تا شاهنامه هست، چرا اُلیورتوییست؟!
متوقّف کردن یا به تعویق انداختن مسیر تولید آثار فاخر وطنی، برای فرهنگ و هنر کشور و سرمایههای ارزشمند این کهن بوموبرِ اهورایی، علاوه بر فرصتسوزی، خسارتی بزرگ و غفلتی نابخشودنی است.
یادداشت مهمان؛ حسین دلاوری: چند شب پیش برادر خوبم حسینآقای پارسایی تماس گرفت و مهربانانه دعوتمان کرد برای حضور و تماشای نمایش موزیکال الیورتوییست.
تعجّب کردم از اینکه طبق برنامهریزیهای سال قبل، قرار بود الان دستکم صدمین شب از اجرای نمایش «افسانه سیاوش» روی صحنه باشد!
اما با افسوسی آغشته به گلایه، توضیح داد که اجرای آن پروژه بنا به دلایلی فعلاً بلاتکلیف و معطّل است!
یاد پاییز سال ۱۴۰۰ افتادم و دیداری که با هم داشتیم.
در آن جلسه ایشان طرح تئاتری صحنهای پیرامون زندگی و سیرهی سپهبد شهید حاجقاسم سلیمانی برای اجرا در دوّمین سالگرد آن عزیز آورده بود.
مثل همیشه فعّال و با همان روحیه صمیمی و پُرحرارت!
دوستانه و سربسته پیشنهاد کردم آثار و کارهای مربوط به شهید عزیزمان را شایستهتر آن است که «بنیاد مکتب حاجقاسم» متولّی باشد و خلق کند.
در خلال جلسه اشارهای هم داشتم به حواشی، فشارها و مشکلات کارهای قبلی نمایشی ایشان، مثل «الیورتوییست» و «بینوایان».
پرسیدم چرا کارهای ترجمهای که تعلّقی به فرهنگ و ادبیات و تاریخ ما ندارند را شخص شما روی صحنه میبرید؟
هستند هنرمندان زیادی که در صف ایستادهاند و مشتاقترند برای بر دوش گرفتن این زحمت.
دردمندانه توضیح داد که برای آن جنس کارها غالباً سرمایهگذارانی هستند که از همه لحاظ پشتیبانی و اعتماد میکنند، اما برای آثار فرهنگی و تمدنی خودمان، نه آن سرمایهگذاران حاضرند ریسک کنند و نه نهادهای فرهنگی آستین بالا میزنند!
شما جای من بودید چه میکردید؟!
گفتم حقیقتاً این استدلال برایم قانع کننده نیست، اما بالاخره تصمیم و تدبیر شماست!
دوباره پرسیدم یعنی اگر کسی یا مجموعهای به میدان بیاید و پشت کار بایستد، حاضرید به جای اجرای چندباره آثار خارجی، مثلاً اثری باشکوه از شاهنامه یا قصههای حماسی، اساطیری و کهن ایران را کار کنید؟
با اشتیاق اعلام آمادگی کرد.
به هم دست دادیم و همین کافی بود که با شناخت قبلی، مراحل نگارش و پیش تولید نمایش باشکوه «هفتخان اسفندیار» زیر نظر برخی اساتید مسلّط بر شاهنامه، ازجمله آقای «یوسفعلی میرشکاک» و بعدها سرکار خانم «زینب افراخته» آغاز شود و علیرغم حوادث تلخ و غمبار سال ۱۴۰۱ و متلاشی شدن گروه بازیگران اوّلیه، سرانجام این اثر در سال ۱۴۰۲ با همراهی هنرمندانی زُبده، تازهنفس و وفادار به میهن، روی صحنه تالار وحدت به نمایش درآید.
۱۴۰۱ سال غبارآلودی بود که دیوارهی ضخیم و تسخیرناپذیرِ قلعهی انسجام ملّیِ مردم ایرانزمین تَرَک برداشت!
دشمن با طراحی دقیق و صرف هزینههای عظیم، پروژه و کمپین بزرگ و چندوجهی را برای فروپاشی و تجزیه ایران از درون به اجرا گذاشت!
جوانان برومندمان را به جای رویارویی با دشمن اصلی، رودرروی هم قرار داد، به پرچم و سرود ملی کشورمان اهانت شد و کار به جایی رسید که بدخواهان این مُلک و ملّت، هلهله کنند و دشمنشاد شویم!
در چنین روز و شبهای ملتهبی، به موازاتِ تولید صدها پروژه و آثار با مضامین انسجام ملّی، اخلاق و ارزشهای اسلامی، مکتب و سیره اهلبیت (ع)، نهضت عاشورا و زندگی نورانی شهیدان، همزمان در حال تدارک نمایش هفت خان اسفندیار و سال بعد از آن «نبرد رستموسهراب» در استادیوم تنیس باشگاه ورزشی انقلاب بودیم.
آثاری میهنی و ایمانی از شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی و شد آنچه که باید و شایسته بود.
اجرای این آثار از طرف رسانههای دشمن و بعضاً برخی رسانههای به ظاهر خودی در داخل از دو سو، مورد تحلیلهای خام و هجمه همهجانبه قرار گرفت، لیکن ما بیتفاوت به این حملات، هم طراحی کارهای بعدی مثل «افسانه سیاوش» را در دستور کار قرار داده بودیم و هم همزمان در سایر قالبها اعم از نمایشی مثل سینما، سریال و همچنین مستند، انیمیشن و دیوارنگارهها، موضوع قصههای کهن و پندآموز ایرانی و عشق به وطن و خاک و سرزمین را دنبال میکردیم!
ریلگذاری و خط سیری که علیرغم تأکیدات و توصیههای همیشگی رهبر عزیز انقلاب، متأسفانه تاب آورده نشد و باعث عصبانیّت هر دو جریان داخلی و خارجی شد و برایشان قابل هضم و تحمّل نبود.
خط انسجام ملّی، معبر تنگ و مینگذاری شدهای بود که توسط همین دو جریان، در فضای مجازی و رسانهها دائماً سنگباران میشد و کماکان نیز میشود!
اکنون که این چند خط را قلمی میکنم، امیدوارم که فیلم سینمایی «خونِ سهراب» به کارگردانی محمدحسین مهدویان و فیلم سینمایی «حکیم» پیرامون زندگی و زمانهی حکیمِ عالیقدر، جناب ابوعلیسینا به کارگردانی سعید ملکان و فصل سوم سریال «مستوران» و سریال «قزلباشان صفویه» که از گذشته برنامهریزی شده بود، هرچه زودتر وارد مراحل تولید شده و در نهایت، نمایش باشکوه «افسانه سیاوش» هم صدمین شب اجرای خود را ببیند و سایر نویسندگان و کارگردانهای بزرگ کشورمان هم به جای سوختن و ساختن در بلاتکلیفی و درجا زدن برخی دستگاههای فرهنگی، روی متن نمایشنامه و فیلمنامههای بعدیِ خود، در حال پژوهش و نگارش باشند!
چه میشود گفت که در خواب زمستانیِ برخی از متولّیان محلهی به حال خود رها شدهی فرهنگوهنر این دیار، بار دیگر قصههای ترجمه شده و از فرنگ رسیده هستند که با عظمت و رنگآمیزی جذّاب، قدرتنمایی و عرضاندام میکنند و مخاطبین تشنه را به سمت خود فرامیخوانند.
ضمن اینکه مخالف و نافی وجود آثار خارجی در تئاتر ایران نیستم و بلکه در کنار توجه و تمرکز بر آثار ادبیات داستانی خودمان، تا حدودی لازم میدانم، با اینحال با احترام به همه هنرمندان عزیز این سرزمین بهویژه عوامل ارزشمند و دست اندرکاران توانا و سختکوش پروژه دیدنی و زیبای «اُلیورتوییست»، با صراحت و صادقانه میگویم که یکّهتازی و اجرای بیرقیب اینگونه نمایشها و در برابر آن، متوقّف کردن یا به تعویق انداختن مسیر تولید آثار فاخر و کمنظیر وطنی، برای فرهنگ و هنر کشور و داشتهها و سرمایههای ارزشمند این کهن بوموبرِ اهورایی، علاوه بر فرصتسوزی، خسارتی بزرگ و غفلتی نابخشودنی است.
والسلام