خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

دوشنبه، 03 آذر 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

چرا جایگاه آسیای مرکزی مجددا در صحنه بین‌المللی پررنگ شده است؟/ میدان جدید نبرد آمریکا، چین و روسیه در تحولات جهانی

مشرق | بین‌الملل | دوشنبه، 03 آذر 1404 - 00:12
طی ماه‌های گذشته، پای رقابت‌ قدرت‌های مختلف در جهان به منطقه آسیای مرکزی کشیده شده و این منطقه پس از سالها، در عرصه تحولات بین‌المللی اهمیت قابل توجهی پیدا کرده است.
آسياي،مركزي،روسيه،آمريكا،چين،كشورهاي،منطقه،قزاقستان،اقتصادي، ...

سرویس جهان مشرق- آسیای مرکزی، منطقه‌ پهناوری در قارهٔ آسیا است که هیچ مرزی با آب‌های آزاد جهان ندارد و منطقه‌ای محصور در خشکی است.
اگرچه مرزهای دقیقی برای این سرزمین تعریف نشده است، ولی به‌طور معمول آن را دربرگیرندهٔ کشورهای ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قزاقستان و قرقیزستان می‌دانند.
بر خلاف تصورات حاکم در رابطه با نقش و جایگاه آسیای مرکزی در تحولات جهانی، آنچه در ماه جاری گذشته در کاخ سفید شاهد آن بودیم، دقیقاً وارونهٔ تصورات حاکم است: آسیای مرکزی بار دیگر به پیشگاه صحنه ژئوپلیتیک بازمی‌گردد.
در روز ۶ نوامبر ۲۰۲۵، رئیس‌جمهور ترامپ در کاخ سفید میزبان رهبران پنج کشور آسیای مرکزی — قزاقستان، ازبکستان، ترکمنستان، قرقیزستان و تاجیکستان — در چارچوب نشست معروف به C5+1 بود.
این قالب نشست‌ها در سطح کاری در دوران رئیس‌جمهور اوباما در سال ۲۰۱۵ پایه‌گذاری شد و در دوره رئیس‌جمهور جو بایدن تقویت شد؛ بایدن در سال ۲۰۲۳ شخصاً در نیویورک با رهبران این کشورها دیدار کرد.
اما در دوره ترامپ این دیدار در بالاترین سطح خود برگزار شده است.
در واقع این نشست بین ترامپ و رهبران آسیای مرکزی، نشان‌دهنده تحول راهبردی در نگاه آمریکا به این منطقه است.
این نشست، بالاترین سطح تعامل از زمان فروپاشی شوروی محسوب می‌شود و حتی بحث اولین سفر یک رئیس‌جمهور آمریکا به آسیای مرکزی نیز به طور جدی مطرح شده است.
برنامه محافظه‌کارانه دولت ترامپ که بر مسائل اقتصادی تمرکز دارد و موضوع حقوق بشر و وضعیت دموکراسی در جهان را نادیده می‌گیرد، کاملاً با دیدگاه‌های سیاسی رهبران کشورهای آسیای مرکزی همخوانی دارد و برای آن‌ها فرصتی واقعی برای تعمیق روابط با آمریکا ایجاد می‌کند.
باید یادآوری کرد که با وجود تفاوت‌های میان خودشان، همه کشورهای آسیای مرکزی یک نگاه و هدف مشترک دارند: تقویت روابط با ایالات متحده به عنوان پاسخی به وابستگی رو به رشدشان به همسایگان ابرقدرتشان، یعنی روسیه و چین.
روسیه و آسیای مرکزی
روابط کشورهای آسیای مرکزی با روسیه، ترکیبی از بی‌اعتمادی و وابستگی دوجانبه است.
این روابط ریشه در عقده پسااستعماری از یک سو و امتناع سرسختانه روسیه از به رسمیت شناختن آن‌ها به عنوان کشورهای کاملاً مستقل از سوی دیگر دارد.
مداخله نظامی روسیه در جریان تلاش برای کودتا در قزاقستان در ژانویه ۲۰۲۲ گرچه به رئیس‌جمهور وقت کمک کرد، اما تنها وابستگی امنیتی این کشور به روسیه را برجسته‌تر کرد.
تنش میان روسیه و کشورهای آسیای مرکزی پس از تهاجم روسیه به اوکراین به طور چشمگیری افزایش یافت، زمانی که وابستگی روسیه به این کشورها نیز بیشتر شد.
در اکتبر ۲۰۲۲، امام‌علی رحمان، رئیس‌جمهور تاجیکستان، علناً از ولادیمیر پوتین به خاطر رفتار تحقیرآمیز روسیه نسبت به کشورهای آسیای مرکزی انتقاد کرد.
چین و آسیای مرکزی
در همین حال، در دهه گذشته چین به غول اقتصادی مسلط منطقه تبدیل شده است.
چین در چارچوب ابتکار «کمربند و جاده» زیرساخت‌ها را تأمین مالی می‌کند، وام‌های عظیم به کشورهای آسیای مرکزی می‌دهد و آن‌ها را به پیوستن به چارچوب‌های ژئوپلیتیکی تحت حمایت خود تشویق می‌کند.
همه کشورهای منطقه به جز ترکمنستان عضو سازمان همکاری شانگهای هستند؛ ازبکستان و قزاقستان نیز نامزد عضویت در بریکس هستند.
میل کشورهای آسیای مرکزی به گسترش همکاری اقتصادی با مؤلفه‌های استراتژیک با استقبال دولت ترامپ مواجه شده است.
بیانیه مشترک امضاشده بین آمریکا و این کشورها در پایان نشست اخیر کاملاً با اولویت‌های دولت ترامپ همخوان است:
الف) توسعه فلزات نادر و حیاتی و منابع انرژی که در آسیای مرکزی به وفور وجود دارد؛
ب) اتصال منطقه به اروپا از طریق زیرساخت‌های حمل‌ونقل و انرژی موجود (کریدور ترانس‌کاسپین) و آینده («مسیر ترامپ برای صلح و رفاه بین‌المللی» یا TRIPP) در قفقاز.
شایان ذکر است که در جریان سفر رؤسای پنج کشور آسیای مرکزی به آمریکا، ازبکستان و قزاقستان قراردادهایی به ارزش ده‌ها میلیارد دلار با شرکت‌های آمریکایی امضا کردند.
تقابل آمریکا با چین و روسیه در آسیای مرکزی
از نظر ژئوپلیتیک، این اقدامات به دولت آمریکا اجازه می‌دهد از ضعف روسیه بهره‌برداری کند و ادامه گسترش نفوذ آمریکا در فضای پساشوروی است: ابتدا در منطقه قفقاز با آشتی ارمنستان و آذربایجان، و اکنون در برابر آسیای مرکزی.
نشست نوامبر ۲۰۲۵ کاخ سفید در واقع اعلام رسمی آمریکا بود که «حیاط خلوت سنتی روسیه» دیگر متعلق به مسکو نیست.
در حالی که روسیه تمام توانش را در اوکراین مصرف کرده و حتی نمی‌تواند به تعهدات امنیتی‌اش در منطقه عمل کند، ترامپ با دعوت همزمان پنج رهبر آسیای مرکزی به کاخ سفید و امضای قراردادهای عظیم انرژی و فلزات نادر، جایگزین مستقیم روسیه شد.
به عقیده برخی از کارشناسان، مسیرهای جدید انرژی (ترانس‌کاسپین و TRIPP) عملاً لوله‌ها و خطوط روسیه را دور می‌زنند و کشورهای منطقه را از نظر اقتصادی و امنیتی به غرب وصل می‌کنند.
مسکو نیز این نشست را «دخالت آشکار در حوزه نفوذ تاریخی روسیه» خواند – چون دقیقاً آمریکا نیز همین اقدام را انجام داد: یک کودتای نرم ژئوپلیتیک در قلب اوراسیا، درست وقتی که روسیه در سخت ترین وضعیت سی‌وچند سال اخیر خود را به دلیل تحولات بین‌المللی تجربه می‌کند.
این اقدامات در جنگ سرد آمریکا با چین نیز اهمیت دارند.
راهبرد سنتی آمریکا برای مهار چین، متمرکز بر محاصره دریایی (تایوان، دریای چین جنوبی و تنگه مالاگا) بود.
اما راهبرد جدید، ضعیف‌ترین حلقه امنیتی چین را هدف گرفته است: مرزهای غربی‌اش که هم‌جوار با استان‌های ناآرام سین‌کیانگ (خانه میلیون‌ها اویغور و مرکز نگرانی‌های جدایی‌طلبی) و تبت (با سابقه مقاومت فرهنگی و مذهبی) است.
این منطقه نه تنها از نظر ژئوپلیتیک پاشنه آشیل چین محسوب می‌شود، بلکه به دلیل تنوع قومی، مذهبی و فرهنگی (مانند جنبش‌های جدایی‌طلب اویغور و بودایی‌های تبتی)، ابعاد ژئوکالچری هم پیدا می‌کند و می‌تواند به تهدیدهای داخلی و خارجی دامن بزند.
تسلط آمریکا بر آسیای مرکزی، یک تهدید دائمی زمینی برای پکن ایجاد می‌کند و در صورت تشدید بحران در محاصره دریایی شرقی، می‌تواند به خفگی ژئواکونومیک چین بینجامد.
در ادبیات چینی، این مسیرهای غربی به عنوان «خط نجات زمینی» (land lifeline) شناخته می‌شود، زیرا جایگزین احتمالی برای بنادر محاصره‌شده شرقی است؛ از دست دادن نفوذ در آسیای مرکزی، این lifeline را قطع می‌کند و چین را در انزوای واقعی قرار می‌دهد، درست مثل آنچه در جنگ سرد با شوروی رخ داد.
با این حال، موفقیت سیاست آمریکا به میزان عزم و انسجام آن بستگی دارد — دو عنصری که به اذعان کارشناسان و تحلیلگران، دولت‌های پیشین آمریکا در قبال آسیای مرکزی در آن‌ها درخشش و عملکرد چندان موفقی نداشتند.
در واکنش به نشست C5+1 نوامبر ۲۰۲۵، انتظار می‌رود که روسیه و چین با ترکیبی از اقدامات دیپلماتیک، اقتصادی و رسانه‌ای به مقابله با نفوذ آمریکا بپردازند، زیرا این نشست مستقیماً زنجیره‌های تأمین مواد حیاتی و مسیرهای انرژی‌شان را تهدید می‌کند.
روسیه، که نفوذش به دلیل جنگ اوکراین کاهش یافته، ممکن است با برگزاری نشست C5+Russia (مانند آنچه لاوروف در سپتامبر ۲۰۲۵ وعده داد) و افزایش فشارهای امنیتی از طریق CSTO، مانند مانورهای نظامی مشترک یا تحریم‌های غیررسمی بر صادرات انرژی، سعی کند وابستگی منطقه را حفظ کند؛ مسکو رسماً این نشست را بی‌تأثیر خوانده، اما تحلیل‌گران آن را «ضربه به زیر شکم روسیه» توصیف کرده‌اند.
چین، که انحصار ۸۰ درصدی فلزات نادر را در خطر می‌بیند، احتمالاً سرمایه‌گذاری‌های BRI را تشدید کند — به عنوان مثال استفاده از وام‌های جدید به ارزش میلیاردها دلار برای زیرساخت‌ها — و نشست C5+China را در قزاقستان ۲۰۲۵ برگزار کند تا مدل اقتصادی خودش را ترویج دهد؛ هر دو کشور ممکن است از طریق SCO (سازمان همکاری شانگهای) هماهنگی کنند و کمپین‌های رسانه‌ای علیه «مداخله غربی» راه بیندازند، اما موفقیت‌شان به توانایی‌شان در ارائه مزایای ملموس به کشورهای منطقه آسیای مرکزی بستگی دارد.