خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

چهارشنبه، 05 آذر 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

سیاه‌روزی زن جوان با وسوسه‌ای که شوهرش به جانش انداخت

اعتماد | همه | چهارشنبه، 05 آذر 1404 - 08:52
زنی که به ماده مخدر شیشه معتاد است، داستان زندگی خود را بازگو کرد.
رحيم،مصرف،شيشه،مرا،سرقت،زندگي،سپيده،پدرم،زندان،ترك،استعمال،م ...

کد خبر: 749137 | ۱۴۰۴/۰۹/۰۵ ۰۸:۴۸:۴۹
دو ساله بودم که فرزند طلاق نام گرفتم.
پدر و مادرم درحالی ازیکدیگر جدا شدند که به هیچ وجه نمی توانستند به دلیل تنگدستی و نداشتن تفاهم با هم زندگی کنند.
دراین شرایط من و خواهر بزرگ ترم به آغوش مادربزرگم پناه بردیم.
پدرم که فقط تحصیلات ابتدایی داشت با کارگری در ساختمان ها،مخارج اندکی برای نگهداری ازمن به مادربزرگم می پرداخت.اما من هنوز کودکی خردسال بودم و از تباهی آینده ام چیزی نمی دانستم.
به گزارش روزنامه خراسان، زن جوان درباره سرگذشتش گفت: مادرم نیز به مکان نامعلومی رفت و دیگر هیچ وقت به سراغ من و خواهرم نیامد.
با همه این سختی ها و کاستی ها بازهم خوشحال بودم و به تحصیلاتم درخانه مادربزرگ ادامه می دادم.
در دبیرستان رشته تجربی را انتخاب کردم به امید این که روزی پزشک شوم و به همه این تلخکامی ها خاتمه بدهم.
خواهرم که ۵ سال از من بزرگ تر بود، ازدواج کرد و به دنبال سرنوشت خودش رفت اما من وقتی به سن نوجوانی رسیدم دیگر مادر بزرگم توان مراقبت از مرا نداشت به همین دلیل هم به ناچار نزد پدرم بازگشتم و سعی کردم همه حواسم را روی درسم تمرکز کنم ولی روزگار به گونه دیگری رقم خورد.
یک روز در مسیر مدرسه با دختر جوانی به نام «سپیده» آشنا شدم.
او دختر مهربان و خوبی بود به طوری که پای درددل هایم می نشست و من سرگذشت تلخ خودم را برایش بازگو می کردم.
دیگر به سپیده خو گرفته بودم و بیشتر اوقاتم را با او می گذراندم.
اما «سپیده»با همه مهربانی هایش ،دختری شکست خورده بود و به مصرف موادمخدر صنعتی اعتیاد داشت.
او هم که مانند من فرزند طلاق بود خیلی زود به من هم پیشنهاد مصرف داد تا به قول او اندکی به آرامش برسم!
آن زمان ۱۷سال بیشتر نداشتم و از فرجام وحشتناک استعمال موادمخدر چیزی نمی دانستم.
این بود که در همان دوران خامی و بی تجربگی معتاد شدم .پدرم ۶ماه بعد متوجه اعتیادم شد و مرا به مرکز ترک اعتیاد برد و لی به محض این که از مرکز ترک اعتیاد بیرون آمدم ،دوباره پنهانی به سراغ «سپیده»رفتم و به مصرف شیشه ادامه دادم.
پدرم بارها تلاش کرد تا مرا از این منجلاب وحشتناک بیرون بکشد اما فایده ای نداشت و من در این لجنزار دست وپا می زدم.
بالاخره درس و مدرسه را رها کردم و از پاتوق های استعمال موادمخدر و قمارخانه ها سردرآوردم.
به خاطر چهره زیبایی که داشتم ،خیلی مورد توجه معتادان وخلافکاران قرار می گرفتم ولی سعی می کردم تنها سرمایه زندگی ام را حفظ کنم.
خلاصه در یکی از همین قمارخانه ها بود که با «رحیم» آشنا شدم.
او دزد قطعات و محتویات خودروها بود و همه اموالی را که سرقت می کرد برای تهیه شیشه به مالخران می فروخت.
هنوز مدت زیادی از ارتباط غیراخلاقی من و رحیم نگذشته بود که فهمیدم باردار شده ام.
«رحیم»نیز بلافاصله مرا به عقد موقت خودش درآورد و من دوران بارداری ام را به منزل مادر او رفتم ولی بعد از یک ماه ،«رحیم»به جرم سرقت دستگیر و روانه زندان شد.
من هم تصمیم گرفتم به خاطر دخترم که قرار بود به دنیا بیاید،مصرف شیشه را کنار بگذارم تا دخترم معتاد نشود!
آن جا بود که فهمیدم به «رحیم»علاقه مند شده ام و او را دوست دارم!
به همین دلیل به مراقبت از خودم پرداختم تا این که «سولماز» به دنیا آمد و رحیم نیز از زندان آزاد شد.
فکر کردم حالا که «رحیم»هم درزندان اعتیادش را ترک کرده است درکنار یکدیگر زندگی شیرینی را می گذرانیم اما او همان روز اول آزادی ،دوباره بساط مصرف شیشه را پهن کرد و خلافکاری هایش را ادامه داد.
من هم که با دیدن استعمال مواد مخدر، دوباره وسوسه شده بودم،به روزهای تلخ گذشته بازگشتم و به مصرف شیشه پرداختم .
«رحیم»مرا کتک می زد که ترک کنم اما وسوسه شیطانی رهایم نمی کرد .به ناچار برای تهیه مخارج اعتیادمان ،بازهم به سرقت روی آوردیم.
حالا شیوه و شگرد دیگری را که «رحیم»آموخته بود به کار گرفتیم و این بار با همدستی هم،به سرقت از آگهی دهندگان سایت دیوار روی آوردیم و با ترفند «رسید جعلی» اموال مردم را می ربودیم.
بعد از گذشت مدتی از این روش سرقت،بالاخره نیروهای کلانتری امام رضا(ع)به سراغ من آمدند و ۴ ماه قبل هردو نفر دستگیر شدیم .
در این وضعیت ،دختر خردسالم نزد مادرشوهرم بود و من در زندان متوجه شدم باز هم باردار هستم!
اکنون قصد دارم به یک زندگی معمولی بازگردم اما خودم نیز تردید دارم ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با صدور دستورهای ویژه ای از سوی سرهنگ علی اصغر زرین کاسه(رئیس کلانتری امام رضا(ع))بررسی های روان شناختی و مشاوره ای در مدت مرخصی این زن۲۴ ساله از زندان،دردایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد تا شاید او دست از قمار زندگی بردارد.
براساس ماجراهای واقعی در زیر پوست شهر