ریشه تورم با وجود کالا فقدان سامانه جامع تجارت است
کالا در کشور هست، واردات انجام میشود و تولید ادامه دارد؛ آنچه وجود ندارد جریان داده است. وقتی سامانههای گمرک، انبار، لجستیک و فروش به هم متصل نباشند، بازار از کنترل خارج میشود.
به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت:
روزنامه وطن امروز در ارزیابی نقش منفی سامانههای نیمه کاره و جزیرهای در ایجاد تورم نوشت: چرا در اقتصادی که کالا در آن حضور دارد، بازار همچنان ناپایدار است؟
پاسخ در جایی بیرون از قیمت و سیاستهای حمایتی نهفته است؛ در زیرساخت دادهای.
تا زمانی که سامانهها شبکه واحدی تشکیل ندهند سیاستگذار فقط بخشی از تصویر را میبیند و راهبردهای درست نیز در اجرا بیاثر میشوند.
در ظاهر شاید هر سامانه دولتی بخشی از این کار را انجام دهد اما واقعیت این است که این سامانهها جزایر جداگانهای هستند که هیچ تصویری از کل زنجیره ارائه نمیدهند.
سامانه گمرک فقط ورود کالا را ثبت میکند اما هیچ اطلاعی از سرنوشت محموله پس از خروج از بندر ندارد.
سامانه جامع تجارت، اطلاعات خرید و فروش را دارد اما نه حجم واقعی جابهجایی را میداند و نه میتواند انبارها را رصد کند.
سامانه انبارها فقط موجودی را ثبت میکند و نه مسیر ورود و خروج آن را.
شبکه حملونقل نیز صرفاً اطلاعات بخشی از جابهجایی را ثبت میکند.
نتیجه این پراکندگی آن است که تصویر واحدی از وضعیت کالا وجود ندارد و هر دستگاه صرفاً از قطعهای از پازل باخبر است.
وقتی سامانهها به هم متصل نباشند سیاستگذار نمیتواند تشخیص دهد کمبود کالا واقعی است یا مصنوعی.
مشخص نیست کالایی که وارد شده، دقیقاً به کدام شهر، کدام انبار و کدام شبکه فروش رسیده است.
در بسیاری از موارد، کالا در مسیرهای نامرئی جابهجا میشود؛ مسیرهایی که نه قیمتگذاری قابل نظارت دارد و نه حجم عرضه.
این همان فضائی است که در آن، بازارهای غیررسمی رشد میکنند، قیمتها چندنرخی میشود و شوکهای ناگهانی شکل میگیرد.
تصمیمگیری در چنین فضائی عملاً بر پایه حدس و گزارشهای دیرهنگام انجام میشود.
سیاستگذار امروز تصمیمی میگیرد اما اثر آن را هفتهها بعد میبیند؛ زمانی که دیگر برای اصلاح وضعیت دیر شده است.
این تأخیر اطلاعاتی باعث میشود سیاستهای درست نیز بیاثر به نظر برسند و سرمایه اجتماعی دولت کاهش یابد.
در نظامهای توزیع پیشرفته، ستون فقرات مدیریت کالا، قیمتگذاری یا بخشنامههای نیست؛ جریان شفاف داده است.
وقتی سامانههای ورود، انبارش، حملونقل، فروش و حتی مصرف واحد به واحد به هم متصل باشند، سیاستگذار میداند چه مقدار کالا در شبکه پخش است و چه میزان به فروش رفته و همین شفافیت، قدرت پیشبینی ایجاد میکند.
هر دستگاه سامانهای برای خود ایجاد کرده اما هیچکدام مأموریت اتصال ندارند.
هیچ مرجع واحدی مسؤول مدیریت زنجیره نیست.
وزارتخانهها اطلاعات را نگه میدارند اما به اشتراک نمیگذارند.
هر سامانه برای هدفی طراحی شده اما هیچکدام به هدف اصلی یعنی شفافیت زنجیره خدمت نمیکند.
در چنین شرایطی، تصمیمگیرنده مجبور است با اطلاعات ناقص تصمیم بگیرد و همین باعث میشود سیاستها در اجرا فرسوده شوند.
زمانی که داده در طول زنجیره جریان نداشته باشد، توزیع عملاً غیرقابل مدیریت میشود.
تا زمانی که سامانهها به هم متصل نشوند، هیچ اصلاح اقتصادی (ارزی، یارانهای، کالابرگ) به نتیجه نخواهد رسید.
بازار زمانی آرام میشود که سیاستگذار بتواند مسیر کالا را ببیند، نه اینکه بخشی از آن را حدس بزند.
اصلاح توزیع از جایی آغاز میشود که جریان داده، شفاف، یکپارچه و قابل اتکا باشد.
دلالان و واسطهها از این خلأ اطلاعاتی استفاده میکنند؛ با محدود کردن عرضه یا نگهداشتن کالا در انبارها، کمبود مصنوعی ایجاد میکنند و بازار را تحت فشار قرار میدهند.
راهحل آرام کردن بازار، ایجاد یک شبکه دادهای منسجم است؛ شبکهای که مسیر کالا را از لحظه ورود تا مصرف نشان دهد.
این شفافیت هم هزینههای حملونقل و انبارداری را کاهش میدهد و هم مانع شکلگیری احتکار و چندنرخی شدن قیمتها میشود.