مادر مخوف از نگاه منتقدان؛ وقتی معنا در سکوت و اختلال بدن زاده میشود
اصفهان-در نشست نقد نمایش مادر مخوف، منتقدان تأکید کردند: زبان بدن در اثر عرفان آیتی، جایگزین گفتار و حامل اندیشه فلسفی اجراست.
خبرگزاری مهر، گروه استانها، کوروش دیباج: نشست تخصصی نقد نمایش مادر مخوف به کارگردانی عرفان آیتی شامگاه چهارشنبه پس از اجرای این اثر در سالن استاد فرشچیان اصفهان با حضور جمعی از هنرمندان و صاحبنظران حوزههای تجسمی و نمایشی برگزار شد.
در این نشست احسان روحالامین نقاش و مدرس دانشگاه، مرتضی بصراوی طراح و مجسمهساز، مهدی تمیزی هنرمند هنرهای تجسمی و عرفان آیتی کارگردان اثر، به تحلیل و نقد ابعاد مختلف محتوایی و اجرایی نمایش پرداختند.
نمایش مادر مخوف به عنوان یکی از آثار بحثبرانگیز تئاتر معاصر اصفهان، با تکیه بر زبان بدن، حذف گفتوگوهای خطی و استفاده از ارجاعات فلسفی، دینی و تجسمی توانسته توجه جامعه هنری و دانشگاهی را به خود جلب کند.
سخنرانان در این نشست از منظرهای گوناگون به بررسی لایههای معنایی، تکنیک اجرایی و نسبت متن با فلسفه و روانکاوی در این نمایش پرداختند.
احسان روحالامین، نقاش و مدرس دانشگاه
مادر مخوف در مرز برزخ و واقعیت؛ روایتی از ذهن معاصر
احسان روحالامین، نقاش و مدرس دانشگاه، در آغاز این نشست با اشاره به متن پایه نمایش اظهار کرد: به نظر من متن اصلی بسیار هنری و ترسناک بود، حال و هوایی برزخی داشت و روایتی از تصاویر مسیحی و تأثیرات خانوادگی را در خود جای داده بود.
به گمانم نویسنده متن در عمق، به دنبال بازنمایی روابطی مبتنی بر ارجاع و پرسشگری درباره ایمان، گناه و رستگاری بوده است.
وی افزود: در اجرای عرفان آیتی با نوعی خوانش معاصر از این متن مواجه بودیم.
بازیگران بسیار خوب عمل کردند و کارگردان توانسته بود با حذف بخشهایی از روایت، معنای تازهای خلق کند.
من اجرای شب گذشته را نسبت به اجرای امشب بیشتر دوست داشتم، زیرا حس کردم بازیها در آن شب بیپیرایهتر و از منظر بدنی مؤثرتر بودند.
روحالامین با تأکید بر چندلایگی اثر گفت: مادر مخوف در واقع از جنس دو روایت است؛ یکی در سطح و دیگری در ژرفا.
در سطح با خانوادهای روبهرو هستیم که میان ترس و ایمان دستوپا میزند و در عمق با ذهن انسان معاصر که در جستوجوی معنای از دسترفته است.
این نمایش در حقیقت برزخی است میان پدر، مادر، و فرزندی که از جهان اسطوره رانده شده است.
وی ادامه داد: متن برای مردی شروع شده و برای مردی تمام میشود.
حضور پدر و مادر به شکلی حذفشده و استعاری باقی میماند.
نویسندهای که روزگاری داستان کودک مینوشته، این بار به سراغ متنی رفته که ترسناک و پرارجاع است، و همین تضاد باعث شکلگیری جهان پیچیده اثر شده است.
نقاش و مدرس دانشگاه تأکید کرد: اجرای آیتی یک اجرای معاصر است؛ اجرایی که با زبان بدن و میزانسنهای دقیق، تفسیری تازه از متن ارائه میدهد.
این اثر را میتوان تلاشی برای بازنمایی وضعیت انسان معاصر دانست؛ انسانی که میان واقعیت و حقیقت سرگردان است و در جهانی ناهماهنگ و گنگ زندگی میکند.
وی افزود: در این اثر همه چیز لایهلایه است.
در هنر معاصر، ما دیگر با تصویرهای شفاف روبهرو نیستیم بلکه با تصاویری گنگ و مبهم مواجهیم.
مادر مخوف نیز بر همین مبنا شکل گرفته؛ پیچیده و دشوارفهم، اما سرشار از احساس و معنای پنهان.
به گفته روحالامین، درک این اثر نیازمند مواجهه شخصی است.
هر مخاطب هرمونتیک خود را دارد و با جهان ذهنی خویش به سراغ اثر میرود.
ارزش کار در همین چندخوانی و امکان برداشتهای متکثر است.
مرتضی بصراوی ، طراح و مجسمهساز
چندروایتی بودن قصه و فروپاشی معنا در صحنه
مرتضی بصراوی، طراح و مجسمهساز، در ادامه این نشست بیان کرد: پس از دیدن اجرای اول، میان ما بحثهای زیادی شکل گرفت.
این اثر ما را به گفتوگو واداشت و همین بزرگترین دستاورد آن است.
مادر مخوف بر پایه یک قصه استوار است، اما در طول اجرا مدام با شیوههای مختلف پرداخت میشود.
این پرداختهای متوالی موجب شکلگیری نوعی ابرروایت میشود که در دل خود روایتهای متعدد و گاه متناقض دارد.
وی اظهار کرد: مخاطب در طول نمایش مدام با قصههای تازه روبهرو میشود.
هر شخصیت قصهای را روایت میکند و این تداخل قصهها سبب نوعی بههمریختگی معنا میشود.
در نگاه نخست ممکن است این آشفتگی غیرقابل درک به نظر برسد، اما در واقع استراتژی آگاهانه کارگردان برای بازی با معناست.
بصراوی تصریح کرد: مهمترین ویژگی این نمایش، رفتن به سراغ ابرمعنا و سپس فروپاشی آن است.
اثر آیتی معنا را میسازد و همزمان ویران میکند.
او با ارجاعات فراوان، ما را در معرض پرسشهایی قرار میدهد که پاسخ روشنی ندارند.
در چنین فضایی تماشاگر ناگزیر است میان روایتها سرگردان بماند و خود دست به بازسازی معنا بزند.
وی افزود: در لایه زیرین نمایش، مفهومی از خانواده به چشم میخورد؛ خانوادهای که پر از سوءتفاهم و فاصله است.
این سوءتفاهمها تبدیل به استعارهای از جهان معاصر میشود؛ جهانی که در آن زبان از کار افتاده و معنا مدام جابهجا میشود.
به گفته این طراح و مجسمهساز، فرم اجرایی اثر در خدمت این ایده است.
ساختار نمایش مانند خودِ روابط انسانی در اثر، پر از شکست و سکته است.
هر بار که ریتم یا روایت به نقطهای میرسد، ناگهان دچار توقف میشود تا تماشاگر به سطح دیگری از معنا پرتاب گردد.
وی ادامه داد: فرم در این نمایش نه تزئین بلکه جوهر اثر است.
بازیگران گاه از متن جدا میشوند و گاه در دل آن غرق میگردند.
این وضعیت میانبودگی همان جایی است که اثر هنری شکل میگیرد.
آیتی با ایجاد تضاد میان معنا و ضد معنا، ما را در برابر پیچیدگی جهان معاصر قرار میدهد.
مهدی تمیزی، هنرمند هنرهای تجسمی
نور، بدن و ارجاعات تصویری در بازنمایی ایمان و اضطراب
در بخش دیگری از نشست، مهدی تمیزی، هنرمند هنرهای تجسمی با تمرکز بر جنبههای بصری و تجسمی نمایش گفت: یکی از مشکلات اصلی تئاتر اصفهان، فقدان فضای نقد جدی است.
معمولاً پس از اجراها، گفتوگوها در محافل غیررسمی شکل میگیرد و به صحنه عمومی نمیرسد.
برگزاری چنین نشستهایی میتواند به جریان نقد حرفهای در شهر کمک کند.
وی اظهار کرد: باید از عرفان آیتی تشکر کرد که با سعه صدر اجازه داد دیگران درباره اثرش سخن بگویند.
در فضای هنری شهرستانها کمتر پیش میآید کارگردانی به این میزان از نقدپذیری برسد.
تمیزی با اشاره به پیشینه آثار آیتی افزود: من دو اجرای قبلی وی را نیز دیدهام، اما به نظرم مادر مخوف کمی ضعیفتر از دو نمایش قبلی وی است.
این نمایش پرارجاع است و درک آن برای مخاطب ناآشنا با مبانی هنر معاصر شاید دشوار باشد، اما برای مخاطب آگاه تجربهای غنی به شمار میآید.
وی گفت: بخشی از جذابیت نمایش در استفاده از عناصر تجسمی است.
نورپردازی به عنوان زبان مستقل در صحنه حضور دارد.
نور نه تنها فضا میسازد بلکه معنا را نیز هدایت میکند.
سایههایی که بر پرده میافتد، نقشی مشابه تابلوهای نقاشی دارد و یادآور ترکیببندیهای کلاسیک در آثار مذهبی است.
تمیزی تأکید کرد: در بعضی صحنهها بازیگران مانند پیکرههای زنده در یک تابلو رفتار میکنند.
اشاره به تابلوهای مسیحی در چینش بدنها کاملاً مشهود است.
این ترکیب میان تئاتر و هنرهای تجسمی به اثر کیفیتی بینارشتهای بخشیده است.
وی درباره نمادها و نشانههای موجود در نمایش گفت: سطل زبالهای که در صحنه برای خفه کردن صدای دیگری استفاده میشود، استعارهای قوی از سرکوب گفتوگو در جامعه است.
همچنین نورپردازی بازیگری که در پایین صحنه قرار میگیرد و بر دیگران نور میتاباند، تمثیلی از ناظر بیرونی است که میان مخاطب و اثر پل میزند.
تمیزی افزود: ریختن کاغذ بر سر افراد در یکی از صحنهها یادآور مفهوم تفکر و اندیشه در هنر کلاسیک است، اما در اینجا سر که همان جمجمه بوده تهی است؛ نشانهای از خلأ معنایی انسان معاصر.
بازی سایهها در این صحنهها به شدت تأثیرگذار بود.
وی اظهار کرد: از نظر اجتماعی نیز نمایش حاوی پیامهایی است.
ما با اثری مواجهیم که به مسئولیت هنرمند در برابر جامعه اشاره دارد.
در این نمایش، انسان امروز در برابر تنهایی، سرکوب و اضطراب قرار گرفته و زبان بدن راهی است برای گفتوگو در جهانی که زبان گفتاری دیگر کارکرد ندارد.
این هنرمند تجسمی خاطرنشان کرد: برخی جزئیات مانند میز انتهای صحنه یا میکروفونی که در اجرا استفاده میشود میتوانست بهتر هدایت شود، اما کلیت اثر به لحاظ بصری منسجم و تفکرشده است.
بدن بازیگران در بخشهایی بسیار دقیق عمل میکند و گاه با اندک خطایی از مسیر معنا فاصله میگیرد، اما در مجموع هماهنگی بدنی آنان ستودنی است.
عرفان آیتی، کارگردان نمایش مادر مخوف
پدر غایب، بدن مختل و تولد معنا در سکوت اجرا
در بخش پایانی نشست، عرفان آیتی، کارگردان نمایش مادر مخوف با بیان اینکه ترجیح میدهد در جلسات نقد کمتر سخن بگوید، اظهار کرد: من معمولاً در چنین نشستهایی سکوت میکنم تا نگاه منتقدان آزادانه بیان شود، اما شاید توضیح برخی نکات برای روشنتر شدن مسیر اجرا ضروری باشد.
وی گفت: در روند شکلگیری اثر، تمرکز اصلی ما بر رابطه معنا و تفسیر بود.
نمایش مادر مخوف از متنی اقتباس شد که در ظاهر قصهای کودکانه دارد اما در بطن خود به مسئله مرگ، گناه و رستگاری میپردازد.
ما تلاش کردیم این روایت را از حالت خطی بیرون آوریم و به ساختاری برزخی و غیرقابل پیشبینی تبدیل کنیم.
آیتی افزود: در طول تمرینها تصمیم گرفتیم زبان گفتاری را به حداقل برسانیم تا بدن به عنوان نخستین حامل معنا در مرکز قرار گیرد.
بدن در این اثر پیش از کلام معنا میسازد.
همانگونه که در زندگی واقعی، پیش از آنکه سخن بگوییم، بدن ما واکنش نشان میدهد، در صحنه نیز بدنها پیش از واژه معنا را منتقل میکنند.
وی اظهار کرد: در اجرای دوم نمایش ما از تداخل دیالوگها و اختلال در صدا استفاده کردیم تا معنای صحنه در ذهن مخاطب تثبیت نشود.
در برخی لحظهها دو شخصیت همزمان سخن میگویند یا صداهای محیطی دیالوگ را میپوشاند.
این رویکرد بر اساس نظریهای است که معتقد است معنا زمانی زنده میشود که در معرض تهدید و فروپاشی قرار گیرد.
کارگردان مادر مخوف افزود: در جهان امروز، معنا دیگر از طریق وضوح ساخته نمیشود، بلکه در دل ابهام و شکست پدیدار میگردد.
من سعی کردم در این اثر، به جای روایت روشن، تماشاگر را با تجربهای مواجه کنم که در آن معنا مدام تغییر میکند و بدنها به واسطه این اختلال معنا را بازمیسازند.
وی در توضیح بخشهای نمادین اثر گفت: حضور پدر در نمایش، حضوری غایب است.
پدری که مرده اما سایهاش هنوز بر همه چیز افتاده است.
این پدر نمادی از ساختار قدرت، اقتدار و نظم اجتماعی است که هرچند دیگر وجود ندارد اما اثرش همچنان بدنها را مختل میکند.
ما با پدری مواجهیم که غیبتش سنگینتر از حضورش است.
آیتی بیان کرد: من معتقدم تئاتر باید بتواند این اختلال را به بدن مخاطب منتقل کند.
وقتی بدن بازیگر بر صحنه دچار تنش میشود، تماشاگر نیز در سطحی ناخودآگاه همان تنش را تجربه میکند.
این انتقال عاطفی همان جایی است که معنا در تئاتر معاصر زاده میشود.
وی افزود: در بخشهای پایانی نمایش، بدنها به نقطهای میرسند که زبان دیگر کار نمیکند.
سکوت نه به معنای فقدان بلکه به عنوان اوج معناست.
سکوت در مادر مخوف همان جایی است که پدر مرده، مادر خاموش و فرزند تنها میشود و همه چیز در بدنها حل میگردد.
آیتی در پایان تأکید کرد: این نمایش رسالتی سیاسی یا اجتماعی به معنای مستقیم ندارد، اما بازتابی از وضعیت جهان امروز است؛ جهانی که در آن پدران، نظامها و باورها فروپاشیدهاند و انسان معاصر در خلأ معنا به دنبال نشانهای از نجات است.
نشست نقد نمایش مادر مخوف با گفتوگو و تبادل نظر حاضران درباره مفهوم بدن در اجرا، نسبت میان هنرهای تجسمی و نمایشی، و نقش تئاتر در بازنمایی وضعیت انسان امروز پایان یافت.
این نشست، که با حضور هنرمندان برجسته برگزار شد، نشان داد تئاتر اصفهان بار دیگر میتواند به عرصهای برای تأملات فلسفی، زیباییشناختی و اجتماعی بدل شود؛ جایی که بدن، نور و سکوت زبان تازهای برای بیان حقیقت پیدا میکنند.