شدند و تحقیقات از آنها در جریان است.
به گزارش سایت جنایی، سردسته ۳۳ ساله این باند سرقت را شغل ارثی خود میداند.
در ادامه گفتوگو با او را بخوانید:
*چطور و از چه سنی سرقت را شروع کردی؟
از دوران نوجوانی شروع کردم.
*یعنی چندسالت بود؟
وقتی ۱۷ سالم بود.
*از اولین تجربهات بگو.
اولین بار وارد یک خانه شدم و دست به سرقت زدم.
*بعد چه شد؟
آن موقع، با ذهنیت ساده و خام جوان بیپول، فکر میکردم این کار سریعترین راه برای به دست آوردن پول راحتی است.
*آیا تصورت درست بود؟
نه.
*از اولین تجربه بعد زندانت بگو.
به خاطر همین جرم زندان رفتم.
وقتی آزاد شدم، نتوانستم خودم را کنترل کنم و دوباره برگشتم در مسیر.
*چرا؟
چون سرقت برایم مثل یک میراث خانوادگی بود که از پدر و پدربزرگم به ارث بردهام.
*چطور؟
هر دو آنها هم مجرمان سابقهداری بودند که سالها درگیر جرایم مشابه بودند.
*آیا زنده هستند؟
نه، هر دو فوت کردند.
*کی فوت کردند؟
پدرم توی زندان به خاطر بیماری شدید فوت کرد.
پدر بزرگم هم سنش بالا رفته بود.
*چه احساسی نسبت به این ارثیه خانوادگی داری؟
هیچوقت نتوانستم با این میراث واقعاً ارتباط برقرار کنم یا از آن لذت ببرم.
*پس چه چیزی تو را به این مسیر کشاند؟
با وجود اینکه از بچگی دور و برم پر از داستانهای سرقت بود، این کار مثل یک سنت خانوادگی به نظر میرسید، اما در عمق وجودم همیشه از سرقت بدم میآمد و احساس میکردم این کار نه تنها زندگیام را نابود میکند بلکه سایهای سنگین روی همه چیز میاندازد، اما فشارهای مالی و عادتهای قدیمی من را عقب نگه میداشتند.
* با وجود این احساس منفی، چه چیز باعث شد بارها به سرقت برگردی و ترکش نکنی؟
چون وقتی وارد یک خانه میشدم و میتوانستم در عرض چند دقیقه چند صد میلیون یا حتی چند میلیارد پول و طلا بردارم.
همین ترک کردنش را واقعاً سخت میکرد.
*آیا هیچ وقت شغل دیگری را امتحان کردی؟
من هیچ مهارت یا شغل دیگری بلد نیستم که بتوانم زندگی کنم و پول دربیاورم.
همه چیزم حول خلاف میچرخید و هر بار آزادی هم دوباره شروع میکنم.
*چطور خانهها را انتخاب میکردید تا ریسک کمتری داشته باشد؟
معمولاً فقط خانههایی را انتخاب میکردیم که چراغهایشان خاموش بود و نشان میداد ساکنین خواب هستند.
همیشه نیم ساعت یا بیشتر جلوی در مینشستیم و زیر نظر میگرفتیم.
اگر رفتوآمدی نمیدیدیم یا صدایی نمیشنیدیم، با اطمینان وارد میشدیم.
*اما چند خانه را در حضور صاحبانشان سرقت کردید.
آره چند بار اشتباه کردیم و صاحبخانه بود.
*وقتی با صاحبخانه روبرو شدید چه کردید؟
ناچار میشدیم اسلحه بکشیم تا کنترل اوضاع را به دست بگیریم و جلوی فریاد یا مقاومتشان را بگیریم.
*در یکی از این موارد که صاحبخانه حضور داشت، دقیقاً چه اتفاقی افتاد؟
فقط برای ترساندن مالباختهها از اسلحه استفاده میکردیم و هیچوقت قصد شلیک واقعی نداشتم.
مثلاً در یکی از سرقتها با یک زوج سالخورده روبهرو شدیم که از خواب پریدند و وحشتزده شدند.
اسلحه را مستقیم سمتشان گرفتم، اما هدف فقط کنترل و سکوت بود.
مجبور بودیم دست و پایشان را با طناب و کابل ببندیم.
بعد مانند موارد دیگر اموال قیمتی از دلار و پول نقد گرفته تا طلا و جواهرات باارزش را برمیداشتیم و فرار میکردیم، بدون اینکه آسیبی جدی بزنیم.
*جالبترین سرقتی که انجام دادید را تعریف کن.
بزرگترین سرقتمان بود، حدود ۵ میلیارد تومان، که البته عجیبترین بود.
همه جا را گشتیم و چیزی پیدا نمیکردیم؛ خانه به نظر خالی بود.
اما ناگهان در حمام و جای غیرعادی توجهمان را جلب کرد.
کاشیها را برداشتیم و پشتش بستههای بزرگ پول نقد و دلار را پیدا کردیم.
*در کل، چند سرقت موفق داشتید و ارزش اموالی که دزدیدید چقدر است؟
سیزده خانه را کامل خالی کردیم.
هر کدامشان داستان خودشان را داشتند، از خانههای ساده تا ویلاهای لوکس.
گمان میکنم مجموع ارزش سرقتها بالای ۲۰ میلیارد تومان برسد که بخشی را سریع نقد کردیم و بخشی هم در اختیار پلیس است.
*در نهایت، حالا که همه چیز تمان شده، چه حسی داری؟
پشیمانم؛ شاید خیلی دیر شده باشد، اما واقعاً پشیمانم.
زندگی خودم را کاملاً خراب کردم و خانواده را هم درگیر شدند.